شینتو šinto
شینتو (Shinto) آئینی است متکی بر اعتقاد به زندگانی پس از مرگ که بر خلاف سایر ادیان، در این آئین از پاداش و کیفر بعد از زندگانیِ زمینی خبری نیست. البته چنین اعتقاداتی بعد از آشنایی ژاپنیها با آئین بودا
نویسنده: غلامرضا معصومی
شینتو (Shinto) آئینی است متکی بر اعتقاد به زندگانی پس از مرگ که بر خلاف سایر ادیان، در این آئین از پاداش و کیفر بعد از زندگانیِ زمینی خبری نیست. البته چنین اعتقاداتی بعد از آشنایی ژاپنیها با آئین بودا (Buddha) فراهم گشت. تفاوت این دو آئین در این میباشد که شینتو دارای نسب نامه و کتاب خاصی نبوده، اصول آن متکی بر نیایش طبیعت، نیاکان و احترام به الههی آماتراسو (Amaterasu) و اعقاب و منسوبان وی میباشد.
بنا به روایتی از کوجیکی (Kojiki)، یکی از ملازمان نینگی (Ningi) به هنگام نزول آنان از دشتهای آسمان به کیوشو (Kyushu)، نخستین کاهن راه خدایان شد، به طوری که کاهنان بعدی از اعقاب وی به شمار میرفتند. در آئین شینتو، هر چیز از حیوان تا جماد و نبات، دارای روح یا کامی Kami)) (21) خاصی بوده و افسانههای آفرینش ژاپنی نیز گزارشی از این اعتقاد میباشند. موعظهی اخلاقی در آئین شینتو جایی نداشته، وفاداری، پرهیزکاری و اطاعت از والدین نیز مفاهیمی هستند که از سدهی ششم به بعد از آئین کنفوسیوس و بودا به این کیش راه یافتند. با این حال تطهیر و دوری از آلودگی در شینتوی کهن وجود داشته، چرا که تطهیر ایزاناگی (Izanagi) و شستشوی او بعد از بازگشت از تعقیب ایزانامی (Izanami) در یومی (Yomi) گویای این نظر میباشد. در کتاب نیهونگی (Nihongi) آمده است که: «ایزاناگی پس از بازگشت از یومی، نخست به بخشی از دریای پر جزر و مد و پس از آن، به جایی که امواجی آرام داشت، فرود آمده و بدن خود را شستشو داد تا از آلودگی جهان زیرین رهایی یابد».
خواندن اوراد سحر و جادو یا افسونهای خاص برای درمان بیمار و دور کردن شیاطین نیز از ویژگیهای شینتوی کهن و از جمله کارهایی است که توسط کاهنان شینتو انجام میگیرد. کاهن، شینتو را قانونی چون تجرد و جز آن محدود نکرده و اغلب کاهنانی که در افسانهها و روایات تاریخی از آنان یاد میشود بودایی بودهاند. زمان پیدایش آئین شینتو را در ژاپن، پیش از تاریخ دانستهاند. آئین شینتو مذهبی بومی و محلی بود که در آغاز دچار خصم و رقیبی جدید گردید، اما بعد از چندی که معبود بومیان بود، خود نیز در عداد خدایان بودایی درآمده و آن را با نام بودی ستوه (Buddhisattva) شناخته و آن دو مذهب این چنین با یکدیگر درآمیختند. در واقع برای هر فرد سالکِ حقیقت، جایز بود که در آنِ واحد هم یک بودایی مؤمن، هم یک شینتویی معتقد و هم یک پیرو واقعی کنفوسیوس باشد. شینتو از جهت تأکید حق شناسی و وفاداری به میراث ملی و خانوادگی، کنفوسیوس از جهت تضمین اخلاق اجتماعی در زمان حال و بودایی از لحاظ توجه به تأمین آینده و زندگانی بعدی قابل قبول و احترام بودند. جوانمردی، پرستش و ستایش آئینهای اشرافی از اساس آئین شینتو به شمار آمده و پیروان آن بیشتر در ژاپن زندگی میکنند. کوجیکی یا تاریخ دوران باستان، نیهونگی (Nihongi) یا تاریخ ژاپن، ینگی شیکی (Yengishiki) یا سرودها و نیایشها، از کتابهای مقدس آئین شینتو به شمار میآیند. اغلب ساکنین مجمع الجزایر ژاپن بر این عقیدهاند که موجودات طبیعی دارای روح و روان بوده، بنابراین آنها را پرستیده و معتقدند که برای هر یک از پدیدههای آفتاب، ماه، خورشید، رودخانه و باران، روح و روانی وجود دارد که مورد پرستش و ستایش آنها میباشند. ارواح، نفوس، امپراتور، برخی درختها، گیاهان، صخرهها و حیواناتی چون مار، شیر، گرگ، کلاغ، روباه و خرس نیز مورد پرستش بوده و به نظر آنها الهه یا خدایان بیشماری بر فراز خانهها و ساکنان آن شناور و در شعله و پرتو چراغها میرقصیدند. اما در میان این الههی گوناگون، بعد از اخذ فنّ کتابت از چینیان، پرستش ارواح نیاکان و مرده پرستی در میان ژاپنیها به اندازهای رواج پیدا کرد که آئین شینتو در نظر ژاپنیها در درجهی اول، آئین ارواح و مردگان محسوب شد. اجداد خانوادهها مورد پرستش قرار گرفته و هر نوع حوایج خود را به “کامی” یا ارواح این مردگان ارجاع داده، بدبختی و خوشبختی را از آنها دانسته و اشیاء گرانبهایی را در گورها و کنار اجساد مردگان قرار میدادند. این اعمال تا جایی ادامه داشت که گاهی اگر فرد بزرگی از دنیا میرفت، ملازمان وی را نیز با او به خاک میسپردند. در نیهونگی، راجع به پیدایش خدایان مختلف، مجمع الجزایر ژاپن و امپراتوری ژاپن چنین آمده است که: «نخست خدایانی به نام آمانومی نارک لانوشی نوکامی (Amonomi Narklanoshi Nokamy)، تاکامی موسوبی نوکامی (Takami Musubi Mokamy) و کامی موسوبی نوکامی (Kami Musubi Nokamy) وجود داشتند، اما کم کم الهههای دیگری پدید آمدند تا بالاخره در نسل هفتم به این باور رسیدند که خدایان نیز به توالد و تناسل میپردازند. در آن موقع که کرهی زمین در حال ذوب شدن بوده، سپس منجمد و محیط زمین مشخص و ثابت شده، دو الههی ایزانامی (مؤنث) و ایزاناگی (مذکر)، یعنی دو خدازاده و خواهر و برادر از طرف خدایان فرمان یافتند، ژاپن را بیافرینند. پس آنان بر پل شناور آسمان ایستاده و نیزهی جواهرنشان را در اقیانوسی فرو برده و بر کشیدند. پس قطراتی از نیزه چکیده و جزایر مقدس ژاپن از آن پدید آمد. سپس خدایان از نظارهی جفت گیری دو پرندهی دم جنبانک و پیدایش بچههای آنها به راز تناسل پیبردند. پس ایزاناگی و ایزانامی نیز با یکدیگر درآمیخته و نژاد ژاپنی را پدید آوردند. از چشم چپ ایزاناگی، آماتراسو پدید آمده و از آماتراسو نیز نینگی و از نینگی سلسلهی متصل سلاطین ژاپن که از خدازادگان بوده و به سلاطین دای نیپون (Dai Nippon) معروف بودند، پدید آمدند. به همین دلیل ژاپنیها، پادشاهان خود را مورد پرستش قرار میدادند، زیرا آنها را از زمرهی آدمیزادگان ندانسته، بلکه همپایهی ماه و خورشید میپنداشتند. پس از مدتی، آئین قدما رنگی اخلاقی به خود گرفته و مانند چین، مذهبی ملی به وجود آمد که خانواده مورد احترام و تقدیس قرار گرفت. با ورود آئین ماهایانا (Mahayana) در سال 522 میلادی به سرزمین ژاپن و پیش از آن با آمدن آئین کنفوسیوس بر این سرزمین در قرن ششم میلادی و با انتشار مذهب بودا که از کُره وارد ژاپن شده بود، ژاپنیها مجبور شدند برای مقاومت در مقابل عقیدهای خارجی، سیستم مذهبی خود را روشن و مشخص نمایند. بنابراین آنها آمانومی، ناکاشی و نوکامی را از سایر خدایان جدا کرده، آنها را خدایان واقعی خود قرار داده و مابقی خدایان، جزء سی میلیون فرشته و ارواح دیگر شدند. جهنم قدیمی ژاپنیها که فنوکومی سوکویوی نام داشت و همه را مستحق آن میدانستند، جایگاه افراد بد گردیده و نیکان میتوانستند در بهشت زردپوستان به نام ماکانوهادا (Ma Kanohada) وارد شوند. شمار مسیحیان ژاپنی پس از مسافرت قدیسی به نام فرانسیس زاویه (Francis Xavier) به ژاپن در سال 1549، افزایش پیدا کرد تا جایی که در قرن هفدهم تعدادشان به سیصد هزار نفر رسید، اما آنها تحت فشار و شکنجهی روحی قرار داشتند. در ضمن تعدادی از علما نیز در معابد شینتو به ظهور رسیده و درصدد اثبات رجحان دیانت شینتو و بازگشت به اصول قدیم برآمده و آن را راه حق قدیم نام نهادند. یکی از آن علما که موتوری (Motoori) نام داشت بیان کرد که: «هیچ خلقی در شأن و منزلت با ژاپنیها برابر نبوده و چون میکادو (Mikado)، امپراتور آن کشور، تنها پادشاهی است که در عالم از نژاد مستقیم خدایان زاده شده، بنابراین هیچ ملت دیگری حق برابری با ملت ژاپن را نداشته و د یگران باید همگی دونِ مقام وی قرار گیرند».
مناسک و اخلاق خانوادگی بر حسب معتقدات شینتو بوده و خانواده، خودِ مذهب است. در این آئین عمل به دستورات خانوادگی از فرایض دینی محسوب شده و کانون خانواده یک معبد به شمار میرود. ژاپنیها بر این باورند که فردی در مقابل زندگان به خوبی قادر به انجام وظیفه است که تکالیف خود را دربارهی مردگان خوب انجام داده باشد، چرا که بیاعتنایی به مردگان سبب شر و دشمنی آنها میگردد. برای رضایت اروئاح باید به وظایف خانوادگی، اجتماعی و امپراتورپرستی و وظایفی اخلاقی چون پاکدامنی، راستگویی، درستکاری و دلیری عمل کرد. آنها معتقدند که تربیت صحیح فرزندان سبب بقای خانواده شده، نظافت و پاکیزگی جسمانی فریضهای مذهبی است و برای ورود به معابد باید پاک و مطهر بود. همچنین آنها معتقد به قرائت و خواندن اوراد و اذکار سحری و جادویی، تقدیم کردن هدایا به الههها در معابد، انجام رقصهای مخصوص توسط دختران، نژاد پرستی و اعتقاد به اینکه ملت ژاپن، فرزندان دو الههی ایزانامی و ایزاناگی بوده و مجمع الجزایر ژاپن توسط این دو خدا آفریده شدهاند و بالاخره امپراتورپرستی و اعتقاد به اینکه امپراتورهای ژاپن از نسل الههها بوده و باید پرستیده شوند، میباشند. از جمله احکام اخلاقی آئین شینتو، دستورات و قانون بوشیدو (Bushido) میباشد که در ارتش اثرات فراوانی بر آن مترتّب است. طبق این قانون اگر افسر بالادست کشته شود، افسر زیردست موظف است برای حفظ شرافتش خودکشی کند. به همین جهت افسران ژاپنی همواره شمشیر یا خنجری با خود همراه دارند که آن را شمشیر تسین (Tesin) نام نهادهاند. داشتن شمشیر تسین، یکی از ده دستور جوانمردی بوشیدو بود که در سال 1868 میلادی، دولت ژاپن بنا به دلایل سیاسی بستن آن را ممنوع اعلام کرد. پس از تصویب قانون اساسی ژاپن در سال 1868 میلادی که بر طبق آن آزادی عقیدهی مذهبی به تمامی افراد مملکت عطا گردید، فرقههای مختلفی در مذهب شینتو به وجود آمد که قبل از جنگ جهانی دوم تعداد آنها به سیزده فرقه میرسید. هر کدام از این فرقهها با استقلال و آزادی مشغول فعالیت بودند و بعد از جنگ جهانی دوم بر تعدادشان افزوده شد تا جایی که به هشتصد فرقه رسیدند که همگیشان در چهارچوب دین شینتو قرار گرفتند.
بنا به روایتی از کوجیکی (Kojiki)، یکی از ملازمان نینگی (Ningi) به هنگام نزول آنان از دشتهای آسمان به کیوشو (Kyushu)، نخستین کاهن راه خدایان شد، به طوری که کاهنان بعدی از اعقاب وی به شمار میرفتند. در آئین شینتو، هر چیز از حیوان تا جماد و نبات، دارای روح یا کامی Kami)) (21) خاصی بوده و افسانههای آفرینش ژاپنی نیز گزارشی از این اعتقاد میباشند. موعظهی اخلاقی در آئین شینتو جایی نداشته، وفاداری، پرهیزکاری و اطاعت از والدین نیز مفاهیمی هستند که از سدهی ششم به بعد از آئین کنفوسیوس و بودا به این کیش راه یافتند. با این حال تطهیر و دوری از آلودگی در شینتوی کهن وجود داشته، چرا که تطهیر ایزاناگی (Izanagi) و شستشوی او بعد از بازگشت از تعقیب ایزانامی (Izanami) در یومی (Yomi) گویای این نظر میباشد. در کتاب نیهونگی (Nihongi) آمده است که: «ایزاناگی پس از بازگشت از یومی، نخست به بخشی از دریای پر جزر و مد و پس از آن، به جایی که امواجی آرام داشت، فرود آمده و بدن خود را شستشو داد تا از آلودگی جهان زیرین رهایی یابد».
خواندن اوراد سحر و جادو یا افسونهای خاص برای درمان بیمار و دور کردن شیاطین نیز از ویژگیهای شینتوی کهن و از جمله کارهایی است که توسط کاهنان شینتو انجام میگیرد. کاهن، شینتو را قانونی چون تجرد و جز آن محدود نکرده و اغلب کاهنانی که در افسانهها و روایات تاریخی از آنان یاد میشود بودایی بودهاند. زمان پیدایش آئین شینتو را در ژاپن، پیش از تاریخ دانستهاند. آئین شینتو مذهبی بومی و محلی بود که در آغاز دچار خصم و رقیبی جدید گردید، اما بعد از چندی که معبود بومیان بود، خود نیز در عداد خدایان بودایی درآمده و آن را با نام بودی ستوه (Buddhisattva) شناخته و آن دو مذهب این چنین با یکدیگر درآمیختند. در واقع برای هر فرد سالکِ حقیقت، جایز بود که در آنِ واحد هم یک بودایی مؤمن، هم یک شینتویی معتقد و هم یک پیرو واقعی کنفوسیوس باشد. شینتو از جهت تأکید حق شناسی و وفاداری به میراث ملی و خانوادگی، کنفوسیوس از جهت تضمین اخلاق اجتماعی در زمان حال و بودایی از لحاظ توجه به تأمین آینده و زندگانی بعدی قابل قبول و احترام بودند. جوانمردی، پرستش و ستایش آئینهای اشرافی از اساس آئین شینتو به شمار آمده و پیروان آن بیشتر در ژاپن زندگی میکنند. کوجیکی یا تاریخ دوران باستان، نیهونگی (Nihongi) یا تاریخ ژاپن، ینگی شیکی (Yengishiki) یا سرودها و نیایشها، از کتابهای مقدس آئین شینتو به شمار میآیند. اغلب ساکنین مجمع الجزایر ژاپن بر این عقیدهاند که موجودات طبیعی دارای روح و روان بوده، بنابراین آنها را پرستیده و معتقدند که برای هر یک از پدیدههای آفتاب، ماه، خورشید، رودخانه و باران، روح و روانی وجود دارد که مورد پرستش و ستایش آنها میباشند. ارواح، نفوس، امپراتور، برخی درختها، گیاهان، صخرهها و حیواناتی چون مار، شیر، گرگ، کلاغ، روباه و خرس نیز مورد پرستش بوده و به نظر آنها الهه یا خدایان بیشماری بر فراز خانهها و ساکنان آن شناور و در شعله و پرتو چراغها میرقصیدند. اما در میان این الههی گوناگون، بعد از اخذ فنّ کتابت از چینیان، پرستش ارواح نیاکان و مرده پرستی در میان ژاپنیها به اندازهای رواج پیدا کرد که آئین شینتو در نظر ژاپنیها در درجهی اول، آئین ارواح و مردگان محسوب شد. اجداد خانوادهها مورد پرستش قرار گرفته و هر نوع حوایج خود را به “کامی” یا ارواح این مردگان ارجاع داده، بدبختی و خوشبختی را از آنها دانسته و اشیاء گرانبهایی را در گورها و کنار اجساد مردگان قرار میدادند. این اعمال تا جایی ادامه داشت که گاهی اگر فرد بزرگی از دنیا میرفت، ملازمان وی را نیز با او به خاک میسپردند. در نیهونگی، راجع به پیدایش خدایان مختلف، مجمع الجزایر ژاپن و امپراتوری ژاپن چنین آمده است که: «نخست خدایانی به نام آمانومی نارک لانوشی نوکامی (Amonomi Narklanoshi Nokamy)، تاکامی موسوبی نوکامی (Takami Musubi Mokamy) و کامی موسوبی نوکامی (Kami Musubi Nokamy) وجود داشتند، اما کم کم الهههای دیگری پدید آمدند تا بالاخره در نسل هفتم به این باور رسیدند که خدایان نیز به توالد و تناسل میپردازند. در آن موقع که کرهی زمین در حال ذوب شدن بوده، سپس منجمد و محیط زمین مشخص و ثابت شده، دو الههی ایزانامی (مؤنث) و ایزاناگی (مذکر)، یعنی دو خدازاده و خواهر و برادر از طرف خدایان فرمان یافتند، ژاپن را بیافرینند. پس آنان بر پل شناور آسمان ایستاده و نیزهی جواهرنشان را در اقیانوسی فرو برده و بر کشیدند. پس قطراتی از نیزه چکیده و جزایر مقدس ژاپن از آن پدید آمد. سپس خدایان از نظارهی جفت گیری دو پرندهی دم جنبانک و پیدایش بچههای آنها به راز تناسل پیبردند. پس ایزاناگی و ایزانامی نیز با یکدیگر درآمیخته و نژاد ژاپنی را پدید آوردند. از چشم چپ ایزاناگی، آماتراسو پدید آمده و از آماتراسو نیز نینگی و از نینگی سلسلهی متصل سلاطین ژاپن که از خدازادگان بوده و به سلاطین دای نیپون (Dai Nippon) معروف بودند، پدید آمدند. به همین دلیل ژاپنیها، پادشاهان خود را مورد پرستش قرار میدادند، زیرا آنها را از زمرهی آدمیزادگان ندانسته، بلکه همپایهی ماه و خورشید میپنداشتند. پس از مدتی، آئین قدما رنگی اخلاقی به خود گرفته و مانند چین، مذهبی ملی به وجود آمد که خانواده مورد احترام و تقدیس قرار گرفت. با ورود آئین ماهایانا (Mahayana) در سال 522 میلادی به سرزمین ژاپن و پیش از آن با آمدن آئین کنفوسیوس بر این سرزمین در قرن ششم میلادی و با انتشار مذهب بودا که از کُره وارد ژاپن شده بود، ژاپنیها مجبور شدند برای مقاومت در مقابل عقیدهای خارجی، سیستم مذهبی خود را روشن و مشخص نمایند. بنابراین آنها آمانومی، ناکاشی و نوکامی را از سایر خدایان جدا کرده، آنها را خدایان واقعی خود قرار داده و مابقی خدایان، جزء سی میلیون فرشته و ارواح دیگر شدند. جهنم قدیمی ژاپنیها که فنوکومی سوکویوی نام داشت و همه را مستحق آن میدانستند، جایگاه افراد بد گردیده و نیکان میتوانستند در بهشت زردپوستان به نام ماکانوهادا (Ma Kanohada) وارد شوند. شمار مسیحیان ژاپنی پس از مسافرت قدیسی به نام فرانسیس زاویه (Francis Xavier) به ژاپن در سال 1549، افزایش پیدا کرد تا جایی که در قرن هفدهم تعدادشان به سیصد هزار نفر رسید، اما آنها تحت فشار و شکنجهی روحی قرار داشتند. در ضمن تعدادی از علما نیز در معابد شینتو به ظهور رسیده و درصدد اثبات رجحان دیانت شینتو و بازگشت به اصول قدیم برآمده و آن را راه حق قدیم نام نهادند. یکی از آن علما که موتوری (Motoori) نام داشت بیان کرد که: «هیچ خلقی در شأن و منزلت با ژاپنیها برابر نبوده و چون میکادو (Mikado)، امپراتور آن کشور، تنها پادشاهی است که در عالم از نژاد مستقیم خدایان زاده شده، بنابراین هیچ ملت دیگری حق برابری با ملت ژاپن را نداشته و د یگران باید همگی دونِ مقام وی قرار گیرند».
مناسک و اخلاق خانوادگی بر حسب معتقدات شینتو بوده و خانواده، خودِ مذهب است. در این آئین عمل به دستورات خانوادگی از فرایض دینی محسوب شده و کانون خانواده یک معبد به شمار میرود. ژاپنیها بر این باورند که فردی در مقابل زندگان به خوبی قادر به انجام وظیفه است که تکالیف خود را دربارهی مردگان خوب انجام داده باشد، چرا که بیاعتنایی به مردگان سبب شر و دشمنی آنها میگردد. برای رضایت اروئاح باید به وظایف خانوادگی، اجتماعی و امپراتورپرستی و وظایفی اخلاقی چون پاکدامنی، راستگویی، درستکاری و دلیری عمل کرد. آنها معتقدند که تربیت صحیح فرزندان سبب بقای خانواده شده، نظافت و پاکیزگی جسمانی فریضهای مذهبی است و برای ورود به معابد باید پاک و مطهر بود. همچنین آنها معتقد به قرائت و خواندن اوراد و اذکار سحری و جادویی، تقدیم کردن هدایا به الههها در معابد، انجام رقصهای مخصوص توسط دختران، نژاد پرستی و اعتقاد به اینکه ملت ژاپن، فرزندان دو الههی ایزانامی و ایزاناگی بوده و مجمع الجزایر ژاپن توسط این دو خدا آفریده شدهاند و بالاخره امپراتورپرستی و اعتقاد به اینکه امپراتورهای ژاپن از نسل الههها بوده و باید پرستیده شوند، میباشند. از جمله احکام اخلاقی آئین شینتو، دستورات و قانون بوشیدو (Bushido) میباشد که در ارتش اثرات فراوانی بر آن مترتّب است. طبق این قانون اگر افسر بالادست کشته شود، افسر زیردست موظف است برای حفظ شرافتش خودکشی کند. به همین جهت افسران ژاپنی همواره شمشیر یا خنجری با خود همراه دارند که آن را شمشیر تسین (Tesin) نام نهادهاند. داشتن شمشیر تسین، یکی از ده دستور جوانمردی بوشیدو بود که در سال 1868 میلادی، دولت ژاپن بنا به دلایل سیاسی بستن آن را ممنوع اعلام کرد. پس از تصویب قانون اساسی ژاپن در سال 1868 میلادی که بر طبق آن آزادی عقیدهی مذهبی به تمامی افراد مملکت عطا گردید، فرقههای مختلفی در مذهب شینتو به وجود آمد که قبل از جنگ جهانی دوم تعداد آنها به سیزده فرقه میرسید. هر کدام از این فرقهها با استقلال و آزادی مشغول فعالیت بودند و بعد از جنگ جهانی دوم بر تعدادشان افزوده شد تا جایی که به هشتصد فرقه رسیدند که همگیشان در چهارچوب دین شینتو قرار گرفتند.
منبع مقاله: معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.