چون پرسش فوق مبتني بر ارتداد صحابه از نظر شيعه مي باشد، لازم است ابتدا ، به مفهوم و منظور شيعه از ارتداد صحابه اشاره شود و سپس به پاسخ بپردازيم.
مقصود شيعه از ارتداد صحابه ارتداد فقهي يعني انکار مسائل فقهي نيست، بلکه ارتداد کلامي و اعتقادي است به اين معنا که صحابه بعد از رحلت رسول خدا يکي از اصول و ارکان اعتقادي اسلام يعني امامت و خلافت امام الموحدين علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ را که منصوب از جانب خدا و پيامبر بود انکار کردند، و آنچه خودشان خواستند انجام دادند.
اينک با توجه به اين که در سؤال علت و سبب ارتداد دو چيز يکي شبهه و ديگري اميال و شهوات دانسته شده و هر کدام در مورد صحابه نفي شده اينجا جاي اين سؤال است که بر چه اساس قوت ايمان صحابه چون کوه تزلزل ناپذير دانسته و ضعف ايمان برخي از آنان انکار شده است در حالي که قرآن در آيات متعدد ضعف ايمان برخي از صحابه را به صراحت بيان مي کند که به عنوان نمونه ذيلا به تعدادي از آيات اشاره مي شود.
1. کساني از شما که در جنگ احد پشت به جنگ کردند و منهزم شدند شيطان آنها را به سبب نافرماني و بدکرداري شان به لغزش افکند.[1] از اين آيه به خوبي استفاده مي شود که در آن روز گروهي فرار کردند و در تواريخ عدد اين گروه بسيار زياد ذکر شده است و جالب اين که مي گويد شيطان بر آنها غلبه کرد و غلبه شيطان هم به سبب گناهاني بود که مرتکب شده بودند، پس گناهان پيشين باعث گناه بزرگ فرار از جنگ شد. گرچه ذيل آيه مي گويد خداوند آنها را بخشيد. ولي بخشش پروردگار به سبب پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مفهومش اين نيست که آنها مرتکب گناه نشدند، بلکه قرآن با صراحت مي گويد که آنها مرتکب گناهان متعددي شدند.[2]2. اعراب باديه که ازحضور در جنگ ها در سفر فتح مکه تخلف مي ورزند براي عذر و تعلل خود خواهند گفت که ما را محافظت اهل و اموال مان از آمدن در رکابت بازداشت اينک از خدا بر گناه ما آمرزش طلب، اين مردم منافق چيزي که به دل هيچ عقيده ندارند به زبان مي آورند.[3]3. و اين مردم چون تجارتي يا لهو و يا بازيچه اي ببينند به سوي آن بشتابند و تو را در نماز تنها گذارند، اي رسول ما بگو به حق آنچه نزد خداست، براي شما از لهو و تجارت هاي دنيا بهتر است و خداوند بهترين روزي دهنده خلايق است.[4] چه ضعف ايمان از اين بالاتر است که رسول خدا را در نماز تنها بگذارند و آنها به سوي لهو و تجارت بشتابند. با توجه به آيات فوق که به عنوان نمونه به آنها اشاره شد، ديگر انصاف و وجدان به انسان اجازه نمي دهد که بگويد: کساني که در دوران ضعف اسلام ايمان شان چون کوه ها بود، چگونه بعد از پيروزي و ظهور نشانه هاي اسلام و گسترش آن ضعيف خواهند شد، بنابراين واقعيت امر به حکم قرآن کريم اين است که برخي از صحابه در زمان حيات رسول خدا ايمان قوي نداشته تا بعد از رحلت آن حضرت ضعيف شده باشد.
اما درباره شهوت ها و اميال برخي از صحابه و پيروي آنان از هواهاي نفساني خوب است اول به آيات قرآن توجه و دقت نماييم و ببينيم قرآن در اين مورد به ما چه مي گويد؟
قرآن کريم با کمال صراحت از انحراف برخي از صحابه و پيروي آنان از هواي نفس سخن مي گويد آنجا که مي فرمايد: برخي از مردم گاه گاه به گفتارت گوش مي دهند تا وقتي که از حضورت خارج مي شوند با اهل علم به تمسخر و اهانت مي گويند رسول باز چه گفت؟ اينان هستند که خدا بر دلهايشان مهر نهاده و پيرو هواي خود گرديده اند.[5]مگر خداوند برخي از اصحاب را به خاطر راضي شدن به زندگي دنيا و عدم شرکت در جهاد مذمت نمي کند، آيا راضي شدن و دل بستن به دنيا و عدم شرکت در جهاد، جز تبعيت از اميال و شهوات چيز ديگري است؟
قرآن مجيد در اين رابطه مي فرمايد: اي کساني که ايمان آورده ايد چرا وقتي امر مي شود که براي جهاد در راه دين بي درنگ آماده شويد به خاک زمين دل بسته ايد، آيا راضي به زندگي دنيا به جاي آخرت شديد؟ در صورتي که متاع دنيا در برابر عالم آخرت اندک و ناچيز است. بدانيد که اگر در راه خدا براي جهاد بيرون نشويد خدا شما را به عذاب دردناک معذب خواهد کرد و قومي ديگر براي جهاد به جاي شما بر مي گمارد و شما به خدا زياني نرسانده ايد و خدا بر هر چيز توانا است.[6]از همه بدتر نسبت خيانت دادن به پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از سوي بعضي از صحابه است، قرآن در اين مورد مي فرمايد: ممکن نيست هيچ پيامبري خيانت کند و هر کس خيانت کند روز رستاخيز آن چه را در آن خيانت کرده با خود به صحنه محشر مي آورد، سپس به هر کس آن چه کسب کرده داده مي شود و به آنها ستم نمي شود.[7]در شأن نزول اين آيه گفته شده است که آيه اشاره به برنامه ياران عبدالله بن جبير است که در جنگ احد در سنگر کوه عينين بودند و هنگامي که سپاه اسلام در آغاز جنگ بر دشمن پيروز شد، تير اندازاني که همراه عبدالله بودند با اين که پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرموده بود از آنجا تکان نخوريد سنگر خود را رها کرده و براي جمع آوري غنايم حرکت کردند و بدتر از اين عمل، گفتار آنها بود که مي گفتند مي ترسيم پيغمبر در تقسيم غنايم رعايت حال ما را نکند.[8] بعضي از صحابه به هنگام تقسيم زکات به پيغمبر اعتراض کردند. قرآن کريم اعتراض آنها را اين گونه نقل کرده است:
در ميان آنها کساني هستند که در تقسيم غنايم به تو خرده مي گيرند، اگر سهمي از آن به آنها داده شود، راضي مي شوند و اگر داده نشود، خشم مي گيرند.[9] در کتب صحاح يا ديگر کتاب هاي اهل سنت مواردي ديده مي شود که بعضي از صحابه به خاطر اميال و شهوات نفساني در عهد رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ يا بعد از آن مرتکب گناهناني شدند که مستوجب حد شد و حد را بر آنها اجرا کردند که ذيلا به چند مورد به عنوان نمونه اشاره مي شود:
1. نعيمان صحابي شرب خمر کرد و پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دستور داد او را با نعال زدند.[10]2. مردي از طايفه بني اسلم زناي محصنه کرده بود پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دستور داد او را سنگسار کردند.[11]3. عبدالرحمان بن عمر فرزند (خليفه دوم)،عقبة بن حارث بدري شرب خمر کردند و عمرو بن عاص امير مصر حدّ شرعي بر آنها اجرا کرد، سپس عمر فرزندش را احضار کرد و بار ديگر حدّ بر او جاري ساخت.[12]آيات و روايات فوق به صراحت بيان مي دارند که برخي از صحابه به خاطر دوست داشتني ها و شهوت ها و پيروي از هواهاي نفساني، رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را به تمسخر گرفته و از جهاد سرباز زده و نسبت خيانت به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي دادند و برخي ديگر به خاطر زناي محصنه و شرب خمر، سنگسار گرديده و حدّ مي خوردند.
با اين وجود ديگر مجالي براي اين پرسش باقي نمي ماند که: چگونه اصحاب به خاطر دوست داشتني ها و شهوت هايي که خودشان آن را ترک کرده بودند مرتدّ شدند؟
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ النص و الاجتهاد، عبد الحسين شرف الدين.
2ـ شيعه پاسخ مي گويد، ناصر مکارم شيرازي.
3ـ انصاف در امامت، سيد محمد باقر خوانساري.
پي نوشت ها:
[1]. آل عمران / 155.
[2]. مکارم شيرازي، ناصر، شيعه پاسخ مي گويد، مدرسة الامام علي بن ابي طالب، 1384ش، ص63.
[3]. فتح / 11.
[4]. جمعه / 16.
[5]. محمد / 16.
[6]. توبه / 38ـ 39.
[7]. آل عمران / 161.
[8]. مکارم شيرازي، ناصر، شيعه پاسخ مي گويد، همان، ص66.
[9]. توبه / 58.
[10]. بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزيع، 1401ق، ج8، ص13.
[11]. بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، همان، ج8، ص22.
[12]. مکارم شيرازي، ناصر، شيعه پاسخ مي گويد، ص77، مدرسة الام علي بن ابي طالب، 1384ش، به نقل از سنن الکبري، ج8، ص312.