خانه » همه » مذهبی » عرضه حديث بر امامان (علیهم السّلام) (2)

عرضه حديث بر امامان (علیهم السّلام) (2)

عرضه حديث بر امامان (علیهم السّلام) (2)

از نخستين كسانى كه عرضه حديث را آغاز كرده اند، «ابوالطفيل عامر بن واثله» است. او كه اصحاب حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و از ياران حضرت على(علیه السّلام) است، حديثهايى مربوط به رجعت از صحابه بزرگ حضرت رسول چون سلمان و ابوذر و مقداد و اُبىّ بن كعب مى شنود و از آنجا كه معانى آنها سنگين و مشكل بوده

e4eccaee 70f9 4397 9ecd 7cd18e96e923 - عرضه حديث بر امامان (علیهم السّلام) (2)

0002675 - عرضه حديث بر امامان (علیهم السّلام) (2)
عرضه حديث بر امامان (علیهم السّلام) (2)

 

نويسنده: عبدالهادى مسعودى

 

1 ـ عرضه حديث در زمان امام على (علیه السّلام)
 

از نخستين كسانى كه عرضه حديث را آغاز كرده اند، «ابوالطفيل عامر بن واثله» است. او كه اصحاب حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و از ياران حضرت على(علیه السّلام) است، حديثهايى مربوط به رجعت از صحابه بزرگ حضرت رسول چون سلمان و ابوذر و مقداد و اُبىّ بن كعب مى شنود و از آنجا كه معانى آنها سنگين و مشكل بوده است، آنها را بر حضرت امير(علیه السّلام) عرضه مى كند. حضرت آنها را تصديق و براى او تفسير و تبيين مى كند.21
فرد ديگر، سليم بن قيس الهلالى است. او در كتابش مى گويد:
احاديثى را از سلمان و ابوذر و مقداد و حضرت على(علیه السّلام) مى شنيدم و آنها را بر بقيه اين بزرگان عرضه مى نمودم.22
نمونه اى از اين احاديث را كلينى در كافى گزارش كرده است.23 در اين بخش مى توان به همان حديث كه در مقدمه مقاله آمد اشاره نمود، زيرا آن خود نمونه اى از عرضه كلى حديث است.

2 ـ عرضه در زمان امام حسن (علیه السّلام)
 

همانگونه كه گفته آمد، عرضه حديث، تابعى از فراوانى حديث و درگيرى ذهنى راويان با آن بوده است. هرگاه نقل حديث كم مى شده و يا جريان مسلّط فكرى و سياسى، از آزاد انديشى و نقد و چون و چرا در آنچه به نام حديث بر جامعه القاء مى شده است، جلوگيرى مى نموده است، عرضه حديث نيز رو به نقصان مى رفته است. در دوران امامت امام حسن(علیه السّلام) ، خانه علم را دربستند و زبانهاى «وهب بن منبّه» و «ابوالدرداء» و «ابوهريرة» را گشودند و با مسلّط كردن كسى چون «مروان» بدزبان، مدينه را در مقابل شام، ساكت نمودند. از اين رو تعداد احاديثى كه راويان از امام حسن مجتبى(علیه السّلام) نقل كرده اند بسيار اندك است و به جز خطبه هايى در زمان خلافت و احاديثى در زمان خلافت پدر بزرگوارش بيشتر احاديث امام حسن تنها از طريق امامان بعدى شيعه نقل شده است. با اين همه در ميان اين احاديث اندك مى توانيم نشانه هايى از جريان عرضه حديث بيابيم.
يك: «ابن سعد» در طبقات با سندش از«عمروبن الأصم» نقل مى كند كه در خانه «عمرو بن حريث» بر امام حسن مجتبى(علیه السّلام) وارد مى گردد و مى گويد:
إن ناساً يزعمون أن عليّاً يرجع قبل يوم القيامة، فضحك وقال: سبحان اللّه، لو علمنا ذلك مازوّجنا نساءه ولاساهمنا ميراثه.24
گرچه اين حديث با احاديث بسيار ديگر كه رجعت را براى امامان اثبات مى نمايد در تعارض است ـ و به همين جهت آن را ترجمه نمى كنيم ـ، امّا گوياى آن است كه راوى به جهت خلجان ذهنى و عدم توانايى تحمل مفهوم سنگين حديث، راهى جز عرضه بر پيشگاه امام حسن مجتبى(علیه السّلام) ندارد و اين همان انگيزه عرضه احاديث رجعت از سوى «ابوالطفيل» است كه در بخش گذشته بدان اشاره شد. گرچه در آنجا به جهت تحمّل راوى، امام آنها را تأييد مى كند.
دو: گاه احاديث صحابه پيامبر بر امام حسن عرضه شده است كه تراجم نويسانى چون «ابن عساكر» آن را گزارش كرده اند. او در شرح حال امام مجتبى(علیه السّلام) به طريقه اش از «محمد بن يزيد المبرّد» مى آورد:
به امام حسن(علیه السّلام) عرض شد: ابوذر مى گويد: فقر را از غنى و ناخوشى را از تندرستى بيشتر دوست دارم. حضرت فرمود: خداوند ابوذر را رحمت كند، امّا من مى گويم: هر كس بر خير و صلاحى كه خداوند برايش مقدّر كرده، توكل كند، آرزوى حالتى ديگر را در دل نمى پرورد؛ و اين معناى درست خشنودى به قضاى الهى است.25

3 ـ عرضه حديث بر امام حسين (علیه السّلام)
 

خصوصيتهاى اين برهه با دوره امام حسن(علیه السّلام) شباهتهاى بسيارى دارد. امام حسين(علیه السّلام) نيز زير نظر بوده است و امويان، مردم را از تماس با ايشان باز مى داشتند. از اين رو به جز يكى دوگزارش از عرضه حديث بر ايشان، به ما نرسيده است.
يك: حديث سليم از حضرت على(علیه السّلام) كه جهت ترسيم فضاى حديث و تحديث، آن را آورديم، بر امام حسن و امام حسين(علیه السّلام) عرضه شده است. سليم خود به مدينه مى آيد و حديث را براى آنان باز مى گويد: آن دو مى فرمايند:
صدقت، حدّثك أبونا علىّ بهذا الحديث ونحن جلوس وقد حفظنا ذلك عن رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ؛ 26
راست مى گويى، پدرمان حديث را اين گونه براى تو گفت و ما نيز نشسته بوديم. ما اين حديث را از رسول خدا به ياد داشتيم [همان گونه كه پدرمان براى تو گفت، بى هيچ فزونى و كاستى].
دو: واقعه اى كه مى توان به عنوان نمونه اى براى حيات جريان عرضه در زمان امامت امام حسين(علیه السّلام) بدان استشهاد كرد، عرضه گفته مشهور آن زمان در چگونگى پيدايش اذان است. گرچه اين عرضه را «حاكم نيشابورى» از زمان امام حسن(علیه السّلام) گزارش كرده است.27 ولى در كتابهاى روايى شيعه همچون جعفريات و دعائم الاسلام، آن را به امام حسين(علیه السّلام) منسوب مى دارند. ما در اينجا نقل صاحب دعائم را مى آوريم:
از امام حسين(علیه السّلام) درباره گفته مردم كه اذان چنين پديد آمد كه عبداللّه بن زيد خوابى ديد و آن را براى پيامبر باز گفت و حضرت بدان امر كرد، سوال شد. امام حسين(علیه السّلام) فرمود: بر پيامبرتان وحى نازل مى شود و شما خيال مى كنيد كه او اذان را از عبداللّه بن زيد مى گيرد؟! در حالى كه اذان چهره دين شماست. امام حسين(علیه السّلام) خشمناك شد و سپس ماجراى معراج پيامبر و آموزش اذان در آن فضاى ملكوتى را توضيح داد.28
اين داستان بر امام صادق(علیه السّلام) نيز عرضه شده است و ايشان نيز به همين صورت پاسخ گفته اند.29

4 ـ عرضه حديث در زمان امام سجّاد (علیه السّلام)
 

در پى فترت نقل حديث از حسنين(علیهما السّلام) ، امام سجّاد(علیه السّلام) به تشكيل حوزه اى پنهانى از شيعيان مخلص دست زد. «ابوحمزه ثمالى» يكى از بزرگان اين حوزه محدود است كه علاوه بر نقل بسيار از امام زين العابدين(علیه السّلام) ، به عرضه حديث نيز پرداخته است. همو مى گويد:
به صحيفه اى برخوردم كه در آن گفتارى از امام سجّاد(علیه السّلام) مربوط به زهد بود. آن را نوشتم، به حضور امام بردم و همه آن را بر او عرضه كردم. امام آن را شناخت و بر درستى آن و هر چه در آن بود مهر تأييد زد. ابوحمزه سپس متن صحيفه را نقل مى كند.30
مجموعه احاديث نقل شده از سليم بن قيس نيز توسط «ابان بن ابى عياش» ـ ناقل مجموعه ـ بر امام زين العابدين(علیه السّلام) عرضه شده است. ابان بن ابى عياش درمخفيگاه سليم بن قيس با او آشنا مى شود و مجموعه احاديثش را اخذ مى كند، پس از آن، به بصره مى رود و آنها را بر «حسن بصرى» عرضه مى كند و سپس به حضور امام سجّاد مى شتابد و در مجلس سه روزه كه «ابوالطفيل» و «عمربن ابى سلمة» نيز حضور داشته اند، آن را مى خواند و هر سه نفر آن را تأييد مى كنند. در پايان مجلس، امام سجّاد(علیه السّلام) مى فرمايد: صدق سليم، رحمه اللّه، هذا حديثنا كلّه، نعرفه.31
اين عرضه را «كشى» نيز از «عمربن اُذينه» گزارش كرده است، گرچه تفصيلات و اطمينان كمترى دارد.32

5 ـ عرضه حديث در زمان امام باقر (علیه السّلام)
 

در اواخر دوره امامت امام باقر(علیه السّلام) ، حكومت امويان رو به ضعف گذارد و فرصتى براى نحله هاى دينى پديد آمد. شيعيان نيز از اين فضاى نيمه آزاد سود جستند و نقل حديث در خانه امام باقر(علیه السّلام) رونق گرفت. امّا اين رونق، زمينه را براى دنياپرستان و رياست طلبانى چون «مغيرة بن سعيد» نيز آماده كرد. او كه از پايه گذاران خطّ غلوّ است به همراه ديگر غاليان، منافقانه در صف اصحاب امام باقر(علیه السّلام) نفوذ كردند33 و به جعل حديث و دروغ بستن دست يازيدند. از اين رو راويان انديشمند شيعه به عرضه هاى متعددى بر امام باقر(علیه السّلام) رو آوردند؛ گرچه همه آنها تنها حاصل اين انگيزه نبوده است و به سبب به صحنه آمدن امام و رفع اختناق و فشار، نقد و بررسى انديشه هاى ديگر را نيز در اين عرضه ها، مى جستند. اينك نمونه ها:
يك: شيخ طوسى در فهرست، «عبد بن محمد بن قيس بجلى» را صاحب كتاب دانسته است. عبيد از قول پدرش نقل مى كند كه او كتاب را بر امام باقر(علیه السّلام) عرضه كرده است و امام فرمود:
هذا قول اميرالمؤمنين، إنّه كان يقول إذا صلّى…
و سپس بقيه كتاب را نقل كرده است.34 به احتمال فراوان اين كتاب، همان كتاب قضايا و سنن ابورافع است. «ابو رافع» خازن بيت المال كوفه در زمان خلافت حضرت على(علیه السّلام) بوده است.
دو: عبداللّه بن عطا: قلت لأبي جعفر(علیه السّلام) : إنّ الناس يقولون: إنّ علىّ بن أبيطالب ـ صلوات اللّه عليه ـ قال: إنّ أفضل الإحرام أن تحرم من دويرة أهلك. فانكر ذلك أبو جعفر(علیه السّلام) فقال: إنّ رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) كان من أهل المدينة ووقته من ذى الحليفه و إنّما كان بينهما ستّة أميال ولو كان فضلاً لأحرم رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) من المدينة ولكنّ عليّاً ـ صلوات اللّه عليه ـ كان يقول: تمتّعوا من ثيابكم إلى وقتكم؛35
عبداللّه بن عطا مى گويد: به امام باقر(علیه السّلام) عرض كردم: مردم از حضرت على(علیه السّلام) نقل مى كنند كه فرموده است: بهترين احرام آن است كه در همان محل سكونت محرم شوى. امام باقر(علیه السّلام) انكار كرد و استدلال كرد كه حضرت رسول اللّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ساكن مدينه بود و ميقات او «ذوالحليفه» بود، و بين اين دو شش ميل فاصله است و اگر اين، فضيلت بود حضرت مى بايست از مدينه محرم مى گشت. برخلاف اين گفته، على(علیه السّلام) مى فرمود: تا ميقات، از لباس خود بهره جوييد.
سه: «محمد بن مروان» از راويانى است كه شاهد عرضه حديث بر امام باقر(علیه السّلام) بوده است و آن را چنين گزارش مى كند:
قال رجل: جعلت فداك، إنّهم يروون أن أميرالمؤمنين(علیه السّلام) قال بالكوفة على المنبر: لو لم يبق من الدنيا إلاّ يوم، لطوّل اللّه ذلك اليوم حتى يبعث اللّه رجلاً منّى يملأها قسطاً وعدلاً كما ملئت ظلماً وجوراً، قال أبو جعفر(علیه السّلام) : نعم؛ 36
شخصى به امام باقر(علیه السّلام) عرض كرد: فدايت شوم! از اميرمؤمنان روايت مى كنند كه او در كوفه بر منبر فرمود: اگر حتى يك روز از عمر دنيا باقى مانده باشد، خداوند آن را چنان طولانى مى كند تا مردى را از خاندانم برانگيزد كه جهان را پر از عدل و داد كند، آن گونه كه از ظلم و ستم پرگشته است. حضرت باقر(علیه السّلام) آن را تصديق كرد.
چهار: كلينى در كافى37 از عرضه اى گزارش مى دهد كه حاكى از بى اعتنايى راويان و شيعيان به اسم و شهرت راوى است: كوفيان به حجّ مى روند و «زراره» دستورى به آنها مى دهد. آنها به مدينه مى روند و دستور زراره را كه ظاهراً مستند به حديث بوده، بر امام باقر(علیه السّلام) عرضه مى كنند و عظمت و استادى زراره مانع از عرضه نمى شود. راوى اين عرضه، برادر زراره است. از آنجا كه فهم و حلّ روايت احتياج به فقه الحجّ دارد توضيح آن را در كتابهاى فقهى بنگريد.
پنج: از عرضه گزارشهاى تاريخى بر امام باقر(علیه السّلام) نيز نمونه اى در دست است:
«بكير بن عبيداللّه» از «ابو عثمان البجلى» ـ كه چهل سال مؤذن بوده است ـ مى شنود كه مى گويد:
شنيدم كه على(علیه السّلام) در روز جنگ جمل اين آيه را مى خواند: وان نكثوا أيمانهم من بعد عهدهم وطعنوا فى دينكم فقاتلوا ائمة الكفر انهم لاايمان لهم لعلّهم ينتهون. سپس به هنگام قرائت، قسم ياد كرد كه با گروه مورد اشاره اين آيه تا آن روز جنگى رخ نداده است. بكير مى گويد: اين گفته را از امام باقر(علیه السّلام) پرسيدم: فرمود: شيخ [ابوعثمان البجلى] راست مى گويد؛ على(علیه السّلام) اين گونه گفت، همين گونه بود.38
عرضه حديث بر امام باقر(علیه السّلام) نمونه هاى ديگرى هم دارد كه در بخش «انگيزه هاى عرضه» بدانها اشاره مى شود.

پي نوشت :
 

21 . در اين گزارش خواندنى، امام صادق (علیه السّلام) مدتى طولانى به محدثى كه ايشان را نمى شناسد گوش مى سپارد تا حديثهاى دروغينى را كه بر حضرتش بسته شده بداند. (رجال الكشى، ج2، ص692 ـ 700؛ كتاب سليم بن قيس الهلالى، ج2، ص562).
22 . كتاب سليم بن قيس الهلالى، ج2، ص558
23 . الكافى، ج1، ص592، ح4
24 . طبقات ابن سعد: ج3، ص26، به نقل مسند امام مجتبى(علیه السّلام) ، ص535، ح36
25 . ترجمة الإمام الحسن، ص158، به نقل از مسند امام مجتبى(ع)، ص561، ح18 و بنگريد به: شرح ابن ابى الحديد، ج3، ص156
26 . كتاب سليم بن قيس الهلالى، ج2، ص628
27 . المستدرك على الصحيحين، ج3، ص187، ح4798.
28 . دعائم الاسلام، ج1، ص142؛ الجعفريات، ص5، ح42
29 . تفسير عياشى، ج1، ص157، ح530. شاهد ديگر بر عرضه در زمان امام حسين(ع) ماجرايى است كه سليم بن قيس نقل مى كند (ر.ك: كتاب سليم بن قيس الهلالى، ج2، ص834 ـ 841). افزون بر اين چند گزارش از عرضه حديث در زمان امام حسين(ع) به عرضه ديگرى دست نيافتيم، اميد كه در جستجوهاى بعدى، نمونه هاى بيشترى بدست آوريم. تنها گزارشى كه مى توان آن را نشانه اى ديگر بر جريان عرضه حديث در زمان امام حسين(ع) دانست، عرضه حديث ايشان توسط عكرمه بر ابن عباس است كه در بخش پايانى مقاله (شماره آينده) خواهد آمد. شيخ مفيد از عرضه حديث بر امام حسين(ع) در خواب، گزارش داده است. (نك: الامالى، مفيد، ص340، ح6).
30 . الكافى، ج8، ص15، ح2
31 . كتاب سليم بن قيس الهلالى، ج2، ص559
32 . رجال الكشى، ص104، شماره 167
33 . رجال الكشى، شماره 402
34 . الفهرست، شيخ طوسى، ص176، شماره 470
35 . معانى الاخبار، ص382، ح12
36 . كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص46، ح30
37 . الكافى، ج4، ص294، ح18
38 . بحارالانوار، ج32، ص203، ح156. براى موارد ديگر از عرضه حديث بر امام باقر(ع) بنگريد به: 1 ـ رجال النجاشى،ص4،شماره يك، روايت معروف ابن خرّبوذ، 2 ـ تهذيب الاحكام، ج6، ص363،ح161؛ الفقيه، ج3، ص159، ح3583، روايت سدير صيرفى، كنزالعمال، ج4، ص43، ح9419، 3 ـ تهذيب الاحكام، ج7، ص438، ح14، روايت معمربن خيثم، 4 ـ اخبار الحسن بن على، طبرانى، ص124 ـ 184
 

منبع:www.hadiht.net

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد