قبل از پرداختن به سؤال ابتدا به تعريف، اركان و عناصر اصلي و فرعي تهاجم فرهنگي ميپردازيم و در ادامه از اهميت مبارزه و شيوههاي تهاجم فرهنگي سخن به ميان ميآوريم و در پايان راهها و شيوههاي مقابله با تهاجم فرهنگي را بيان ميكنيم.
تعريف تهاجم فرهنگي (Culture – invasion): تهاجم فرهنگي حركتي است كه مرموزانه، همراه با برنامهريزي دقيق و با استفاده از شيوهها و ابزارهاي متعدد براي سست كردن باورها، دگرگوني ارزشها (و رفتارها) و تغيير و تبديل آداب و سنن و اصول اخلاقي حاكم بر جامعه انجام مي گيرد.[1]برخي از پايههاي تهاجم فرهنگي[2]1. پنهانكاري؛ 2. عوام فريبي؛ 3. غافلگيري و تحميل؛ 4. ترويج اينكه هر جديدي بدون استثناء لذت دارد (ارزشها، هم بايد تغيير كند و ذوقي باشند)؛ 6. تفرقه افكني و بدبين كردن مردم به حكومت؛ 7. حذف نيروهاي كارآمد و جوان؛ 8. وابستگي اقتصادي؛ 9. جدائي دين از سياست؛ 10. تغيير باورها و ارزشها به اسم تنوع خواهي.
سه بخش اساسي فرهنگ
به طور كلي سه بخش اساسي براي فرهنگ در نظر گرفته ميشود: الف. شناختها و باورها؛ ب. ارزشها و گرايشها. ج. رفتارها و كردارها.[3]هدف اصلي دشمن در تهاجم فرهنگي حمله به عناصر اصلي فرهنگ است. آنها در مورد باورها ايجاد ترديد ميكنند و ميگويند هيچ امر يقيني در جهان وجود ندارد؛ اين عصر، عصر شك و روشنفكري است و ارزشها و گرايشها را امري اعتباري و سليقهاي معرفي ميكنند. مثلاً ميگويند زماني همجنس بازي و برهنگي زنان عيب بود ولي الآن اين طور نيست و بايد هم اين طور باشد؛ چون هر چيزي مدتي تغيير نكند، لذتش از دست ميرود. وقتي دشمن بينش و باورها و ارزشها را تغيير داد، اعمال و كردار (عنصر سوم) هم تغيير ميكند، چون اعمال بر اساس بينش و ارزشها شكل ميگيرد. در ادامه بحث ما به اين شبهات پاسخ خواهيم گفت.
اهميت مقابله با تهاجم فرهنگي
اهميت مقابله با تهاجم فرهنگي در واقع به بزرگي خطر تهاجم فرهنگي باز ميگردد. از آنجايي كه هر عملي در زندگي بر اثر انگيزه صورت ميگيرد، بايد ديد كه هدف اصلي دشمن از تهاجم فرهنگي چيست؟ دشمن قصد اصلاح فرهنگ ما را ندارد؛ آنها از شيوة تهاجم فرهنگي به عنوان يك ابزار براي رسيدن به اقتصاد، رفاه مالي و شهوات استفاده ميكند؛ حتي مسائلي مثل تسلط سياسي، نظامي، برتري تكنولوژي و مانند آن، همه مقدمهاي براي تسلط اقتصادي و جلب منافع مادي است. نگراني عمده كشورهاي بزرگ، عقب ماندن از لحاظ اقتصادي از كشورهاي ديگر است.[4] بنابراين آنها با ابراز تهاجم فرهنگي هويت فردي، اجتماعي و ديني يك كشور را سست ميكنند و در باورهاي آنها شك و ترديد ايجاد ميكنند و آداب و رسومي به آنها تزريق ميكنند و سعي دارند رفتار آن ملت را مطابق خواست خود تغيير دهند. چرا كه وقتي كه ارزشهاي يك ملت سست شد، ديگر آنها دنبالهرو مدهاي روز، تغيير دكورها و لباس و… ميشوند، و اين يعني وابستگي يك ملت به ملتي ديگر. آنها به خوبي ميدانند كه آنچه كه يك نوجوان 13 ساله براي دفاع از دين، خود را زير تانك ميبرد، ارزشها و باورهاي خللناپذير اوست و اين سد و سنگر محكم يعني دست رد بر سينه نامحرم زدن و به عبارت ديگر يعني محروم شدن دشمن از منافع مادي و اقتصاد خود. و در مقابل، هويت اسلامي و ملي، مذهبي، استقلال كشور ماست.
ابزارها و شيوههاي تهاجم فرهنگي: وقتي كه دشمن از مبارزة سياسي، نظامي، اقتصادي (محاصره و مصادره كردن پول و اجناس خريداري شده) به انگيزه و هدف اصلي خود نرسيد، راه مبارزه و تهاجم فرهنگي را در پيش گرفت. تهاجم فرهنگي تدريجاً يك ملت را از درون ميپوساند. مفاهيم ارزشي مثل ايثار، تعاون و فداكاري را بيارزش مينمايد و تا عمق خانهها نفوذ ميكند. در تهاجم فرهنگي برخلاف هجوم نظامي، دشمن اعلام جنگ نميكند و دزد باورها به بهانه دوستي وارد خانه ايمان و ارزشهاي ما ميشود. مقام معظم رهبري در اين باره ميفرمايند: براي يك ملت فاجعة فرهنگي از فاجعة اقتصادي بسيار سهمگينتر و خسارتبارتر است. يورش فرهنگي از يورش نظامي بسيار بيرحمانهتر و صعب العلاجتر است. در جائي ديگر ميفرمايند: كاري كه از لحاظ فرهنگي دشمن ميكند نه تنها يك تهاجم فرهنگي بلكه بايد گفت كه شبيخون فرهنگي، يك غارت فرهنگي، يك قتل عام فرهنگي است.[5]گفتيم كه هدف اصلي در اين تهاجم، حمله به سنگر باورها و ارزشها به قصد جلب منافع مادي و اقتصادي است. اينها با ابزارهايي صورت ميگيرد كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم: 1. ترويج فرهنگ لذتجويي و مصرف گرايي و فزون خواهي و مالاندوزي.
2. جدائي دين از سياست (منزوي كردن علماء، معرفي اسلام به عنوان چهرة خشن و..)؛ 3. ترويج فرهنگ و فكر «هر تغييري (حتي در برابر ارزشها و باورها) لذتآور است»؛ 4. ابتذال و اشاعه فحشا (توزيع و پخش عكسهاي سكس و… اعتياد، آرايشهاي غليظ و…) 5. ايمان زدايي و ترويج فرهنگ شك به نام پيشرفت علم و ترقي فرهنگ و…؛ 6. امر به معروف و نهي از منكر را فضولي و دخالت در امور ديگران دانستن و جهاد در راه خدا را جلوهاي از خشونت معرفي كردن[6] و…
شيوههاي مقابله با تهاجم فرهنگي
از مطالب گذشته دانستيم كه هف اصلي تهاجم، حمله به سنگر باورها، ارزشها و در نتيجه رفتارهاست. پس بيشترين تلاش ما بايد در حفظ سه ركن اساسي فرهنگ و تقويت آنها باشد و با ديدي باز ابزارها و وسايلي را كه در اين جهت به كار گرفته ميشود را خنثي كنيم. در زير به برخي از شيوههاي مقابله با تهاجم فرهنگي دشمن اشاره ميكنيم:
1. ترويج ارزشها و باورها: بايد از راه بحث و گفتگو، منطق و استدلال و تبليغ عملي از راه اصول و عقايد، روان شناختي، جامعه شناختي، به ترويج باورها پرداخت. دشمن از راه تحريك احساسات و عواطف با استفادة از قوة خيال، رمان، فيلم، داستان، عكس وارد مي شود و تبليغ خود را در قالب پيامهاي پنهان و با شيوههاي دقيق روانشناختي و جامعهشناختي انجام ميدهد.[7] ما بايد اين شيوهها را خنثي كنيم و در عوض جايگزيني مناسبي به جاي آن بگذاريم.
2. تبيين انگيزة اصلي دشمن از اين تهاجم براي مردم و بيان عواقب شوم آن براي افراد به ويژه جوانان و خانوادهها.
3. تبيين روح برتريطلبي غرب:[8] دشمن با استفاده از مباني نظري دانشمندان خود كار ميكند، اصولي مثل اصل لذتطلبي و جلب منفعت بيشتر و اينكه اساساً آدمي براي غلبه بر ضعيفان آفريده شده و خوي سلطهجويي در طبيعت او نهاده شده است. ادوارد سعيد پژوهشگر عرب در اين زمينه مي گويد: اروپائيان دربارة خاورزمين نوشتهاند كه انسان خاورزمين خردستيز، فاسد، كودك منش و متفاوت است و انسان غربي خردگرا، پاكدامن و طبيعي ميباشد.
4. هجوم فرهنگي بر ضد فرهنگ غرب:[9] ما بايد با استفاده از هنر، فيلم، نمايشنامه، رمان، روان شناسي و… ابتدا به ترويج فرهنگ خود (باورها و ارزشها) بپردازيم و بعد انحطاط جامعة غربي و اهداف شوم آنها را به مردم حتي به مردم غربنشين نشان دهيم.
5. بسيج همگاني در مقابله با تهاجم فرهنگي:[10] در اين امر بايد دو مغز متفكر جامعه اسلامي ما حوزهها و دانشگاهها مقدم باشند و رهبري اين نهضت فرهنگي را به عهده بگيرند، مردم بايد مثل زمان جنگ، بسيج عمومي (با سلاحهاي فرهنگي) شوند؛ همه بايد آموزش ببيند و خودشان را مجهز كنند، چرا كه وقتي مرضي شايع ميشود همه بايد واكسن بزنند. سادهترين و واجبترين كار كه از عهدة هر كسي ساقط نميشود احياء امر به معروف و نهي از منكر و احياء جلسات مذهبي است.
6. توجه به نسل جوان و برخورد دوستانه با آنها:[11] پدر و مادر بايد بدانند كه تربيت، يك امر دقيق و ظريف است. آنها بايد محيطي گرم و باصفا در خانواده ايجاد كنند؛ از برخوردهاي تند پرهيز نمايند؛ به شيوة غيرمستقيم با نسل جوان سخن بگويند (سؤال طرح نمايند تا خود آنها متوجه شوند)؛ در يافتن دوست به جوانان كمك كنند و… البته مربيان و والدين و دانشمندان، خود بايد نقش يك الگوي صالح را در جامعه ايفا كنند.
7. مطالعه سقوط اندلس، سرزمين مقتدر اسلامي: به اعتراف تاريخ، مهمترين عوامل سقوط مسلمانان در اندلس چند چيز بود: 1. اختلافات داخلي و بسط و توسعة آن توسط عمال مسيحي؛ 2. خيانت وزراء و زمامداران به خاطر ضعف ايمان و اعتماد به نفس؛ 3. اشاعه فساد و بيبند و باري، ميخواري، شهوتراني (ترويج فرهنگ برهنگي، بيحجابي و بدحجاي، آرايشهاي تند و…) در ميان جوانان مسلمان به وسيله ايادي كليسا.[12]8. بازيابي هويت ديني: هويت جوئي و بازشناسي آن نقش مهمي در مقابله با تهاجم فرهنگي دارد. يافتن پاسخهاي منطقي و مستدل براي پرسشهاي اساسي (هدف زندگي، جايگاه من در حيات، آيا جوان در نظام هستي از كرامتي برخوردار است؟ و…) باعث توجه جوان به جايگاه رفيع خود نزد پروردگار ميشود و او را از رنج و آسيب پوچي و درون تهي بودن ميرهاند.[13]9. درك هويت فرهنگي خود:[14] شناخت يك فرهنگ در حقيقت معرفت به ويژگيها، مشاهير، ارزشها و برتريهاي آن فرهنگ نسبت به ساير فرهنگهاست. نسل جوان بايد به امتيازات فرهنگ اسلامي و ملي خويش آشنا باشند، تا در مقابل ظواهر فريبنده و توخالي فرهنگ بيگانه از اعتماد به نفس بالائي برخوردار باشند.
10. دورة جواني آسيبپذيرترين دورهها: دشمن براي رسيدن به اهداف خود از راه جوانان وارد ميشود. آنها با مطالعات دقيق روان شناسانه خود ميدانندكه جوان در اين مرحله با بحران روبروست، از طرفي محدوديت تجربه فردي و اجتماعي دارد (عدم توانائي حل معادلات و شبهههاي پيچيده، سادهانديش و خوشبين) و از طرف ديگر در اين دوره احساسات بر فرد غلبه دارد (در محاسبات نسل جوان جاذبهها و كششها جايگاه خاصي دارد). بنابراين از شعارهاي فريبنده به گمراهي آنها ميپردازد؛ مثلاً ميگويند هر چيز جديدي لذت دارد، جوان از اين شعار خوشش ميآيد، چون روحية فطري او تنوعطلبي و پيروي از الگو است. بعد از اينكه دشمن مدتي روي تغيير لباسها و مدها كار كرد، سخن خود را موذيانه به ارزشها سرايت ميدهد، يعني ميگويد يك عدهاي به ذوقشان اين ارزش خوب بود، امّا شما بگوييد ما اين را دوست نداريم، ذوق ما اين را ميپسندد (آزادي بيان هم حق شماست). در ظاهر اين حرف شيرين است امّا ما بايد با دليل منطقي به جوانان بگوئيم كه ارزشهاي ديني پايه عقلي دارد و همانند بسياري از علوم ديگري است كه مبتني بر برهان و استدلال هستند، مثلاً رياضيات آيا ذوقي است يا غيرذوقي؟ نميتوان گفت قديميها گفتند: 9=3*3 امّا الان ذوق نسل جوان آن را نميپسندد. اينكه بسياري از اروپائيان مسائل دين را ذوقي تلقي ميكنند، به خاطر اين است كه به حقيقت اين باورها و حقايق ديني نرسيدهاند يا اينكه به آن توجه ندارندو يا با نفسانيات حيواني و مطامع مادي آنها (لذتها و…) سازگاري ندارد. آنها در واقع باورها و ارزشها را مخالف سود و روح برتريطلبي خود ميدانند. از سوئي ديگر براي سيطره بر يك ملت، بيهويت كردن و تحقير كردن و اغفال را براي رسيدن به انگيزههاي اقتصادي خود و مطرح بودن در سطح جهان لازم ميدانند.[15]11. جايگزيني: مسئولين ما بايد به اصل مهم «جايگزيني» (يك اصل مهم روان شناختي) اهميت دهند، يعني اگر يك چيزي را از جوان منع كرديم، حتما بايد يك چيزي بهتر و جذابتر از آن را جايگزين نمائيم و به اوقات فراغت و ورزش جوانان اهميت زيادي بدهيم.
12. در محاسبات خود به لذت پايدار (دنيوي و اخروي) و كمالآور (ازدواج و تقرب به خدا) بهاء بيشتري نسبت به لذات آني و زيانآور بدهيم.
13. توجه به اصل «الگو پذيري» و اصل «تنوع خواهي»: مسئولان (والدين، مربيان، حكومت) بايد در برنامههاي خود به دو اصل اساسي توجه كنند؛ اصل «الگوپذيري» و اصل «تنوع خواهي» جوانان. در ارزشهاي ديني ما دو گرايش فطري براي انسان ذكر شده است، غرائز حيواني (براي حفظ زندگي حيواني و جسمي مانند غريزة جنسي، مادري، خوردن و…) و ميلهاي متعالي (ارزشها يعني چيزي كه به تعديل و كنترل تمايلهاي حيواني و غرائز مي پردازد. انبياي الهي براي تعادل بخشي به اين دو گرايش آمدهاند (انسان را موجودي با ارزش فراتر از لذتهاي چند روزة دنيا معرفي ميكنند) و دشمنان (شيطان، هوس، دشمنان داخلي و خارجي كه مقابل ارزشهاي ديني ميايستند) براي منافع خود با انبياء و اولياء خدا مقابله ميكنند. آنها تعادل و كنترل غرائز حيواني را مغاير با خواستهها و منابع خود ميدانند. با توجه به اين مطالب مذكور متوجه ميشويم كه هر الگويي، هر لذت، و هر امر جديدي شايستگي دل بستن را ندارد. پس بايد ما به اين دو امر فطري (تنوع خواهي و الگوپذيري) جهت دهيم، يعني سراغ چيزي برويم كه با ارزشها سازگار باشد لذتآور و كمالآور و جاوداني باشد.
نكتة پاياني:
با توجه به مطالب گذشته دانستيم كه عنصرهاي اساسي فرهنگ ما در سه چيز خلاصه ميشود: بينشها و باورها (عقيده به توحيد، معاد و نبوت و…) ارزشها وگرايشها (مجموعه بايدها و نبايدها و واجبات و محرمات) و رفتارها (چيزي كه بر اساس دو عنصر بينش و ارزش شكل ميگيرد) و بيان داشتيم كه دشمن براي رسيدن به منافع اقتصادي و مادي خود ناچار است كه از روي اغفال و مكر در قالب خيرخواهي به جنگ اين سه عنصر برود، چرا كه از شيوة نظامي، سياسي و محاصرة اقتصادي نتيجة مطلوب خود را به دست نياورده است و براي سست كردن يك ملت از راه بيارزش نمودن باورها، ارزشها و… از شيوههاي مختلفي كمك ميگيرد. در مقابل ما بايد با توجه به شيوههاي تهاجم آنها به مقابله آنها بپردازيم و توجه داشته باشيم كه هر چه يك امر ارزش بيشتري داشته باشد (باور و ارزشها) خطرات بيشتري آن را تهديد ميكند. پس بايد به شيوههاي منطقي استدلال ـ الگوهاي عملي ـ احياء ارزشهاي ديني، خودباوري فرهنگي و ملي و ديني، با تهاجم فرهنگي مقابله كنيم (توجه به پايهها و اركان تهاجم فرهنگي و ابزارها و اهداف دشمنان از اين تهاجم).
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، جلال رفيع، تهران، اطلاعات.
2. الگوي مصرف و تهاجم فرهنگي، ابراهيم رزاقي، تهران، چاپخش.
3. شبيخون فرهنگي، تعاريف، شيوهها، نمودها، ضرورت و راههاي مقابله با آن، منصور ميرزايي، تبريز، احرار تبريز.
4. ستيز با تهاجم فرهنگي غرب، دفتر عقيدتي سياسي فرماندهي معظم كل قوا، تهران، نشر رامين.
5. جوانان و تهاجم فرهنگي، محمد كاوياني، انتشارات مركز مديريت حوزة علميه قم.
پي نوشت ها:
[1] . يوسفوند، علي، تهاجم فرهنگ و راه مبارزه با آنها، قم، انتشارات دارالنشر اسلام، 1377، ص 10، باكمي تغيير.
[2] . همان، ص 22، و اقتباس مباحث ديگر كتاب.
[3] . ابراهيمي، عبدالجواد، تهاجم فرهنگي، گردآورنده از سخنرانيهاي استاد محمد تقي مصباح يزدي، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، ص103 و 104.
[4] . همان،ص 77 و 78، اقتباس.
[5] . تهاجم فرهنگي و راه مبارزه با آنها، ص 22.
[6] . همان، ص 22، با كمي تغيير و اضافه.
[7] . تهاجم فرهنگي، ص 144، با كمي تغيير.
[8] . همان، ص 37 و 39.
[9] . همان، ص 150.
[10] . همان، ص 125.
[11] . همان، ص 130.
[12] . شرفي، محمد رضا، جوان و نيروي چهارم زندگي، تهران، سروش، 1379، ص 65.
[13] . همان، ص 65.
[14] . همان، ص 65.
[15] . حداد عادل و…، پنج گفتار در تهاجم فرهنگي، قم، نشر برگزيدگان، 1374، ص 11، با اقتباس و اضافه.