خانه » همه » مذهبی » عاشورا، صحنه ي عبرت

عاشورا، صحنه ي عبرت

عاشورا، صحنه ي عبرت

عاشورا به غير از درس، يک صحنه ي عبرت است. بايد انسان در اين صحنه نگاه کند تا عبرت بگيرد. يعني چه عبرت بگيرد؟ يعني خود را با آن وضعيّت مقايسه کند، بفهمد در چه حال و وضعيّتي است. چه چيزي او را تهديد مي کند و چه چيزي براي او لازم است. اين را عبرت مي گويند. يعني شما از جاده اي عبور کرديد، يک اتومبيلي را ديديد که

09652766 a259 4293 9a21 b51d359ef3e8 - عاشورا، صحنه ي عبرت

sa2826 - عاشورا، صحنه ي عبرت
عاشورا، صحنه ي عبرت

 

 

عاشورا به غير از درس، يک صحنه ي عبرت است. بايد انسان در اين صحنه نگاه کند تا عبرت بگيرد. يعني چه عبرت بگيرد؟ يعني خود را با آن وضعيّت مقايسه کند، بفهمد در چه حال و وضعيّتي است. چه چيزي او را تهديد مي کند و چه چيزي براي او لازم است. اين را عبرت مي گويند. يعني شما از جاده اي عبور کرديد، يک اتومبيلي را ديديد که واژگون شده يا تصادف کرده و آسيب ديده است، مچاله شده و سرنشينانش نابود شده اند. مي ايستيد و نگاه مي کنيد، براي اين که عبرت بگيريد. معلوم بشود که چه جور سرعت و حرکتي، چه جور رانندگي اي به اين وضعيّت منتهي مي شود. اين هم نوع ديگري درس است. امّا درس از راه عبرت گيري، اين جهت را يک قدري بررسي کنيم.

اوّلين عبرت
 

اوّلين عبرتي که در قضيّه ي عاشورا ما را به خود متوجّه مي کند اين است که ما ببينيم چه شد که جامعه ي اسلامي، پنجاه سال بعد از درگذشت پيغمبر، به آن حدّي رسيد که کسي مثل امام حسين عليه السلام، براي نجات جامعه ي اسلامي يک چنين فداکاري را بکند. يک وقت فداکاري حسين بن علي عليه السلام بعد از هزار سال از صدر اسلام اتفاق مي افتد، آن هم در قلب کشورها و ملّتهاي مخالف و معاند با اسلام، اين يک حرفي است. امّا حسين بن علي عليه السلام در مراکز اسلام، در مدينه و مکّه -مرکز وحي نبوي- وضعيّتي را ببيند که هر چه نگاه مي کند، چاره اي جز فداکاري، آن هم فداکاري خونين با چنان عظمتي نيست. مگرچه وضعي بود که حسين بن علي عليه السلام احساس کرد که فقط با فداکاري او ممکن است اسلام زنده بشود و الّا از دست رفته است؟ عبرت اين جاست جامعه ي اسلامي يي که رهبر و پيغمبرش از همان مکّه و مدينه، پرچمها را مي بست و به دست مسلمانها مي داد، آنان تا اقصي نقاط جزيرة العرب مي رفتند و در مرزهاي شام، امپراتوري روم را تهديد مي کردند و آنها در مقابلشان فرار مي کردند و مسلمانان پيروز مندانه بر مي گشتند – مثل ماجراي تبوک -همان جامعه ي اسلامي يي که در مسجد و در معبر آن، صوت تلاوت قرآن بلند بود و شخصي چون پيغمبر با آن لحن و آن نفس، آيات خدا را بر مردم مي خواند و مردم را موعظه مي کرد و آنان را با سرعت در جاده ي هدايت پيش مي برد. چه شد که همين جامعه و همين شهرها، از اسلام آن قدر دور بشوند که کسي مثل يزيد بر آنها حکومت بکند؟! وضعي پيش بيايد که کسي مثل حسين بن علي عليه السلام ببيند چاره اي جز اين فداکاري عظيم ندارد. اين فداکاري در تاريخ بي نظير است. چه شد که به اين جا رسيدند؟ اين آن عبرت است.

آفت جامعه ي اسلامي
 

ما بايد امروز اين جهت را مورد توّجه دقيق قرار بدهيم. ما امروز يک جامعه ي اسلامي هستيم، بايد بررسي کنيم آن جامعه ي اسلامي چه آفتي پيدا کرد که کارش به يزيد رسيد؟ چه شد که بيست سال بعد از شهادت اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) در همان شهري که اميرالمؤمنين حکومت مي کرد، سرهاي اولاد علي عليه السلام را بر نيزه کردند و در آن شهر گرداندند؟
کوفه يک نقطه ي بيگانه از دين نبود. کوفه همان جايي است که اميرالمؤمنين عليه السلام دربازارهاي آن راه مي رفت، تازيانه بر دوش مي انداخت، مردم را امر به معروف و نهي از منکر مي کرد. در آناء الليل و اطراف النهار، از آن مسجد و آن تشکيلات، فرياد تلاوت قرآن بلند بود. اين همان شهر است که حالا دخترها و حرم اميرالمؤمنين را با اسارت در بازارش مي گردانند.

عوامل اصلي گمراهي و انحراف عمومي
 

در ظرف بيست سال چه شده بود که به اين جا رسيدند؟ اگر يک بيماري وجود دارد که مي تواند جامعه اي را که در رأسش کسي چون پيغمبر اسلام و اميرالمؤمنين بوده است، در ظرف چند ده سال به آن وضعيّت برساند، پس اين بيماري، بيماري خطرناکي است، ما هم بايد از اين بيماري بترسيم.
امام بزرگوار ما، اگر خود را شاگردي از شاگردان پيغمبر اکرم محسوب مي کرد و سر فخر به آسمان مي سود، افتخارش به اين بود که بتواند احکام پيغمبر را درک و عمل و تبليغ کند. امام ما کجا، پيغمبر کجا! آن جامعه را پيغمبر ساخته بود، بعد از مدّت چند سال به آن وضع دچار شد. اين جامعه ي ما بايد خيلي مواظب باشد که به آن بيماري دچار نشود. عبرت اين جاست. ما بايد آن بيماري را بشناسيم، آن را يک خطر بزرگ بدانيم و از آن اجتناب کنيم. به نظر من اين پيام عاشورا، امروز براي ما، از درسها و پيامهاي ديگر عاشورا فوري تر است. ما بايد بفهميم برسر آن جامعه چه بلايي آمد که سر بريده ي حسين بن علي – آقا زاده ي اوّل شخص دنياي اسلام و پسر خليفه ي مسلمين، پسرعلي بن ابيطالب- در همان شهري که پدر او بر مسند خلافت مي نشسته است، گردانده بشود و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر افرادي به کربلا بيايند، او و اصحابش را با لب تشنه به شهادت برسانند و حرم اميرالمؤمنين را به اسارت بگيرند!
در اين زمينه حرف زياد است. من يک آيه از قرآن را در پاسخ به اين سؤال مطرح مي کنم. قرآن جواب ما را داده است. آن درد را قرآن به مسلمين معرفي مي کند. آن آيه اين است که مي فرمايد: «فخلف من بعد هم خلف اضاعوالصلوة واتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا» (1)

دور شدن از ذکر خدا و معنويّت و دنبال شهوتراني رفتن
 

عوامل اصلي اين گمراهي و انحراف عمومي دو چيز است: يکي دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنويت، حساب معنويّت را از زندگي جدا کردن، توجّه و ذکر و دعا و توسّل و طلب از خداي متعال و توکّل به خدا و محاسبات خدايي را از زندگي کنار گذاشتن و دوم «واتبعوا الشهوات»، دنبال شهوترانيها رفتن، دنبال هوسها رفتن و در يک جمله، دنيا طلبي، به فکر جمع آوري ثروت، مال و التذاذ به شهوت دنيا افتادن. اينها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن.

درد اساسي و بزرگ: ازبين رفتن حالت آرمان خواهي
 

اين، درد اساسي و بزرگ است. ممکن است ما هم به اين درد دچار بشويم. اگر آن حالت آرمان خواهي در جامعه ي اسلامي از بين برود يا ضعيف بشود، هرکس به فکر اين باشد که کلاه خودمان را از معرکه در ببريم، در دنيايمان از ديگران عقب نيفتيم، ديگري جمع کرده است، ما هم جمع کنيم، خود را و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجيح بدهيم! معلوم است که وضع به اين جا خواهد رسيد.
نظام اسلامي با ايمانها، با همّتهاي بلند، با مطرح شدن شعارها، با اهميّت دادن و زنده نگهداشتن شعارها به وجود مي آيد، حفظ مي شود و پيش مي رود. شعارها را کم رنگ کردن، اصول اسلام و انقلاب را مورد بي اعتنائي قرار دادن، همه چيز را با محاسبات مادّي مطرح کردن و فهميدن، معلوم است که جامعه را به آن جا پيش خواهد برد که به چنين وضعي برسد. آنها نيز در صدر اسلام به آن وضع دچار شدند.

وقتي معيارها عوض شود؟
 

يک روزي براي مسلمين پيشرفت اسلام، رضاي خدا، تعليم دين و معارف اسلامي و آشنايي با قرآن و معارف قرآن مطرح بود. دستگاه حکومت و دستگاه اداره ي کشور، دستگاه زهد وتقوي و بي اعتنايي به زخارف دنيا و شهوات شخصي بود، نتيجه ي آن هم حرکت عظيم مردم به سمت خدا بود. در يک چنين وضعيّتي، شخصي مثل علي بن ابيطالب عليه السلام خليفه مي شود، حسين بن علي عليه السلام شخصيّت برجسته مي شود، زيرا در اين شخصيتها بيش از ديگران معيارها وجود دارد.
وقتي که خدا، تقوي، بي اعتنايي به دنيا و مجاهدت در راه خدا معيار باشد، افرادي که اين معيارها را دارند، در صحنه ي عمل مي آيند و سررشته ي کارها را به دست مي گيرند. جامعه، جامعه ي اسلامي است. امّا وقتي که معيارهاي خدايي عوض بشود و هر کسي که دنيا طلب تر، شهوتران تر و براي به دست آوردن منافع شخصي زرنگتر است، هر کسي که با صدق و راستي بيگانه تر است، سرکار مي آيد، نتيجه اين مي شود که افرادي مثل عمر بن سعد و شمر و عبيدالله بن زياد مي شوند رؤسا، و شخصي مثل حسين بن علي به مذبح مي رود و در کربلا به شهادت مي رسد.

کساني که دلسوزند نگذارند معيارها عوض شود
 

اين يک حساب دو دو تا، چهارتاست. بايد کساني که دلسوزند، نگذارند معيارهاي الهي در جامعه عوض بشود. اگر معيار تقوي در جامعه عوض شد، معلوم است که خون يک انسان با تقوايي مثل حسين بن علي بايد ريخته بشود. اگر زرنگي و دست و پا داري و پشت هم اندازي و دروغگويي در کار دنيا و بي اعتنايي به ارزشهاي اسلامي ملاک قرار گرفت، معلوم است که بايد کسي مثل يزيد در رأس کار قرار بگيرد و کسي مثل عبيدالله شخص اوّل کشور عراق بشود. همه ي کار اسلام اين بود که اين معيارها را عوض کند. همه ي کار انقلاب ما هم اين بود که در مقابل معيارهاي باطل و غلط مادّي جهاني بايستد و آنها را عوض کند.
دنياي امروز، دنياي دروغ، دنياي زور و شهوتراني و دنياي ترجيح ارزشهاي مادّي بر ارزشهاي معنوي است. اين دنياست، مخصوص امروز هم نيست. قرنهاست که در دنيا معنويّت رو به افول و رو به ضعف بوده است. براي اين که معنويّت را از بين ببرند، تلاش کردند. صاحبان قدرت، پول پرستها و سرمايه دارها يک نظام و يک بساط مادّي يي در دنيا چيدند که در رأسش قدرتي مثل قدرت آمريکاست. از همه دروغگوتر، فريبگرتر، بي اعتناتر به فضايل انساني و نسبت به انسانها بي رحمتر، اين در رأس قرار مي گيرد و قدرتهاي ديگر در مراتب خودشان. خوب، اين وضع دنياست (2)

پي نوشت ها :
 

1-سوره ي مريم، آيه ي 59.
2-ديداربا فرماندهان گردانها، گروهانها و دسته هاي عاشورا ي نيروي مقاومت بسيج، 1371/4/22.
 

منبع: منبع : شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 5)،( شخصیت و سیره امام حسین (علیه السلام))
،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت – 1383

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد