در یک نظر «شک» سه قسم است:
1. شک
قانونی؛
عبارت است از تردّد و نوسان ذهن در باب ارتباط میان موضوع و محمول قضیه، برای تحقیق
در مسیر واقع یابی. این شک، طبیعی بوده و موجب برطرف شدن احتمالات اضطراب آمیز است.
بر این اساس گفته می شود: یقین های اصیل و مفید آن سوی پل، شک و تردید قانونی است.
چنین شکی – که انسان را به یقین می رساند – به مراتب بهتر از ایمان ظاهری بی اساس
است.
زلت او به زطاعت نزد حق
پیش کفرش جمله ایمان ها خلق
مثنوی، دفتر اول، بیت 1579.
2. شک بیماری؛
این شک، ناشی از ناتوانی ذهن از رویارویی با مدعاها، دلایل، تجزیه، تحلیل و … در
باب «واقعیات» است. در واقع ملاک این بیماری، وحشت ذهن از بررسی واقعیات و تفکیک
آنها از خیالات و حقیقت نماها است. یکی از اساسی ترین مختصات شک، بیماری جست و جوی
آسایش فکری در فرار از فعالیت های مغزی است. این شک در واقع ضد «معرفت» می باشد.
3. شک حرفه ای؛
این برای نشان دادن اوج فکری افراد ضعیف النفس است که مدعی اند ما به مقامی از
مراحل درک و شناخت رسیده ایم که جز شک و تردید راهی دیگر نمی بینیم. یا به دلیل عشق
ورزیدن به شکاکان است تا عشق به یافتن حقیقت و واقعیت!
شکی که در قرآن از آن سخن رفته و مورد مذمت قرار گرفته است شک «قانونی» نیست؛ بلکه
به شک «بیماری» و شک «حرفه ای» اشاره دارد.در این باب نگا: جعفری، محمدتقی،
شناخت از دیدگاه علمی و دیدگاه قرآن، صص 312 – 310.
شکاکان از دیدگاه قرآن
بنابراین باید
توجّه کرد که مراد از «شاک» در تعابیر قرآن، آن کس نیست که طالب برهان است؛ بلکه
منظور کسی است که نظیر شکاکان (Scepticists)
امروز، به نوعی شک بیماری مبتلا شده، تحصیل جزم و یقین را محال می داند و شک را
امری غیرقابل زوال تلقی می کند. بر این اساس، شکاکانی که در آیات قرآن کریم از
آنان، یاد می شود، بر دو دسته اند:
دسته اوّل: کسانی که با گفتن «لاادری» (Agnosticism)
و «نمی دانم»، تصریح بر شک خود می کنند؛ یعنی، این گروه شکاکانی اند که به رغم آیات
بیّنی که برای آنان اقامه شده است، نسبت به مبدأ آفرینش، معاد، وحی و آموزه های
دینی در شک اند.
دسته نگا: ابراهیم (14)، آیه 9و10؛ هود (11)، آیه 62؛ یونس (10)، آیه 104؛ نمل
(27)، آیه 66 و … .دوّم: اشخاصی که به نفی رسالت و یا انکار مبدأ و معاد می
پردازند، لیکن در واقع جزم بر این انکار نداشته و در آن شاک اند. به بیان دیگر این
دسته با زبان به انکار می پردازند؛ ولی دلیلی بر مدعای خود ندارند ودر حالت شک به
سر می برند.جاثیه (45)، آیه 24 و 32؛ ق (50)، آیه 2 و 3؛ مؤمنون (23)، آیه 33
و 37.
از دیدگاه قرآن شکاکان همان منکران امور غیرمحسوس اند و منکران امور غیرمحسوس،
کسانی اند که – به رغم ادعای جزم گرایانه خود – نسبت به بطلان پنداری دعوت و دعوی
پیامبران، طریقه و وسیله ای ندارند که ادعای آنان را اثبات کند.
نگا: شناخت
شناسی در قرآن، صص 172 – 181.
آثار شک
با
توجّه به آیات قرآن در باب شک و تردید در مبدأ، معاد، رسالت، وحی و آموزه های دینی،
دو مطلب اساسی استفاده می شود:
1. شک و تردید موجب انکار قلبی یا زبانی یا هر دو می گردد.ابراهیم (14)، آیه 9
و 10؛ نمل (27)، آیه 66؛ جاثیه (45)، آیه 32؛ مؤمنون (23)، آیه 69؛ بقره (2)، آیه
23 و … .
2. گاهی این شک به مشرکان نسبت داده می شودنمل (27)، آیه 66؛ هود (11)، آیه 62
و 110. و گاهی کافران.سبأ (34)، آیه 54؛ فصلت (41)، آیه 45؛ ق (50)، آیه
2 و 3.
بنابراین، یکی از علل شرک و کفر «شک و تردید» است.
نکته: «ریب» و «شک» در آیات قرآن با یکدیگر متفاوت است. «ریب» در لغت، حالت اضطرابی
است که بر اثر جهل و شک همراه با تهمت و مانند آن، در نفس ایجاد می شود. از این رو،
کلمه «مریب» در آیات وصف شک قرار می گیرد؛ یعنی، شکی که اضطراب می آورد. به عنوان
مثال در سوره «سبأ»، (آیه 54) می فرماید: کافران «در شک مریب اند»؛ یعنی، دچار شکی
اند که اضطراب آور است. گاهی انسان – مثلاً – نمی داند فلان درخت، سالی چند بار
میوه می دهد؛ در اینجا شک ایجاد شده است؛ ولی ریبی وجود ندارد. اما گاهی نمی داند
که مثلاً فلان راه، راهزن دارد یا خیر؛ در اینجا علاوه بر وجود شک و تردید، اضطراب
نیز هست.جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن (تفسیر موضوعی قرآن کریم)، ج 1، صص
362 – 361.
«ظن» (گمان) در قرآن
قرآن پنج نوع ظن را مطرح کرده است:
2-1. ظن مخالف با واقع؛انعام (6)، آیه 116؛ جاثیه (45)، آیه 24؛ آل عمران (3)،
آیه 154؛ بقره (2)، آیه 78؛ حج (22)، آیه 15.
2-2. ظن موافق با واقع؛توبه (9)، آیه 118؛ حاقه (69)، آیات 17 – 21.
2-3. ظنی که گناه است؛حجرات (49)، آیه 12.
2-4. ظن غیرکاشف یا ظنی که نمی تواند حقیقت را کشف کند؛اسراء (17)، آیه 52.
2-5. ظن محکوم.نجم (53)، آیه 28.
از جمع بندی این آیات می توان دیدگاه قرآن را در این باره، چنین شمارش کرد:
یکم. پدیده ظن (گمان)، به طور طبیعی انسان را با واقعیت آشنا نمی سازد، مخصوصاً اگر
در مقدمات ظن هواهای نفسانی باشد؛همان، آیه 23. چرا که ظن متمایل به
هواهای نفسانی شده و از دلیل و برهان فرار می کند.
دوّم. ظن محکوم در باب اصول اساسی و اعتقادی انسان و به خصوص حیات ابدی (قیامت) و
مسائل مربوط به آن است؛ یعنی، باید در این امور علم و یقین داشت.
سوّم. بیشتر انسان ها از ظن پیروی می کنند و تحمّل مشقت در راه تحصیل علم و یقین را
ندارند.
علم
را دو پر گمان را یک پرست
ناقص
آمد ظن پرواز به پرواز ابترست
مرغ یک پر زود افتد سرنگون
باز بر پرد دوگامی یا فزون
مثنوی، دفتر سوم، ابیات 1510 و 1511.
چهارم. ظن محکوم و ظنی که مخالفت با واقعیت و حقیقت می کند در قرآن کریم بیشتر به
مشرکان نسبت داده شده است. انعام (6)، آیه 148؛ یونس (10)، آیه 66؛ نجم (53)،
آیه 23؛ جاثیه (45)، آیه 24.
در اینجا توجّه به یک نکته ضروری است و آن این که در برخی از آیات از واژه «زعم»
استفاده شده است. جمعه (62)، آیه 6؛ نساء (4)، آیه 60؛ انعام (6)، آیات 22، 94
و 136؛ کهف (18)، آیه 52؛ قصص (28)، آیات 62 و 74؛ سبأ (34)، آیه 22. «زعم»
همان گمان همراه با احساس بر حق بودن است. براساس آیات قرآن از «زعم» بازخواست
بیشتر می شود؛ زیرا ممکن است ظن ناشی از سهل انگاری و بی خیالی باشد؛ ولی زعم کننده
گمان خود را مورد توجّه قرار داده و روی آن محاسبه کرده است. در این باب نگا:
شناخت از دیدگاه علمی و دیدگاه قرآن، صص 316 – 318.
«یقین» در قرآن
«یقین» عبارت است از جزم به ثبوت محمول برای موضوع و جزم به امتناع سلب محمول از
موضوع و قابل زوال نبودن جزم اول و دوم. بنابراین، در «یقین» چهار شرط است و با این
شرطها، ظن و شک و حتی جهل از قلمرو یقین خارج می شود؛ چرا که در ظن و شک، جزم به
ثبوت محمول و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع، وجود ندارد و در جهل نیز، هر چند
جزم به ثبوت موضوع برای محمول و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع وجود دارد؛ لیکن
این هر دو جزم با شبهه یا با برهانی که برخلاف آن اقامه شود، زایل می گردد؛ ولی
یقین غیرقابل زوال است.
قرآن کریم از ضرورتی که حاصل شرایط چهارگانه «یقین» است، با عباراتی از قبیل
«لاریب فیه»
و مانند آن یاد کرده است؛ مثلاً می فرماید:
(ذلک الکتاب لاریب فیه هدی
للمتقین)؛
بقره (2)، آیه 2. «آن کتاب (قرآن) تردیدی در آن راه ندارد و هدایت برای
متقین است». مفاد «لاریب» این است که قرآن ضرورتاً حق است و چون در آن کتاب، دعوت
به مبدأ و معاد، دعوی وحی و رسالت است، دعوی آن نیز ضرورتاً حق می باشد.
در جای دیگر می فرماید:
(ربنا انک جامع الناس لیوم
لاریب فیه)؛
آل عمران (3)، آیه 9. «پروردگارا! به تحقیق تو مردم را برای پاداش در
روزی که وقوع آن تردیدناپذیر است، جمع می کنی»؛ مفاد آن این است که فرا رسیدن روزی
که پروردگار در آن بندگان را جمع می کند، ضرورتاً حق است. نگا: جوادی آملی،
عبدالله، معرفت شناسی در قرآن، ج 13 تفسیر موضوعی، صص 255 – 256.
واژه یقین به معنای پیش گفته با مشتقات گوناگون در قرآن چندین نوبت تکرار شده است.
نگا: رعد (13)، آیه 2؛ بقره (2)، آیه 4 و 118؛ مائده (5)، آیه 50؛ نمل (27)،
آیه 3 و 82؛ روم (30)، آیه 60؛ لقمان (31)، آیه 4؛ سجده (31)، آیه 24؛ جاثیه (45)،
آیه 4 و 20؛ طور (52)، آیه 36؛ حجر (15)، آیه 99؛ واقعه (56)، آیه 95؛ حاقه (69)،
آیه 51؛ مدثر (74)، آیه 47؛ نساء (4)، آیه 157؛ انعام (6)، آیه 75؛ شعراء (26)، آیه
24؛ دخان (44)، آیه 7؛ ذاریات (51)، آیه 20.
مراتب یقین
از دیدگاه قرآن یقین دارای مراتبی است: علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین. قرآن
کریم «علم الیقین» را پلی برای «عین الیقین» قرار داده است
تکاثر (102)، آیه 5
و 6.. اگر یقین از مرحله معرفت مفهومی و ذهنی، به معرفت عینی و خارجی بار
یابد؛ انسان آنچه را که به آن معرفت مفهومی و ذهنی دارد، بالعیان مشاهده خواهد کرد.
در آیات «تکاثر»، خداوند می فرماید: اگر آدمی به علم الیقین برسد، می تواند جهنم را
ببیند؛ یعنی، اگر به مرحله «علم الیقین» برسیم ره توشه ای داریم که ما را با «عین
الیقین» آشنا می سازد. بالاتر از آن «حق الیقین» است؛ «حق الیقین» آن است که انسان
نه تنها شاهد حق باشد؛ بلکه عین شهود قرار گیرد و فانی از غیر و باقی بالله شود. از
خود چیزی نداشته باشد و در معرفت الهی غرق شود. از دیدگاه قرآن «حق الیقین»؛ یعنی،
یقین حقی که بالاتر از آن در بخش معرفت نمی توان فرض کرد. حاقه (69)، آیه 51؛
در باب یقین نگا: جوادی آملی، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11 تفسیر موضوعی، صص
351-356.
به هر روی باید توجّه داشت که یقین مفهومی و ذهنی و در واقع علم و جزم به ثبوت
محمول برای موضوع و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع و قابل زوال نبودن این دو
جزم، غیر از یقین عینی و شهود حقیقت است.
من یقین دانم که عین حکمت است لیک مقصودم عیان و رؤیت
است
آن یقین می گویدم خاموش کن
حرص رؤیت گویدم نه جوش کن
مثنوی، دفتر دوم، ابیات 1821 و 1822.
نتایجی که از آیات در باب یقین می توان گرفت چنین است:
1. آیات الهی می تواند، علتی برای حصول یقین به خداوند باشد. رعد (13)، آیه 2.
2. آنان که از تباه شدن در خیالات و پندارهای بازیگرانه ذهنی و غرق شدن در نادانی
ها، خودداری کرده، به مقام شامخ تقوا رسیده اند؛ به آخرت یقین دارند. بقره
(2)، آیه 4.
3. وصول به یقین، بدون معرفت و کار و کوشش قابل تحقق نیست. حجر (15)، آیه 99.
4. بهره وران از یقین، راه خویش را ادامه داده، باکی از موانع در سیر خود ندارند.
سجده (32)، آیه 24؛ در این باره ر.ک: شناخت از دیدگاه علمی و دیدگاه قرآن، صص
493 – 499.
5. یقین چون از شؤون معرفت و علم است، به معروف و معلوم تعلق می گیرد و چون اسمای
حسنای الهی – که معروف است – تعدد دارد؛ معرفت ها و یقین ها متنوع خواهد بود. هر
معرفتی نیز در حد خود از یقین برخوردار است. از این رو، می توان برای یقین شکل های
گوناگونی به لحاظ متعلق آن تصور کرد.
6. عمده مراتب یقین بر حسب متعارف یقین علمی (علم الیقین)، یقین عینی (عین الیقین)
و یقین حقی (حق الیقین) است. نگا: جوادی آملی، عبدالله، تسنیم (تفسیر ترتیبی
قرآن مجید)، ج 2، صص 205و206.
7. چون متعلق یقین – که اسمای حسنای الهی است – نامحدود می باشد؛ حد خاصی از حصول
یقین یا شهود آن را نمی توان پایان مرحله یقین دانست. حقیقت یقین، نوری است تشکیکی
که هم فزونی پذیر است و هم حد خاصی ندارد. همان و محمدی ری شهری، محمد، میزان
الحکمه، ج 10، ص 790.
نویسنده:
محمدرضا کاشفی