عاشورا خاستگاه خيزش مجاهدان و عرصه حفظ دين و انقلاب (2)
مجله حكومت اسلامى: حضرتعالى مستحضر هستيد، برخى روايات نشانمىدهد كه برخى ائمه(ع) از اين نظر تحت فشار بودند مانندامام صادق(ع) كه از ناحيه برخى از شيعيان مورد سؤال بودكه چرا دست به شمشير نمىبريد و چرا اقدام نمىكنيد؟ ازموضعگيرى امام(ع) بر مىآيد كه آنان واقعاً شرايط رامساعد نمىديدند و همين كسانى كه ادّعا مىكردند ما درركاب شما هستيم، ايستادگى
عاشورا خاستگاه خيزش مجاهدان و عرصه حفظ دين و انقلاب (2)
در گفت و گو با آيتاللَّه هاشمى رفسنجانى
مجله حكومت اسلامى: حضرتعالى مستحضر هستيد، برخى روايات نشانمىدهد كه برخى ائمه(ع) از اين نظر تحت فشار بودند مانندامام صادق(ع) كه از ناحيه برخى از شيعيان مورد سؤال بودكه چرا دست به شمشير نمىبريد و چرا اقدام نمىكنيد؟ ازموضعگيرى امام(ع) بر مىآيد كه آنان واقعاً شرايط رامساعد نمىديدند و همين كسانى كه ادّعا مىكردند ما درركاب شما هستيم، ايستادگى نمىكردند. نمونههاى زيادى وجود دارد كه يك نمونه آن جريان سدير صيرفى است كه به نقل مرحوم كلينى، يك وقت آمد خدمت حضرت صادق(ع) -حتماً جوانى انقلابى بوده است ولى توجه به موقعيت نداشت.- به امام اعتراض كرد كه چرا در خانه نشستهايد؟ اگر جد شمااميرالمؤمنين(ع) اين مقدار كه شما نيرو و شيعه و يار داريد،نيرو داشت، قبيله تيم و قبيله عدى، در حكومتش طمع نمىكردند! حضرت سؤال كرد: چند نفر انتظار مىرود باشند؟سدير گفت: صدهزار نفر. امام(ع) فرمود: صد هزار نفر؟ عرضكرد: نه؛ دويست هزار نفر! و در مرحله بعد ادّعا كرد نصفدنيا طرفدار شماست! معلوم مىشود كه اين شخص، شناختدرستى از وضع موجود نداشته است. حضرت ساكت شدند وبعد با سدير به مزرعه رفتند. در مسير در مكانى براىخواندن نماز پياده شدند. سدير خودش نقل مىكند كه پسربچهاى در آنجا گله بزغالهاى مىچراند، امام(ع) آنجا خواستجواب مرا بدهد، فرمود. اگر به تعداد اين رمه ياور داشتم،نشستن در خانه و دست كشيدن از قيام برايم جايز نبود!سدير مىگويد پس از نماز تعداد بزغالهها را شمردم فقط 17بزغاله بود! اين در شرايطى بود كه نقل شده امام(ع) چهارهزار نفر شاگرد و راوى داشتند. يعنى كسانى كه به هر حالبه گونهاى، كم يا زياد، از محضر امام استفاده كردند. بنابراينمعلوم مىشود كه اين وضعيت چندان با دوره امام حسين(ع)تفاوت نداشته است چون بالاخره سيدالشهدا(ع) يك تعداد 70- 80 نفرى او را همراهى كرد كه تا آخر بايستند ولى اينبزرگواران اين مقدار هم نيروى كارى نداشتند كه تا آخربايستند. اگر كسى چنين تحليلى بكند، نظر شما چيست؟
جواب: ما بايد در اين روايات يك قدرى كار بكنيم، چرا كه بالاخره مىبينيم درهمان زمان گاهى صدها نفر شهيد مىشدند، يعنى آدمهايى بودند كهمقاومت مىكردند و در يك گوشهاى شهيد مىشدند، همزمان جاهاىديگر هم بودند. در زمان خود امامحسين(ع) كه اشاره كرديد همين مردمبودند، قطعاً در حكومت اسلامى، تعداد زيادى آدم حاضر بودند كهفداكارى بكنند. ولى مجموعه شرايط را براى پياده كردن افكاراهلبيت(ع) كه بخواهند اسلام واقعى را پياده بكنند، شايد مساعدنمىديدند. اين يك بحث مستقلى است و در بحث ما نمىگنجد، شما يكسؤال مهمى را مطرح كرديد كه خود يك مقوله مستقلّ است مجله حكومت اسلامى: اين سؤال براى اين است كه معلوم شود چرا اين خط بعد ازشهادت حضرت دنبال نشد بلكه ظواهر تاريخى نشان مىدهدكه برخى فرصتها كه در ظاهر پيش مىآمد، ائمه(ع)امتناعكردند و حاضر نشدند، به ميدان مبارزه علنى بيايند؛علت آن چيست؟
جواب: مهمترين نكتهاى كه هميشه به ذهنمان مىرسدونمىتوانيم آن رانفىكنيم، اين است كه بگوييم شرايط عمومى كشور براى پياده شدن احكاماسلام، آن گونه كه اهلبيت تشخيص مىدادند، آماده نبود. چون درزمانهاى بعدى، مكتب اهل سنّت شكل گرفته بود و عامه مردم – تعبيراتروايات به عامّه و خاصّه از همين نگاه است – تابع آن مكتب بودند و تقليدمىكردند، واقعاً قبول مىكردند و ايمان داشتند به اينكه اين مكتب حاكمباشد. اتفاقاتى كه در دوران صفويه در ايران مىافتد، بعد سياسى براى آنهامهم بوده است نه ابعاد واقعى اجراى احكام، ولى براى ائمه كه اين گونهنمىتوانست باشد. آنها مىخواستند قرآن را پياده كنند. من احتمال جدّىمىدهم كه اگر بحث و بررسى بكنيم به اين نتيجه برسيم كه امامان(ع)ظرفيت جامعه را بيش از اين نمىديدند.
مجله حكومت اسلامى: يك نكتهاى در سالهاى اخير درباره آيةالله شيخعبدالكريم حائرى در دوره رضا خان گفته مىشود كه ايشانحركتى در جهت ضديّت با اساس حكومت رضاخان، انقلابىنكرد تا حوزه را حفظ كند و نتيجه حفظ حوزه، نيروهايى بودكه بعدها انقلاب كردند. اگر كسى بگويد در طول تاريخائمه(ع) نيز به خاطر محدوديت توان، و در اقليت بودن شيعه،بيشترين سعيشان اين بود كه شيعه را حفظ بكنند و اينفرهنگ و جايگاه باقى بماند، نظر شما چيست؟
جواب: اين نكته هست، ولى اگر با آن حرفى كه من گفتم با هم بگوييم، يكمعنايى پيدا مىكند و الّا به تنهايى فايده ندارد. فرض بكنيم صفوىها كهجنبه حكومتى دارند، گرچه فقط در شعار باعث شد كه ايران شيعه بماند، آيا ائمه(ع) هم مىتوانستند حكومتى با همين موقعيت تشكيل بدهند.فرض كنيد مانند حكومت فاطمىها كه بعداً در مصر تشكيل شد ولى آنشيعه خالص نبود و ما هنوز آثار مثبت آن را مىبينيم و بهرهمند مىشويماز آن زمان اهلبيت به مصر راه يافتند و باقى هستند. اينكه ائمه(ع) هممىتوانستند چنين حكومتى به وجود بياورند و مصلحت مىديدند كهحكومتى در همين حد از اسلامى بودن تشكيل دهند، اين قابل بحثاست و به اين روشنى نمىتوانيم، جواب دهيم. ولى به صورت كلّى اگرمىديدند كه [كه تشكيل حكومت ناب اسلامى ممكن] نمىشود، يعنىتحمّل نمىكنند [و حكومتى مثل حكومت صفوى نيز] يك اسلام واقعىو يك شيعه واقعى نبود؛ يعنى اگر مىخواستند حكومتى مثل صفوىها ويا مثل فاطمىها و يا حمدانيان يا ادارسه در آفريقا تشكيل بدهند، اسمششيعه بود ولى واقعيتش نبود. در حالى كه آنان در صدد تشكيل حكومتاسلامى ناب بودند نه حكومتى كه اسمش اسلامى باشد ولى در واقعصددرصد اسلامى نباشد.
مجله حكومت اسلامى: اين بحث همان گونه كه اشاره فرموديد جاى كار و بررسىدارد ولى آنچه كه مسلّم است اينكه اين روند ادامه پيدا كرد تابه انقلاب مبارك و اسلامى ايران رسيد كه دستاورد مهمىبراى همين نهضتى بوده كه در طول تاريخ ادامه داشت. بهنظر حضرتعالى نقش عاشورا در اين انقلاب در چه حدّىبوده است؟ توضيح اينكه اين سؤال را ممكن است در دوسطح مطرح كنيم، يكى نقشآفرينى فكرى كه اين نهضتداشته و انقلابيون و مبارزين را به اينجا رسانده كه بايد درچنين موقعيتى مثل امامحسين(ع) قيام كنند و جلوى استبدادداخلى يا حتّى استعمار خارجى بايستند و اين حركت را آغازبكنند. چون قبل از آن حداقل ركودى بين متفكّرين وجود داشتو در اين زمينه اقدامى نكردند تا حضرت امام(ره) چنيناقدامى كردند. بنابراين از جهت فكرى، اين نقشآفرينى رابراى عاشورا مىبينيم. ديگرى در سازماندهى عملى انقلاب
نيز مشهود است كه نهضت عاشورا، نقش عمدهاى داشتهاست.
حضرتعالى به عنوان كسى كه در متن اين قضايا و جرياناتمبارزه بوديد و از نزديك شركت داشتيد، اين نقشآفرينى رابراى نسلهاى فعلى كه آن زمان را درك نكردند و اين مسائلرا نمىدانند و همچنين نسلهاى بعدى، چگونه ترسيممىكنيد؟
جواب: فكر مىكنم از چند جهت از مسئله عاشورا و كربلا و امامحسين(ع)استفاده مىشد، براى اينكه مبارزه هم جدّىتر و هم عميقتر و همماندگارتر بشود. يكى به عنوان يك حجت تا كسى در مسير مبارزه شكنكند، چون به خاطر امامحسين(ع) جانشان را تقديم مىكردند وبچههايشان را هم به اسارت مىدادند.
آن چيزى كه در انتظار مبارزين بود بالاخره يا شهادت بود يا اسارت ويا هزينه كردن. امام حسين(ع) به خاطر دين همه اين كارها را كرده بودند.ملموسترين شكلش در زندگى ائمه را در كربلا داشتيم. البته از حضرتموسى بن جعفر(ع) هم زندان را داشتيم، آن هم يك حجّت بود. اين را ازلحاظ افكار عمومى مىگويم، اما براى صاحب نظران و اهل فتوى، حجتبيش از اينهاست. اين امر تأثير بسيار جدّى بر اين داشت كه انسان باشهامت و با خيال راحت، وارد مبارزه شود و از هر چه كه مىتواند، مال،جان، بچهها و رفاهش سرمايه گذارى بكند.
نقطه مهم ديگرى كه در قضيه امام حسين(ع) وجود داشت فضايى بودكه عاشورا و كربلا در جامعه درست كرده بود و بالاخره جامعه را يكمقدارى حسينى كرده بود. ما در اين جامعه مىخواستيم كار كنيم. اگر اينكار را مىخواستيم در جامعه مثلاً سنّىهاى مصر يا شام بكنيم، قدرى دشوار بود، مگر اينكه آنها هم يك فضاى دينى مىداشتند كه ما از آن زاويه نگاه مىكرديم، اما فضاى امامحسين(ع) در جامعه بستر مناسبى براىحركت جهادى و مبارزاتى خلق كرده بود. سوم، امكاناتى كه عاشورا و محرّم خلق كرده بود و هنوز هم خلقمىكند و نيز خود مراسم عاشورا، حسينيهها، نذورات و موقوفات، اينهادر مسير مبارزه خيلى مهم است. در جوامع بشرى براى كارهاى فرهنگىشان از اين چيزها خلق مىكنند. بالاخره روز استقلال وآزاديشان، روز مرگ قهرمانانشان، از اين چيزها درست مىكنند و در آنفرصتها بهره مىگيرند. حادثه عاشورا يك بهره مداومى را در اختيارتفكر ولايى و تفكر حكومت ولايى گذاشته است. براى اينكه هم از لحاظمالى و هم از لحاظ زمانى و هم از لحاظ مكانى و هم از لحاظ داشتنمستمع كه مردم به طور طبيعى جمع شوند و گوش بدهند، اينطورفرصتى هيچ جا نيست. من الآن جايى را نمىبينم كه بخواهم به وضعخودمان تشبيه كنم. كربلا و عاشورا و محرم اين فرصت را در اختيارمبارزان شيعى در ايران قرار داده بود. ما واقعاً منابع مالى مبارزان را بيشتراز اين ناحيه بهدست مىآورديم. همه، به خاطر اين بود كه اين فضا وجودداشت. يك حادثهاى كه براى ما اتفاق مىافتاد و كسى از ما كشته يا اسير يامتوارى و يا تبعيد مىشد، خيلى خوب و آسان مىتوانستيم او را تشبيه كنيم به آن چيزى كه در ذهن مردم مقدس است و شبيهسازى بكنيم و ازاين تقدس كه وجود مردم را قبضه كرده براى اثبات حقانيت راه خودمان و جلب احساسات مردممان استفاده بكنيم. اينها خيلى ظرفيت بالايى است. ما چون در آن هستيم، خودمان غافليم از آنچه كه داريم.
آنهايى كه در گذشته به فكر بودند كه اين جريان را منحرف كنند و بهطرف مسائل غيرسياسى ببرند و فقط مسائل عاطفى مردم را از اين طريقدرست كنند، آنها رندانه عمل مىكردند. نقطه مقابلش اين بود كه ايننهضت و عزادارىها را كه آنها مىخواستند منحرفش بكنند، همان را مادر خدمت انقلاب آورده بوديم و اين كار را فقط روحانيت مىتوانستبكند كه سابقه متولىگرى اين امور را داشت. مثلاً وقتى كه سراغ مصيبتخوانىها و نوحهخوانىها، دستجات و عزادارىها مىرفتيم دوتيپ مىديديم؛ يك تيپ بودند كه ما با آن تباين داشتيم و دولت هم بيشتر از آنها حمايت مىكرد و آنها را تشويق مىكرد كه عواطف مردم را بامسائل سطحى جلب بكنند و آتش خواستههاى مردم را با آن چيزهاخاموش بكنند. يك عدّهاى هم بودند كه مىگفتند بايد احساسات مردم رادر جهت اصلاح جامعه و نظام و كارهاى مبنايى جامعه سمت و سو داد.
در آن دوره بهترين پايگاه ما اين جلسات بود، حتى جلسات ماهرمضان كه مردم براى خود ماه رمضان جمع مىشوند نيز بدون امام حسين(ع)هيچ بود. وقتى يك جلسه برپا مىشد مىبايست روحش را باتبليغ راه امامحسين(ع) احيا بكنيم. آن عبادت، روزه، ذكر و قرآن همه بود،ولى آنكه به كار ما و جلساتمان بيشتر جهت مىداد اين روح قيام امامحسين(ع) بود. حالا هم همينطور است و هميشه هم بوده است.عاشورا واقعاً چاشنى خيلى مؤثّر در جلسات ما بود و هنوز هم هست.خداوند اين محبت را قرار داده است.
مجله حكومت اسلامى: اگر در اين خصوص خاطراتى از دوران مبارزه داريد،خوشحال مىشويم بازگو فرماييد.
جواب: وقتى مسئله مدرسه فيضيه اتفاق افتاد و ما براى اولين باربا رژيم درگيرشديم، در آن حادثه كه با شهادت امام صادق(ع) و ايام نوروز همزمان بود،طلبه رودبارى، آقاسيديونس از بالاى پشت بام مدرسه، آن طرف داخل رودخانه افتاد و بعد از مدتى در رودبار از دنيا رفت. ما اين مورد را بهعنوان شهيد مدرسه فيضيه مطرح كرديم و از كتكها و غارتها، كه اولين باربود اتفاق افتاده بود، استفاده كرديم، يعنى اينها را با شبيهسازى با قيام امامحسين(ع) استفاده مىكرديم. مردم براى اينها واقعاً گريه مىكردند وحسابى اشك مىريختند، البته با آن ظرافت هايى كه وعاظ داشتند، مثلاً شعرمىگفتند و مرثيهسرايى مىكردند.
اين جريان نوروز اتفاق افتاد، شايد 21 فروردين بود كه مرا بازداشت كردند. براى ارسال نامههاى مكتب تشيع رفته بودم كه در خيابان باجك قم مرا دستگير كرده و به سربازى بردند. جمع ديگرى از طلبهها را نيز
دستگير كردند. هر كدام از ما طلبهها را در گردانها تقسيم كردند. وقتىمحرم رسيد هر يك از ما گردانمان را به يك مسجد تبديل كرده بوديم، همحرفهايمان را مىزديم و هم روضه مىخوانديم، البته نمىگذاشتند يكجلسه مشترك ميان گردانها داشته باشيم. عصر عاشورا، سپهبد عظيمى،فرمانده نيروى زمينى براى بازديد آمده بود كه يكدفعه نگاه كرد، ديد اينسربازها گروه گروه نشستهاند و ما هم با لباس سربازى مشغول صحبتبراى آنها هستيم. او گفته بود اينها آمدهاند اينجا را آخوندخانه كردهاند!بعد از آن، جلسات ما را تعطيل كردند.
و يا مثلاً، آن نيروهايى كه براى حمله به مدرسه فيضيه آورده شدهبودند، چتر بازها بودند كه نيروهاى جدى و مقاوم شاه به شمار مىرفتند؛نيروهاى ورزيده، ورزشكار و آموزشديدهاى بودند. آنها را به جنگقشقايىها فرستاده بودند و در همان پادگان حضور داشتند؛ اينها همروضه گرفته بودند و مرا هم براى روضه خوانى دعوت كرده بودند. حالاچتربازى كه مدرسه فيضيه را كوبيده بود و از آنجا رفتند قشقايىها را همتار و مار كردند، مجلس روضه گرفته بودند! اين نيروها خيلى هم مورداحترام بودند، مثلاً اگر مىخواستند به آنها آبگوشت بدهند، چند تا تخممرغ هم توى آبگوشتشان مىريختند براى اينكه تغذيه مقوى داشتهباشند! اين را ما و رفقا كه براى روضهخوانى در مجالس آنها رفته بوديممتوجه شديم كه غذاى آنها با بقيه متفاوت است. من دو سه تا سخنرانىبراى اين چتربازها كردم. سالنى داشتند كه از جمعيت پُر مىشد، واقعاً مارا تحمل كردند، در حالى كه درست در نقطه مقابل خودمان بودند،برايشان سخنرانى كرديم، اين خيلى تأثير دارد، يعنى ما اين گونهمىتوانستيم از عاشورا استفاده بكنيم، راههاى ديگرى هم بود، اما اين راهنزديكتر بود.
مجله حكومت اسلامى: يكى ديگر از جلوههاى حضور كربلا و فرهنگ عاشورا را مادر مسئله جنگ تحميلى و فضاى حاكم بر كشورمان در آن
زمان شاهد بوديم و حضرتعالى هم در متن قضاياى جنگ ومديريت جنگ قرار داشتيد. به نسل موجود ما متأسفانه فقطبرخى از آثار و خاطرات جنگ منتقل مىشود؛ خيلى مايليم كهروايت نقشآفرينى حادثه كربلا را از اين منظر، يعنى درزمينه دوران دفاع مقدس از زبان حضرتعالى بشنويم.
جواب: طبعاً در جنگ اين قضيه بيشتر از جاهاى ديگر ديده مىشود، چون جنگ يك ميدان محسوس شبيه كربلا بوده است، براى آنهايى كه نزديك به شهادت بودند، آن جلساتى كه آقايان روحانى برايشان روضه مىخواندند، اين مؤثرترين برنامه فرهنگى بود. و به طور كلى براى نيروهاى جنگ از نقطه آموزششان، اعزامشان، مسيرى كه مىرفتند، چهآنجايى كه مانور مىدادند و چه آن موقعى كه براى عمليات توجيه مىشدند و بعدش مىجنگيدند كه يا پيروز مىشدند و يا شكست مىخوردند و شهيد يا اسير يا مجروح مىشدند؛ در تمامى اين مراحل آنچه كه آنان را سر حال نگه مىداشت و روحيه آنان را تقويت مىكرد،داستان كربلا بود. من هيچ چيزى را بيش از اين مؤثر نمىديدم.
مجله حكومت اسلامى: چرا؟ اين چرايش خيلى مهم است.
جواب: چون اينها راهشان را مطابق راه امامحسين(ع) و يارانش مىديدند وانتظار سرنوشتى شبيه سرنوشت آنان را داشتند. چون اينها ممكن بود ياشهيد شوند و يا اسير گردند و سرنوشتى مانند سرنوشت امامحسين(ع) يااسراى كربلا پيدا كنند. آنان مىديدند هر چه برايشان پيش آيد در كربلابهترين نمونه و مقتدا و الگويش را دارند. علاوه بر اينكه آدمهايى كه به جبهه مىآمدند، نوعاً كسانى بودند كه از اول تربيتشان همين بود و با عشقبه امام حسين(ع) بزرگ شده بودند. بخصوص كه جهت حركت جنگ مانهم به طرف كربلا بود. اينكه كربلا و قبور ائمه(ع) را اينها بتوانند فتحبكنند و راه مردم به كربلا را باز كنند، برايشان مهم بود و لذا روى همه چيزاسم كربلا را مىنوشتند، جاده كربلا، سقّاخانه كربلا، عمليات كربلا و…اصلاً يك پارچه عشق به امامحسين(ع) بودند و اصلاً در آن دوره هيچنقطهاى از امامحسين(ع) خالى نبود. اين رزمندگان با آشنايى كه باايثارگرى موجود در كربلا داشتند، مسائل برايشان حل شده بود. در جهادو مبارزه چيزى كه مهم است اين است كه مسائل براى انسان حل شده باشد. آدم اگر گرفتار شبهه و ترديد باشد ممكن نيست شهامت داشته باشد. عاشورا خيلى كمك كرد كه اينها مشكل فكرى و ترديد نداشته باشند.
مجله حكومت اسلامى: براى ماندگارى و احياى آن تأثيرى كه مسأله فضاى حاكم بر جبههها با الهام از فرهنگ عاشورا داشت، تلاشهاى نسبتاًخوبى صورت مىگيرد. مسأله راهاندازى كاروانهاى راهيان نور در ايام نوروز براى ديدار از مناطق جنگى، ستاد احياى آثار دفاع مقدس و…، و حضرتعالى نيز اطلاع داريد از تمام اقشار جامعه حضور دارند و با وسائل نقليه خودشان راه مىافتند و مىروند، كاروانهاى دانشجويى، اعم از دانشجويان و اساتيد و يا مجموعهاى از هنرمندان و ورزشكاران براى بازديد جبههها مىروند كه به هر حال اينها خودشان درتأثيرگذارى بر افكار عمومى مردم نقش دارند؛ حضرتعالى براى استفاده بهتر از اين مجموعه و تأثيرات عميقتر و براى اينكه تأثيرات صرفاً در لايههاى ظاهرى نماند و به تأثيراتعاطفى اكتفا نشود؛ اگر پيشنهادى داريد بفرماييد.
جواب: پيشنهاد ونظر ويژهاىكه به فكر كسانى كه دارند كار مىكنند نرسيده باشد ندارم، ممكن است لازم باشد امكانات بيشتر و بهتر باشد و راه راهموار كرد. ولى به هر حال يكى از كارهاى خوبى كه اينها مىكنند و زيادهم هست، نوشتن خاطرات رزمندگان جبههها مىباشد. ماها كه در عمق مسائل بوديم، وقتى فرصت مىكنيم و اين جزوهها را مىخوانيم، تحت تأثير قرار مىگيريم، گريه مىكنيم و به ياد هواى آن موقع مىافتيم؛ تأثيرويژهاى دارد. الآن ميليونها نسخه از همين خاطرات را منتشر كردهاند،ساده هم مىنويسند؛ اينكه پدرشان اين جورى بود، مادرشان اين جورىبود، اينطورى خداحافظى كردند، رفيقشان اين جورى بود، در جبهه وسنگر، شب را چه جورى گذراندند، صبح چه كردند، چه جورى مجروح شدند، در مورد اسارت و امثال آن؛ اين كار خوبى است كه هزاران اثرماندگار به وجود مىآيد.
يك كارى كه پيشنهاد مىكنم استفاده از ظرفيتهاى هنرى ونمايشهاى مختلف است؛ اعم از فيلم، سريال، نمايشنامه و…الآن از هنربراى هر چيزى استفاده مىكنند، هنر مربوط به جنگ، بهتر از اين مىتوانست باشد و اين كار خيلى مؤثر است. اگر درست يك واقعه را به صورت تخيّلى تنظيم كنند و به صورت فيلم پخش كنند، بغض مردممىشكند و همه را تكان مىدهد. ما نمىگوييم در اين زمينه فيلم نداريم،اما كارهايى كه هنرمندان به آنها عشق دارند و انجام مىدهند گُل مىكند وفوقالعاده مىشود و ما كمتر هنرمندانى داريم كه در اين زمينه عاشقانه فعاليت كنند و لذا گرچه زحمت مىكشند ولى كارشان در زمينه جنگ گُلنمىكند. يعنى هنرمندانى كه بخواهند در زمينه جنگ و دفاع مقدس،هدف اصلى را ارائه و آن را بزرگ كنند و نشان بدهند؛ زياد نيستند، تعدادكمى هستند، من فكر مىكنم كه يكى از چيزهايى كه خيلى جايش خالى است همين است.
علاوه بر اينكه در بخش مربوط به آثار جنگ، ما مدتهاست كه پيشنهادكرديم كه يك موزه جامعى از جنگ ساخته شود ولى هنوز كار درستى انجام نشده است، البته موزههاى كوچكى به صورت پراكنده هست. من به كره شمالى كه رفته بودم يك موزهاى ديدم كه واقعاً عظمت جنگشان رانشان مىداد. تمام وسايل جنگىشان را نشان مىداد. تمام عملياتهايشان و…؛ هم وسايل بود و هم فيلم جنگ، يعنى آن وقتى كه با آمريكامىجنگيدند چه چيزهايى داشتند و چگونه مىجنگيدند. در حالى كه ماجنگمان با همه مشكلاتى كه داشت، واقعاً جنگ پرمعنا و مفهومى بود، ماسربازان مخلصِ اختيارى، انتخابگر و با آن روحيات را در جبهه داشتيم.
من خيلى از جنگهاى دنيا را مطالعه كردهام و چنين سرمايهاى را نديدم.روى اين سرمايه بيش از اينها بايد كار بشود. همين كارهاى كاروان نور كه شما مىگوييد مىرساند كه همان تقدسى كه در زمان جنگ به ذهن مردم آمده بود، هنوز آن تقدس باقى است. همين هم مربوط به اين كارهايى است كه كردند. صدا و سيما، رسانهها و خود رزمندهها اين تقدّس را نگهداشتهاند. واقعاً مردم همين جورى كه به مشهد مىروند و يك خضوعى مىكنند، به قتلگاه اينها هم كه مىروند، همين خضوع، شايد هم عميقتروجود داشته باشد، چون آنان را مىشناسند و مىدانند كه بچههاى خودشان بودند و رفتند شهيد يا مجروح شدند. اين قتلگاهها براى مردم خيلى مفهوم دارد. به نظر مىرسد از اين سرمايههايى كه در اختيار ماستمىشود بهتر بهره بردارى كرد. البته ناسپاسى هم نبايد بكنيم، هنوز همبهترين جلساتى كه در كشور گرفته مىشود مراسم شهدا است؛ گاهى ده بيست بار مراسم گرفتهاند، اما باز هم كه آدم مىرود مىبيند كه باروحترين جلسات است.
مجله حكومت اسلامى: حضرتعالى مستحضر هستيد، برخى روايات نشانمىدهد كه برخى ائمه(ع) از اين نظر تحت فشار بودند مانندامام صادق(ع) كه از ناحيه برخى از شيعيان مورد سؤال بودكه چرا دست به شمشير نمىبريد و چرا اقدام نمىكنيد؟ ازموضعگيرى امام(ع) بر مىآيد كه آنان واقعاً شرايط رامساعد نمىديدند و همين كسانى كه ادّعا مىكردند ما درركاب شما هستيم، ايستادگى نمىكردند. نمونههاى زيادى وجود دارد كه يك نمونه آن جريان سدير صيرفى است كه به نقل مرحوم كلينى، يك وقت آمد خدمت حضرت صادق(ع) -حتماً جوانى انقلابى بوده است ولى توجه به موقعيت نداشت.- به امام اعتراض كرد كه چرا در خانه نشستهايد؟ اگر جد شمااميرالمؤمنين(ع) اين مقدار كه شما نيرو و شيعه و يار داريد،نيرو داشت، قبيله تيم و قبيله عدى، در حكومتش طمع نمىكردند! حضرت سؤال كرد: چند نفر انتظار مىرود باشند؟سدير گفت: صدهزار نفر. امام(ع) فرمود: صد هزار نفر؟ عرضكرد: نه؛ دويست هزار نفر! و در مرحله بعد ادّعا كرد نصفدنيا طرفدار شماست! معلوم مىشود كه اين شخص، شناختدرستى از وضع موجود نداشته است. حضرت ساكت شدند وبعد با سدير به مزرعه رفتند. در مسير در مكانى براىخواندن نماز پياده شدند. سدير خودش نقل مىكند كه پسربچهاى در آنجا گله بزغالهاى مىچراند، امام(ع) آنجا خواستجواب مرا بدهد، فرمود. اگر به تعداد اين رمه ياور داشتم،نشستن در خانه و دست كشيدن از قيام برايم جايز نبود!سدير مىگويد پس از نماز تعداد بزغالهها را شمردم فقط 17بزغاله بود! اين در شرايطى بود كه نقل شده امام(ع) چهارهزار نفر شاگرد و راوى داشتند. يعنى كسانى كه به هر حالبه گونهاى، كم يا زياد، از محضر امام استفاده كردند. بنابراينمعلوم مىشود كه اين وضعيت چندان با دوره امام حسين(ع)تفاوت نداشته است چون بالاخره سيدالشهدا(ع) يك تعداد 70- 80 نفرى او را همراهى كرد كه تا آخر بايستند ولى اينبزرگواران اين مقدار هم نيروى كارى نداشتند كه تا آخربايستند. اگر كسى چنين تحليلى بكند، نظر شما چيست؟
جواب: ما بايد در اين روايات يك قدرى كار بكنيم، چرا كه بالاخره مىبينيم درهمان زمان گاهى صدها نفر شهيد مىشدند، يعنى آدمهايى بودند كهمقاومت مىكردند و در يك گوشهاى شهيد مىشدند، همزمان جاهاىديگر هم بودند. در زمان خود امامحسين(ع) كه اشاره كرديد همين مردمبودند، قطعاً در حكومت اسلامى، تعداد زيادى آدم حاضر بودند كهفداكارى بكنند. ولى مجموعه شرايط را براى پياده كردن افكاراهلبيت(ع) كه بخواهند اسلام واقعى را پياده بكنند، شايد مساعدنمىديدند. اين يك بحث مستقلى است و در بحث ما نمىگنجد، شما يكسؤال مهمى را مطرح كرديد كه خود يك مقوله مستقلّ است مجله حكومت اسلامى: اين سؤال براى اين است كه معلوم شود چرا اين خط بعد ازشهادت حضرت دنبال نشد بلكه ظواهر تاريخى نشان مىدهدكه برخى فرصتها كه در ظاهر پيش مىآمد، ائمه(ع)امتناعكردند و حاضر نشدند، به ميدان مبارزه علنى بيايند؛علت آن چيست؟
جواب: مهمترين نكتهاى كه هميشه به ذهنمان مىرسدونمىتوانيم آن رانفىكنيم، اين است كه بگوييم شرايط عمومى كشور براى پياده شدن احكاماسلام، آن گونه كه اهلبيت تشخيص مىدادند، آماده نبود. چون درزمانهاى بعدى، مكتب اهل سنّت شكل گرفته بود و عامه مردم – تعبيراتروايات به عامّه و خاصّه از همين نگاه است – تابع آن مكتب بودند و تقليدمىكردند، واقعاً قبول مىكردند و ايمان داشتند به اينكه اين مكتب حاكمباشد. اتفاقاتى كه در دوران صفويه در ايران مىافتد، بعد سياسى براى آنهامهم بوده است نه ابعاد واقعى اجراى احكام، ولى براى ائمه كه اين گونهنمىتوانست باشد. آنها مىخواستند قرآن را پياده كنند. من احتمال جدّىمىدهم كه اگر بحث و بررسى بكنيم به اين نتيجه برسيم كه امامان(ع)ظرفيت جامعه را بيش از اين نمىديدند.
مجله حكومت اسلامى: يك نكتهاى در سالهاى اخير درباره آيةالله شيخعبدالكريم حائرى در دوره رضا خان گفته مىشود كه ايشانحركتى در جهت ضديّت با اساس حكومت رضاخان، انقلابىنكرد تا حوزه را حفظ كند و نتيجه حفظ حوزه، نيروهايى بودكه بعدها انقلاب كردند. اگر كسى بگويد در طول تاريخائمه(ع) نيز به خاطر محدوديت توان، و در اقليت بودن شيعه،بيشترين سعيشان اين بود كه شيعه را حفظ بكنند و اينفرهنگ و جايگاه باقى بماند، نظر شما چيست؟
جواب: اين نكته هست، ولى اگر با آن حرفى كه من گفتم با هم بگوييم، يكمعنايى پيدا مىكند و الّا به تنهايى فايده ندارد. فرض بكنيم صفوىها كهجنبه حكومتى دارند، گرچه فقط در شعار باعث شد كه ايران شيعه بماند، آيا ائمه(ع) هم مىتوانستند حكومتى با همين موقعيت تشكيل بدهند.فرض كنيد مانند حكومت فاطمىها كه بعداً در مصر تشكيل شد ولى آنشيعه خالص نبود و ما هنوز آثار مثبت آن را مىبينيم و بهرهمند مىشويماز آن زمان اهلبيت به مصر راه يافتند و باقى هستند. اينكه ائمه(ع) هممىتوانستند چنين حكومتى به وجود بياورند و مصلحت مىديدند كهحكومتى در همين حد از اسلامى بودن تشكيل دهند، اين قابل بحثاست و به اين روشنى نمىتوانيم، جواب دهيم. ولى به صورت كلّى اگرمىديدند كه [كه تشكيل حكومت ناب اسلامى ممكن] نمىشود، يعنىتحمّل نمىكنند [و حكومتى مثل حكومت صفوى نيز] يك اسلام واقعىو يك شيعه واقعى نبود؛ يعنى اگر مىخواستند حكومتى مثل صفوىها ويا مثل فاطمىها و يا حمدانيان يا ادارسه در آفريقا تشكيل بدهند، اسمششيعه بود ولى واقعيتش نبود. در حالى كه آنان در صدد تشكيل حكومتاسلامى ناب بودند نه حكومتى كه اسمش اسلامى باشد ولى در واقعصددرصد اسلامى نباشد.
مجله حكومت اسلامى: اين بحث همان گونه كه اشاره فرموديد جاى كار و بررسىدارد ولى آنچه كه مسلّم است اينكه اين روند ادامه پيدا كرد تابه انقلاب مبارك و اسلامى ايران رسيد كه دستاورد مهمىبراى همين نهضتى بوده كه در طول تاريخ ادامه داشت. بهنظر حضرتعالى نقش عاشورا در اين انقلاب در چه حدّىبوده است؟ توضيح اينكه اين سؤال را ممكن است در دوسطح مطرح كنيم، يكى نقشآفرينى فكرى كه اين نهضتداشته و انقلابيون و مبارزين را به اينجا رسانده كه بايد درچنين موقعيتى مثل امامحسين(ع) قيام كنند و جلوى استبدادداخلى يا حتّى استعمار خارجى بايستند و اين حركت را آغازبكنند. چون قبل از آن حداقل ركودى بين متفكّرين وجود داشتو در اين زمينه اقدامى نكردند تا حضرت امام(ره) چنيناقدامى كردند. بنابراين از جهت فكرى، اين نقشآفرينى رابراى عاشورا مىبينيم. ديگرى در سازماندهى عملى انقلاب
نيز مشهود است كه نهضت عاشورا، نقش عمدهاى داشتهاست.
حضرتعالى به عنوان كسى كه در متن اين قضايا و جرياناتمبارزه بوديد و از نزديك شركت داشتيد، اين نقشآفرينى رابراى نسلهاى فعلى كه آن زمان را درك نكردند و اين مسائلرا نمىدانند و همچنين نسلهاى بعدى، چگونه ترسيممىكنيد؟
جواب: فكر مىكنم از چند جهت از مسئله عاشورا و كربلا و امامحسين(ع)استفاده مىشد، براى اينكه مبارزه هم جدّىتر و هم عميقتر و همماندگارتر بشود. يكى به عنوان يك حجت تا كسى در مسير مبارزه شكنكند، چون به خاطر امامحسين(ع) جانشان را تقديم مىكردند وبچههايشان را هم به اسارت مىدادند.
آن چيزى كه در انتظار مبارزين بود بالاخره يا شهادت بود يا اسارت ويا هزينه كردن. امام حسين(ع) به خاطر دين همه اين كارها را كرده بودند.ملموسترين شكلش در زندگى ائمه را در كربلا داشتيم. البته از حضرتموسى بن جعفر(ع) هم زندان را داشتيم، آن هم يك حجّت بود. اين را ازلحاظ افكار عمومى مىگويم، اما براى صاحب نظران و اهل فتوى، حجتبيش از اينهاست. اين امر تأثير بسيار جدّى بر اين داشت كه انسان باشهامت و با خيال راحت، وارد مبارزه شود و از هر چه كه مىتواند، مال،جان، بچهها و رفاهش سرمايه گذارى بكند.
نقطه مهم ديگرى كه در قضيه امام حسين(ع) وجود داشت فضايى بودكه عاشورا و كربلا در جامعه درست كرده بود و بالاخره جامعه را يكمقدارى حسينى كرده بود. ما در اين جامعه مىخواستيم كار كنيم. اگر اينكار را مىخواستيم در جامعه مثلاً سنّىهاى مصر يا شام بكنيم، قدرى دشوار بود، مگر اينكه آنها هم يك فضاى دينى مىداشتند كه ما از آن زاويه نگاه مىكرديم، اما فضاى امامحسين(ع) در جامعه بستر مناسبى براىحركت جهادى و مبارزاتى خلق كرده بود. سوم، امكاناتى كه عاشورا و محرّم خلق كرده بود و هنوز هم خلقمىكند و نيز خود مراسم عاشورا، حسينيهها، نذورات و موقوفات، اينهادر مسير مبارزه خيلى مهم است. در جوامع بشرى براى كارهاى فرهنگىشان از اين چيزها خلق مىكنند. بالاخره روز استقلال وآزاديشان، روز مرگ قهرمانانشان، از اين چيزها درست مىكنند و در آنفرصتها بهره مىگيرند. حادثه عاشورا يك بهره مداومى را در اختيارتفكر ولايى و تفكر حكومت ولايى گذاشته است. براى اينكه هم از لحاظمالى و هم از لحاظ زمانى و هم از لحاظ مكانى و هم از لحاظ داشتنمستمع كه مردم به طور طبيعى جمع شوند و گوش بدهند، اينطورفرصتى هيچ جا نيست. من الآن جايى را نمىبينم كه بخواهم به وضعخودمان تشبيه كنم. كربلا و عاشورا و محرم اين فرصت را در اختيارمبارزان شيعى در ايران قرار داده بود. ما واقعاً منابع مالى مبارزان را بيشتراز اين ناحيه بهدست مىآورديم. همه، به خاطر اين بود كه اين فضا وجودداشت. يك حادثهاى كه براى ما اتفاق مىافتاد و كسى از ما كشته يا اسير يامتوارى و يا تبعيد مىشد، خيلى خوب و آسان مىتوانستيم او را تشبيه كنيم به آن چيزى كه در ذهن مردم مقدس است و شبيهسازى بكنيم و ازاين تقدس كه وجود مردم را قبضه كرده براى اثبات حقانيت راه خودمان و جلب احساسات مردممان استفاده بكنيم. اينها خيلى ظرفيت بالايى است. ما چون در آن هستيم، خودمان غافليم از آنچه كه داريم.
آنهايى كه در گذشته به فكر بودند كه اين جريان را منحرف كنند و بهطرف مسائل غيرسياسى ببرند و فقط مسائل عاطفى مردم را از اين طريقدرست كنند، آنها رندانه عمل مىكردند. نقطه مقابلش اين بود كه ايننهضت و عزادارىها را كه آنها مىخواستند منحرفش بكنند، همان را مادر خدمت انقلاب آورده بوديم و اين كار را فقط روحانيت مىتوانستبكند كه سابقه متولىگرى اين امور را داشت. مثلاً وقتى كه سراغ مصيبتخوانىها و نوحهخوانىها، دستجات و عزادارىها مىرفتيم دوتيپ مىديديم؛ يك تيپ بودند كه ما با آن تباين داشتيم و دولت هم بيشتر از آنها حمايت مىكرد و آنها را تشويق مىكرد كه عواطف مردم را بامسائل سطحى جلب بكنند و آتش خواستههاى مردم را با آن چيزهاخاموش بكنند. يك عدّهاى هم بودند كه مىگفتند بايد احساسات مردم رادر جهت اصلاح جامعه و نظام و كارهاى مبنايى جامعه سمت و سو داد.
در آن دوره بهترين پايگاه ما اين جلسات بود، حتى جلسات ماهرمضان كه مردم براى خود ماه رمضان جمع مىشوند نيز بدون امام حسين(ع)هيچ بود. وقتى يك جلسه برپا مىشد مىبايست روحش را باتبليغ راه امامحسين(ع) احيا بكنيم. آن عبادت، روزه، ذكر و قرآن همه بود،ولى آنكه به كار ما و جلساتمان بيشتر جهت مىداد اين روح قيام امامحسين(ع) بود. حالا هم همينطور است و هميشه هم بوده است.عاشورا واقعاً چاشنى خيلى مؤثّر در جلسات ما بود و هنوز هم هست.خداوند اين محبت را قرار داده است.
مجله حكومت اسلامى: اگر در اين خصوص خاطراتى از دوران مبارزه داريد،خوشحال مىشويم بازگو فرماييد.
جواب: وقتى مسئله مدرسه فيضيه اتفاق افتاد و ما براى اولين باربا رژيم درگيرشديم، در آن حادثه كه با شهادت امام صادق(ع) و ايام نوروز همزمان بود،طلبه رودبارى، آقاسيديونس از بالاى پشت بام مدرسه، آن طرف داخل رودخانه افتاد و بعد از مدتى در رودبار از دنيا رفت. ما اين مورد را بهعنوان شهيد مدرسه فيضيه مطرح كرديم و از كتكها و غارتها، كه اولين باربود اتفاق افتاده بود، استفاده كرديم، يعنى اينها را با شبيهسازى با قيام امامحسين(ع) استفاده مىكرديم. مردم براى اينها واقعاً گريه مىكردند وحسابى اشك مىريختند، البته با آن ظرافت هايى كه وعاظ داشتند، مثلاً شعرمىگفتند و مرثيهسرايى مىكردند.
اين جريان نوروز اتفاق افتاد، شايد 21 فروردين بود كه مرا بازداشت كردند. براى ارسال نامههاى مكتب تشيع رفته بودم كه در خيابان باجك قم مرا دستگير كرده و به سربازى بردند. جمع ديگرى از طلبهها را نيز
دستگير كردند. هر كدام از ما طلبهها را در گردانها تقسيم كردند. وقتىمحرم رسيد هر يك از ما گردانمان را به يك مسجد تبديل كرده بوديم، همحرفهايمان را مىزديم و هم روضه مىخوانديم، البته نمىگذاشتند يكجلسه مشترك ميان گردانها داشته باشيم. عصر عاشورا، سپهبد عظيمى،فرمانده نيروى زمينى براى بازديد آمده بود كه يكدفعه نگاه كرد، ديد اينسربازها گروه گروه نشستهاند و ما هم با لباس سربازى مشغول صحبتبراى آنها هستيم. او گفته بود اينها آمدهاند اينجا را آخوندخانه كردهاند!بعد از آن، جلسات ما را تعطيل كردند.
و يا مثلاً، آن نيروهايى كه براى حمله به مدرسه فيضيه آورده شدهبودند، چتر بازها بودند كه نيروهاى جدى و مقاوم شاه به شمار مىرفتند؛نيروهاى ورزيده، ورزشكار و آموزشديدهاى بودند. آنها را به جنگقشقايىها فرستاده بودند و در همان پادگان حضور داشتند؛ اينها همروضه گرفته بودند و مرا هم براى روضه خوانى دعوت كرده بودند. حالاچتربازى كه مدرسه فيضيه را كوبيده بود و از آنجا رفتند قشقايىها را همتار و مار كردند، مجلس روضه گرفته بودند! اين نيروها خيلى هم مورداحترام بودند، مثلاً اگر مىخواستند به آنها آبگوشت بدهند، چند تا تخممرغ هم توى آبگوشتشان مىريختند براى اينكه تغذيه مقوى داشتهباشند! اين را ما و رفقا كه براى روضهخوانى در مجالس آنها رفته بوديممتوجه شديم كه غذاى آنها با بقيه متفاوت است. من دو سه تا سخنرانىبراى اين چتربازها كردم. سالنى داشتند كه از جمعيت پُر مىشد، واقعاً مارا تحمل كردند، در حالى كه درست در نقطه مقابل خودمان بودند،برايشان سخنرانى كرديم، اين خيلى تأثير دارد، يعنى ما اين گونهمىتوانستيم از عاشورا استفاده بكنيم، راههاى ديگرى هم بود، اما اين راهنزديكتر بود.
مجله حكومت اسلامى: يكى ديگر از جلوههاى حضور كربلا و فرهنگ عاشورا را مادر مسئله جنگ تحميلى و فضاى حاكم بر كشورمان در آن
زمان شاهد بوديم و حضرتعالى هم در متن قضاياى جنگ ومديريت جنگ قرار داشتيد. به نسل موجود ما متأسفانه فقطبرخى از آثار و خاطرات جنگ منتقل مىشود؛ خيلى مايليم كهروايت نقشآفرينى حادثه كربلا را از اين منظر، يعنى درزمينه دوران دفاع مقدس از زبان حضرتعالى بشنويم.
جواب: طبعاً در جنگ اين قضيه بيشتر از جاهاى ديگر ديده مىشود، چون جنگ يك ميدان محسوس شبيه كربلا بوده است، براى آنهايى كه نزديك به شهادت بودند، آن جلساتى كه آقايان روحانى برايشان روضه مىخواندند، اين مؤثرترين برنامه فرهنگى بود. و به طور كلى براى نيروهاى جنگ از نقطه آموزششان، اعزامشان، مسيرى كه مىرفتند، چهآنجايى كه مانور مىدادند و چه آن موقعى كه براى عمليات توجيه مىشدند و بعدش مىجنگيدند كه يا پيروز مىشدند و يا شكست مىخوردند و شهيد يا اسير يا مجروح مىشدند؛ در تمامى اين مراحل آنچه كه آنان را سر حال نگه مىداشت و روحيه آنان را تقويت مىكرد،داستان كربلا بود. من هيچ چيزى را بيش از اين مؤثر نمىديدم.
مجله حكومت اسلامى: چرا؟ اين چرايش خيلى مهم است.
جواب: چون اينها راهشان را مطابق راه امامحسين(ع) و يارانش مىديدند وانتظار سرنوشتى شبيه سرنوشت آنان را داشتند. چون اينها ممكن بود ياشهيد شوند و يا اسير گردند و سرنوشتى مانند سرنوشت امامحسين(ع) يااسراى كربلا پيدا كنند. آنان مىديدند هر چه برايشان پيش آيد در كربلابهترين نمونه و مقتدا و الگويش را دارند. علاوه بر اينكه آدمهايى كه به جبهه مىآمدند، نوعاً كسانى بودند كه از اول تربيتشان همين بود و با عشقبه امام حسين(ع) بزرگ شده بودند. بخصوص كه جهت حركت جنگ مانهم به طرف كربلا بود. اينكه كربلا و قبور ائمه(ع) را اينها بتوانند فتحبكنند و راه مردم به كربلا را باز كنند، برايشان مهم بود و لذا روى همه چيزاسم كربلا را مىنوشتند، جاده كربلا، سقّاخانه كربلا، عمليات كربلا و…اصلاً يك پارچه عشق به امامحسين(ع) بودند و اصلاً در آن دوره هيچنقطهاى از امامحسين(ع) خالى نبود. اين رزمندگان با آشنايى كه باايثارگرى موجود در كربلا داشتند، مسائل برايشان حل شده بود. در جهادو مبارزه چيزى كه مهم است اين است كه مسائل براى انسان حل شده باشد. آدم اگر گرفتار شبهه و ترديد باشد ممكن نيست شهامت داشته باشد. عاشورا خيلى كمك كرد كه اينها مشكل فكرى و ترديد نداشته باشند.
مجله حكومت اسلامى: براى ماندگارى و احياى آن تأثيرى كه مسأله فضاى حاكم بر جبههها با الهام از فرهنگ عاشورا داشت، تلاشهاى نسبتاًخوبى صورت مىگيرد. مسأله راهاندازى كاروانهاى راهيان نور در ايام نوروز براى ديدار از مناطق جنگى، ستاد احياى آثار دفاع مقدس و…، و حضرتعالى نيز اطلاع داريد از تمام اقشار جامعه حضور دارند و با وسائل نقليه خودشان راه مىافتند و مىروند، كاروانهاى دانشجويى، اعم از دانشجويان و اساتيد و يا مجموعهاى از هنرمندان و ورزشكاران براى بازديد جبههها مىروند كه به هر حال اينها خودشان درتأثيرگذارى بر افكار عمومى مردم نقش دارند؛ حضرتعالى براى استفاده بهتر از اين مجموعه و تأثيرات عميقتر و براى اينكه تأثيرات صرفاً در لايههاى ظاهرى نماند و به تأثيراتعاطفى اكتفا نشود؛ اگر پيشنهادى داريد بفرماييد.
جواب: پيشنهاد ونظر ويژهاىكه به فكر كسانى كه دارند كار مىكنند نرسيده باشد ندارم، ممكن است لازم باشد امكانات بيشتر و بهتر باشد و راه راهموار كرد. ولى به هر حال يكى از كارهاى خوبى كه اينها مىكنند و زيادهم هست، نوشتن خاطرات رزمندگان جبههها مىباشد. ماها كه در عمق مسائل بوديم، وقتى فرصت مىكنيم و اين جزوهها را مىخوانيم، تحت تأثير قرار مىگيريم، گريه مىكنيم و به ياد هواى آن موقع مىافتيم؛ تأثيرويژهاى دارد. الآن ميليونها نسخه از همين خاطرات را منتشر كردهاند،ساده هم مىنويسند؛ اينكه پدرشان اين جورى بود، مادرشان اين جورىبود، اينطورى خداحافظى كردند، رفيقشان اين جورى بود، در جبهه وسنگر، شب را چه جورى گذراندند، صبح چه كردند، چه جورى مجروح شدند، در مورد اسارت و امثال آن؛ اين كار خوبى است كه هزاران اثرماندگار به وجود مىآيد.
يك كارى كه پيشنهاد مىكنم استفاده از ظرفيتهاى هنرى ونمايشهاى مختلف است؛ اعم از فيلم، سريال، نمايشنامه و…الآن از هنربراى هر چيزى استفاده مىكنند، هنر مربوط به جنگ، بهتر از اين مىتوانست باشد و اين كار خيلى مؤثر است. اگر درست يك واقعه را به صورت تخيّلى تنظيم كنند و به صورت فيلم پخش كنند، بغض مردممىشكند و همه را تكان مىدهد. ما نمىگوييم در اين زمينه فيلم نداريم،اما كارهايى كه هنرمندان به آنها عشق دارند و انجام مىدهند گُل مىكند وفوقالعاده مىشود و ما كمتر هنرمندانى داريم كه در اين زمينه عاشقانه فعاليت كنند و لذا گرچه زحمت مىكشند ولى كارشان در زمينه جنگ گُلنمىكند. يعنى هنرمندانى كه بخواهند در زمينه جنگ و دفاع مقدس،هدف اصلى را ارائه و آن را بزرگ كنند و نشان بدهند؛ زياد نيستند، تعدادكمى هستند، من فكر مىكنم كه يكى از چيزهايى كه خيلى جايش خالى است همين است.
علاوه بر اينكه در بخش مربوط به آثار جنگ، ما مدتهاست كه پيشنهادكرديم كه يك موزه جامعى از جنگ ساخته شود ولى هنوز كار درستى انجام نشده است، البته موزههاى كوچكى به صورت پراكنده هست. من به كره شمالى كه رفته بودم يك موزهاى ديدم كه واقعاً عظمت جنگشان رانشان مىداد. تمام وسايل جنگىشان را نشان مىداد. تمام عملياتهايشان و…؛ هم وسايل بود و هم فيلم جنگ، يعنى آن وقتى كه با آمريكامىجنگيدند چه چيزهايى داشتند و چگونه مىجنگيدند. در حالى كه ماجنگمان با همه مشكلاتى كه داشت، واقعاً جنگ پرمعنا و مفهومى بود، ماسربازان مخلصِ اختيارى، انتخابگر و با آن روحيات را در جبهه داشتيم.
من خيلى از جنگهاى دنيا را مطالعه كردهام و چنين سرمايهاى را نديدم.روى اين سرمايه بيش از اينها بايد كار بشود. همين كارهاى كاروان نور كه شما مىگوييد مىرساند كه همان تقدسى كه در زمان جنگ به ذهن مردم آمده بود، هنوز آن تقدس باقى است. همين هم مربوط به اين كارهايى است كه كردند. صدا و سيما، رسانهها و خود رزمندهها اين تقدّس را نگهداشتهاند. واقعاً مردم همين جورى كه به مشهد مىروند و يك خضوعى مىكنند، به قتلگاه اينها هم كه مىروند، همين خضوع، شايد هم عميقتروجود داشته باشد، چون آنان را مىشناسند و مىدانند كه بچههاى خودشان بودند و رفتند شهيد يا مجروح شدند. اين قتلگاهها براى مردم خيلى مفهوم دارد. به نظر مىرسد از اين سرمايههايى كه در اختيار ماستمىشود بهتر بهره بردارى كرد. البته ناسپاسى هم نبايد بكنيم، هنوز همبهترين جلساتى كه در كشور گرفته مىشود مراسم شهدا است؛ گاهى ده بيست بار مراسم گرفتهاند، اما باز هم كه آدم مىرود مىبيند كه باروحترين جلسات است.
منبع:فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27
/ج