صبر عبارت است از نگاهداري نفس و مقاومت در برابر امور ناگوار، به اين معنا که شخص صابر در برابر امور ناگوار مقاومت به خرج مي دهد و در برابر حوادث تسليم نمي شود و شکايت به کسي نمي برد. غزالي در تعريف آن مي گويد: الصبر عبارة عن ثبات باعث الدين في مقاومة باعث الهوى و هذه المقاومة من خاصة الآدميين.[1] صبر عبارت از پايدارى انگيزه دين در برابر انگيزه شهوت است، و اين مقاومت اختصاص به آدميان دارد. البته بايد توجه داشت كه انسان صابر از دردهاي خود نزد مخلوق شكايت نميكند وگرنه انبياء و اولياء در عين رضا به قضاي الهي گاهي از دردهايشان نزد خداوند ناله ميكردند.[2]
اقسام صبر
صبر اقسام متعدد دارد، در روايتي از حضرت امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ رسيده كه به نقل رسول خدا فرمود: صبر سه گونه است: صبر بر مصيبت، صبر بر طاعت، صبر از معصيت.
و سپس امام درجات و ثواب صابران هر دسته را توضيح مي دهد و مي گويد: كسي كه بر مصيبت صبر كند و در برابر ناملايمات صبر جميل نمايد، خداوند براي او سيصد درجه بنويسد كه ما بين هر درجه آن تا درجه ديگر مثل مابين آسمان و زمين است و كسي كه بر طاعت صبر كند، خداوند براي او ششصد درجه بنويسد كه ميان هر درجه آن مثل ميان زمين تا عرش است. و كسي كه بر معصيت صبر كند (از انجام معصيت خودداري نمايد و در برابر جلوهگريهاي فريبنده مقاومت كند) خداوند براي او نهصد درجه بنويسد كه ميان هر درجه آن مثل فاصله زمين تا عرش است.[3]
اكتسابي بودن صبر
صبر جزو صفاتي است که اختياري است و با اراده و اختيار انسان ميتواند اين صفت را تحصيل کند، و عمده ترين دليل بر اکتسابي بودن صبر دادن ثواب و درجات بر صبر است که در لسان روايت آمده است، و ترديدي نيست که پاداش براي عملي داده مي شود که انسان با اراده و اختيار آن را انجام دهد و الا اگر امري ذاتي انسان و خارج از تحت اراده و اختيار انسان باشد درجه و پاداشي بر آن نخواهد بود. و ثانيا اگر صبر ذاتي انسان بود انسان ها گرفتار گناه نمي شدند چون از اقسام صبر صبر بر طاعت و صبر بر معصيت است، و صبر بر طاعت به اين است که انسان سختي طاعت الهي را تحمل کند و صبر بر معصيت به اين است که انسان در برابر هواهاي نفساني مقاومت کند اگر اين دو امر ذاتي بود ديگر گناهي وجود نداشت. در حالي که چنين نيست پس نتيجه مي گيريم که صبر ذاتي انسان نيست بلکه اکتسابي است که انسان بايد با تلاش وسعي آن را تحصيل کند.
در نتيجه از مسئله صبر دو نكته اساسي به دست ميآيد: اول: نقش صبر در تحكيم ايمان و اين كه ايمان تنها در سايه صبر حفظ و شكوفا مي شود؛ زيرا اگر در محورهاي مختلف ياد شده و موارد متعدد بندگي، عنصر صبر، مؤمن را همراهي نكند و مؤمن با صبر و شكيبايي عمل نكند چه بسا ايمان او با اندك تحول و پيشآمد دچار خطر شود و مؤمن، ايمانش را از دست بدهد. به همين جهت ديده ميشود كه در روايات آمده: «الصبر من الايمان بمنزله الرأس من الجسد و لا ايمان لمن لا صبر له»[4] يعني صبر نسبت به ايمان به منزله سر نسبت به بدن است و ايمان نخواهد داشت كسي كه صبر ندارد.
مثلاً اگر جواني متدين و با ايمان در شرايط آشفته بازار مظاهر بدحجابي و ساير مظاهر شهواني با صبر و استقامت بتوانند، ايمان خود را به طور كامل حفظ كند، آنجاست كه معناي اين گونه احاديث كه صبر را به عنوان رأس ايمان معرفي كرده است بخوبي خواهد چشيد، زيرا با اندك بيصبري شكوفه ايمان، با تندباد مظاهر شهواني نقش بر زمين خواهد شد. به همين دليل است كه حضرت امام خميني ضمن تحليل بسيار آموزنده و مفيد دربارة آثار صبر با اصرار ميگويد: «صبر كليد ابواب سعادات و سرمنشاء نجات از مهالك است،… بندهاي كه نتواند يك مصيبت تحمل كند ويا نتواند در برابر معاصي صبر كند چه ايماني دارد و چه تسليمي در مقام مقدس حق دارد؟ پس درست است كه گفته شود كسي كه صبر ندارد ايمان ندارد و صحيح است كه بفرمايد وقتي كه صبر برود ايمان ميرود. پس اي عزيز، مطلب بس مهم و راه خيلي خطرناك است. از جان و دل بكوش و در پيشامدهاي دنيا صبر و برد باري را پيشه خود كن، در مقابل بليات و مصيبات مردانه قيام كن و به نفس بفهمان كه جزع و بيتابي علاوه بر آن كه خود ننگي بزرگ است براي رفع بليات و مصيبات فايدهاي ندارد و شكايت از قضاي الهي و ارادة نافذة حق پيش مخلوق ضعيف بي قدرت و قوه، مفيد فائدة نخواهد بود).[5]نكتة دوم اين كه اين تحليل در كلام حضرت امام بهترين دليل است بر اينكه صبر امر اكتسابي است و درجات گوناگون دارد و برخي درجات آن نظير صبر بالله نصيب هر كسي نميشود در حالي كه اگر غير اكتسابي و ذاتي بشر ميبود بايد همگان آن را ميداشتند. پس وقتي ثابت شد که صبر ذاتي نيست و اکتسابي است معلوم مي شود اين که صبر رأس ايمان است هيچ منافاتي با عدل الهي ندارد.
پي نوشت ها:
[1] . غزالي، احياء محمد بن محمد، علوم الدين، بيروت، دار الكتاب العربي، ج12، ص40. فيض كاشاني، محسن، المحجة البيضاء، تصحيح علي اكبر غفاري، قم، انتشارات اسلامي، چهارم، 1417ه.ق، ج7، ص114.
[2] . امام خميني، سيد روح الله، چهل حديث، نشر آثار امام، چاپ نوزدهم، 1378 ش، ص 260.
[3] . امام خميني، سيد روح الله، چهل حديث، ص 265.
[4] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، كتاب ايمان و كفر باب صبر، ج 2، ص 87، ح2.
[5] . امام خميني، سيد روح الله، چهل حديث، چهل حديث، نشر پيشين، ص 263.