نقطه تلاقي و حلقه ارتباطي ميان مسلك شيخيه و دينواره بهايي فرقه اي است به نام بابيه كه بعد از وفات سيد محمد كاظم رشتي دومين پيشواي شيخيه با تمسك به برخي عقايد آنها در مورد مهدويت توسط جواني شيرازي به نام سيد علي محمد باب بوجود آمد و عده اي از شاگردان سيد نيز به او گرويدند و نخستين مومنين به باب كه وي آنانرا حروف حي مي ناميد تماماً از شيخيه و ارادتمندان سيد رشتي بودند.
مهمترين عقايد شيخيه كه منجر به زايش فرقه ضاله بابيه شد دو عقيده مي باشد.
الف)زندگي و غيبت امام زمان (عج)
شيخيه در باره زندگي امام زمان (عج) معتقد است كه آن حضرت در عالم هور قليا[1] به سر مي برد و هرگاه بخواهند به اقاليم سبعه تشريف بياورند صورتي از صورتهاي اين اقليم را مي پوشند و اين بر خلاف نظر بقيه شيعه است كه براي امام زمان (عج) قائل به اين هستند كه آن حضرت با قالب جسماني خود مرور ايام مي كند. آنها مي گويند امام دوازدهم با قالب روحاني زنده است و روح او قابل انتقال است و از بدن يك نفر به بدن ديگري منتقل مي شود به اين طريق كه وقتي قالب جسماني از بين رفت روح آن امام به جاي آنكه محو شود مكان ديگري يعني كالبد ديگري براي خود انتخاب مي كند و به اين طريق زندگي اش را مي گذراند و زنده است.[2] اين عقيده به طور روشن راه را براي مدعيان مهدويت مي گشايد.
ب) عقيده ديگر شيخيه كه دست مايه سيد باب قرار گرفت اعتقاد به ركن رابع است. بسياري از محققين اين عقيده را به سيد كاظم رشتي نسبت مي دهند اما شيخيه آذربايجان اساساً منكر اين موضوع هستند[3] در مقابل، شيخيه كرمان به شدت از آن دفاع مي كند و مدعي است كه مرحوم سيد در تمام كتابهاي خود تلويحاً و تصريحاً از ركن رابع ياد كرده است. [4] ركن رابع به معني وجود شيعه كاملي در ميان شيعيان است كه واسطه فيض ميان امام عصر و مردم است كه او را ناطق واحد باب اعظم و سلمان عصر هم مي خوانند. يكي از رهبران شيخيه كرمان مي نويسد: «ناطق ائمه و پيغمبران هستند و برترين و بالاترين شيعيان كه از همه عالمتر و از لحاظ معنويت كامل ترند، نيز ناطق بودند، بين اين برجستگان آنكه با صفت معنويت عظيم و خصيصه روحاني قوي خود، اولين شخص بعد از امام و باب اعظم است، به معناي حقيقي ناطق شيعيان مي باشد و شيعيان نسبت به او صامت هستند ….. مشايخ شيخيه با ادله مثبته وجود چنين فرد كاملي را محقق دانسته اند زيرا محال است جامعه بشريت و مردم روي زمين محروم از آن باشند.[5]ولي براي آنكه تولد مولود نامبارك « بابيگري» را از ساحت شيخيه دور نمايد در ادامه مي افزايد: غير ممكن است اين افراد ( ابواب و ركن رابع) ظاهر و آشكار باشند يعني غير ممكن است مردم بتوانند آنها را بشناسد و معين نمايند و يا به اسم و شخص بخوانند شخص او و اسم او از اسرار امام است.[6]مع الوصف در تمام نوشته هاي رهبران شيخيه ادعاي ركن رابع بودن و شيعه كامل بودن به چشم مي خورد و در زمان حياتشان مريدان و پيروان، آنها را به چشم ركن رابع و شيعه كامل مي نگريستند. شيخ احمد احسايي مي گويد: يقين خود را در علم مديون ائمه هدي هستم اگر اظهارات و بيانات من از اشتباه مصون است در اين حد است كه تمام انچه در كتابهايم به ثبوت رسانده ام مديون تعليم ايشان هستم و ايشان خودشان از خطا، نسيان و لغزش مبري و معصوم اند و هر كس از ايشان تعليم گيرد مطمئن است كه خطا در او راهبر نيست.[7]در اين عبارات شيخ احسايي به گونه اي سخن مي گويد كه نزديك ترين مرتبه و عالي ترين درجه قرب به معصومين را در خود به نمايش مي گذارد و مخصوصاً در زيارت جامعه كبيره در بسياري موارد ادعاي نقل مستقيم حديث مي نمايد حتي به طور شفاهي مدعي شنيدن روايت از معصومين عليهم السلام مي شود.
سيد رشتي هم در مجموعه رسائل مي گويد:
و امّا حسين ـ عليه السّلام ـ غيرت و شجاعت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به او داده شده، غيرت و شجاعت عبارت از ولايت ظاهري و آشكار است پس تقدير الهي اقتضاء كرده است كه ذريه طاهره از نسل آن حضرت باشد پس اين مطلب را بفهم و از شراب شيرين و گواراي حقيقت بنوش كه من ظاهر كردم براي تو آنچه را كه پنهان است بر مردم و مخفي كرده ام آنچه را كه در قلبم خلجان مي كند و در خاطرم جولان مي كند[8] كه اشاره دارد به دارا بودن مقام ولايت خود به دليل آنكه او از سادات حسيني است؟!!
در ميان ساير رهبران شيخي خصوصاً كريمخانيه اين گونه دعاوي همچنان تداوم داشت
ـ ماجراي پيدايش بابيه
سيد علي محمد شيرازي از كودكي در مكتب خانه شيخ عابد به تحصيل پرداخت كه شيخ عابد از دوستداران و پيروان شيخ احمد و سيد كاظم بود بدين ترتيب سيد علي محمد از كودكي با نام اين دو آشنا شد وي بعدها به كربلا رفت و به طور حضوري در محضر سيد كاظم به تحصيل پرداخت. و در مدت توقف خود در كربلا كه ظاهرا دو يا سه سال طول كشيد، علاوه بر حضور در محفل درس سيد كاظم از درس ملا صادق خراساني كه او هم شيخي بود بعضي از كتابهاي ادبي متداول آن ايام را فرا گرفت[9].
وي علاوه از دلبستگي به انديشه هاي شيخي و باطني طبيعتاً خرافه گرا بود و به اوراد و طلسمات سخت علاقمند و در هواي گرم تابستان بوشهر هنگام بلندي آفتاب بالاي بام براي تسخير آفتاب اوراد مجعوله مي خواند و حركات رياضت كشان هندي را تقليد مي كرد.[10]وي بعد از مرگ سيد كاظم رشتي با ادعاي جانشيني او به شيراز برگشت و برخي از شيخيه از جمله ملا حسين بشرويه اي با ادعاي مكاشفه بعد از چله نشيني ادعاي او را تأييد كردند. [11]سيد باب خود را باب مدينه علم مي دانست و مقصودش را چنين بيان مي كرد، رسيدن به خداوند جز از طريق رسالت و ولايت ممكن نيست و رسيدن به اين مراتب جز از طريق واسطه مشكل و غير ممكن است و او همان واسطه كبري است.
به هر صورت وي ادعاهاي خود را از بابيت به ذكريت ارتقاء داد و بعد از مدتي ادعاهاي خود را تغيير داد و از مهدويت خود سخن گفت. منم آن كسي كه هزار سال است كه منتظرش هستيد. [12]مدت دعوت قائميت و مهدويت او حدود 2 سال و نيم آخر عمرش بود و در آخر عمرش بود و در آخر توبه نامه نوشت امّا عليرغم آن باز هم براي خود مدعي مقام هاي بالاتر از جمله رسالت و الوهيت كرد[13] و در نهايت به فرمان امير كبير به دار آويخته شد بعد از مرگ وي مدتي ميان بابيان بر سر جانشيني ميرزا يحيي ملقب به صبح ازل مناقشه اي نبود و حتي بزرگترين و اصلي ترين رقيبش يعني ميرزا حسينعلي ملقب به بهاء الله سمت پيشكاري او را داشت ولي بعد از مدتي ديگر اختلافات آغاز شد و ديني ديگر به نام بهائيت با ادعاي واهي ميرزا حسينعلي نوري پا به عرصه حيات نهاد كه با فرهنگ و تفكر شيعه و حتي شيخيه فرسنگها فاصله دارد.
معرفي منبع براي مطالعه بيشتر:
1. فصلنامه انتظار شماره هاي 3 و 4 و 5 .
پي نوشت ها:
[1] . هور قليا حد وسط ميان عالم مادي و عالم ملكوت كه به آن عالم مثال نيز مي گويند.
[2] . مرتضي مدرسي چهاردي، كتابفروشي فروغي، تهران 1345، ص 41.
[3] . ميرزا عبد الرسول احقاقي، حقائق شيعيان،تبريز 1334، ص 54و 55.
[4] . حاج ابوالقاسم خان ابراهيمي، فهرست كتب مشايخ عطام، جلد اول، چاپخانه سهادت كرمان ص 112.
[5] . دكتر فريدون بهمنيار، مكتب شيخي از حكمت الهي شيعي هنري كربن، تهران، تابان 1346، به نقل از الفهرست ص 99-100.
[6] . پيشين 101.
[7] . شرح فوائد، چاپ تبريز، سنگي، 1274 قمري و فهرست ابوالقاسم خان ابراهيمي ص 246.
[8] . محاكمه و بررسي باب و بهاء، ج 2، دكتر ح، م، ت، چاپ سوم 1344، بي تا و بيجا، ص 28 و 29 به نقل از مجموعه رسائل، سيد كاظم رشتي.
[9] . اسرار الآثار خصوصي، فاضل مازندراني، مؤسسه ملي مطبوعات امري، ج 4، 370.
[10] . عبد الحميد اشراق خاوري، مطالع الانوار، مؤسسه ملي مطبوعات امري. ص 67.
[11] . ميرزا جاني كاشي، نقطه الكاف ص 105.
[12] . حاج ميرزا جاني كاشي، نقطه الكاف، 1910، ليدن هلند ص 135.
[13] . دايرة المعارف، تشيع احد صدر حاج سيدجوادي بهاء الدين خرمشاهي، نشر شهيد سعيد محبي،1380ش، تهران ج 3،ص 4 و 5.