خانه » همه » مذهبی » شيخيه بر چه مبنايي تقليد و رهبري جامعه خويش را موروثي مي دانند بطوريكه امروزه با مرگ مجتهدشان دور پسرش را كه بي سواد و پنچرگير است را گرفته اند؟

شيخيه بر چه مبنايي تقليد و رهبري جامعه خويش را موروثي مي دانند بطوريكه امروزه با مرگ مجتهدشان دور پسرش را كه بي سواد و پنچرگير است را گرفته اند؟

با مراجعه به كتابهاي مختلف مكتب شيخيه اعم از كرمانيها كه به كريمخانيه شهرت دارند و آذربايجانيها كه به احقاقيه معروفند هيچ مجوزي براي تقليد به صورت موروثي ديده نشده بلكه مانند ساير شيعيان آنها هم معتقدند كه مجتهد لازم است ويژگيهائي از قبيل علم و توانايي و تقوي را داشته باشد براي نمونه گوشه هايي از نظرات سيد كاظم رشتي شاگرد و جانشين شيخ احمد احسايي كه نزد هر دو طايفه شيخيه مورد قبول و احترام است ذيلاً آورده مي شود. وي معتقد است كه رهبر و مرجع ديني بايد شرائطي داشته باشد كه بدون آن شروط ادعاي اين مقام حرام است:
الف. رسيدن به مرتبه اجتهاد علمي و فقهي كه علاوه بر ملكه اللهيه قدسيه منوط به آگاهي كامل از ده علم مختلف است كه عبارتند از:
1. علم لغت 2. علم صرف 3. علم نحو 4. علم منطق 5. علم كلام 6. علم تفسير آيات الاحكام 7. علم به احوال روات حديث 8. علم حديث 9. علم بمواقع اجماع 10. علم اصول
ب. متصف بودن به:
1.عدم اعوجاج سليقه 2. صاحب جربزه نبودن (كه ذهنش به جاهاي مختلف سير نكند و ثبات و استقرار در رأي داشته باشد) ضمن آنكه بليد و كند ذهن هم نباشد 3. اهل جرأت در فتوي نباشد يعني بلافاصله فتوي صادر نكند و از طرفي اهل احتياط بيجا هم نباشد 4. اهل توجيه و تأويل نباشد 5. بحاث نباشد خيلي علاقه به بحث در موضوعات نداشته باشد. 6. لجوج و عنود هم نباشد 7. در حال قصور مستبد بالرأي هم نباشد و به فهم ديگران هم احترام بگذارد و از آنها هم استفاده نمايد.
ج. علاوه بر صفات و علوم فوق  اگر واجد ويژگي هاي زير هم باشد. مجتهد قابل تقليد است: 1. بلوغ 2. عقل 3. مرد بودن 4. ايمان (اعتقاد به ربوبيت، نبوت، امامت و معاد). 5. عدالت 6. حلال زاده بودن 7. قدرت بر كتابت (نوشتن بداند) 8. بينايي 9. نطق 10. حريّت يعني برده و بنده نباشد 11. نصب امام در زمان حضور امام و در زمان غيبت دانش او بگونه اي باشد كه در محضر علما و فضلا و مجتهدين و اهل فضل و علم و دانش و معرفت فتوي دهد و آنها متعرض او نشوند.»[1]امّا با وجود آنكه كتابهاي شيخيه مملو از اين سخنان است و در واقع موروثي بودن مرجعيت محلي از اعراب ندارد تاريخ خاندانهاي شيخيه وقتي مورد بررسي قرار مي گيرد اولين موضوعي كه جلب توجه مي نمايد موضوع رهبري و مرجعيّتي است كه درميان نسل هاي مختلف يك خانواده دست به دست مي گردد براي اثبات اين ادعا سلسله مراجع خاندانهاي مختلف شيخيه را مختصراً مرور مي كنيم.
الف. كريم خانيه: پس از مرگ كريم خان، محمد خان با وصيت پدر به جانشيني منصوب شد و پس از مرگ محمد خان برادرش زين العابدين خان كه پس از او ابوالقاسم خان و سپس عبدالرضا خان به رياست شيخيه كرمانيه رسيد[2] كه بعد از ترور عبدالرضاخان در سال 1358 ناچاراً مرجعيت به فردي بنام سيد علي موسوي رسيد كه مقر آنان هم از كرمان به بصره منتقل شد.
ب. شيخيه آذربايجان
1.خانواده حجة الاسلام بزرگ اين خاندان ميرزا محمد مامقاني معروف به حجة الاسلام كه بعد از مرگ وي فرزند ارشدش ميرزا محمد حسين رياست را به عهده گرفت و بعد از برادرش ميرزا اسماعيل در شيخيه احقاقي منحل شدند كه شايد علت آن شاگردي وي در محضر ميرزا محمد باقر اسكويي باشد.
2. خانواده احقاقي
بزرگ اين خاندان ميرزا محمد باقر اسكويي كه بعد از او فرزندش ميرزا موسي كه كتاب «احقاق الحق و ابطال الباطل» را نوشت و خاندان خود را به احقاقي مشهور كرد بجاي پدر نشست مراجع بعدي شيخيه نيز بنام ميرزا علي و ميرزا حسن فرزندان او هستند و بعد از ميرزا حسن فرزندش ميرزا محمد باقر احقاقي عهده دار اين منصب گرديد.[3]آنگونه كه ديده مي شود مرجعيت و رهبري در ميان شيخيه به صورت توارثي عملي مرسوم بوده است امّا براي رعايت انصاف لازم است اين نكته را اضافه كنيم كه وراثت به خودي خود مانع نيست آنچه كه سيره متشرعه و عقل سليم با آن مخالف است سپردن رهبري جامعه به كسي است كه صلاحيت علمي و عملي لازم در وجودش نباشد و گرنه در صورت دارا بودن ويژگي هاي لازم براي هدايت سكان رهبري جامعه ديني داشتن نسب و خويشاوندي با مرجع فقيد از نظر عاطفي دلپذير تر مي نمايد.
و كلام آخر: شيخيه بدليل اينكه از بدو شكل گيري و تأسيس و ارائه نقطه نظر جديد و انحرافي كه بر خلاف
آموزه هاي اثبات شده شيعي بوده است به عنوان مكتبي بدعت گذار شناخته شد كه اجباراً حيات اجتماعي خود را به صورت يك جامعه تقريباً بسته ادامه داد، همين مسئله موجب مي شود افرادي مانند فردي كه در گزاره خبري پرسش فوق الذكر مطرح شده به هر دليل بر مسندي كه سزاوار آن نيستند جلوس نمايند.

معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1.  قَرنان من الاجتهاد و المرجعية في اسرة احقاقي، اثر مرحوم ميرزا عبدالرسول اسكويي احقاقي.

پي نوشت ها:
[1] . سيد كاظم رشتي، مجمع الرسائل فارسي، چاپخانه سعادت كرمان، بيتا، ص 309 تا 338 (با تصرف و تلخيص).
[2] . علي رباني گلپايگاني، فرق و مذاهب كلامي، مركز جهاني علوم اسلامي قم، اول 77، ص 333.
[3] . فصلنامه انتظار سال دوم شماره 5، عزالدين رضا نژاد شيخي گري و بالي گري، ص 397.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد