خانه » همه » مذهبی » طبق نظر شيعه، شرك در عبادت و كفر به چه معناست؟

طبق نظر شيعه، شرك در عبادت و كفر به چه معناست؟

براى پاسخ به اين سؤال و رفع شبهه موجود لازم است در ابتدا چند مطلب بررسى شود.
1- اقسام توحيد:([1]) چهار شاخه اصلى توحيد عبارتند از:
الف) توحيد در ذات: يعنى خداوند جزء، نظير و مثل ندارد (ليس كمثله شيء)([2]) «هيج مثلى براى خداوند نيست.»
ب) توحيد در صفات: يعنى صفات خداوند از ذاتش جدا نيست و صفات نيز از يكديگر جدا نيستند.
ج) توحيد افعالى: يعنى هر وجودى و هر حركتى و هر فعلى در عالم، به ذات خداوند بر مى گردد (قل اللّه خالق كل شيء)([3]) «بگو خداوند آفريدگار همه چيز است» .
د) توحيد در عبادت: يعنى تنها بايد او پرستش شود و غير او شايسته عبوديت نيست، چرا كه عبادت بايد براى كسى باشد كه كمال مطلق است و از همگان بى نياز است، و اين اصل مورد اتفاق همه مسلمين است چرا كه در نمازهاى يوميه مى گويند (اياك نعبد) «فقط تو را عبادت مى كنيم» ولى گذشته از اتفاق در مفهوم اين اصل، از نظر مصداقى بين مسلمانان اختلاف است و در بعضى موارد، گروهى ديگر را به شرك در عبادت متهم مى كنند و آنان را كافر مى خوانند، پس براى روشن شدن بحث بايد به بررسى معنا ومفهوم عبادت بپردازيم.
2- حقيقت، مقومات و تعريف عبادت
الف) حقيقت عبادت: لغويين براى عبادت معانى اى بيان كرده اند. ابن منظور مى گويد: «اصل العبودية الخضوع والتذلل»([4]) يعنى عبوديت عبارت است از خضوع و تذلل و خوارى. راغب اصفهانى مى گويد: «عبوديّة التذلل والعبادة ابلغ منها لانها غاية التذلل»([5]) يعنى عبوديت عبارت است از تذلل و خوارى و احساس كوچكى و عبادت بالاتر است چون عبادت، نهايت تذلل است. در قاموس المحيط آمده: «العبادة: الطاعة» عبادت همان اطاعت و بندگى است.
ولى با وجود اين معانى، بيان حقيقت و تعريف منطقى و جامع براى عبادت كار دشوارى است چرا كه خضوع و تذلل به تنهايى نمى تواند بيانگر حقيقت عبادت باشد چون در طول زندگى روزمره انسان هاى بسيارى در مقابل ديگران خضوع و خشوع و تعظيم و احترام مى كنند ولى عقلاء و عرف مردم هرگز عمل آنها را عبادت محسوب نمى كنند. پس لازم است به مقومات و تعاريفى كه در اين زمينه ارايه شده بپردازيم .
ب) مقومات عبادت: حقيقت عبادت قائم به دو امر است: 1- امورى كه به جوارح و اعضاى بدن مربوط است مثل تعظيم كردن و خضوع. 2- امورى كه مربوط به جوانح و عقيده انسان است، يعنى اين عقيده كه مخضوع له (كسى كه براى او خضوع انجام مى شود) خالق يا رب است و يا عاقبت انسان در دست اوست.([6])
ج) تعاريف عبادت: براى عبادت در متون شيعه تعاريفى بيان شده كه به بعضى از آن ها اشاره مى كنيم: 1- «العبادة هى الخضوع أمام من يعتقد انه رب يملك شأنا من شؤون وجوده و حياته و شؤونه فى آجله و عاجله»([7])عبادت خاضع بودن در مقابل كسى است همراه با اعتقاد به اين كه آن كس پروردگارى است صاحب تمام شؤون وجود و حيات و تمام شؤون دنيا و آخرت. 2- «العبادة هى الخضوع عن اعتقاد بألوهية المعبود»([8]) عبادت عبارت است از خاضع بودن همراه با اعتقاد به اله بودن معبود .
با توجه به مطالب بيان شده، فرق اساسى بين توحيد در عبادت و شرك در عبادت روشن مى شود، پس هر خضوع و تذلل و خشوعى كه ناشى و همراه با اعتقاد به اله بودن مخضوع له و ربوبيت او و يا واگذارى امور و شؤون زندگى در دنيا و آخرت به او باشد، عبادت او محسوب مى شود و فرقى نيست كه اين اعتقاد حق باشد چنان چه در مورد خداوند است و مردم با چنين اعتقادى خداوند را عبادت مى كنند، ويا باطل باشد، مثل عبادت اصنام و بت ها و خدايان دروغين، ولى اگر اين خضوع و خشوع مجرد و عارى از چنين اعتقادى باشد به آن تعظيم و تكريم گفته مى شودو چنين خاضعى مشرك و كافر خوانده نمى شود.
نمونه هايى از تعظيم و تكريم وجود دارد كه عقلا و در عرف مردم هرگز عبادت محسوب نمى شود از جمله اين كه خداوند به ملائكه امر كرد كه بر آدم سجده كنند (و اذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس اَبى و استكبر و كان من الكافرين)([9]) و به ياد آور زمانى را كه به ملائكه گفتيم بر آدم سجده كنيد و آنها چنين كردند به جز شيطان كه از اين كار امتناع كرد و كبر و غرور ورزيد و او از كافرين است.
همچنين زيارت قبور ائمه(عليهم السلام) و بوسيدن ضريح آنان و امور ديگر كه بعضى شيعيان را به خاطر انجام اين امور متهم به شرك در عبادت و كفر مى كنند، به هيچ وجه عبادت ائمه(عليهم السلام) محسوب نمى شود تا شرك در عبادت باشد، بلكه صرفاً احترام و تعظيم و ابراز محبت و عشق نسبت به آنان است و در واقع اداى اجر رسالت، چنان كه در قرآن آمده: (قل لا اسئلكم عليه أجراً الاّ المودة فى القربى)([10]) اى پيامبر به آنان بگو من در مقابل انجام وظايف و انجام رسالتم از شما هيچ اجر و مزدى طلب نمى كنم مگر محبت و دوستى اهل بيتم.

پي نوشت ها:
[1]- جعفر سبحانى: بحوث قرانيه (مؤسسه امام صادق(عليه السلام)) ص 23 ـ 31. ناصر مكارم شيرازى: تفسير نمونه (دارالكتب الاسلاميه) ج 27، ص 446 .
[2]- شورى: 11 .
[3]- رعد: 16 .
[4]- ابن منظور، لسان العرب، ذيل ماده «عبد» .
[5]- راغب اصفهانى، مفردات، ذيل ماده «عبد» .
[6]- بحوث قرانى، همان، ص 44 .
[7]- بحوث قرآنى، همان، ص 48 .
[8]- بحوث قرآنيه، همان، ص 47، و الوهابية فى الميزان، همان، ص 159 .
[9]- بقره: 34 .
[10]- شورى: 23 .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد