۱۳۹۳/۰۹/۱۹
–
۱۵۱ بازدید
انقلاب فرهنگی اقدام مهمی در چارچوب انقلاب اسلامی بود که بین سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ انجام شد. اقدامات ستاد انقلاب فرهنگی، دارای نقاط قوت و نقاط ضعفی بود که نوشتار حاضر در پی بررسی و تحلیل آنهاست.
پیروزی انقلاب اسلامی، علاوه بر تغییر بسیاری از ارکان نظام شاهنشاهی، ضرورت زدودن آثار غیراسلامی در بُعد فرهنگی را نیز ایجاب میکرد. از نهادهای فرهنگی مهم در این رابطه، دانشگاهها بودند. بسیاری از دانشگاههای مهم کشور در این دوره، به محل برخورد عقاید جریانها و گروههای سیاسی مختلف تبدیل شده بودند و بسیاری از نیروهای مخالف و منحرف جامعه، از جمله چپها، لیبرالها و حتی نیروهای مسلح، علناً در دانشگاه حضور داشتند.
از این رو، رهبر کبیر انقلاب با تشخیص این امر در بخشی از پیام خود در سال 59، به تصفیهی دانشگاهها و اسلامی نمودن آن تأکید کردند و به دنبال پیام ایشان، ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل گردید. این امر نیازمند تعطیلی دانشگاهها و بسیاری از نهادهای آموزش عالی بود. بنابراین دانشگاهها از سال 1359 تعطیل و در 27 آذر 1361 بازگشایی شدند. این ستاد در دورهی مذکور، به اقدامات مناسبی از جمله تأسیس چندین دانشگاه، انتشار چندین هزار کتاب و جزوهی علمی، برنامهریزی در بسیاری از مجموعههای فنی، مهندسی، پزشکی و… مبادرت کرد. اما واقعیت آن است که ستاد از زمان تشکیل تا بازگشایی دانشگاهها، نتوانست در تحقق تمام اهداف خود موفق گردد.
ناکامی موفقیت شورا، عوامل مختلفی داشت. گذشته از آنکه تشکیل ستاد تاحدی شتابزده و بدون برنامهریزی دقیق بود، مدیریت ستاد نیز دچار ضعف و کاستیهایی بود و اختلاف با برخی از نهادهای دولتی بر سر انتصاب رؤسای دانشگاهها نیز وجود داشت. همین مشکلات باعث گردید تا ستاد نتواند به تحقق کامل اهداف خود از جمله تخلیهی گروهها و جریانهای منحرف و اسلامی کردن دانشگاهها در کوتاهمدت دست یابد. البته برخی از این مشکلات ناشی از اختلافات درونی و جزئی ستاد بود و بخشی دیگر از آن به مسامحهی دولت موقت و شرایط کشور مانند جنگ تحمیلی برمیگشت که در این نوشتهی کوتاه به تبیین بیشتر این موارد پرداخته میشود.
وضعیت دانشگاهها در آستانهی انقلاب فرهنگی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ضرورت تحول فرهنگی بهخصوص در آموزش عالی، احساس میشد. دانشگاهها در این دوره، وضعیت چندان مطلوبی نداشتند و به مرکز فعالیت گروهها و احزاب مخالف سیاسی تبدیل شد بودند. علاوه بر این، بسیاری از دانشجویان و اساتید با اندیشههای منحرف، همچنان به رژیم گذشته تعلق خاطر داشتند و محتوای کتب درسی که توسط همین اساتید تدریس میشد نیز با موازین انقلاب سازگاری نداشت.
بررسیها نشان میدهد که «در آن هنگام، 24 هزار دانشجو و دو هزار استاد در دانشگاه بودند که همه، حتی کارمندان دانشگاه، در آن وضعیت انقلابی خود را چهگوارا و قهرمان میدانستند. در این شرایط مغشوش، در چهار روز دانشگاه تهران که دانشگاه مادر بود بازگشایی شد، در حالی که در همان هنگام، شش تانک در داخل دانشگاه وجود داشت و پرچم سرخرنگ بر فراز دانشکدهی فنی در اهتزاز بود.»[1]
در سخنی کلی بهجای حاکم بودن فضای علمی، فضای سیاسی و ضدعلمی در دانشگاهها غالب بود. از این رو، امام خمینی (ره) با درک ضرورت پاکسازی دانشگاهها از عناصر مخالف حکومت، در پیامی در فروردین سال 59 فرمودند: «باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غرباند، تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم اسلامی.»[2]
فرمایش امام مقدمهای گردید برای تشکیل انقلاب فرهنگی. پیام امام با استقبال بسیاری از دانشجویان پیرو ایشان نیز مواجه شد و به دنبال آن، حرکتهایی از سوی برخی از دانشجویان بهخصوص در دانشگاه تبریز، تهران، شیراز و… برای حذف عناصر ضدانقلاب آغاز گردید. پیرو این اقدامات، برخوردهایی نیز میان جریانهای اسلامی حامی امام و دانشجویان مخالف گزارش شد.
اما در نهایت، بنیصدر در دوم اردیبهشت، حکم شورای انقلاب را ابلاغ و در 23 خرداد 1359 نیز امام خمینی (ره) فرمان تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی را صادر کرد و انقلاب فرهنگی رسماً با تعطیلی دانشگاهها آغاز گردید. وظیفهی اصلی ستاد برنامهریزی در رشتههای مختلف و خطمشی آیندهی دانشگاهها براساس فرهنگ اسلامی و انتخاب و آمادهسازی اساتید متعهد و آگاه و تدوین برنامهی دروس دانشگاهی و اسلامی کردن آموزش علوم انسانی و علوم اجتماعی بود.[3]
اسلامی کردن دانشگاهها ضرورت پیوند حوزه و دانشگاه را نیز به دنبال داشت. در این رابطه، قرار بر این شد که کتب و علومی که در زمینهی علوم انسانی تدوین میشدند، به حوزهی علمیه ارائه شوند تا در صورت نیاز، با موازین اسلامی منطبق گردند. با این اصول و فعالیتها، ستاد دست به اقدامات مثبتی زد که تأثیر مهمی بر فرایند آموزشی و فرهنگی کشور گذاشت.
پیامدهای مثبت انقلاب فرهنگی:
1. اخراج عناصر و گروههای مغرض از دانشگاه
یکی از تأثیرات مثبت انقلاب فرهنگی، خالی کردن دانشگاه از برخی گروههای معاند و حتی مسلح بود. گرچه در آن دورهی کوتاه، این امر بهطور کامل محقق نشد، با این حال، انقلاب فرهنگی تا حدی توانست در اخراج گروههای مسلح و بازگشت فضای علمی به دانشگاهها مؤثر واقع شود.
گرچه شروع انقلاب فرهنگی مقدمهای بر خروج گروههای مخالف و مسلح گردید، اما متأسفانه برخی از جریانهای مشکوک با سوءاستفاده از شرایط بحرانی کشور و مسامحهی دولت، توانستند وارد دانشگاهها شوند.
محمدعلی نجفی که بعد از انقلاب فرهنگی مأمور بازگشایی دانشگاه بود، در دفاع از انقلاب فرهنگی، به روزنامهی اطلاعات گفته بود: «تعطیل کردن دانشگاهها و حرکت انقلاب فرهنگی در شرایطی که حرکات و تبلیغات دهها گروه و دستهی مغرض سیاسی، فضای میهن اسلامی را آکنده از شبهات کرده بود، میبایست با پشتوانهای از افراد وجیه و صاحب رأی ادامه مییافت.»[4]
2. تأسیس دانشگاهها و مراکز آموزش عالی جدید
پیامد مثبت دیگر انقلاب فرهنگی، افزایش دانشگاههای جدیدالتأسیس است. علاوه بر تأسیس دانشگاههای دولتی در سراسر کشور بهخصوص شهرستانها، تأسیس دانشگاه تربیت مدرس با هدف تربیت اساتید و مدرسان اسلامی در سال 1360 و نیز دانشگاه آزاد اسلامی در سال 1361، از دیگر اقدامات مهم در این زمینه است. این موضوع ضمن تسهیل روند ورود دانشجویان به دانشگاه، فرصت بیشتری برای دانشجویان شهرستانی در استفاده از امکانات دانشگاهی فراهم کرد.
3. نشر علمی و برنامهریزی مجموعههای علمی
از دیگر نتایج مثبت انقلاب فرهنگی میتوان به برنامهریزی و نشر کتب و جزوات علمی و نیز برنامهریزی در حوزههای مختلف علمی اشاره کرد. «برنامهریزی 68 مجموعهی فنی و مهندسی، 74 رشتهی پزشکی، 20 رشتهی پزشکی، 20 رشتهی تخصصی کشاورزی، 47 رشتهی علوم پایه، 86 برنامهی مربوط به علوم انسانی و انتشار بیش از 2000 عنوان کتاب»[5] بخشی از این اقدامات است.
اما با این حال، انقلاب فرهنگی با هدف تعطیلی دانشگاهها، چندان به درازا نکشید و دانشگاهها در 27 آذر 1361 بازگشایی شدند. البته بازگشایی به معنای این نبود که انقلاب فرهنگی به دانشگاه اسلامی و ارزشهای اسلامی دست یافته، بلکه شرایط کشور، اختلافات درونی ستاد و بعضاً سهلانگاری دولت، مانع موفقیت کامل ستاد گردید.
اهداف تحققنیافته ستاد انقلاب فرهنگی و دلایل آن
علیرغم آنکه ستاد توانست اقدامات مؤثری در راستای اهداف خود انجام دهد، اما با مشکلاتی نیز مواجه بود که مانع از تحقق کامل اهداف ستاد گردید. برخی از این اهداف و دلایل آن عبارتاند از:
1. ورود برخی عناصر غیراسلامی به د انشگاهها:
گرچه شروع انقلاب فرهنگی مقدمهای بر خروج گروههای مخالف و مسلح گردید، اما متأسفانه برخی از جریانهای مشکوک با سوءاستفاده از شرایط بحرانی کشور و مسامحهی دولت، توانستند وارد دانشگاهها شوند. «بههمریختگی دانشگاه موجب میشد تا همهی گروهها تلاش کنند که بهگونهای بهرهبرداری کنند. جریانهای سیاسی اختلافات متعددی داشتند. آقای بنیصدر رئیسجمهور بود و هرکدام بهشکلی به دنبال این بودند که از این مسیر استفاده کنند.»[6]
از طرفی گرچه برخی از کتب اسلامی در واحدهای درسی دانشجویان گنجانده شد، اما بسیاری از آن کتابها فقط نام اسلامی بودن را به یدک میکشیدند و در محتوا، تفاوت چندانی با کتب غیراسلامی نداشتند. این موضوع در رشتهها و کتب انسانی مشهودتر بود. به دلیل «ماهیت علوم انسانی و نیز عدم سرعت لازم اجرایی، تنها یکسری کتابهای عربی و اخلاق و تربیت اسلامی برای دروس دانشگاهی به زیر چاپ رفت.»[7]
بدین ترتیب، ماهیت و محتوای برخی کتب تغییر چندانی نکرد؛ هرچند در زمینهی علوم انسانی با نقش پررنگ روحانیان، کتب اسلامی جدیدی تدوین گردید، اما در نهایت تنها اقدامی که در دوران تعطیلی دانشگاه اتفاق افتاد، گنجاندن چند واحد اسلامی و ادغام چند دانشگاه و اخراج برخی از اساتید و دانشجویان بود. از این رو، هدف اصلی انقلاب فرهنگی، که همان اسلامی کردن دانشگاهها بود، چندان محقق نشد. البته در این رابطه، افزایش هزینههای انقلاب فرهنگی، جنگ تحمیلی و نیز پرداختن دولت به امور جنگی و تحمیل هزینههای ناشی از جنگ، در بازگشایی دانشگاهها و عدم توجه و نظارت کامل دولت به انقلاب فرهنگی، بیتأثیر نبود.
2. اختلافات داخلی ستاد انقلاب فرهنگی
مسئلهی دیگر اختلاف ستاد با مجلس و نهادهای دیگر بر سر انتصاب رؤسای دانشگاهها بود که همین موضوع شکاف عمدهای بین ستاد و دیگر نهادها انداخته بود. از آنجا که در آن دوره، مدیریت دانشگاهها با دفتر تحکیم وحدت بود و تعیین اساتید دانشگاهها توسط این گروه صورت میگرفت، بعضاً اختلافاتی بین این گروه و وزارت علوم پیش میآمد، زیرا دفتر تحکیم اگر کسی را بهعنوان رئیس دانشگاه میپذیرفت، آن فرد به آن سمت منصوب میگردید، ولو آن فرد شایستگی آن سمت را نداشت و اگر با کسی هم مخالفت میکرد، اگر آن فرد علامهی دهر هم بود، نمیتوانست رئیس دانشگاه شود.[8] این موضوع بعضاً باعث بروز اختلاف بین ستاد با برخی از نهادها میگردید و باعث میشد تا بعضی از عناصر مخرب که درکی از انقلاب نداشتند، با بهرهبرداری از اختلافات درونی ستاد، بهراحتی وارد دانشگاهها شوند.
3. مشکلات موجود در مدیریت د انشگاهها
مدیریت دانشگاهها نیز با مشکلات عدیدهای مواجه بود. فعالیتهای ستاد انقلاب فرهنگی از مقبولیت لازم و کافی در بین دانشجوها و نیز کادرهای کارشناسی وزارتخانه و خود دانشگاهها برخوردار نبود.
از آنجا که در آن دوره، مدیریت دانشگاهها با دفتر تحکیم وحدت بود و تعیین اساتید دانشگاهها توسط این گروه صورت میگرفت، بعضاً اختلافاتی بین این گروه و وزارت علوم پیش میآمد، زیرا دفتر تحکیم اگر کسی را بهعنوان رئیس دانشگاه میپذیرفت، آن فرد به آن سمت منصوب میگردید، ولو آن فرد شایستگی آن سمت را نداشت.
مسئلهی مدیریت یکی از مشکلترین بحثها محسوب میشد؛ بهطوریکه این موضوع مورد اعتراض دانشجویان نیز قرار گرفت. پاسخ ستاد به این مشکل، تشکیل جهاد دانشگاهی بود. اما با تشکیل جهاد نیز نقش وزارت فرهنگ و آموزش عالی با ابهام مواجه شد. «اعضای ستاد انقلاب فرهنگی امیدوار بودند با یکی شدن نهادهای موجود در آن زمان و ایجاد نظامی واحد، که نه جهاد را در بر گیرد و نه وزارت علوم را و در عین حال شامل هر دو باشد، بتوانند به کارهای اصلی خود بپردازند و دست خود را از امور اجرایی کنار بکشند، لیکن به این کار موفق نشدند.»[9]
از دیگر آرمانهای انقلاب فرهنگی که طی آن دوران محقق نشد، وحدت حوزه و دانشگاه بود. این موضوع نیز به دلایلی از جمله حجم کارها و اشتغال بیش از حد روحانیان به سایر امور و نیز عدم زمینهسازی مناسب تحقق نیافت. بخشی از این زمینهسازی به عدم آشنایی اعضای شورای مدیریت دانشگاهها و یا اعضای ستاد با یکدیگر و روحانیان برمیگشت. سروش که یکی از اولین اعضای ستاد انقلاب فرهنگی بود، در این رابطه میگوید: «ما اعضای هفتگانه، یکدیگر را قبلاً ندیده بودیم و نمیشناختیم و ننشسته بودیم گفتوگو کنیم و فکرهایمان را یککاسه کنیم. پس از تشکیل ستاد هم چنین نکردیم…»[10]
با این حال، ستاد فرهنگی با ادامهی کار خود و تبدیل شدن به شورای عالی انقلاب فرهنگی در سالهای بعد و پیوستن اعضای جدید از مقامات عالیرتبهی دولتی به شورا، سعی نمود ضمن برطرف کردن کمبودها و اختلافات داخلی، به پیشبرد هدف اصلی خود یعنی اسلامی کردن دانشگاهها، ادامه دهد و با رفع نواقص در مسیر اصلی خود گام بردارد.
سخن آخر
فرجام سخن پیرامون نوشتهی حاضر اینکه ستاد انقلاب فرهنگی از نهادهای مهمی بود که بعد از انقلاب با هدف احیای فرهنگ اسلامی و در رأس آن، اسلامی کردن دانشگاهها و نیز وحدت حوزه و دانشگاه آغاز به کار کرد. این نهاد در طول دوران فعالیت خود، با تعطیل کردن دانشگاهها توانست اقدامات مؤثری در زمینهی علمی مانند تأسیس دانشگاههای جدید و نشر چندین هزار عنوان کتاب و نشریهی علمی مبادرت کند، اما تعطیلی دانشگاهها منجر به تحقق کامل انقلاب فرهنگی نشد.
همانطور که در متن این نوشتار بحث شد، این مهم دلایل متعددی داشت. اولاً به دلیل شرایط بحرانی کشور و نیز عدم مدیریت صحیح، برخی از عناصر و نیروهای منحرف، فرصت ورود به دانشگاه را پیدا کردند. ثانیاً از آنجا که وظایف برخی از نهادهای ستاد به طور دقیق مشخص نشده بود، اختلافات داخلی و سوءمدیریت در ستاد رواج یافت که همین موضوع، اعتراض برخی از دانشجویان و سوءاستفادهی گروههای مخالف را به همراه داشت. با این حال، گرچه دانشگاهها به معنای واقعی در آن دورهی کوتاه بهطور کامل اسلامی نشدند، اما میتوان با قاطعیت گفت که در رسیدن به آن هدف، حرکت و تلاش کردند و گامهای مؤثری نیز برداشتند.*
پینوشتها:
[1]. ملکی، محمد (1381)، «دانشجویان و انقلاب فرهنگی»، مجلهی بازتاب اندیشه، ش 32، ص 48.
[2]. روزنامهی اطلاعات، 6 فروردین 1359، ص 4.
[3]. بهداد، سهراب (1376)، «انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی؛ اسلامی کردن اقتصاد در دانشگاههای ایران»، کنکاش، در گسترهی تاریخ و سیاست، شمارهی سیزدهم، ص 11 و 12.
[4]. جزینی، مهسا، «مأمور بازگشایی دانشگاهها؛ نجفی در وزارت علوم چه کرد؟»، برگرفته از پایگاه علمی تاریخ ایرانی.
[5]. روشننهاد، ناهید (1382)، «انقلاب فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران»، دانشگاه اسلامی، سال هفتم، ص 118.
[6]. بینام (1390)، «انقلاب فرهنگی»، حضور بهار، ش 76، ص 307.
[7]. همان، ص 121.
[8]. معصومی، غلامرضا (1378)، «ستاد انقلاب فرهنگی؛ چراغی که فروغ اندک داشت»، لوح فروردین، ش 4، ص 31.
[9]. روشننهاد، همان.
[10]. گفتوگو با عبدالکریم سروش، دربارهی انقلاب فرهنگی، ماهنامهی لوح، شمارهی ششم، مهر 1378.
*گروه تاریخ برهان/برهان
۱۳۹۳/۹/۱۹