آیه شریفه: «فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ وَ اللّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ؛ پس سستى نورزید و [کافران را] به آشتى مخوانید [که] شما برترید و خدا با شماست و از [ارزش] کارهایتان هرگز نخواهد کاست». (محمد، 35) این آیه به دنبال آیات گذشته پیرامون مساله جهاد به یکی از نکات مهم پیرامون «جهاد» اشاره می کند و آن این است که افراد سست و ضعیف الایمان برای فرار از زیر بار جهاد و مشکلات میدان جنگ غالبا مساله صلح را مطرح می کنند مسلما صلح بسیار خوب است اما در جای خود، صلحی که اهداف والای اسلامی را تامین کند و حیثیت و عظمت و آبروی مسلمین را حفظ نماید، نه صلحی که آنها را به خواری و ذلت بکشاند. لذا می فرماید: «پس سستى نورزید و [کافران را] به آشتى مخوانید [که] شما برترید» یعنی حالا که نشانه های پیروزی و برتری شما آشکار شده چگونه با پیشنهاد صلح که مفهومش عقب نشینی و شکست است پیروزی های خود را عقیم می گذارید؟ این در حقیقت صلح نیست، این تسلیم و سازشی است که از سستی و زبونی سرچشمه می گیرد، این یک نوع عافیت طلبی است که عواقب دردناک و خطرناک به بار می آورد.از آنچه گفته شد روشن شد که این آیه، هیچ تضادی با آیه 61 سوره انفال: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ و اگر به صلح گراییدند تو [نیز] بدان گراى و بر خدا توکل نما که او شنواى داناست» ندارد، بلکه هر یک ناظر به مورد خاص است. آیه 35 محمد، اشاره به صلح نابجا و آیه 61 انفال، اشاره به صلح معقول دارد. یکی اشاره به صلحی دارد که از ناحیه مسلمانان ضعیف و سست در آستانه پیروزی مطرح می گردد و دیگری صلحی است که منافع مسلمین را کاملا تامین می کند و لذا به دنبال آیه 61 انفال می فرماید: «وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنین»؛ و اگر بخواهند تو را بفریبند [یارى] خدا براى تو بس است همو بود که تو را با یارى خود و مؤمنان نیرومند گردانید». امیرالمومنین علی علیه السلام در نامه اش به مالک اشتر به هر دو قسم از صلح اشاره کرده و می فرماید: «و لا تدفعن صلحا دعاک الیه عدوک و لله فیه رضا؛ هر گاه دشمن تو را به صلحی دعوت کند که رضای خدا در آن بوده باشه پیشنهاد صلح را رد مکن. مطرح شدن صلح را ناحیه دشمن از یک سو و توام بودن با رضای خدا از سوی دیگر، تقسیم شدن صلح را به دو قسم بالا نشان می دهد. (ر.ک: تفسیر نمونه، ج 21، ص 489)