عامل تقوا و نقش آن در بصیرت افزایی .
عامل تقوی و نقش آن در بصیرت افزایی .
1 .4. تقوی و امیدآفرینی
دنیا همواره با جاذبههای شیطانی و انحرافی قرین است. وسوسهها و نیرنگ ها و مظاهر زیبا همزاد دنیا میباشند و دنیای هیچ انسانی خالی از این جاذبهها نمیباشد. راه حق با دوری از این جاذبههای اغواکننده پدیدار و طی میشود و آدمی به هر مقدار اسیر مظاهر فریبنده دنیا شود به همان مقدار، راه برایش تاریک و مبهم و حرکتش به سوی تعالی بطیء و یا متوقف میگردد. تقوا، راهنما و روشنگر راه انسان است .
در نور تقوا، تاریکی ها به روشنایی مبدل گشته وامور شبه ناک و شهوت آفرین بر بنده پرهیزگار خداوند مسلط نگردیده و حق، شفاف و روشن در چشم او نمایان میگردد. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) در یکی از خطبهها، که به لحاظ بلاغت و معانی عالی آن به «غرّاء» معروف است، مکرّر بندگان خدا را به پرهیزگاری دعوت مینماید. از جمله میفرماید:
« فاتقواالله عبادالله، تقیةَ ذی لُبٍّ شَغَلَ التَّفَکرُ قَلْبَهُ ……… و تَنَکَّبَ الْمَخالِج عَن وَضَحَ السَّبیلِ وَ سَلَک اَقصَد الْمَسالِک اِلَی النَّهجِ الْمَطْلُوب …….. .و لم تَعْمَ عَلَیهِ مُشْتَبِهاتِ الْاُمُور،
بندگان خدا تقوای الهی پیشه کنید همچون تقوای خردمندی که تفکر، قلب او را به خود مشغول ساخته و ….. جاذبههای (انحرافی و شیطانی) را از جاده خویش کنار زده و در بهترین و مستقیمترین راههایی که او را به روش مطلوب میرساند گام برداشته و ……… و امور مشکوک بر او پنهان نمانده است (و به کمک نور تقوی، حق را از باطل تشخیص داده است)» (سید رضی،خ 83)
ایشان ضمن بیان این نکته که لازمه ورود به مرحله تقوی، آن هم تقوایی که گذر انسان را از صراط آسان نماید، تفکری است که سراسر وجود او را به خود مشغول نماید، اوصاف دهگانهای را برای پرهیزگاران شمارش مینماید، از جمله این که متقی با کمک نور تقوا بین حق و باطل تمیز داده، با شناخت جاذبههای انحرافی و شیطانی، آنها را از مسیر سیر خود به سوی مطلوب کنار زده و وسوسهها و نیرنگها و مظاهر زیبا او را نفریفته و امور مشکوک بر او آشکار میگردد. لذا در بهترین و مستقیمترین راههایی که او را به مقصد میرساند گام برمیدارد. (نک: مکارم شیرازی، 407- 408)
با توجه به این واقعیت که انسان در دنیا با محدودیتها و تزاحمهای بسیار روبروست، و از طرف دیگر با اخلالگریهای هواها و هوسهای نفسانی و خودخواهیهای دیگر انسانها دست به گریبان است، و در نتیجه پوششی از غبار غلیظ غفلت و تاریکی بر حقایق ایجاد شده و کوردلی انسان نسبت به حقایق را به دنبال دارد، اما در این میان بندۀ پرهیزگار و آگاه و خردمند در برخورد با هر کدام از این موانع، با کمک تعقل و تفکر و امید ناشی از روح تقوی، روزنهای جدید و مقصد حیاتی پیشبینی نشدهای در پیش روی او گشوده میشود. شادی و انبساط احساس رهایی از قیود حیوانی و دنیا همواره قرین انسان پرهیزگار است. او با خردمندی، روشنبینی و روشنفکری، سرعتگذر و پایان حتمی زندگی دنیا را به خوبی درک میکند و آنگاه که دیگران نشستهاند تا دنیا از آنها بگذرد، او از دنیای موقت و زودگذر عبور میکند.
1 .5 . تقوی، زداینده ظلمت دل
چشم دل انسان به تدریج بر اثر گناهان و غفلت ها نابینا میگردد. به هر نسبت، انسان از خدا غافل گردد و به معصیت گرفتار شود، نابینایی دل او بیشتر و حقایق به همان نسبت بر او پوشیده میماند. راه رهایی از کوری دل، تقوی است که پرده غفلت را میزداید و بر زوایای تاریک دل انسان نور افشانی میکند. آنگاه است که آدمی قادر به دیدن حقایق میگردد. امیربیان ضمن خطابهای که مؤمنان را به تقوی سفارش میکند میفرماید:
« فَاِنی اُوصیکم بِتَقْوَی اللهِ الَّذی اِبْتَدَأ خَلْقَکم ……… فَاِنَّ تَقْوَی الله دَواءُ داءِ قُلُوبِکم، وَبَصَرُ عَمی اَفْئدتِکم و ….. جلاءُ غشاءِ اَبْصارِکم و ….. ضیاءُ سَوادِ ظُلْمَتِکم ،
من شما را به تقوای الهی دعوت میکنم که آفرینش شما را آغاز کرد…. .همانا تقوی و پرهیزگاری داروی بیماری دلهای شما و بینایی برای کوری دلهای شما و …. زداینده تاریکی چشمهایتان و … روشنی در برابر سیاهی تیرگیهای شما میباشد» (سید رضی، خ 198).
بنابراین از جمله آثار مترتب بر تقوی، بینایی برای کوری دلها است. یعنی آنگاه که چشم دل بر اثر غفلتها و گناهان و نادانیها، گرفتار نابینایی شده و حقایق بر او پوشیده میماند، این تقوای الهی است که موجب بصیرت و رهایی چشم دل از کوری نادانی میگردد.
1 .6 . نورافشانی بر زوایای تاریک قلبها
صفت تقوی نه تنها باعث بیداری دل انسان گردیده و قلب او را نورانی میکند، بلکه پرهیزگار با نور عقل و ضمیر روشن خود بر چشم و گوش و قلب دیگران شعله بیداری میافروزد . تقوی پیشگان هم خود هدایت شدهاند و هم دیگران را هم چون راهنمایان دلسوز، راهبری مینمایند و مشوق راه یافتگان اند و انذار دهنده کج روان و نکوهش کننده روندگان به چپ و راست. امیرالمؤمنین علیهالسلام در موقع تلاوت آیه شریفه {رِجالٌ لا تُلهیهِم تِجارَهً وَ لا بَیعٌ عَن ذِکرِاللهِ} جملاتی را بیان میفرماید که در بخشی از آن آمده است:
«اِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ جَعَلَ الذکرَ جَلاءً لِلْقُلُوب، تَسْمَعُ به بَعْدَالْوَقرَةِ وَ تُبصِرُ به بَعْدَالْعِشْوَةِ ……. فَاسْتَصْبِحُوا بِنُورَ یقْظَةٍ فِی الْاَسْماعِ. والاَبْصارِ وَ الْاَفْئِدَه ……. ،
پروردگار سبحان، یاد خود را روشنیبخش دلها قرار داد که در اثر آن، پس از سنگینی گوش، میشنوند و پس از کم سویی چشم، میبیند ….. . اینان به نور بیداری، در چشمها و گوشها و دلها نور میافشانند …. » (سید رضی، خ 222).
در حقیقت این بندگان خدا با نور عقل و ضمیر روشن خود در چشمها، گوشها و دلها شعله بیداری افروختهاند. آنان نه تنها خود از چراغ روشنگر بیداری کسب نور کردهاند و به کمالات نفسانی خویش افزودهاند، بلکه بر زوایای تاریک قلبهای دیگران نورافشانی کرده و راهنمای آنان به سمت نور بودهاند. براساس توضیحات بعضی از شارحان، امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، اهل ذکر را که در اثر مجاهدت، صفت تقوی را کسب کردهاند، به کسانی تشبیه کرده که به عنوان راهنمایان دلسوز در بیابانهای بی نشان بر سر راه مردم مینشینند و راه را به آنان نشان میدهند و آنهایی که در مسیر صحیح حرکت میکنند تأئید نموده و مژده رسیدن به مقصد را میدهند و مردمانی که به چپ و راست منحرف میشوند و بیراهه میروند، انذار داده و آنها را از سرگردانی و گمراهی و هلاکت میترسانند. به عبارت دیگر اهل ذکر و اولیاء بصیر خدا و راهیافتگان طریق حق، آنها را که راه افراط و تفریط در پیش گرفته نکوهش کرده و ایشان را از هلاکت ابدی بر حذر میدارند ( نک: بحرانی، 4/69- 71).
2. زهد
زهد در دیدگاه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) جایگاه ویژهای دارد. از نگاه ایشان زهد آن است که مفقود را طلب نکنی تا آن که موجود از میان برود، یعنی تا وقتی نعم دنیایی به اندازه کفایت وجود دارد به دنبال طلب بیشتر نباشی . و نیز به معنی بی رغبتی به دنیا و کوتاه کردن امیدها و پاکیزه نمودن عملهاست . و این بیرغبتی روش افراد با اخلاص و کلید صلاح و تجارتی سودمند میباشد. یکی از آثار گرانسنگ زهد، بصیرت و بینایی است (نک: تمیمی آمدی، ص 62 و 275-276 ).
1.2 زهد و آگاهی بر عیوب
یکی از آثار زیانبار دلبستگی به دنیا، غفلت از خدا و معنویت است. محبت دنیا، چشم و گوش آدمی را نسبت به حقایق آن کور و کر میکند و در نتیجه عیوب دنیا بر او پوشیده میماند. لذا آن گاه عیوب دنیا بر انسان آشکار میگردد که نسبت به دنیا زهد ورزیده و رابطه محبتی با دنیا برقرار نکند، در این صورت است که پرده غفلت از عیب های دنیا زایل شده و زشتی های آن ظاهر میگردد و انسان بر حقایق آن آگاه میشود.
علی (علیهالسلام) در یکی از جملات حکمتآمیز خود میفرماید:
« ازهَد فِی الدُّنیا یبَصِّرک عَوْراتِها وَ لا تََغفَل فَلَسْتَ بِمَغْفولٍ عَنْک،
در دنیا زاهد باش، تا خداوند چشم تو را نسبت به عیوب آن بینا سازد و غافل مباش که مراقب تو میباشند(سید رضی، حکمت 391). ابن میثم در تبیین رابطه زهد و بصیرت، براساس این ضربالمثل که محبت به چیزی انسان را کور و کر میکند، علاقه به دنیا را باعث پوشیده ماندن عیوب آن بر علاقهمندان دنیا میداند و لذا عدم محبت و زهد نسبت به آن باعث زایل شدن این پوشش و ظاهر شدن عیوب و زشتیهای آن میگردد ( نک: همو، 5/ 437).
امام صادق نیز در همین زمینه میفرماید:
« مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنیا اَثْبَتَ اللهُ الْحِکمَةَ فی قَلْبِهِ، وَ اَنْطَقَ بِها لَسانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُیوبَ الدُّنیا داءَها وَ دَواءَها،
آن که در دنیا زهد ورزد، خداوند حکمت را در قلب او استوار مینماید و حکمت را بر زبانش جاری میکند و به او چشم بصیرت نسبت به عیوب دنیا میدهد» ( کلینی، 2/ 128).
2 .2. بصیرت در پرتو «معرفت به دنیا»
نظر به دنیا بر دوگونه است، نگاه استقلالی و نگاه ابزاری. اگر به دنیا با دید استقلالی نگاه شود، زرق و برق آن دیدگان را از دیدن حقایق کور میکند و حجابی میشود بر دیدگان انسان. اما اگر به دنیا به عنوان وسیله و ابزار وصول به کمال و سعادت اخروی نگاه شود، حجاب ها از دیدگان کنار رفته و حقایق آن چنان که هست آشکار میگردد. علی (علیهالسلام) در کلامی که طی آن به نکوهش دنیا میپردازد میفرماید:
« مَن اسْتَغْنی فیها فُتِنَ وَ مَن افْتَقَر فیها حَزَنَ و مَنْ ساعاها فَاْتَتْهُ و مَنْ قَعَدَ عَنْها واتَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ بِهاَبَصَّرَتهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ اِلَیها اَعْمَتهَ،
آن کس که در آن (دنیا) مستغنی شود با انواع آزمایشها روبرو شود و آن کس که فقیر گردد محزون شود. کسی که به سرعت به دنبال آن برود به آن نمیرسد و کسی که آن را رها سازد به او روی میآورد. آن کس که به دنیا معرفت پیدا کند، به او بصیرت و بینائی میبخشد و آن کس که به دنیا بنگرد نابینایش میسازد» (سید رضی، خصائص الائمه، ص 118).
علامه جعفری، در تبین این کلام مولی توضیح میدهد که جهان را با نگریستن در آن نمیتوان شناخت، ولی اگر در عین ارتباط علمی با اجزاء جهان و روابط حاکم بر آنها، حقایق کلی و مبادی اساسی جهان را دنبال کرد، میتوان به جهانبینیدست یافت. این واقعیت را باید پذیرفت که پی بردن به راز واقعی جریان قانون علیت و کسب معرفت صحیح، بدون عبور از حوادث و رویدادهای زنجیرهای علل و معلولات امکان ندارد. اگر فقط در اجزاء متغیر جهان نگریسته شود و تنظیمکننده تغییرات و حرکات را در خود اجزاء متغیر جستجو کرد، هیچ نتیجه صحیحی عائد نخواهد شد جز پوچگرایی یا نوعی ایدهآلیست بیپایه. در هر صورت هر اندازه تفکرات در اشیاء نفوذ کند باز هم ادراک و فهم درباره آنها ناقص است، اما اگر در آنها میخکوب نشده و از آنها در راه هدف حیات معقول استفاده کند، نه تنها روح او را تسخیر نخواهند کرد بلکه حرکت حیات و روح را در میدانهای مختلف دنیا پرمعناتر خواهند کرد ( نک: جعفری، 12/ 27- 31).
2 .3. عاملان با بصیرت
زهد و عدم محبت به دنیا، طریق زندگی انسان را دگرگون میکند، زیرا تمام هم و غم ایشان آخرت است و نگاه آنان یکسره به آن سو است. زاهدان با دیدۀ بصیرت، نتایج پر سعادت سلوک الی الله و شقاوت و هلاکت، که نهایت غوطه وری در دنیا است، بالعیان مشاهده میکنند و لذا عمل خود را مطابق این مشاهدات شکل میدهند. امیرالمومنین (علیهالسلام) در خطبهای دیگر در وصف زهدان میفرماید:
«کانُوا قَوماً مِنْ اَهْلِ الدُّنیا وَ لَیسُوا مِنْ اَهْلِها، فَکانُوا فیها کَمَنْ لَیسَ مِنْها، عَمِلُوا فیها بِما یبْصِرُون ،
آنان گروهی از مردم دنیا بودند، در حالی که اهل آن نبودند، در دنیا چنان بودند که گویا در آن نیستند، مطابق آن چه به حقیقت درک میکردند عمل میکردند(سید رضی، خ 230).
حضرت در این عبارات به ویژگی مردانی زاهد که از اصحاب و یاران باوفای او بودند میپردازد که در تبعیت از ولایت مجاهده کردند و در حیات او به سرای جاوید شتافتند. از دیدگاه ایشان، یاران زاهد او، حقیقت را آنطور که بود درک کرده و بر طبق آن عمل میکردند. ابن ابی الحدید در معنای جمله «عملوا فیها بما یبصرون»، عمل به آن چه شایستهتر و اصلح برای ایشان است را عنوان میکند و ممکن است این معنا نیز مطرح گردد که مردمان زاهد به خاطر شدت جهد و کوشش خود، آینده را با دیده دل مینگرند، به همین خاطر برحسب مشاهدات خود از زندگی آخرت عمل میکردند و این مانند گفتار دیگر علی (علیهالسلام) است که اگر پردهها برداشته شود بر یقین علی افزوده نمیگردد ( ابن ابی الحدید، 11/180).
بعضی دیگر از محققان نیز در توضیح این عبارت به مقایسه اهل دنیا و اهل آخرت میپردازند که بناء اولی بر شک و تردید و بناء دیگری بر یقین استوار است. اهل دنیا نسبت به خداوند و کتب آسمانی و فرشتگان و روز جزا و بهشت و جهنم تشکیک میکنند و به آن چه که محسوس ایشان نباشد، ایمان ندارند. به خلاف اهل آخرت که با یقین و براهین علمی به حقایق ماوراء ماده ایمان داشته و براساس بصیرت و مشاهدات یقینی عمل میکنند ( هاشمی خویی، 14/424).
منبع:خبرگزاری فارس
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج