در آیه 35 بقره که آمده: فتکونا من الظالمین, کلمه ظالمین اسم فاعل از ظلم است ، نه ظلمت ، که بعضى از مفسرین احتمالش را داده اند، چون خود آدم و همسرش در آیه : ((ربنا ظلمنا انفسنا، و ان لم تغفر لنا و ترحمنا)) الخ ، اعتراف به ظلم خود کرده اند.چیزی که هست خدایتعالى این تعبیر را در سوره (طه) مبدل به تعبیر شقاوت کرده در اینجا فرموده : ((فتکونا من الظالمین))، و در آنجا فرموده ((فلا یخرجنکما من الجنة فتشقى))، و شقاء بمعناى تعب و سختی است ، همچنانکه خود قرآن آن را تفسیر نموده ، و تفصیل داده باینکه ((ان لک الا تجوع فیها، و لا تعرى ، و انک لا تظما فیها و لا تضحى ))، الخ که ترجمه اش گذشت از اینجا به خوبى روشن مى گردد که وبال ظلم نامبرده همان واقع شدن در تعب زندگى در دنیا، از گرسنگى ، و تشنگى ، و عریانى ، و خستگى بوده، و بنابراین ظلم آدم و همسرش ، ظلم به نفس خود بوده ، نه نافرمانى خدا، چون اصطلاحا وقتى این کلمه گفته میشود، معصیت و نافرمانى و ظلم به خداى سبحان بذهن مى رسد.(و مراد از ظالمین در لا ینال عهدی الظالمین, کسانی هستند که با نافرمانی خداوند صفت عدالتشان به ظلم تبدیل می شود و از شایستگی مقام نبوت ساقط می گردند).توضیح بیشتر اینکه: نهى خداوند از نزدیک شدن به درخت نهى از شادى و خیرخواهانه بوده نه یک نهى مولوى در نتیجه این نیز روشن مى گردد، که پس نهى نامبرده یعنى (نزدیک این درخت مشوید) نهى تنزیهى ، و ارشادى ، و خلاصه خیرخواهانه بوده ، نه نهى مولوى ، که تا نافرمانیش عذاب داشته باشد، (مثل اینکه شما بفرزند خود بگوئى ) پا برهنه راه مرو، چون ممکن است میخ پاى تو را سوراخ کند)، و مخالفت چنین نهیى را معصیت نمیگویند. پس آدم و همسرش بنفس خود ظلم کردند، و خود را از بهشت محروم ساختند، نه اینکه نافرمانى خدا را کرده ، و باصطلاح گناهى مرتکب شده باشند.از این هم که بگذریم ، اگر نهى خدا، تکلیفى و مولوى بود، باید بعد از آنکه مرتکبش توبه کرد، و توبه اش قبول هم شد، کیفرش نیز برداشته شود، و ما مى بینیم در مورد آدم این کیفر برداشته نشد، چون توبه کردند، و توبه شان هم قبول شد، ولى به بهشت برنگشتند، و وضعى را که در آنجا داشتند بدست نیاوردند، و اگر نهى و تکلیف خدا ارشادى نبود، باید غیر از اثر وضعى و تکوینى ، اثر دیگرى شرعى نداشته باشد، چون توبه اثر شرعى گناه را از بین مى برد، و باید در مورد آدم و همسرش نیز اثر شرعى گناه را از بین مى برد، و دوباره به بهشت بر مى گشتند، و مقام قرب را بدست مى آوردند، ولى نیاوردند، پس مى فهمیم که نهى خدا مولوى نبوده ، تنها ارشاد آدم ، و خیر خواهى او بوده.
ترجمه تفسیر المیزان جلد 1 صفحه : 201
ظلم به نفس به نحو تخلف با اوامر ارشادی خداوند باعث صدق عنوان ظالم در مقابل عادل نیست تا با آیه لا ینال عهدی الضالمین تناقض داشته باشد. این امر در حقیقت ترک اولایی بوده است که با عصمت آن حضرت تنافی نداشته و شایستگی حضرت آدم را برای احراز مقام نبوت و خلافت خدا در زمین زیر سوال نمی برد.
ترجمه تفسیر المیزان جلد 1 صفحه : 201
ظلم به نفس به نحو تخلف با اوامر ارشادی خداوند باعث صدق عنوان ظالم در مقابل عادل نیست تا با آیه لا ینال عهدی الضالمین تناقض داشته باشد. این امر در حقیقت ترک اولایی بوده است که با عصمت آن حضرت تنافی نداشته و شایستگی حضرت آدم را برای احراز مقام نبوت و خلافت خدا در زمین زیر سوال نمی برد.