عزت حسینی مهمترین پیام عاشورا
«عزت حسینی» در فرهنگ عاشورا
هر مکتب تربیتی برای تربیت انسانها راه و رسمی را بر می گزیند و در مکتب حسین بن علی (علیه السلام)، اساس تربیت انسانها عزت مداری و زندگی همراه با عزت و شرافت انسانی است. انسانی که در این مکتب پرورش می یابد، فلسفه مرگ و حیات را به زیباترین شکل آن دریافته و در هر شرایطی بر حفظ عزت پافشاری نموده و مرگ با عزت را بر زندگی همراه با لذت و خواری ترجیح می دهد و هرگز حاضر نمی شود یک لحظه زیر بار حرف زور و ذلت بار برود.او« قتیل العزه » نامیده شد تا درس سازش ناپذیری و روح عزتمندی را به پیروانش منتقل سازد.
مفهوم شناسی عزت
مفهوم « عزت » به گفته راغب اصفهانی در کتاب وزین « مفردات القرآن » به معنای آن حالتی است که انسان را مستحکم و شکست ناپذیر می سازد و نمی گذارد آدمی در پیچ و خم زندگی، مقهور عوامل درونی و بیرونی شده و شکست بخورد. به همین جهت، زمین صفت و سختی که نفوذ پذیر است « ارض عزاز » میگویند و به چیزی که وجودش کمیاب باشد، « عزیز الوجود » میگویند.مثلا به گوشت نایابی که نمی توان به آن دست یافت « تعزز اللحم » میگویند و نیز به کسی که پرصلابت است و هرگز مقهور کسی نمی شود « عزیز»میگویند.
در قرآن کریم نیز واژه « عزت » هم در معنای فوق به کار رفته است. مانند: « فان العزه لله جمیعا » (نساء /۱۳۹ ) یعنی شکست ناپذیری و قاهریت تنها از آن خداوند است و هم به معنای « صعوبت و سختی » بکار رفته است. مانند « عزیز علیه ما عنتم » سخت و گران است بر او رنج شما و علاوه بر معنای « غیرت و حمیت » نیز آمده است. مانند « بل الذین کفروا فی عزه و شقاق » بلکه آنها که کافر شدند گرفتار غیرت هستند و همچنین در معنای « غلبه و سیطره » نیز بکار برده شد. مانند: « و عزتی فی الخطاب » یعنی در سخن گفتن بر من غلبه کرد.
عزت در قرآن
واژه عزت ۹۲ بار در قرآن تکرار شده و یکی از اسماء حسنی خداوند «عزیز » است.
قرآن کریم تمام عزت را تنها از آن خداوند می داند « و الله العزه جمیعا » و عزیز واقعی را فقط خداوند می نامد و بس، زیرا تنها موجود قاهر و شکست ناپذیر این عالم که مقهور چیزی نمی شود، فقط خداوند است و سایر مخلوقات بخاطر فقر ذاتی و محدودیتشان قابل شکست می باشند و چون تمامی عزت از آن اوست، لذا همه مخلوقات می بایست مقام عزت را تنها از او مطالبه نمایند تا سهمی از عزت نصیب آنان نماید. « من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا » همانطوری که همین کار را با ایمان آورندگان انجام داده و سهمی از عزتش را به آنان عطا فرمود: « و لله العزه و لرسوله وللمؤمنین » عزت خاص خداوند و رسول او و مؤمنین است.
اگر پیامبر و مؤمنین عزیزند، این عزت را در پرتو عزت خداوند کسب نموده اند، زیرا بندگی و اطاعت از خداوند عزیز، عزت آفرین است. لذا در حدیثی از پیامبر اکرم نقل شده است که فرمود: « ان ربکم یقول کل یوم انا العزیز، فمن اراد عز الدارین فلیطع العزیز » پروردگار شما همه روزه میگوید: منم عزیز و هر کس عزت دو جهان خواهد، باید اطاعت عزیز کند.
در آیه دیگری نیز عزت و ذلت انسان را به دست خدا می داند و می فرماید: « الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین ایبتغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعا » آنان که به جای مؤمنین، کفار را ولی و دوست خود بر می گزینند و عزت خود را در نزد آنها جستجو میکنند، این را بدانند که عزت تنها به دست اوست.
عزت حقیقی و جاودانه، عزت خداوند و پیامبر و مؤمنان است و عزتی که کافران از آن بهره مندند، « تعزز » است نه عزت، یعنی در حقیقت ذلت و خواری است.
چنانچه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: « کل عز لیس بالله فهو ذل » هر عزتی که از خدا نیست ذلت است.
در آیه دیگر راه دستیابی به عزت و نیز راه ذلت و زبونی را بیان فرمود: « من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه » راه عزت تنها ایمان و عمل صالح است و غیر از این راه، ذلت و خواری است: « ان الذین اتخذوا العجل سینالهم غضب من ربهم و ذله فی الحیوه الدنیا » لذا بنی اسرائیل را که از راه ایمان و عمل صالح فاصله گرفته اند، بهعنوان افرادی که ذلیل شده اند نام می برد: « ضربت علیهم الذله و المسکنه »
پس هر کس که از راه عبودیت و بندگی خدا عزت را جستجو نماید، قطعا به عزت حقیقی دست خواهد یافت. « فانه قد تکفل باعزاز من اعزه » خداوند عزت بخشیدن هر که او را عزیز دارد بر عهده گرفته است.
اساسا فرهنگ قرآنی انسان مسلمان را از پذیرفتن هر نوع ذلت و خواری، تسلیم فرومایگان شدن، اطاعت از کافران و فاجران نهی میکند، تا آنچه که حتی در فقه ما، یکی از موارد جواز تیمم با وجود آب، آنجاست که اگر انسان بخواهد از کسی آب بگیرد، همراه با منت، ذلت و خواری باشد، در اینجا نمازگذار می تواند بجای وضو تیمم نماید تا ذلت طلب آب از دیگری را تحمل نکند.
اگر در قرآن کریم، تمسخر و تحقیر دیگران، فحش و ناسزاگویی، منت گذاشتن و امثال آن ممنوع شده است، همه برای آن است که عزت و کرامت انسانها در هم نشکند و این که بر اساس آداب اسلامی انسان مسلمان حق ندارد نقاط ضعف، عیوب و گناهان خود را نزد کسی افشا و اظهار نماید، بخاطر حفظ عزت نفس است.
اگر قرآن می فرماید عزت خواستن از غیر خدا ممنوع است ( ایبتغون عندهم العزه ) و نیز تعریف و تمجید ستمگران از گناهان کبیره شمرده شده است، بخاطر این است که افراد ناشایست عزیز نشوند و افراد شایسته ذلیل نگردند.
در بینش اسلامی ریشه همه زشتی ها، ستمگری، تبهکاری و گناهان « ذلت نفس » معرفی شده و بهترین راه اصلاح این امور نیز عزت بخشی به جامعه اسلامی و عزت آفرینی در افراد جامعه است. امام علی (علیه السلام) می فرماید: « من هانت علیه نفسه فلاترج خیره » کسی که گرفتار پستی و ذلت نفس باشد، به خیرش امیدی نداشته باش. امام صادق (علیه السلام) در روایتی فرمود: « ان الله تبارک و تعالی فوض الی المومن کل شی الا اذلال نفسه » خداوند همه امور را به خود مؤمن واگذار نمود جز آنکه خود را به ذلت و خواری بکشاند.
لازم به ذکر است که در فرهنگ قرآن عزت بر دو گونه است:
الف ـ عزت ممدوح و شایسته، چنانکه ذات پاک خدا را به عزیز توصیف میکنیم.
ب ـ عزت مذموم و آن نفوذ ناپذیری در مقابل حق و تکبر از پذیرش واقعیات می باشد و این عزت در حقیقت ذلت است !
« و اذا قیل لهم اتق الله اخذته العزه بالاثم فحسبهم جهنم و لبیس المهاد ».
قرآن برای بیدار ساختن این مغروران غافل، از تاریخ و سرنوشت اقوام متکبر مثال می آورد.«و کم اهلکنا من قبلهم من قرن».
«عزت»در فرهنگ عاشورا
عزت بهعنوان یک خصلت متعالی نفسانی و به معنای نفوذ ناپذیر بودن، صلابت نفس، شکست ناپذیری، مقهور عوامل بیرونی نشدن، کرامت و والایی روح انسانی در مقابل واژه ذلت قرار دارد که به معنای تن به پستی و دنانت دادن، ستم پذیری، زیر بار منت رفتن و تحمل سلطه باطل است.
از زیباترین خصلت ها و روحیاتی که در عاشورا تجلی نمود، جلوه های گوناگون « عزت » بود. دودمان بنی امیه می خواستند ذلت بیعت با خویش را بر حسین ابن علی (علیه السلام) تحمیل نمایند. ولی روح بلند حسین (علیه السلام) و یارانش این ذلت و فرومایگی را تحمل ننمود و فریادبرآورد که: « لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل » هیچگاه همانند انسانهای پست و ذلیل، دست بیعت با شما نخواهم داد.
امام (علیه السلام) در یکی از شورانگیزترین سخنانش در کربلا فرمود: « الدعی و ابن الدعی قدر کزنی بین اثنتین، بین السله و الذله، هیهات منا الذله » یزید بن معاویه مرا میان کشته شدن و ذلت مخیر نمود، ولی من هرگز جانب ذلت و خواری را نمی گیرم. بعد در ادامه فرمود: این را خدا و رسول و دامان پاک عترت و نفوس با عزت نمی پذیرند. من هرگز اطاعت از ستمگران را بر شهادت عزت بخش ترجیح نخواهم داد. به خدا قسم آنچه را از من می خواهند، نخواهم پذیرفت ( ذلت و خواری را ) تا اینکه خدا را آغشته به خون خویش، دیدار نمایم.
این سخن بلند و حیات بخش اوست که در رجز خوانی های روز عاشورایش می فرمود: « الموت اولی من رکوب العار » مرگ نزد من از ننگ وخواری برتر است و باز می فرمود: « موت فی عز خیر من حیاه فی ذل » مرگ با عزت از زندگی همراه با ذلت برتر و بالاتر است و در دعاهای بلندشان به ما آموختند که چگونه طلب عزت نماییم: « اللهم و فی صدور الکافرین فعظمنی و فی اعین المؤمنین فجللنی و فی نفسی و اهل بیتی فذللنی » خداوندا مرا در نزد بیگانگان عظیم و عزتمند و د رنزد مؤمنین بزرگوار و در نزد خودم حقیر و بدور از تکبر گردان. در دعای روز عرفه، از فرزندش امام سجاد (علیه السلام) می خوانیم: « ذللنی بین یدیک و اعزنی عند خلقک، و ارفعنی بین عبادک. .. »
خدایا مرا نزد خودم حقیر گردان و نزد مردم عزیز گردان و بین بندگان خود رفعت بخش. در فرهنگ عاشورا آموختیم که اگر دستیابی به عزت راهی جز مرگ و کشته شدن نداشته باشد، باید این راه را پیمود تا به ساحل شرافت و عزت برسیم. لذا امام (علیه السلام) پس از برخورد با سپاه حر فرمود:
« من از مرگ باکی ندارم، مرگ راحت ترین راه برای رسیدن به عزت است. مرگ با عزت، حیات ابدی است و زندگی لذت بار، مرگ واقعی است. آیا مرا از مرگ می ترسانید ؟ چه خیال باطلی، هرگز از ترس مرگ، ظلم و ذلت را تحمل نمی کنم. درود بر مرگ در راه خدا. شما با کشتن من نمی توانید شکوه و عزت و شرافت مرا از بین ببرید، هیچ هراسی از مردن ندارم. »
امام حسین (علیه السلام) این روحیه زیبای عزتمند را به اصحاب و یاران و فرزندانش نیز منتقل نمود. لذا می بینیم قاسم ابن الحسن در آن بیان زیبایش میگوید:
« وقتی زمامداران نظام ما افراد فاسدی همچون یزید و ابن زیاد باشند، در این صورت مرگ برای من از عسل شیرین تر و زندگی با ستمگران مایه ننگ و خواری خواهد بود. »
و برادرش عباس ابن علی پذیرفتن امان نامه ابن زیاد را ننگ و ذلت ابدی تلقی نموده و به شدت رد می نماید. در صورتی که اگر می پذیرفت جان سالم بدر می برد، فریاد برآورد: مرگت بادای شمر ! نفرین خدا بر تو و امام تو باد. از من می خواهی که زیر بار ستم و ذلت تو بروم و از یاری امامم دست بردارم ؟
امام (علیه السلام) در آخرین لحظات وداع نیز خطاب به کودکان خردسالش فرمود:
« پس از من دشمن شما را اسیر میکند، ولی هرگز ذلیل نمی شوید. او شما را به اسارت می برد ولی نمی تواند به ذلت بکشاند، شما خاندان عزت، کرامت و شرافت هستید »
و فرزندش امام سجاد (علیه السلام) در خطبة آتشین شام خطاب به رژیم بنی امیه فرمود:
« ای یزید ! خیال کرده ای با اسیر گرفتن ما و به این سو و آن سو کشیدنمان، ما خوار و ذلیل شده ایم و تو عزیز و شریف گشته ای ؟ ! به خدا قسم نه یاد ما محو میشود و نه وحی ما می میرد و نه ننگ این حادثه از دامان تو پاک میگردد.»
یکی از درسهای حیاتبخش عاشورایی این است که: هم فرد مسلمان باید عزیز زندگی کند وهم جامعه اسلامی باید با عزت و سربلندی به پیش برود. عزت فردی را خود فرد باید پاسداری نماید و عزت اجتماعی را در درجه نخست حاکمان و زمامداران جامعه باید حفظ نمایند. در تفکر عاشورایی، نه فرد حق دارد عزت و آقایی خود را بفروشد و زیر بار حقارت و ذلت برود و نه جامعه. فلسفه جهاد در اسلام همانا حفظ عزت جامعه اسلامی است. « جعل الله عزا للاسلام » و یکی از فلسفه های دعا و نیایش نیز برای حراست از عزت و آبروست، تا از غیر خدا طلب نکنیم و همه حوائج و نیازهایمان را تنها از خداوند مطالبه نماییم. « اطلبوا الحوایج بعزه الانفس. »
جمعی از اصحاب خدمت رسول گرامی اسلام عرض نمودند: بهشت را برای ما ضمانت نما، فرمود: « ان لا تسأل الناس شیئا » به شرط اینکه هیچ گاه دست نیاز به سوی مردم دراز نکنید و عزت و کرامت نفس خود را از دست ندهید.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) هنگامی که سوار بر مرکب بود، هرگز اجازه نمی داد کسی پیاده پشت سرش حرکت نماید و اینرا نوعی تحقیر نفس بحساب می آورد.
در تفکر اسلامی هر چیزی که زمینه ساز ذلت میشود مورد نهی قرار گرفته است. امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: « ما احب ان لی بذل نفسی حمر النعم » دوست ندارم دارای شتران سرخ مو ( ثروت کلان ) باشم ولی در برابر تحصیل آن لحضه ای تن به ذلت بدهم.
در تفکر حسینی، شکستی که برالی دست یابی به عزت باشد، شکست نیست، بلکه پیروزی واقعی است. لذا در روز عاشورا می فرماید: «. .. و ان نغلب فغیر مغلبینا » اگر شکست بخوریم و کشته شویم، هرگز شکست نخورده ایم، در این راه ما را شکستی نیست.
آن آموزگار بزرگ عزت و افتخار در اولین خطبه ای که هنگام ورود به کربلا ایراد نمود، چنین فرمود: « فانی لا اری الموت الا سعاده و الحیوه مع الظالمین الا برما »
من مرگ را جز سعادت و خوشبختی نمی دانم و زندگی با ستمکاران را جز ملامت و نکبت و بدبختی نمی بینم.
او مرگ با عزت را زندگی واقعی می دید و زندگی با ذلت را مرگ و نابودی می دانست.
ابن ابی الحدید معتزلی میگوید: حسین (علیه السلام) چون نمی خواست تن به ذلت بدهد و می دانست که ابن زیاد اگر هم او را نکشد، به خواری و ذلتش خواهد کشاند، شهادت را بر چنین زندگی برگزید. او شخصیتی بود که ستم پذیری را ننگ و عار می دانست.
حدیث عزتمندی و شرافت مداری حسین ابن علی (علیه السلام) از آغاز نهضت کربلا تا پایانش این بود که می فرمود:«وانه لا اعطی الدنیه من نفسی ابدا » من هرگز تن به ذلت نخواهم داد و زیر بار پستی نخواهم رفت.
از اشعار حماسه آفرینی که همواره زمزمه زیر لب آن برترین نمونه عزت و شرف تاریخ بشریت بود. این سروده بلند بود که می فرمود:
و ان تکن الا بدان للموت انشئت فقتل امریی بالسیف فی الله افضل اقدم نفسی لا ارید بقاءها لتقلی خمیسا فی الهیاج عرمرها
اگر بدنهای انسانها برای مرگ و مردن آفریده شد، پس کشته شدن انسان با شمشیر در راه خدا برتر و شرافت مندانه تر است. من جان خود را فدا میکنم و ماندن را نمی خواهم و بزودی در نبردی سخت با خصمی بزرگ به مقابله خواهم پرداخت.
این جملات و اشعار، اوج عزتمندی پیشوای بزرگ شیعه را می رساند که با کشته شدنش به شیعیان آموخت که فلسفه زندگی و حیات چیست و پیروزی نهایی از آن کیست ؟
شیعه حسین بن علی (علیه السلام) باید معنی مرگ و زندگی را از مولایش بیاموزد که چگونه وقتی لشکر ابن زیاد راه را برکاروان آن حضرت بست و او را به مرگ تهدید نمود فرمود:
« ما اهون الموت علی سبیل نیل العزه و احیاء الحق، لیس الموت فی سبیل العز الا حیاه خالد. و لیست الحیاه مع الذل الا الموت الذی لا حیاه معه »
چگونه مرگ و مردنی که برای دستیابی به عزت و شرف و احیاء دین باشد، راحت و سبکی است. مرگ در راه شرافت و عزت جز زندگی ابدی و جاوید نیست و زندگی همراه با خواری و ذلت جز مرگ و فنا نیست.
نتیجه گیری
حسین ابن علی (علیه السلام)، به انسانها آموخت که نقش عزت در تربیت، نقش اساسی است به طوری که اگر عزت نباشد انسان به هر زشتی و پستی تن می دهد و به هر گناهی آلوده میگردد. ذلت نفس منشأ همه بدی ها و فساده است. لذا بهترین راه برای اصلاح فرد و اجتماع، انتقال روح عزت مندی به آنان است.
روح عزت است که انسانها را در برابر خداوند خاضع و فروتن می سازد و در برابر غیر خدا تسلیم ناپذیر و سربلند می نماید.
حسین ابن علی (علیه السلام) با قیام و نهضتی که در تاریخ برپا نمود و با مکتبی کهبهعنوان مظهر عزت و کرامت انسانی آفرید، انسانها را به عزت حقیقی که همان ذلت در برابر رب و سازش نا پذیری در برابر غیر رب بود، رهنمون ساخت.
منبع: سایت پژوهه