صفات ثبوتیه ذاتیه حق تعالی
قدرت الهی از صفات ثبوتیه ذاتیه حق تعالی. قدرت، یعنی فاعل به گونهای باشد که هرگاه بخواهد، فعل را انجام دهد و هرگاه نخواهد، انجام ندهد؛ بنابراین، هر قادری، هم دارای اراده و مشیت است و هم دامنه قدرت فاعل، فعل(عمل کردن و ترک«عمل نکردن») است. علت العلل و واجب الوجود دانستن خداوند، بیانگر و اثبات کننده قدرت الهی است؛ علاوه بر این که از طریق برهان نظم نیز، میتوان به قدرت حق تعالی علم پیدا کرد. فیلسوفان اسلامی، معتقدند که قدرت الهی فقط بر ممکنات بالذات تعلق دارد و اموری که ممتنع بالذات هستند، متعلق قدرت خداوند واقع نمی شوند؛ زیرا محال ذاتی آن است که فرض آن متضمن تناقض است و چیزی که فرض آن متضمن تناقض باشد، تحقق و وقوعش هم مستلزم تناقض است. استدلال دیگر بر اثبات قدرت الهی، مبتنی بر حدوث جهان است. اگر خداوند متعال، فاعل موجب و غیر قادر باشد، یا حدوث واجب تعالی و یا قدیم بودن جهان لازم می آید و چون هر دو نتیجه باطل است؛ پس واجب تعالی، قادر مختار است. ملازمه مقدم و تالی استدلال این است که تخلف اثر از فاعل موجب، محال است؛ حال اگر واجب تعالى، فاعل موجب باشد، باید اثر بدون انتظار در خارج تحقق یابد؛ زیرا فاعل موجب و فعل از یکدیگر انفکاکی ندارند، پس یا حدوث جهان به حق تعالی نسبت داده میشود و یا قدیم بودن جهان باید پذیرفته شود؛ در حالی که نه جهان، قدیم است و نه حق تعالی حادث است.
خداوند سبحان در قرآن در باب قدرت و متعلق آن می فرماید: «الله الذی خلق سبع سماوات و الأرض مثله یزل الأمر بینهن تعلموا أن الله على کل شیء قدیر (طلاق: ۱۲. «خداوند کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آن. فرمان او در میان آنها پیوسته نازل می شود، تا بدانید که خداوند بر همه چیز تواناست.» )؛ این آیه و آیات فراوان دیگر بر عمومیت قدرت الهی دلالت دارند. هدف از آفرینش جهان در قرآن، شناخت عمومیت قدرت الهی بیان شده است. «وما کان الله یعجزه من شیء فی السماوات ولا فی الأرض إنه کان علیما قدیرا (. فاطر: 44. «هیچ چیزی در آسمانها و در زمین او را عاجز و ناتوان نمی سازد. او دانا و تواناست.»)، این آیه، نفی هرگونه عجز و ناتوانی از خداوند را بیان می کند، که با ملازمه عمومیت قدرت الهی، اصل قدرت الهی نیز استفاده میشود. آیات دیگری در قرآن به بیان نمونه هایی از قدرت بر آفرینش آسمان و زمین، احیای اموات، مراحل تطور و تغییر انسان، قدرت بر معاد و غیره .
متکلمان اسلامی، از برکت قرآن کریم در وصف دیگر، یعنی ازلیت و ابدیت را به خداوند متعال نسبت داده اند. ازلیت و ابدیت الهی، یعنی خداوند از قدیم بوده و تا ابد خواهد بود. این مطلب با واجب الوجود بالذات ثابت می شود. نفی حدوث و نفی نیازمندی به علت، از خداوند متعال، اثبات کننده از لیت الهی است. وجود واجب الوجود بالذات، عین ذات اوست و از او جدا شدنی نیست؛ در نتیجه ازلیت او اثبات می شود. پذیرش ازلیت حق تعالی، مستلزم ابدیت او است. پس حق تعالی آغاز و انجامی ندارد .
قدرت خداوند متعال وحیات الهی
پیش از آن که به بحث درباره چیستی و اثبات حیات الهی بپردازیم، ابتدا بیان تعریف حیات، لازم است. دو دانش فلسفه و زیست شناسی عهده دار تعریف مفهوم حیات هستند. دانشمندان از گذشته تلاش کردند تا بتوانند تعریف واحدی از حیات را ارائه دهند، ولی تاکنون نتوانسته اند تعریفی قابل قبول، جامع و مانع و یکسان را بازگو کنند. بسیاری از فیلسوفان امروزی، تعریف حیات را فراتر از علم میدانند و از تلاش برای آن دست کشیده اند و از طرفی زیست شناسان نیز در سالیان دراز در تعریف حیات سرگردان مانده اند. بسیاری از زیست شناسان به جای تعریف حیات، ویژگی های آن و موجودات و زنده را توضیح می دهند. حیات از منظرهای مختلف دارای تعاریف ذیل است:
الف) تعریف فیزیولوژیکی: حیات، سیستمی است که قادر به انجام روندهای اساسی از قبیل تغذیه، هضم و دفع، تنفس، حرکت، رشد و تولید مثل است.
ب) تعریف متابولیکی: حیات، سیستمی است که به صورت مستمر مبادله مواد با محیط بیرونی را انجام میدهد و با وجود این مبادلات، خصوصیات عمومی خود را به صورت پایدار حفظ می کند.
ج) تعریف بیوشیمیایی: موجودات زنده، سیستم هایی هستند که اطلاعات ارثی قابل انتقال را در خود ذخیره کرده اند. مجموعه این معلومات در نوکلئیک اسیدها انباشته شده و از طریق سنتز آنزیمها و ترکیبات پروتئینی، انجام واکنش های حیاتی را رهبری و کنترل می کنند.
د) تعریف ژنتیکی: موجودات زنده از ساده ترین یاخته ها گرفته تا انسانهای ماشین هایی هستند که با قدرت خارق العاده ای، مولکولهای آلی پیچیده را که منشأ صفات، رفتارها و تولید مواد مرکب و پیچیده از مواد خام و ساده می باشند، به حرکت در می آورد. در کنار این روندها، ماشین های زنده، قادرند موجوداتی کم و بیش نظیر خود را ایجاد نمایند.
فلاسفه و متکلمان، حیات را وصفی می دانند که به همراهش علم و قدرت باشد. حیات در گیاهان، حیوانات و آدمیان، صفتی است که علاوه بر علم و قدرت، باعث رشد و تکامل آنها می شود. حیات در خداوند متعال، صفت کمال نامحدود و عین ذات است که باعث تکامل ذات نمی شود؛ زیرا حق تعالی، موجود کاملی – نه مستکمل است. دلیل اثبات حیات الهی این است که حیات، صفت کمال است و آفریننده کمال باید دارای صفت کمال باشد؛ زیرا موجودی که کمالی را دارا نباشد؛ نمی تواند تحقق بخش آن کمال باشد؛ پس حق تعالی، دارای صفت حیات است. صفت حیات در قرآن کریم به همراه صفت قیمومیت ذکر شده است؛ یعنی خداوند دارای حیات است و به ذات خود قائم است و همه چیز به او قیام دارد. برای نمونه می فرماید: «الله لا إله إلا هو الحى القیوم»( بقره: ۲۵۵ و آل عمران: ۲. «هیچ معبودی جز الله نیست و او زنده و قیوم است.»)
منبع: کلام نوین اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، قم 1390