مروان بن حکم او فرزند حکم بن ابی العاص است ، فردی که از سوی رسول خدا صلی الله طرد شده بود و در روزگار عثمان از تبعیدگاه فرا خوانده شد و در شمار مسئوولان حکومتی قرار گرفت ، مروان داماد عثمان بود و از کارگزاران مهم خاندان اموی به شمار می رفت و نقش بسیاری را در فساد دولت اسلامی و گمراهی عثمان داشت . وقتی مروان مامور اجرای حکم تبعید ابوذر بود چون دید امیر مومنان وفرزندانش به بدرقه ابوذر آمده اند اعتراض کرد و حضرت در پاسخ به او فرمود دور شو ای پسر زرقا ،مثل تو که باشد که بر ما و آنچه کنیم اعتراض تواند کرد . روش مروان بگونه ای بود که شورش همگانی مردم را بر ضد عثمان فراهم آورد و امیر مومنان نیز بارها بر نقش تخریبی مروان به عثمان هشدار داده بود ، مروان از بیعت با امیر مومنان علی (علیه السلام) خودداری کرد . در پیکار محل بر ضد امام علی( علیه السلام )شرکت کرد و فرماندهی سواران میمنه را به عهده داشت و در پایان جنگ نیز با آن که همراه طلحه بود او را به قتل رساند و انتقام عثمان را از وی ستاند و سپس به معاویه پیوست و در نبرد صفین در کنار معاویه به مصاف امیر مؤمنان (علیه السلام) رفت او بسیار گستاخ بود و با هر بهانه ای به علی (علیه السلام) به علی دشنام می داد و او در یک برخورد رو در رو با فرزندان معصوم امام به اهل بیت جسارت کرد .
مروان پس از آگاهی از مرگ معاویه به ولید حاکم مدینه تاکید کرد که پیش از انتشار خبر مرگ معاویه از امام حسین (علیه السلام) برای یزید بیعت ستاند اگر بیعت نکرد گردنش را بزن ولید درخواست وی را رد کرد مروان چون پاسخ ولید را شنید گفت : امیر دلتنگی مکن، آل ابوتراب از قدیم دشمنان مایند .
مروان پس از شهادت امام حسین درمدینه ماند و چون یزید مرد بسیاری از شهرهای عراق و حجاز زیر سلطه عبد الله زبیر قرار گرفت . مروان پس از مرگ معاویه به همراه پسرش یزید راهی حجاز شد تا با پسر زبیر بیعت کند عبید الله بن زیاد او را در میانه راه دید و وی را از این کار باز داشت و پیشنهاد خلافت را به او داد و گفت اگر خود ادعای خلافت کند پشتیبانی خواهد کرد و بدین ترتیب مروان به دمشق بازگشت و ابن زیاد با بیرون راندن کسی که برای ابن زبیر بیعت ستانده بود خود برای مروان بیعت گرفت ، حکومت مروان چند ماهی طول نکشید و او مرد در دمشق او را به خاک سپردند این بود عاقبت مروان ، به مرگ طبیعی مرده است و قبرش در دمشق می باشد . (1)
منابع :
چهره ها در حماسه کربلا، محمد باقر پور امینی ، ص 317.
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
مروان پس از آگاهی از مرگ معاویه به ولید حاکم مدینه تاکید کرد که پیش از انتشار خبر مرگ معاویه از امام حسین (علیه السلام) برای یزید بیعت ستاند اگر بیعت نکرد گردنش را بزن ولید درخواست وی را رد کرد مروان چون پاسخ ولید را شنید گفت : امیر دلتنگی مکن، آل ابوتراب از قدیم دشمنان مایند .
مروان پس از شهادت امام حسین درمدینه ماند و چون یزید مرد بسیاری از شهرهای عراق و حجاز زیر سلطه عبد الله زبیر قرار گرفت . مروان پس از مرگ معاویه به همراه پسرش یزید راهی حجاز شد تا با پسر زبیر بیعت کند عبید الله بن زیاد او را در میانه راه دید و وی را از این کار باز داشت و پیشنهاد خلافت را به او داد و گفت اگر خود ادعای خلافت کند پشتیبانی خواهد کرد و بدین ترتیب مروان به دمشق بازگشت و ابن زیاد با بیرون راندن کسی که برای ابن زبیر بیعت ستانده بود خود برای مروان بیعت گرفت ، حکومت مروان چند ماهی طول نکشید و او مرد در دمشق او را به خاک سپردند این بود عاقبت مروان ، به مرگ طبیعی مرده است و قبرش در دمشق می باشد . (1)
منابع :
چهره ها در حماسه کربلا، محمد باقر پور امینی ، ص 317.
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی