طلسمات

خانه » همه » مذهبی » عاشقی آدم ها و حواها

عاشقی آدم ها و حواها


وقتی فرزندان

آدم و

حوا در دنیای امروز به سن بلوغ نزدیک می شوند، آرام آرام احساس می کنند علاقه


دارند

با یکدیگر رابطه داشته باشند. این کشش بین دخترها و پسرها گاهی آن قدر جذاب و


قوی می

شود که بزرگترها را به اضطراب وامی دارد. بر اساس هنجارهای جامعه و دین این


رابطه

ها باید کنترل شود. برای این منظور باید علت و ریشه این کشش را شناخت. به نظر


شما علت

گرایش این آدم ها و حواهای جوان و نوجوان به رابطه با جنس مخالف چیست؟


در یک نگاه کلی

می توان

علل گرایش دختران و پسران به داشتن روابط با جنس مخالف را در امور زیر


خلاصه

کرد
:




1-



نوجوان و افکار غیر واقعی
:

ذهن

آدمی پیوسته آمیزه ای از واقعیت و عدم واقعیت است. آمیزه ای از


شناخت

واقعی از محیط و شناخت غیر واقعی از آن است. هر چند سنین میانسالی و پس از آن


این

امکان را می دهد که به این واقعیت ذهنی خویش واقف شود و بپذیرد که آنچه را او


می داند

و می شناسد تمامی واقعیت نیست بلکه ممکن است چیز یا چیزهایی نیز وجود داشته


باشد که

او نداند و یا اینکه در محاسبه وارد نکرده باشد. به این لحاظ که انسان در


میان

سالی اساسا با احتیاط سخن می گوید و با احتیاط عمل می کند
.

به سخن

دیگر نوجوان به آسانی نمی تواند از ذهن خویش خارج شود و ذهن دیگران را نیز


در نظر

بگیرد. به همین لحاظ است که در مورد اندیشه و باور خود مطلق عمل کند و باور


خود را

تقریبا به طور مطلق، درست می پندارد و باعث می شود که کمتر به عواقب عمل


خویش و

وقایعی که ممکن است در آینده به وقوع بپیوندند، بیندیشد. باور امروز او به


طور

مطلق راهنمای عمل اوست. این احتمال را کمتر به ذهن خود راه می دهد که ممکن است،


اشتباه

کنم و یا اینکه در آینده از عمل خویش آسیب ببینم
.

یکی از

منابع بسیار مهم در تعذیه فکری نوجوانان وجود افکار و شایعات رایج بین


آنهاست.

افکاری که معمولا در گفتگوهای خصوصی و گاه به صورت حرف های پیش پا افتاده


ولی در

عین حال قعطی بین نوجوانان رد و بدل می شود. این افکار و اندیشه ها را از


طریق

گفت و شنودهای مکرر می آموزند و به صورت راهنمای عمل مورد استفاده قرار داده و


آن را

واقعی و قعطی می پندارند. باورها و عقایدی که درباره روابط دختر و پسر بین




نوجوانان رواج دارد از همین طریق به عنوان یک باور مسلم غیر قابل تردید می پذیرند و


به

ارزشمند بودن آن معتقد می شوند و به تدریج گرایش و تمایل به داشتن دوست پسر یا


دوست

دختر در او ایجاد می شود. اطمینان و اعتمادی که به سخنان و باورها و افکار


دوستان

صمیمی و هم سن و سالان خود پیدا می کند بیش از اطمینانی است که به گفته های


خانواده

و مربیان دارد و آنها را واقعی می پندارد و چون آنها را مطلق و کاملا صحیح


تلقی می

کند و به عواقب آن نمی اندیشد، به باورها و افکار مقابل نمی اندیشد و برای


کشف

مطالب جدید و ورود به دنیایی نو، مشتاقانه و به فضای ارتباط جنسی مخالف حرکت می


کنند و

علی رغم مخالفت احتمالی والدین یا دیگر مربیان در خانواده و جامعه در حرکت


خود و

اصرار ورزیدن برای داشتن رابطه با جنس مخالف تردید و شکی نمی کنند. و حتی این


رفتار

را قابل جمع با ارزش های دینی و اخلاقی می دانند و چه بسا به برخی رفتارهای


دینی

مثل نماز، روزه و سایر عبادات عملا پای بند باشد و درعین حال این رفتار را هم


نامطلوب

تلقی نکنند و تضادی بین این دو رفتار نبینند و هر دو نوع رفتار از او


مشاهده

شود
.





2- خانواده و شیوه برخورد با نوجوان
:



دومین و شاید مهم ترین عامل گرایش نوجوانان و جوانان به داشتن ارتباط با


جنس

مخالف، خانواده است. خانواده نقش تعیین کننده ای در شکل دهی رفتارهای اجتماعی


فرزندان

خود دارند. آنها باید در این فکر باشد که فرزندان امروزه با گسترش وسائل


ارتباط

جمعی و حضور پیدا کردن جوانان اعم از دختر و پسر در اجتماع و گسترش ارتباط


زن و

مرد با یکدیگر، به سرعت رشد کرده و وارد اجتماع خواهد شد و نیازمند آموزش های


خاص و

فراوان است و در صورت تسامح مشکلاتی را برای خانواده و جامعه ایجاد خواهد


کرد.

یکی از مهم ترین مواردی که در زمینه تربیت اجتماعی، باید بیشتر مورد توجه قرار


گیرد

آماده ساختن فرزند برای رو در رو شدن با جنس مخالف است. اطلاعات کافی از وضعیت


موجود و

چگونگی برخورد با جنس مخالف و خطرات احتمالی آن را به نوجوان ارائه نموده


با چشمی

باز و پر از بصیرت و بینش وارد صحنه اجتماع شده و آمادگی کافی برای مقابله


با تنش

ها احتمالی داشته باشد. به عبارت دیگر قبل از آن که نوجوان برخی مسائل در


زمینه

مسائل جنسی و یا ارتباط با جنس مخالف را از دوستان و هم سالان خود بشنود یا


ببیند،

خانواده باید به تربیت رفتار اجتماعی فرزندان شان همت گمارند این کار مستلزم


دو عامل

است یکی شناخت صحیح و درست از الگوی مناسب رفتار اجتماعی دوم ارائه صحیح


این

الگو به فرزند
.

از آنجا

که معمولا خانواده در یکی از این دو عامل یا در هر دو عامل با مشکل روبرو


هستند

زمینه گرایش فرزندان به تماس و ارتباط با جنس مخالف را فراهم نموده اند. یعنی


گاهی

خانواده ها و والدین به خاطر نداشتن یک الگوی مناسب متکی بر ارزش های دینی و


اخلاقی

به طور صحیح و یا به خاطر ناتوانی در ارائه آن الگوی صحیح به فرزندان خود به


دلیل

نداشتن رابطه عاطفی و مناسب با آنها، گرایش نوجوان به سخنان و رفتار هم سالان


خود

بیشتر از گرایش آنها به سخن و ارزش های والدین نموده اند. در واقع افراط و


تفریط

هایی که خانواده ها در امر ارائه الگوی صحیح و ساختار مناسب اخلاقی و دینی


دارند

باعث می شود نوجوانان ترسیم دقیقی از چگونگی ارتباط مناسب با جنس مخالف


نداشته

باشند. برخی از خانواده ها نسبت به ارزش های دینی و اخلاقی کاملا بی توجه


هستند و

فرزندان خود را کاملا آزاد و به حال خود گذاشته و هیچ کنترلی نسبت به




رفتارهای اجتماعی و ارتباطات خارج از خانه وی ندارند و چه بسا خودشان نیز اعتقادی


به لزوم

رعایت اصول دینی و اخلاقی ندارند و در نتیجه فرزندان شان نیز به حدود


اخلاقی

و شرعی پایبند نیستند و رعایت آن ها را نوعی محدودیت تلقی می کنند. طبیعی


است که

اعضای و چنین خانواده هایی ارتباط با جنس مخالف را تنها نامطلوب تلقی نمی


کنند

بلکه آن را ارزشمند می دانند و به آن افتخار می کنند
.

برخی

دیگر از خانواده ها برداشت های افراط گونه از قوانین و مقررات اخلاقی و دینی


دارند و

یا در انتقال اطلاعات و آموزش فرزندانشان در مورد وضعیت و واقعیت جنس مخالف


کوتاهی

می کنند و حاضر نیستند مسائلی را که در تربیت اجتماعی و یا تربیت جنسی




فرزندانشان لازم و ضروری است به آنها آموزش دهند. طبیعی است اگر از قبل و از طریق


اعضای

خانواده و مربیان دلسوز در یک فضای سالم، آموزش ها و اطلاعات مفید به نوجوان


ارائه

شود با رسیدن فرد به مرحله بلوغ جنسی و بیداری غریزه جنسی در صورت بروز برخی


آشفتگی

ها، راه مقابله با آن را خواهد دانست و در کنترل و تعادل جنسی به آن نقش


مثبتی

ایفا خواهد کرد. نه آن که برای اطلاع یافتن از حقیقت مطلب و براساس حس




کنکجاوی، در مسیر خطا قرار گیرد و فریب برخی عوام فریبی ها و مسیرهای گول زننده


دوستان

ناباب و افراد سودجو بخورند
.



3-



فقدان روابط عاطفی مناسب بین والدین و نوجوان
:



خانواده ها باید شرائطی را فراهم آورند که فرزندان شان بتوانند به آسانی


افکار و

تمایلات خویش و مشکلات و تعارضات خود را با والدین یا دیگر اعضای خانواده


خویش در

میان بگذارند. خانواده ای که در آن احساس بیگانگی و تنهایی می کند و کسی را


به

عنوان هم راز و هم سخن و هم کلام نیابد، نمی توان آن را خانواده مطلوبی به لحاظ


تربیتی

به شمار آورد. و متأسفانه برخی والدین، شرائط را به گونه ای ایجاد می کنند


که

فرزندان شان نمی تواند در یک موقعیت آرام و مناسب با آنها به گفتگو بنشیند. برای


چنین

فضایی زمینه را برای ایجاد ارتباط عاطفی نوجوان با فردی خارج از خانواده فراهم


نموده و

او را هم راز و دلسوز خود انتخاب خواهد کرد که آغاز مشکلات خواهد شد
.

در

حقیقت در چنین خانواده هایی نوجوان و جوان جرأت اظهار عقیده و بیان مشکلات خود


را

ندارد. برخی از پدران سلطه و اقتدار خود در این می دانند که با چهره اخم آلوده و


خشن در

خانه حضور پیدا نموده و از هر گونه مکالمه دوستانه و ارتباط عاطفی مناسب با


فرزندان

شان اجتناب ورزند و معتقدند نباید به فرزندان خود رو بدهند و آنها را نسبت


به خود

اصطلاحا پر رو کنند. به همین دلیل به گونه ای رفتار می کنند که فرزند بین


خود و

او لایه ای بسیار محکم و غیر قابل نفوذ احساس می کند
.

والدینی

که سعی می کند سلطه خشونت بار خود را به هر قیمتی که شده، حفظ کنند و




فرزندانی که در خانه، دوستی برای خود نمی یابند و کینه و خشونتی مستمر را در دل می




پرورانند جذب روابط عاطفی با افرادی بیرون خانواده می شوند یا رابطه با جنس مخالف


را

ترجیح می دهند
.



4-





فقدان شرائط مناسب برای ازدواج
:



بدون شک یکی از غرایز به ودیعه گذاشته شده در انسان غریزه جنسی اوست که


هم

پسران و هم دختران با رسیدن به مرحله بلوغ جنسی، باید با بهره گرفتن از امکانات


و شرائط

مناسب بتوانند به این غریزه پاسخ مثبت داده و ارضاء نمایند و گر نه به


انحراف

کشیده می شود و از مسیر خود فاصله خواهد گرفت. غریزه جنسی یک نیاز همگانی


است که

اگر به طور صحیح تأمین نشود، خطرناک شده و پیامدهای بدی را به دنبال خواهد


داشت.

گسترش ارتباطات و حضور دختر و پسر در جامعه و مجامع علمی و دانشگاهی این نیاز


را

تشدید کرده و احساس نیاز را مضاعف می کند و از طرف دیگر چون شرائط فرهنگی،




اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی برای ازدواج (یعنی تأمین معقول و مشروع این غریزه
)

فراهم

نیست نوجوان و جوان برای تأمین این نیاز به ارتباط با جنس مخالف تمایل پیدا


کرده و

اگر پای بند اصول اخلاقی و ارزشی و دینی نباشد این ارتباط گسترش پیدا خواهد


کرد و

به عنوان یک مشکل و گاهی معضل اجتماعی و فرهنگی در سطح جامعه مطرح می شود
.

امید

است با فراهم شدن شرائط و امکانات برای ازدواج و گسترش فرهنگ آن بین خانواده


ها و

تمهیداتی که سازمان ها و نهادهای اجتماعی می توانند تدارک کنند از این روابط


نامطلوب

بین دختر و پسر در سطح جامعه، اندکی کاسته شود
.


 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد