اسما و صفات جمالی و جلالی دارای تفاسیر مختلف است؛ تفسیر معروف و مشهور این است که: مقصود از صفات جمال، صفاتى است که از کمالات موجود در مرحله ذات حکایت میکنند و مقصود از صفات جلال، صفاتى است که از تنزیه ذات از نقایص خبر میدهند. در حقیقت صفات جمال، نشانه کمال و زیبایى است، و صفات جلال نشانه برتر بودن خدا از اتصاف به کاستى. صفات جمال؛ مانند علم، قدرت، حیات و … و صفات سلبى یا جلال؛ مانند پیراستگى از جسم، جوهر، عرض و … .[1]
بر اساس این تفسیر همه صفاتی که برای خداوند اثبات میشود، اعم از صفاتی که متضمن لطف خدا هستند، یا متضمن قهر و … همگی جمالی محسوب میشوند.
اما عرفا تفسیر دیگری از صفات جمالی و جلالی دارند، و آن این است که صفات جمالی، صفاتی است متضمن لطف خدا، و صفات جلالی صفاتی هستند که متضمن قهر خداوند میباشند؛[2] از اینرو مقصود از اینکه عارف گاه در معرض اسمای جلالی قرار میگیرد و گاه اسمای جمالی، این است که عارف گاهی مورد لطف و مهر خداوند قرار میگیرد و گاهی مورد قهر و غضب؛ و عارف این دو وضعیت را از تغییر حالات خود مییابد که گاهی حالت قبض به او دست میدهد و گاهی حال بسط او را فرا میگیرد.[3]
بر اساس این تفسیر همه صفاتی که برای خداوند اثبات میشود، اعم از صفاتی که متضمن لطف خدا هستند، یا متضمن قهر و … همگی جمالی محسوب میشوند.
اما عرفا تفسیر دیگری از صفات جمالی و جلالی دارند، و آن این است که صفات جمالی، صفاتی است متضمن لطف خدا، و صفات جلالی صفاتی هستند که متضمن قهر خداوند میباشند؛[2] از اینرو مقصود از اینکه عارف گاه در معرض اسمای جلالی قرار میگیرد و گاه اسمای جمالی، این است که عارف گاهی مورد لطف و مهر خداوند قرار میگیرد و گاهی مورد قهر و غضب؛ و عارف این دو وضعیت را از تغییر حالات خود مییابد که گاهی حالت قبض به او دست میدهد و گاهی حال بسط او را فرا میگیرد.[3]