صورت ملکوتی
1. صورت ملکوتی غیبت و شدت زشتی آن
از برای این موبقه کبیره در عالم غیب و پس پرده ملکوت، صورت مشوّه زشتی است که علاوه بر بدی آن موجب رسوایی در ملأ اعلی و محضر انبیاء مرسلین و ملائکه مقربین می شود. صورت ملکوتی آن همان است که خداوند تبارک و تعالی در کتاب کریمش اشاره به آن می فرماید و احادیث شریفه نیز صراحتاً و اشارتاً بیان آن را کرده اند.
قال الله عزّوجل:
(ولا یغتب بعضکم بعضا أیحبّ احدکم أن یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه )(1). فرمود: غیبت نکند بعض شما بعضی را. آیا دوست دارد یکی از شما که گوشت برادر خود را بخورد در صورتی که مردار است؟ پس کراهت دارید او را البته.
ما غافلیم از آنکه اعمال ما عیناً به صورت های مناسبه با آنها در عالم دیگر به ما رجوع می کند. نمی دانیم که این عمل صورت مردار خوردن است. صاحب این عمل همانطور که چون سگ های درنده اعراض (آبرو) مردم را دریده و گوشت آنها را خورده، در جهنم نیز صورت ملکوتی این عمل به او رجوع می کند.
وفی روایة أنّ رسول الله لمّا رجم الرّجل فی الزّنا، قال رجل لصاحبه: هذا اُقعص کما یقعص الکلب. فمرّ النّبیّ معهما بجیفة، فقال: انهشا منها. فقالا: یا رسول الله، ننهش جیفة فقال: ما أصبتما من اخیکما انتن من هذه (2).
رسول خدا (ص) به واسطه زنا مردی را سنگسار فرمود. یکی از حضار رفیقش گفت: «این شخص در جایگاه خود کشته شد مثل سگ». پس از آن پیغمبر(ص) با آن دونفر به مرداری عبور کردند. فرمود به آنها: با دندانهای خود از گوشت این مردار بکنید. عرض کردند: یا رسول الله، از گوشت مردار بخوریم فرمود: آنچه از برادرتان به شما رسید، گندش بیش از این است».
آری، رسول اکرم (ص)، به قوت نور بصیرت و مشاهده، می دید عمل آنها را که گندش از مردار بیشتر است و صورت آن فضیح تر و فظیع تر ( زشت تر) است.
و در روایت دیگر است که غیبت کننده در روز قیامت گوشت خود را می خورد.
و در وسائل از مجالس صدوقه طائفه (ره)، سند به حضرت امیر (ع) رساند در ضمن مواعظش به نوف البکالی: قال قلت: زدنی. قال: اجتنب الغیبة، فإنّها إدام کلاب النّار. ثم قال: یا نوف، کذب من زعم أنّه ولد من حلال و هو یاکل لحوم النّاس بالغیبة. الحدیث (3).
نوف گوید: گفتم به مولی (ع): زیاده از این موعظه فرما مرا.
فرمود: دوری کن از غیبت، زیرا که آن نانخورش سگ های آتش است. پس از آن فرمود: ای نوف، دروغگوست کسی که گمان کند زاییده حلال است و حال آنکه گوشت های مردم را می خورد به غیبت.
و منافات میانه این روایات شریفه نیست، همه این ها ممکن است واقع شود:
هم گوشت مردار بخورد، و هم از گوشت خود بخورد، و هم به صورت سگ باشد و خوراکش مردار باشد، و هم به صورت مردار باشد و خوراک سگهای جهنم باشد. آن جا صور (صورت ها) تابع جهات فاعلیه است و یک موجود، صور عدیده (صورت های متعدد) ممکن است داشته باشد(4).
2. غضب و شهوت انسان را هیچ چیز فرو ننشاند مگر تصرفات رحمانی وعقلانی
انسان اگر از تصرفات رحمانیه و عقلانیه خارج شد و در تحت تصرفات شیطانیه و جهلانیه وارد شد، در اوصاف حیوانی از همه حیوانات بالاتر شود. قوه غضب و شهوت انسانی، عالم را آتش زند، و بنیان جهان را فروریزد، و سلسله موجودات را به باد فنا دهد و اساس تمدن و تدین را منهدم کند.
گاهی شود که بر اثر غضب یا حبّ ریاست یک نفر، صدها هزار خانواده بنیان کن شود، و اساس رشته یک جمعیت گسسته گردد. هیچ یک از حیوانات، آتش غضبشان به این سو زندگی و تنور شهوتشان به این گرمی نیست. انسان است که برای غضب و شهوتش پایان نیست و حرص وطمعش را هیچ چیز فروننشاند.
انسان است که با اغلوطه و شیطنت و مکرو خدعه، خانمان هایی را به قبرستان نیستی فرستد و عائله هایی را به باد هلاکت دهد.
عالَم به همه آسمانها و زمینش، اگر طعمه این جانور شود، آتش حرص و طمعش فرو نشیند، و ممالک عالم اگر مسخّر او گردد، از خواهش های نفسانی او نکاهد. دیگر حیوانات چون به طعمه خود رسیدند آتش شهوت آنها فرونشیند، و اگر در آن ها نادراً صاحب حس مال اندیشی و حرص جمع آوری پیدا شود، حس محدودی و حرص ضعیفی است. مورچگان که در بهار و تابستان به جمع آوری مشغولند، زمستان راه ارتزاق آن ها را بسته، و درآن ایام، جمع آورده خود را مصرف می کنند. و اگر زمستان می توانستند چون بهار از خانه و لانه بیرون آیند، و ارتزاق کنند، شاید به جمع آوری اشتغال پیدا نمی کردند.
انسان است که جمع آوری او، معلوم نیست روی چه اساس و پایه است. اگر جمعش برای خرج بود و تحصیلش برای اعاشه (زندگی) بود، چرا پس از تأمین نیز دنبالش بیشتر می رود و پس از جمع، حرصش افزون می شود؟
پس انسان سرخود، از حیوانات اضلّ و از بهائم پست تراست(5).
3. کمتر چیزی که مثل غضب بی جا انسان را به بدبختی و هلاکت رساند
باید دانست که ما بیچاره ها که اکنون در غلاف طبیعت وحجاب ظلمانی حیات پست دنیاوی گرفتاریم، و از غیب و ملکوت نفس و مضارّ (ضررها) و مفاسد و مصلحات و مهلکات (عوامل مورد پسند و ناپسند و هلاک کننده) آن محبوب و بی اطلاعیم، تشخیص نمی دهیم که چه طور نورانیّت ایمان به واسطه غضب زایل شود، و حقیقت ایمان انسان فاسد و ناچیز گردد، مضادّت (ضدیت) حقیقی ایمان و غضب بی موقع را به نور بصیرت ادراک نکنیم.
آنها که اطبّاء نفوس و قلوبند و با علم محیط الهی وچشم بصیرت نافذ در بواطن ملک و ملکوت، امراض قلوب و ادویه آن و مصلحات و مفسدات آن را دریافته اند، از جانب ذات مقدس الهی، مبعوث به کشف حقایق و اظهار بواطن و بیدار کردن ما خفتگانند.
آنها به ما خبر از باطن قلب خودمان دهند، و ملکوت نفس خود ما را برای ما کشف کنند. آنها می دانند که همان طور که سرکه و صبر ( نام ماده ای خاص ) زود عسل را فاسد کند، و آن شیرینی لطیف را مبدّل به تلخی و ترشی غیر مطبوع نماید، آتش غضب و نائره آن، نور ایمان را منطقی کند و فاسد نماید.
اکنون اگر برای غضب جز این نبود که سرمایه حیات ملکوتی انسانی را- که ایمان است – فاسد و باطل کند، و مایه سعادت انسان را از دست او بگیرد، و او را با دست تهی به عالم دیگر سوق دهد، همین بس بود، با آنکه انسان را در این عالم نیز چه بسا باشد که به مخاطرات (خطرات) و مهالک اندازد و او را در دو دنیا به بدبختی و شقاوت کشاند کمتر چیزی مثل آتش سوزان غضب، انسان را به سرعت برق به عالم بدبختی و هلاکت سوق دهد. چه بسا که با یک آن غضب، انسان از دین خدا خارج شود، و به خدای تعالی و انبیاء عظام او جسارت ها کند و چه بسا که با غضب یک ساعت، به قتل نفوس محترمه دچار شود، چنانچه از حضرت صادق (ع) در کافی شریف نقل نموده که: «پدرم می فرمود: کدام چیز از غضب شدیدتر است؟ همانا انسان غضب می کند پس می کُشد نفسی را که خداوند حرام فرموده و تهمت به زن نیکوکار می زند»(6).
وفی الوسائل، عن الخصال، بإسناده عن ابی عبدالله (ع) قال:
«قال الحواریّون لعیسی (ع): أیّ الاشیاء أشدّ؟ قال: أشدّ الاشیاء غضب الله – عزّوجلّ – قالوا: بما نتّقی غضب الله؟ قال: أن لا تغضبوا. قالوا: و ما بدء الغضب؟ قال: الکبر و التجبّر و محقرة النّاس»(7).
این حدیث شریف به طریق اشاره می فهماند که باطن غضب صورت آتش غضب الهی است.
آری، این نائره سوزان از باطن قلب بروز می کند، چنانچه (نار الله الموقدة التی تطّلع علی الأفئدة )(8). شاید صورت همین نار باشد که از باطن دل بروز کند و مشرف بر فؤاد شود.
ما اکنون که از آتش غضب الهی خبری می شنویم، و با هیچ بیانی ممکن نیست حقیقت آن را برای ما آن طور که هست، بیان کنند. همت دنیا و قاموس طبیعت، کوتاه تر از آن است که بتواند حقایق عالم غیب و ماورای طبیعت را به طوری که هست، بیان کند. ما هرچه از جانب سعادت یا شقاوت می شنویم، به (در) مقایسه به این دنیا و مأنوسات وعادیات (اموری که به آن انس گرفته و عادت کرده ایم) خود از آن چیز می فهمیم، و عالم آخرت و ملکوت در تحت مقایسه (قابل مقایسه) و میزان دنیا و ملک در نیاید.
ما هر چه آتش دیدیم، آتش ملاصدق با بدن – آن هم نوعا با سطح بدن- را دیدیم و بیشتر وبالاتر از آن چیزی نیافتیم. تمام آتش های عالم دنیا را اگر روی هم گذارند، فؤاد (قلب و جان) انسان را نمی تواند بسوزاند، چه که فؤاد از مراتب ملکوت است و آتش ملکی به آن نرسد، آتش ملکی از حدّ بدن ملکی دنیاوی خارج نشود. آن آتش ملکوتی الهی است که باطن و ظاهر و روح وقلب و فؤاد و بدن را می سوزاند، و از باطن قلب بروز می کند و به ظاهر از مجرای حواس نفوذ کند.
حضرت عیسی (ع) می فرماید: کسی که بخواهد از آتش غضب الهی محفوظ باشد و گرفتار (نار الله الموقدة) نشود، باید خود را از این آتش سوزان غضب حفظ نماید(9).
4. تا انسان در قید اسارت نفس و شهوات آن است، به هیچ یک از مقامات معنوی و روحانی نمی رسد.
بدان که تا انسان در قید اسارت نفس و شهوات آن است وسلسله های طولانی شهوت و غضب در گردن اوست، به هیچ یک از مقامات معنوی و روحانی نایل نمی شود، و سلطنت باطنیه نفس و اراده نافذ آن بروز و ظهور نمی کند و مقام استقلال و عزت نفس، که از بزرگترین مقامات کمال روحانی است، در انسان پیدا نمی شود. بلکه این اسارت و رِِقِّیَت (در بند بودن) باعث می شود که انسان، سر پیچ از اطاعت نفس نباشد در هیچ حال.
و چون سلطنت نفس اماره و شیطان در باطن قوی شد وتمام قوا سر به رقیّت و طاعت آنها گذاشتند و خضوع در پیشگاه آنها نمودند و تسلیم تام شدند، آنها قانع به معاصی تنها نمی شوند؛ کم کم از معصیت های کوچک، انسان را به معاصی بزرگ و از آنها به سستی عقاید، و از آن به ظلمت افکار، و از آن به تنگنای جحود (انکار)، و از آن به بغض و دشمنی انبیا واولیا می کشانند. ونفس که در تحت سلطه و رقیّت آنهاست نتواند از آن سرپیچی نماید. پس عاقبت امر طاعت و اسارت، خیلی وخیم است و به جاهای خیلی هولناک انسان را ممکن است بکشد.
انسان عاقل رئوف به حال خود، باید به هر وسیله ای شده خود را از این اسارت خارج کند، و تا فرصت دارد و قوای او سالم است و حیات و صحت وجوانی برقرار است و قوا به کلی مسخّر نشده (در تسخیر او در نیامده)، در مقابل آن قیام کند، و مدتی مواظب اوقات خویش کند و مطالعه در حالات نفس کند وحالات گذشتگان و سوء عاقبت آن ها را مداقه (مورد دقت قرار دهد) نماید و گذشتن این چند روزه را به باطن قلب خود بفهماند و قلب را بیدار کند و به قلب بفهماند حقیقت منقول از رسول اکرم (ص) به ما، که فرمود: «الدّنیا مزرعة الآخرة»(10)؛ دنیا کشتگاه باز پسین است. اگر این چند روزه کشت نکنیم وعمل صالح ننماییم، فرصت از دست می رود، عالم دیگر که فرا رسید و موت حلول کرد، تمام اعمال منقطع می شود و آمال پایمال می گردد.
و اگر خدای نخواسته با این عبودیت از شهوات و اسارت از قید [قیود] گوناگون هواهای نفسانیه، ملک الموت در رسد، شیطان ممکن است مقصد آخر را که ربودن ایمان است انجام دهد، و با ما طوری سلوک کند و به قلب ما طوری نمایش دهد که با دشمنی حق و انبیا و اولیاء او از دنیا برویم. و خدا می داند که در پس این پرده چه بدبختی هاست و چه ظلمت ها و وحشت هاست.
هان ای نفس خسیس و ای دل غافل! از خواب برخیز و در مقابل این دشمنی که سالهاست تو را افسار کرده و در قید اسیری درآورده و به هر طرف می خواهد می کشاند و به هر عمل زشتی و خُلق ناهنجاری دعوت می کند و وادار می نماید، قیام کن و این قیود را بشکن و زنجیرها را پاره کن و آزادی خواه باش و ذلت و خواری را برکنار گذار و طوق عبودیت حق جلّ جلاله را به گردن نِه که از هر بندگی و عبودیتی وارهی و به سلطنت مطلقه الهیه در دو عالم نایل شوی.
ای عزیز! با آنکه این عالم، دار جزا نیست و محل بروز سلطنت حق نیست، و زندان مؤمن است (11)، اگر تو از اسارت نفس بیرون آیی و به عبودیت حق گردن نهی و دل را موحّد کنی و زنگار دوبینی را از آیینه روح بزدایی و قلب را به نقطه مرکزیّه کمال مطلق متوجه کنی، در همین عالم آثار آن را بعیان (آشکار) می یابی، چنان وسعتی در قلبت حاصل شود که محل ظهور سلطنت تامّه الهیه شود و از تمام عوالم، فُسحَت و سعه (گستردگی و وسعت) آن بیشتر گردد: «لا یسعنی ارضی و لا سمائی بل یسعنی قلب عبدی المؤمن»(12).
وچنان غنا در آن ظاهر گردد که تمام ممالک باطن و ظاهر را به پشیزی نشمری، و چنان اراده ات قوی گردد که متعلق به ملک و ملکوت نگردد و هر دو عالم را لایق خود نداند.
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
بدر آی تاببینی طیران آدمیت (13)(14)
پی نوشت ها :
1. – حجرات، آیه 12.
2. – المحجة البیضاء، ج 5، ص 253.
3. – وسایل الشیعه، ج 8، ص 600.
4. – شرح چهل حدیث، ص 304- 303.
5. – شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 111- 110.
6. – اصول کافی، ج 2، ص 229.
7. – از امام صادق (ع) نقل شده که حضرت فرمودند: حواریون عیسی (ع) به آن حضرت فرمودند: سخترین چیزها چیست؟ فرمود: سخت ترین چیزها، غضب خداوند عزوجل است. آنان گفتند: به چه چیزی خود را از غضب خدا حفظ کنیم؟ فرمود به این که غضب نکنید و خشمگین نشوید. آنان گفتند: منشأ غضب چیست؟ فرمود: کبر و خودکامگی و کوچک شمردن مردم. وسائل الشیعه، ج 15، ص 53.
8. – سوره همزه: آیات 7- 6.
9. – شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 249- 247.
10. – علم الیقین، ج 1، ص 347.
11. – اشاره است به حدیثی از ابی عبدالله (ع) که فرمود: الدّنیا سجن المؤمن. اصول کافی، ج 2، ص 250.
12. – «من در آسمان و زمینم نگنجم، ولی در دل بنده مؤمنم جای گیرم». این حدیث با اندکی تغییر در عوالی اللثانی، ج 4، ص 7، و بحارالانوار، ج 55، ص 39، المحجة البیضاء، ج 5، ص 27و احیاء علوم الدین، ج 3، ص 17 آمده است.
13. – بیت از سعدی است.
14. – شرح چهل حدیث، ص 259 – 258.
منبع: در محضر روح الله «نصایح»/حسن قدوسی زاده /انتشارات معارف / قم، آبان 1388.