عدالت اجتماعی
«لَا یَجْرِی لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَیْهِ، وَلَا یَجْرِی عَلَیْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ، وَلَوْ کَانَ لِأَحَدٍ أَنْ یَجْرِیَ لَهُ وَلَا یَجْرِیَ عَلَیْهِ، لَکَانَ ذَلِکَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ، وَلِعَدْلِهِ فِی کُلِّ مَا جَرَتْ عَلَیْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ. وَلَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوهُ، وَجَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَیْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ، وَتَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِیدِ أَهْلُهُ.» (1)
برای کسی حقی فراهم نمیشود مگر این که برعهدهی او تکلیفی بار میگردد، و برعهدهی کسی تکلیفی بار نمیشود مگر این که برای او حقّی فراهم میگردد؛ و اگر این امکان بود که حق برای کسی فراهم شود و تکلیفی بر او بار نگردد، بیگمان این حق یکسویه فقط ویژهی خدای پاک از هر کاستی بود، نه کسی دیگر از آفریدگانش، به خاطر قدرت او بر بندگانش، و به سبب عدالت او که در همهی فرمانهای گوناگونش محقق است؛ لیکن خدای پاک از هر کاستی، حق خود را بر بندگان چنین قرار داده است که او را فرمان برند، و پاداش آنان را بر خود دو چندان یا بیشتر نهاده است؛ که او سزاوار چنین پاداشدهی براساس فزونبخشی است، و او شایستهی چنین گستردگی در افزوندهی است. «حقیقت این است که ایمان به خداوند از طرفی زیربنای اندیشهی عدالت و حقوق ذاتی مردم است، و تنها با اصل قبول وجود خداوند است که میتوان وجود حقوق ذاتی و عدالت واقعی را به عنوان دو حقیقت مستقل از فرضیهها و قراردادها پذیرفت؛ و از طرف دیگر بهترین ضامن اجرای آنها است.» از بیان امام (علیهالسلام) استفاده میشود که در آن جا که دو طرف وجود دارد، حتی رابطهی انسان با خدا، حقوق دو طرفه است، و خداوند از سر لطف و بخشش خود، رابطهی میان خود و بندگانش را دو طرفه قرار داده است. بنابراین، در روابط اجتماعی هیچ حقّ یک طرفهای برای کسی وجود ندارد، و پاسداشت حقوق و حدود در این عرصه، به زندگی اجتماعی سلامت میبخشد و آن را در مسیر درست راه میبرد.
در اندیشه و سیرهی علی (علیهالسلام) حقوق انسانها و پاسداشت آن بر همه چیز مقدم است؛ و هیچ حرمتی، همچون حرمت انسان مهم و اساسی نیست، چنان که وی در این باره فرموده است:
«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَنْزَلَ کِتَاباً هَادِیاً بَیَّنَ فِیهِ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ. فَخُذُوا نَهْجَ الْخَیْرِ تَهْتَدُوا، وَ اصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا. الْفَرَائِضَ الْفَرَائِضَ، أَدُّوهَا إِلَى اللَّهِ تُؤَدِّکُمْ إِلَى الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ حَرَاماً غَیْرَ مَجْهُولٍ، وَ أَحَلَّ حَلَالًا غَیْرَ مَدْخُولٍ، وَ فَضَّلَ حُرْمَةَ الْمُسْلِمِ عَلَى الْحُرَمِ کُلِّهَا، وَ شَدَّ بِالْإِخْلَاصِ وَ التَّوْحِیدِ حُقُوقَ الْمُسْلِمِینَ فِی مَعَاقِدِهَا. فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ إِلَّا بِالْحَقِّ، وَ لَا یَحِلُّ أَذَى الْمُسْلِمِ إِلَّا بِمَا یَجِبُ.» (2)
همانا خدای متعال کتابی راهنما را نازل فرمود و در آن نیک و بد را آشکار نمود؛ پس راه خیر را بگیرید تا هدایت شوید، و از راه شرّ برگردید و به راه راست روید. واجبها! واجبها! آن را برای خدا به جا آرید که شما را به بهشت میرساند. بیگمان خداوند حرامی را حرام کرده که ناشناخته نیست، و حلالی را حلال کرده که از عیب خالی است؛ و حرمت مسلمانان را از دیگر حرمتها برتر نهاده، و حقوق آنان را در بنیان اخلاص و یکتاپرستی پیوند داده است. پس مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او آزاری نبینند جز آن که برای حق بُوَد، و گزندِ مسلمان روا نیست جز در آن چه واجب شود.
در این سخن چون مقام بیان، اسلام و مسلمانان است، حرمت و حقوق آنان مطرح شده است وگرنه همهی انسانها حرمت و حقوق دارند، و هر کس به عنوان شهروند در یک جامعه از حرمت و حقوق شهروندی بهرهمند است، و تنظیم روابط اجتماعی براساس حرمتها و حقوق و حدود، عاملی اساسی در شکلگیری عدالت اجتماعی است. امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در این بیان، مبنایی اساسی برای حرمتداری و پاسداشت حقوق و حدود انسانها مطرح کرده و آن توحید و یکتاپرستی و اخلاص است؛ بدین معنا که توحید زیرساخت و بنیان حرمتداری و پاسداشت حقوق است، و به محض این که کسی به خدا پیوند میخورد، به پاسداشت حریمها و حقوق و حدود متعهد میگردد، و این بنیانی راسخ در شکلگیری عدالت اجتماعی است. در اندیشهی امام علی (علیهالسلام) اعتقاد و ایمان به خداوند استوارترین پشتوانهی عدالت و تکیهگاه اساسی پاسداشت حقوق انسانها مطرح شده است. به تعبیر استاد شهید، مرتضی مطهری:
«حقیقت این است که ایمان به خداوند از طرفی زیربنای اندیشهی عدالت و حقوق ذاتی مردم است، و تنها با اصل قبول وجود خداوند است که میتوان وجود حقوق ذاتی و عدالت واقعی را به عنوان دو حقیقت مستقل از فرضیهها و قراردادها پذیرفت؛ و از طرف دیگر بهترین ضامن اجرای آنها است.» (3)
بیشتر بخوانید: عدالت از نگاه شهید مطهری
بر این مبنا، زیست مسلمانی، زیستی است براساس پاسداشت حقوق دیگران؛ گفتار، زبان و ادبیاتی مرزبانانه، و کردار، رفتار و سلوکی پاسدارانه؛ به گونهای که هیچ حریمی را نمیشکند و هیچ حقی را زیر پا نمیگذارد، و جز در چارچوب حق و قانون برخوردی نمینماید. (4) امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در خطبهای که پس از بیعت مردم با وی در مدینه ایراد کرد، آنان را به رویکرد به خدا، به روابط و مناسباتی به دور از هرگونه حریمشکنی و زیرپا گذاشتن حقوق و حدود یکدیگر فراخواند و فرمود:
«فَاسْتَتِرُوا بِبُیوتِکُمْ، وَأَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ؛ وَالتَّوْبَةُ وَرَائِکُمْ، وَلَا یَحْمَدْ حَامِدٌ إِلَّا رَبَّهُ، وَلَا یَلُمْ لَائِمٌ إِلَّا نَفْسَهُ.» (5)
مردم! درون خانهی خویش جای گیرید، و راهِ آشتی با یکدیگر را در پیش؛ و به توبه گرایید، و جز پروردگارِ خود را مستایید، و جز خود را ملامت منمایید.
عدالت اجتماعی، جز در پرتو پاسداشت همه جانبهی حقوق و حدود یکدیگر، و مسالمت اجتماعی، و اصلاح روابط و مناسبات، و پرهیز از هرگونه ستم به یکدیگر، رخ نمینماید.
پاسداشت ارزشهای اجتماعی
عدالت اجتماعی به شدت در گرو پاسداشت ارزشهای اجتماعی است؛ ارزشهایی چون، احسان به یکدیگر، مشارکت در امور خیر، امر به معروف و نهی از منکر، صراحت و صداقت ورزیدن با یکدیگر، خیرخواهی و انتقاد، تکریم و احترام نمودن یکدیگر و… ریشه زدن درخت عدالت اجتماعی و تناور شدن جان عدالت در گرو استوار شدن ارزش اجتماعی است. بدون حاکمیت ارزشهایی چون حق گفتن، خیرخواهی نمودن، راست گفتن، همراه حق بودن، خدا را فرمانبرداری کردن، یکدیگر را به خیر رهنمون شدن، از بدخویی پرهیز داشتن، از گناه دوری کردن، ریاستیز بودن، و اخلاق اجتماعی را پاس داشتن، عدالت اجتماعی راهی برای تحقق نمییابد. در جامعهای که ارزشها لگدمال گردد و ضدّ ارزشها میدان یابد، عدالت اجتماعی نمیتواند رخ نماید؛ از این رو به سامان بودن ارزشهای اجتماعی بستری اساسی برای تحقق عدالت اجتماعی است. امام علی (علیهالسلام) در توصیف جامعهی پشت کرده به ارزشهای اجتماعی و روی کرده به ضدّ ارزشهای اجتماعی و پیامدهای آن فرموده است:
«أَیُّهَا النَّاسُ! إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وَزَمَنٍ کَنُودٍ، یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئاً، وَیَزْدَادُ الظَّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً. لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا، وَلَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا، وَلَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا.» (6)
مردم! ما در روزگاری به سر میبریم ستیزنده و ستمکار، و زمانهای سپاسندار که نیکوکار در آن بدکار به شمار آید، و ستمکار در آن سرکشی افزاید. از آن چه دانستیم سود نمیبریم، و آن چه را نمیدانیم نمیپرسیم؛ و از بلایی، تا بر سرمان نیامده، نمیترسیم.
در جامعهای که جای نیکی و بدی عوض شده باشد، صراحت و صداقت را نپسندند، و ریاکاری و فریبکاری را بجویند؛ خیرخواهی و انتقاد را برنتابند، و چاپلوسی و تملق را خوشایند دارند، عدالت نمیتواند شکوفا شود. در جامعهای که جهالت و نادان میدانداری کند، و حکمت و دانایی خانهنشین باشد، راه تحقق عدالت بسته است. در جامعهای که ستمکار بتواند ستم کند و آزاد از عوامل بازدارنده پیش رود و بر ستمکاری خود بیفزاید، عدالت اجتماعی نمیتواند معنا یابد. (7) امام (علیهالسلام) در توصیف جامعهای فرورفته در دگرگونی ارزشهای اجتماعی و به دور از عدالت، فرموده است:
«وَاعْلَمُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ، أَنَّکُمْ فِی زَمَانٍ الْقَائِلُ فِیهِ بِالْحَقِّ قَلِیلٌ، وَاللِّسَانُ عَنِ الصِّدْقِ کَلِیلٌ، وَاللَّازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِیلٌ. أَهْلُهُ مُعْتَکِفُونَ عَلَى الْعِصْیَانِ، مُصْطَلِحُونَ عَلَى الْإِدْهَانِ. فَتَاهُمْ عَارِمٌ، وَشَائِبُهُمْ آثِمٌ، وَعَالِمُهُمْ مُنَافِقٌ، وَقَارِنُهُمْ مُمَاذِقٌ. لَا یُعَظِّمُ صَغِیرُهُمْ کَبِیرَهُمْ، وَلَا یَعُولُ غَنِیُّهُمْ فَقِیرَهُمْ.» (8)
بدانید، خدا به شما رحمت آرد! شما در زمانی به سر میبرید که گویندهی حق اندک است در آن، و زبان در گفتن راست ناتوان. آنان که با حقاند خوارند و مردم به نافرمانی – خدا – گرفتار، و سازش با یکدیگر را پذیرفتار. جوانشان بدخو، و پیرشان گنهکار؛ عالمشان دورو، و قاری و مبلّغ دینشان سودِ خودجو. نه خردشان سالمند را حرمت نهد، و نه توانگرشان مستمند را کمک دهد.
بیشتر بخوانید: اثرات و نتایج عدالت اجتماعی
ریشه زدن درخت عدالت اجتماعی و تناور شدن جان عدالت در گرو استوار شدن ارزش اجتماعی است. بدون حاکمیت ارزشهایی چون حق گفتن، خیرخواهی نمودن، راست گفتن، همراه حق بودن، خدا را فرمانبرداری کردن، یکدیگر را به خیر رهنمون شدن، از بدخویی پرهیز داشتن، از گناه دوری کردن، ریاستیز بودن، و اخلاق اجتماعی را پاس داشتن، عدالت اجتماعی راهی برای تحقق نمییابد. (9)
پینوشتها:
1. نهجالبلاغه، خطبهی 216.
2. همان، خطبهی 167.
3. سیری در نهجالبلاغه، ص 124.
4. تراز حیات: ساختارشناسی عدالت در نهجالبلاغه، صص 218-219.
5. نهجالبلاغه، کلام 16.
6. نهجالبلاغه، خطبهی 32.
7. تراز حیات: ساختارشناسی عدالت در نهجالبلاغه، ص 232.
8. نهجالبلاغه، کلام 233.
9. تراز حیات: ساختارشناسی عدالت در نهجالبلاغه، ص 233.
منبع مقاله :
دلشاد تهرانی، مصطفی؛ (1394)، سبک زندگی در نهجالبلاغه (سیرهشناسی): عدالت، تهران: انتشارات دریا، چاپ اول