براي روشن شدن پاسخ اين پرسش، چند نكته بايد مورد توجه قرار گيرد:
1. اولاً مردي چون نيچه، شايستگي ندارد در مورد كتاب هاي آسماني چون تورات و انجيل، در مسند داوري بنشيند.
2. قواعد دستوري يك زبان و يا سماعي بودن آن، يك امر بيروني است و هيچ ارتباطي با تحريف و يا عدم تحريف يك كتاب و متن ندارد.
3. اشتباه دستوري در يك متن يانوشته، لازمه اش آن نيست كه همان اشتباه در يك زبان ديگر و يا در متن و نوشته ديگر هم وجود داشته باشد.
4. اين كه اختلاف نظر اديبان عرب در مورد برخي از كلمات و قواعد دستوري زبان عربي و يا سماعي بودن تلفظ و حركات برخي از كلمات آن، هيچ ارتباطي به قرآن کريم ندارد ، زيرا قرآن وحي الهي است و بشر در تدوين و انتخاب الفاظ آن دخالت ندارد و هر چه در قرآن آمده است وحي الهي توسط جبرئيل بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي باشد.
5. بين تورات و انجيل اصيل و راستين، با تورات و انجيل موجود كه از يك متن ويرايشي برخوردار استو خود مسيحيان اعتراف دارند که انجيل فعلي وحي الهي نيست و بلکه جمع آوري شده توسط بزرگان مسيحيت است ، هم بايد فرق گذاشت. از اين جهت قرآن شريف تصديق كنندة كتاب هاي آسماني است[1] که خداوند متعال آن را نازل نموده نه اين که قرآن متاب هاي دست نوشته را تصديق نمايد.[2]6. زبان عربي و دستور زبان آن، قاعده مندترين دستور زبان هاست، استثناء بر قواعد و يا سماعي بودن كلمات در آن بسيار اندك است، به علاوه سماعي بودن، در مورد حركات و علائم كلمات است نه خود كلمات.
7. آن چه در مورد عصمت و مصونيت قرآن از اشتباه و تحريف قابل بيان است، اين است كه اوّلين چيزي كه مصونيت قرآن را از اشتباه و تحريف تضمين مي كند، خود قرآن شريف است، از جمله معجزات قرآن شريف نوع چينش و مهندسي متني آن است كه بسيار وزين و زيباست، کقرآن شريف در اين راستا سنگ تمام گذاشته مي فرمايد:
« الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا ؛ستايش مخصوص خدايي است كه كتاب (آسماني قرآن را) بر بندة خود نازل كرد و براي آن هيچ گونه انحرافي قرار نداد.»[3]در اين راستا آيات زيادي وجود دارد كه بررسي همة آن ها در اين مختصر مقدور نيست، خود قرآن مخالفين خود را به مبارزة كلامي فرا خوانده و از آنان خواسته است كه همانند يك سوره از سوره هاي آن را بياورند، ولي كسي قدرت معارضه و مبارزة قرآن را نداشته و در مقابل پيشنهاد قرآن، زانوي عجز به زمين زده است.[4]اين درحالي است که مسيحيان براين ديدگاه اصرار مي ورزند که انجيل وحي الهي نيست و اصلا معني ندارد وحي باشد چرا که آنها حضرت عيسي عليه السلام را پيامبر نمي دانند تا قائل به وحي الهي بر وي شوند .
چون اين شكست و رسوايي در معارضه با قرآن، به دشمنان و مخالفين قرآن بس گران و غير قابل تحمل بود، تصميم گرفتند كه در مبارزه با قرآن، راه اشكال تراشي را پيش گيرند و از اين راه، قرآن را در افكار و انظار ديگران كوچك جلوه دهند، يكي از اشكال تراشي ،پندار اشکال ادبي در مورد قرآن است كه مي گويند در قرآن جملاتي به كار رفته است كه با اسلوب فصاحت و بلاغت و با قواعد عربي سازش ندارد و چنين كتابي نمي تواند معجزه باشد.
پاسخ اين است كه اين گفتار باطل و نادرست است زيرا:
قرآن در ميان بليغ ترين و فصيح ترين عرب ها نازل گرديده و آنان را به معارضه فرا خوانده كه اگر بتوانند، سوره اي مانند سوره هاي قرآن بياورند، در اين مسابقه، اگر كوچك ترين مخالفت با قواعد عربي ديده مي شد، همان افراد، روي همان نقطة كوچك انگشت اشكال و ايراد مي نهادند و آن را عليه قرآن، دليل مي گرفتند و در عرصة مبارزه با قرآن پيروز مي گرديدند، و خود را از مبارزه با زبان و شمشير راحت مي نمودند.[5]اگر چنين عملي صورت مي گرفت، هم تاريخ آن را ثبت و حفظ مي كرد و هم در ميان دشمنان اسلام زبان به زبان و سينه به سينه نقل مي شد، در صورتي كه از چنين جرياني، هيچ اثري در تاريخ و در ميان دوست و دشمن ديده نمي شود.[6]علاوه بر اين، اين ايراد در صورتي به قرآن متوجه مي شود كه جملة مخالف با قواعد عربي در قرآن از نظر طرز قرائت، مورد اتفاق تمام قاريان بوده، باشد ولي در صورت اختلاف قرائت ها اگر اعتراضي بر يكي از اين قرائت ها وارد شود تنها دليل بر بطلان همان قرائت خواهد بود، بدون اين كه تماسي با عظمت قرآن و مقام شامخ آن داشته باشد؛ زيرا هر يك از اين قرائت هاي معروف نوعي اجتهاد است كه از ناحية قاريان قرآن به عمل آمده، از خود رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ به طور متواتر و به صورت قطعي نقل نشده است.[7]دليل ديگر بربطلان چنين ادعا اين است که اگر بر فرض کسي در مورد قرائت کلمه اي از قرآن اختلاف داشته باشد، چنين اختلافي در اصل کلمه خلل وارد نمي سازد چرا که قرائت غير از نوشتار است و هيچ کس در نوشتار و الفاظ قرآن با هم اختلاف ندارند و بلکه شايد در کلمه اي يکي با تشديد بخواند و ديگري بدون تشديد که اين هم با مراجعه به روايات اسلامي مشخص مي شود که کدام يک درست مي باشد.
به هر تقدير، قرآن شريف كتابي است جاودانه كه پس از آن كتاب ديگري نخواهد آمد، خداي سبحان در معرفي قرآن مي فرمايد: « لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[8] ؛ هيچ باطلي ، نه از پيش رو و نه پشت سر به سراغ آن نمي آيد چرا که از سوي خداوند حکيم و شايسته نازل شده است .» نه از درون به زوال مي گرايد و عمرش به پايان مي رسد و نه از بيرون عاملي مي تواند آن را ابطال كرده واز پاي در آورد، نه دست نامحرمان به تحريف آن دراز مي شود و نه هيچ مكتب فكري و فردي مي تواند بر آن خللي وارد سازد، نداي «هل من مبارز» قرآن در تمام اعصار و قرون به گوش همه، چه بر دانشمندان و چه بر عوام، مي رسد تا اگر مي توانند مانند قرآن بلكه مانند سورة كوچكي از آن بياورند.[9]بخش قابل توجهي از قرآن، ناظر به فصاحت و بلاغت است، در جاهليت، مردم تا حدودي به قوانين ادبي آشنا بودند و نكات ادبي و جملات به ظاهر شيوايي را عرضه مي كردند، ولي بيشتر اين اشعار و سخنان، در محور غارت گري و جنگ و چپاول بود، قرآن شريف با حفظ و مراعات نكات ادبي، همة حقايق جهان را که براي پرورش انسان مفيد است، در بهترين و زيباترين الفاظ ادا مي كند، از اين رو خداي سبحان آن را «احسن الحديث» معرفي مي كند.[10] عقل سليم و برهاني، سيرة عقلا و سنت معصومين ـ عليهم السلام ـ هم در راستاي قرآن شريف در حركت هستند و از عصمت و مصونيّت قرآن شريف، در عرصه هاي گوناگون دفاع مي كنند.
آن چه به عنوان خلاصه قابل بيان است اين است كه:
1. قواعد دستوري يك زبان و يا سماعي بودن برخي قواعد و كلمات آن يك امر بيروني است نه درون متني.
2. به علاوه، يك ادعاي بدون دليل در مورد اشتباه يك متن و يا كتاب، اولاً اشتباه آن متن و كتاب را ثابت نمي كند، و در ثاني هيچ دليلي براي توسعة آن اشتباه در مورد متن و كتاب آسماني ديگر نداريم.
3. قرآن شريف خود پشتوانة قواعد عربي و ادبي است و از اعجاز فصاحت و بلاغت برخوردار است نه آن كه بزرگان عرب و قواعد عربي پشتوانة قران باشند.
4. در پايان حافظ و نگهبان قرآن شريف بيش از همه خود قرآن است و سپس عقل برهاني و سيرة عقلا و سنّت معصومين ـ عليهم السلام ـ و دلايل ديگري که در جاي خود بحث شده و ثابت مي کنندکه قرآن حتي يک حرفش نيز کم و يا زياد نشده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. الاتقان في علوم القرآن،تأليف سيوطي ، ترجمة سيدمهدي حائري قزويني، ج 1.
2. بيان در علوم قرآن و مسائل كلي قرآن، ج 1 و 2، تأليف مرحوم سيدابوالقاسم خويي، ترجمة محمدصادق نجمي و هاشم زاده هريسي.
پي نوشت ها:
[1] . آل عمران/3.
[2] .طباطبايي ،محمدحسين ،تفسير الميزان، ج 3، ص 8.
[3] . كهف/1.
[4] . خويي، سيدابوالقاسم، بيان در علوم و مسائل كلي قرآن، ترجمة محمدصادق نجمي و هاشم زاده هريسي، خوي: دانشگاه آزاد، چاپ پنجم، 1375، ج 1، ص141.
[5] . بيان در علوم و مسائل كلي قرآن ،پيشين ، ج1 ، ص 141.
[6] . همان.
[7] . همان.
[8] . فصلت/42 .
[9] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي، قرآن در قرآن، قم، انتشارات اسدي، چاپ دوم، 1378، ج 1، ص 293.
[10] . همان، ص 134-135.