عبادت نيكان
عالمان بزرگ ما در كنار ديگر ابعاد دين حنيف اسلام، به امر پرستش توجه فوق العاده اي مبذول داشته اند و علاوه بر علم، در مرحله ي عبادت و عمل نيز گوي سبقت از ساير مردم ربوده، و در اين راه بر فراز قله هاي عالي عبوديت صعودي كرده اند؛ علماي بزرگ ما، براي واجبات و مستحبات و ادعيه و زيارات و نمازهاي مستحب اهميت ويژه اي قائل بودند و اگر كسي بخواهد فرزند خلف آن بزرگواران و « عالمان رباني» باشد، بدون شك لازم است به آنان اقتدا كند.
اينك چند نمونه از عبادت هاي چهره هاي درخشان عالم روحانيت و توجه فراوان آنان به فرائض و مستحبات:
امام خميني
يكي از نزديكان ايشان در اين باره گفته است:
امام هيچ گاه از اذكار و نوافل و مستحبات غافل نمي ماند و حتي در حال قدم زدن، ذكر مي گفت و زيارت مي خواند. روزانه چند نوبت در هر فرصت مناسبي كه پيش مي آمد قرآن مي خواند و معمولاً بعد از نماز صبح، قبل از نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و يا در هر فرصت ديگر، مقيد به اين مستحب الهي بود و ما بارها كه در روز خدمت ايشان مي رسيديم ايشان را مشغول خواندن قرآن مي يافتيم. در منزل خيابان دربند شميران، بارها امام را با صدايي ملكوتي مشغول خواندن دعاي كميل ديديم.(1)
امام در نجف اشرف هر روز در ماه رمضان ده جزء قرآن مي خواندند، يعني در هر سه روز يك دوره قرآن مي خواندند. فرزند امام مي گفت: شبي در ماه رمضان، من پشت بام خوابيده بودم. بلند شدم ديدم كه صدا مي آيد، متوجه شدم آقاست كه در تاريكي در حال نماز خواندن است و دست هايش را طرف آسمان دراز كرده و گريه مي كند. برنامه ي عبادي ايشان اين بود كه در ماه رمضان، شب تا صبح بيدار بودند و بعد از نماز صبح استراحت مي كردند.(2)
ميرزاي شيرازي بزرگ
در شرح احوال عالم رباني، مرجع شجاع آگاه؛ يعني، ميرزا محمدحسن شيرازي، صاحب فتواي مشهور در تحريم تنباكو آورده اند:
او بيشتر آيات قرآن را حفظ بود، همچنين دعاهاي ماه رمضان را و دعاهايي را كه در ديگر اوقات قرائت مي كرد و زيارت هايي را كه در حرم امامان مي خواند. در حرم ها كتاب دعا با خود نمي برد، با اين كه مدتي دراز دعا و زيارت مي خواند؛ و از آن جا كه رقيق القلب بود و چشمه ي اشكش هم جوشان، بسيار مي گريست آن هم با صداي بلند در نفوس همگان حتي فرزندان خود، حشمتي عظيم داشت و اين همان شكوه رباني بود.(3)
حجة الاسلام شفتي
مرحوم ميرزا محمد تنكابني رحمه الله مي گويد:
من در اوايل ورودم به نجف اشرف، براي نماز مغرب و عشا به مسجد شيخ طوسي، كه صاحب جواهر در آن جا اقامه جماعت مي كرد، مي رفتم؛ ولي نماز صبح را به مرحوم شفتي اقتدا مي كردم و براي درك نماز صبح او هر روز از خانه ام كه مسافت تقريباً زيادي تا مسجد وي داشت، بدان جا مي رفتم و در نماز جماعت نزديك او مي ايستادم. سيد همه ي نماز را با خضوع تمام و با حزن بلكه با گريه مي خواند و بر هر مستمعي واضح مي شد تكه نماز او با نهايت حضور قلب است و در نوافل هم ذكر ركوع و سجود را سه بار مي خواند و زير كف هاي دست هم مهر مي گذاشت. خلاصه، نماز آن بزرگوار در حضور و خضوع، عديل و بديل نداشت و مستمع را هم به گريه مي انداخت. سيد مناجات « خمس عشره» را حفظ كرده بود و با گريه آن را مي خواند.
شنيدم كه نماز آخوند مولي علي نوري، حكيم معروف، در خوف و هيبت و حضور قلب، كامل تر از نماز حجة الاسلام شفتي بوده است. در آن زمان، علماء غالبا نمازها را بهتر از علماي اين عصر مي خواندند و پدرم نمازش با نهايت حضور قلب بود و مرحوم حاج محمدابراهيم كلباسي نيز نمازش كامل بود و بسيار نماز را طول مي داد.(4)
ميرزا سليمان تنكابني
صاحب قصص العلماء، درباره پدرش مرحوم ميرزا سليمان تنكابني رحمه الله از شاگردان بزرگ آخوند ملاعلي نوري رحمه الله، مي نويسد:
پدرم مواظب نماز اول وقت و نوافل رواتب بود و هر روز يك جزء قرآن تلاوت مي كرد و نيز هر روز صبح سوره ي يس و صدمرتبه « لا اله الا اللهُ الملك الحق المبين» و برخي اوراد ديگر را مي خواند و سوره ي واقعه را در نافله ي عشا قرائت مي كرد و نماز شبش ترك نشد. شبي وقت سحر از خواب بيدار شدم ديدم پدرم نشسته است و به شدت مي گريد. بعد از مدتي كه گريه اش تمام شد، از سبب آن سوال كردم. در پاسخ فرمود: « در قنوت نماز وتر، مناجات « خمس عشرة» مي خواندم و مي گريستم. ناگاه شنيدم كه از سقف اتاق آوازي بر آمد كه: « ايها العالم العامل…».
مرحوم والد بيش از اين سخني نگفت و دنباله ي صدايي را كه شنيده بود اظهار نكرد. سپس افزود: « وقتي آن آواز را شنيدم، چنان گريه بر من مستولي شد كه نتوانستم نماز را تمام كنم. بي اختيار نشستم و گريستم و تا من زنده ام راضي نيستم اين ماجرا را بر كسي نقل كنيد».
آن مرحوم مناجات « خمس عشرة» را در نماز وتر مي خواند.(5)
ادارك شب قدر
حاج محمد ابراهيم كلباسي كه از معاصران ميرزاي قمي و سيد شفتي و از شاگردان بحرالعلوم و صاحب رياض است، شب قدر را با عبادت ادراك كرد؛ زيرا براي درك كردن شب قدر يك سال شب تا صبح عبادت كرد.(6)
هم چنين سيدعلي، صاحب رياض شب هاي جمعه را تا صبح احيا مي داشت و به عبادت خداوند متعال مشغول بود.(7)
شيخ انصاري
عباداتي كه شيخ انصاري قدس سره از سن بلوغ تا آخر عمر به آنها مواظبت داشت، گذشته از فرائض و نوافل شبانه روزي و ادعيه و تعقيبات، عبارت بودند از: قرائت يك جزء قرآن و نماز حضرت جعفر طيار و زيارت جامعه و عاشورا در هر روز.(8)
حاج ميرزا حسين خليلي
درباره ي اين مرد بزرگ كه از رهبران جنبش مشروطه است آورده اند:
وي اخلاقي نيكو و نفسي كريم و دستي باز و محضري خوش و شمايلي زيبا داشت. با متانت و وقار و در عين حال متواضع و لطيفه گو بود و در انجام دادن وظايف مسجد كوفه و سهله و ديگر عبادات كوتاهي نمي ورزيد. در همه ي سالها، دهه ي آخر ماه رمضان را در مسجد كوفه معتكف بود و در بين الطلوعين زيارت عاشورا از او ترك نمي شد و در اغلب زيارات مخصوصه از نجف تا كربلا را پياده مي پيمود.(9)
ميرزا محمد جعفر انصاري
اين عالم جليل از بستگان شيخ انصاري و از مراجع خوزستان بوده است. او با آن همه مشاغل درسي عباداتي كه از سن بلوغ مشغول آنها بود ترك ننمود. گذشته از نوافل شبانه روزي و قرائت يك جزء كلام الله و نماز حضرت جعفر طيار، هر روز زيارت جامعه و عاشورا را در يك جلسه ايستاده به جا مي آورد و هنگام عبادت توجه خاصي داشت. حافظه اش بسيار عجيب بود و قرآن مجيد و تعقيبات نمازها و دعاهاي هر ماه و هر روز و شب ماه مبارك رمضان را از حفظ داشت.(10)
علامه طباطبائي
علامه در مراتب سير و سلوك معنوي مراحلي را پيموده بود. اهل ذكر و دعا و مناجات بود، در بين راه غالباً ذكر خدا را بر لب داشت. در جلسات، وقتي جلسه به سكوت مي كشيد، ديده مي شد كه لب هاي استاد، به ذكر خدا حركت مي كرد. به نوافل مقيد بود. و حتي گاهي ديده مي شد كه در بين راه مشغول خواندن نمازهاي نافله است. شب هاي ماه رمضان تا صبح بيدار بود، مقداري مطالعه مي كرد و بقيه را به دعا و قرائت قرآن و نماز و اذكار مشغول بود. در قم هفته اي حداقل يك بار به حرم حضرت معصومه عليها السلام مشرف مي شد و در تابستان غالباً به زيارت حضرت رضا عليه السلام مي شتافت. شب ها به حرم مطهر مشرف مي شد و در بالاي سر مي نشست و با حال خضوع به زيارت و دعا مي پرداخت.(11)
شيخ آقا بزرگ تهراني
در شرح احوال اين عالِم پركار و نمونه ي عالي استقامت و همت والا نوشته اند:
شيخ با اين همه اشتغال پر دامنه ي علمي و تتبعات فرصت گيري كه داشت، از انجام دادن عبادات و رياضات شرعي و تهذيب و ترويض نفس غفلت نمي كرد. شب چهارشنبه هر هفته پياده از نجف به مسجد سهله مي رفت و در آن جا به نماز و دعا و عبادات مي پرداخت، اين كار وي تا مدتي پس از رسيدن به هشتاد سالگي ادامه داشت. امام جماعت نيز بود و اين سنت ديني و اجتماعي را به پا مي داشت. تا سال 1376ق در مسجد شيخ طوسي ( در نجف) نماز جماعت مي خواند. از اين سال به بعد كه در راه كربلا دچار تصادف شد و آسيب ديد به علت دوري راهِ مسجد طوسي تا منزل وي، مسجد آل طرُيحي را انتخاب كرد، و تا چند سال پيش از درگذشتن اين سنت را تعطيل نكرد.(12)
سيد حسين خوانساري
سيد حسين خوانساري استاد ميرزاي قمي رحمه الله نماز شب و زيارت عاشورا و نماز جماعت را ترك نكرد، و هرگاه به مسجد نمي رفت، در منزل با زن و فرزند خود نماز جماعت مي خواند. بسيار با انصاف بود و با افراد مستمند مواسات مي ورزيد و در اصلاح امور مسلمان ها اهتمامي عجيب داشت. حاكم شهر خوانسار دستور داد مخصوص وي مسجدي جامع ساختند كه نماز جمعه و جماعتش در آن برپا مي شد. (13)
حاج مولي هادي سبزواري
اين حكيم الهي هر شب در زمستان و تابستان و بهار و پاييز ثلث آخر شب را بيدار بود و در تاريكي شب عبادت مي كرد تا اول طلوع آفتاب و اول شب چند ساعت در تاريكي عبادت مي كرد.(14)
آقا نجفي قوچاني
اين عالم روشن ضمير، درباره ي احوال زمان طلبگي خويش مي نويسد:
… در سال سوم اقامت و تحصيل ما در اصفهان به تأثيرات مواعظ استاد كامل، آخوند كاشي كه نزد او منظومه ي سبزواري مي خوانديم، و به اقتضاي معارفي كه از آن استاد گوشزد ما مي شد، كم كم متمايل به شب زنده داري گرديديم. تا آن كه به خيال رياضت افتادم. در رياضت خانه ي شيخ بهايي در تخت فولاد اصفهان ميان قبرستان، در زيرزميني به اندازه ي قبري، با سنگ هاي ناخراشيده مسقف نموده اند به گوديِ دو پله، فقط قبري است لكن رو به قبله، به اندازه اي كه نماز و ركوع و سجود بتوان به جا آورد. خيال كردم به رفقا وانمود نمايم كه من مي روم به تهران و بيايم در آن زير زميني تخت فولاد، روزها در آن پنهان باشم و شب ها در صحرا، در جوار مردگان، رذائل را از خود دور كنم و به فضائل آراسته گردم و مقام و منازل عارفين را نيز سياحتي كرده باشم. مدتي در اين خيال ها بودم و گاهي خيال مي كردم كه اين كار صرف رهبانيت است … و شب هاي جمعه روضه مي خوانديم .. و قرار گذاشتيم با خود كه تا صبح بيدار باشيم و مشغول تلاوت قرآن و ادعيه و اوراد باشيم و در بين الطلوعين اشتغال به زيارت عاشورا و خيال تخت فولاد كم كم از سر ما بيرون رفت. (15)
آخوند خراساني
آقا نجفي قوچاني رحمه الله در كتاب حياة الاسلام مي نويسد:
آخوند در دو وقت صبح و مغرب، نماز به جماعت مي گزارد، الا در ماه مبارك رمضان كه هر سه وقت نماز را به جماعت ادا مي نمود، و نوافل شبانه روزي از آن جناب فوت نمي شد؛ لكن نه صرف اداي تكليف باشد، بلكه روح جذبه ي حق از عباداتش هويدا بود.
يكي از همسايگان آن جناب مي گفت: بام خانه ي ما متصل به بام منزل ايشان بود و ايشان در سجده سوز و گداز و ناله ي دلخراشي داشتند كه هر قسي القلب مي شنيد، محال بود كه منقلب نشود، گويا محب واصلي است كه داد از زمان فراق دارد و يا عبد جنايت كاري است كه اين همه خوف و اضطراب دارد.
باطني صاف و ظاهري نظيف داشت. ابداً پيرايه نداشت و از تزوير و تدليسات بري و عاري بود و درغايت مراقبت نفس خود بود و تشرف به زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام از ايشان فوت نمي شد؛ لكن مختصر انجام مي داد.
در تشيع جنازه ها و مجالس فاتحه و عيادت مريضان و امور حسبيه و حوايج نوعي و شخصي مسلمان ها حاضر بود و همه ي ارباب حوائج از اين مرد مقضيُّ المرام مي شدند.(16)
مولي محمد تقي برغاني قزويني
در احوال مولي محمدتقي برغاني رحمه الله، كه در محراب عبادت هنگام سحر در حالي كه مشغول خواندن مناجات « خمس عشرة» در سجده بود به دست فرقه ي بابيه به شهادت رسيد، نوشته اند:
عبادت آن جناب چنان بود كه از نصف شب تا طلوع صبح صادق به مسجد خود مي رفت و به مناجات و ادعيه و تضرع و زاري و تهجد اشتغال داشت و مناجات « خمس عشرة» را از حفظ مي خواند و بر اين روش و شيوه ي پسنديده استمرار داشت تا همان شب كه شربت شهادت نوشيد.(17)
سيد صدرالدين عاملي اصفهاني
مرحوم حاج شيخ عباس قمي رحمه الله در شرح حال اين عالم بزرگوار مي نويسد: اين سيد جليل بكاء و كثير المناجات بود. شبي از شب هاي ماه رمضان داخل حرم اميرالمؤمنين عليه السلام شد. بعد از زيارت پشت سر مقدس نشست و شروع كرد به خواندن دعاي ابوحمزه، همين كه كلمه ي « الهي لاتؤدبني بعقوبتك» را بر زبان آورد گريه او را گرفت و پيوسته اين كلمه را مكرر كرد و گريه كرد تا غش كرد و او را از حرم مطهر بيرون بردند.(18)
شيخ مفيد
ابويعلي جعفري، داماد شيخ مفيد و يكي از شاگردان او در وصفش گويد: شب ها جز اندكي نمي خوابيد و باقي را به نماز يا مطالعه يا تدريس يا تلاوت قرآن مجيد مي گذرانيد.(19)
متأسفانه برخي در اين امر دچار افراط يا تفريط شده اند. شماري همين كه چند اصطلاح خشك آموختند و چند بيت از الفيه ي ابن مالك را حفظ كردند دچار تكبر مي شوند و به نماز جماعت و دعا و زيارت پشت پا مي زنند و وردشان اين است كه مقام عالم بسي بالاتر از عابد است و دعا و قرآن و زيارت، كار پيرزن هاي بيكار و فارغ از تحصيل و مشاغل اجتماعي است و درس خواندن واجب است و اين امور مستحب! اينان نمي دانند كه افرادي مانند عالماني كه ياد شدند با آن بلندي مقام علمي و با آن همه مشاغل اجتماعي، چقدر براي عبادت ارزش قائل بودند و به آن ارج نهادند. علم بدون عبادت شايسته، در حقيقت علم نيست و ارزشي ندارد، بلكه چيزي جز انباشتن اصطلاح خشك نيست.
در مقابل اين گروه، دسته ي ديگري تنها به دعا و زيارت چسبيده اند. و ابعاد ديگر اسلام را كنار گذاشته و تنها مشغول اين بُعد- آن هم به طور زيان بار شده اند و اين دين حنيف را به زيارات و امثال آنها منحصر كرده اند. اهل درس و مطالعه و تدريس نيستند و اوقات را به بطالت و تنبلي و سستي مي گذرانند و بهانه مي آورند كه « علم غرور مي آورد» و « علم حجاب اكبر است». اينان نيز، سخت در اشتباهند درباره ي آنان سخن حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام صادق است كه فرمود: « لا تَرَي الجاهِلَ اِلّا مُفرِطا أو مُفَرِّطا» ؛ انسان هاي نادان، يا دچار افراط اند يا تفريط.(20)
اگر آدمي، با دعا خواندن و تسبيح گرداندن عالم و مهذب مي شد چه لزومي داشت بزرگان ما، براي تحصيل علم آن همه خون جگر بخورند؟ و آن همه دچار محروميت و مشكلات و سختي ها و مصائب توان فرسا شوند؟ اين گروه، بي سواد مي مانند و جز سربار جامعه بودن و بيت المال را مصرف كردن و آبروي روحانيت شيعه را بردن، نتيجه اي ندارند.
باري، در اين امر افراط و تفريط هر دو غلط است. طلبه بايد داراي روشي معتدل، و در حد توان مشغول تحصيل باشد و در اين راه كوشش كند و تمام سعي و نيروي خود را به كار اندازد، و در كنار آن، به عبادات و زيارت و دعاها بپردازد و به طوري كه به تحصيل ضرر نرسد، اين مستحبات را نيز به جا آورد و روز به روز بر توجهاتش به خداوند متعال و ائمه ي اطهار عليهم السلام بيفزايد.
پي نوشت ها :
1. فرازهايي از ابعاد روحي، اخلاقي و عرفاني امام خميني، ص19.
2. همان، ص 70.
3. بيدارگران اقاليم قبله، ص219-220 و ميرزاي شيرازي، ترجمه ي هدية الرازي، ص51-52.
4. قصص العلماء، ص 104 و 137.
5. همان، ص73.
6. همان، ص 118 و الفوائد الرضويه، ص 10.
7. وحيد بهبهاني، ص192.
8. زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص90.
9. همان، ص 249.
10. همان، ص 382.
11. يادنامه ي علامه طباطبائي، ص 131؛ با تلخيص.
12. شيخ آقا بزرگ، ص7-8.
13. مناهج المعارف، ص 179.
14. اسرار الحكم، ص 20، مقدمه.
15. سياحت شرق، ص 196-198، با تلخيص.
16. مرگي در نور، ص 394-395.
17. نجوم السماء، ص 408-411. شرح زندگاني او در شهداء الفضيله علامه اميني و ترجمه ي فارسي آن به نام شهيدان راه فضيلت، ص 476-479 آمده است.
18. منتهي الآمال، ج5، ص63، بخش شرح احوال اولاد امام موسي بن جعفر عليه السلام.
19. فيض القدير، محدث قمي، ص 117.
20. نهج البلاغة، ص 479. باب « حكم» حكمت شماره 70.
منبع مقاله :
مختاري، رضا، (1386)، گزيده سيماي فرزانگان، قم: بوستان کتاب، چاپ ششم