خانه » همه » مذهبی » عزراییل چه وقت جان انسان را می گیرد و آنهایی که جابجا می میرند چطور؟

عزراییل چه وقت جان انسان را می گیرد و آنهایی که جابجا می میرند چطور؟

در رابطه با قبض روح گفتنی است که مرگ یعنى انتقال از جهان جسمانى و عالم مادى به عالم برزخ (معاد استاد مطهرى ـ انتشارات صدار، ص 53 ـ 35).
اما اینکه در لحظه مرگ حضرت عزرائیل براى قبض روح حاضر مى شود، امر مسلمى نیست. بلکه ظاهر قرآنى خلاف آن است. زیرا در قرآن چهار دسته آیات به مرگ اشاره دارد:
دسته اول آیاتى که مرگ را مستقیما به خدا نسبت مى دهند: «الله یتوفى الانفس حین موتها؛ خدا جان را در زمانه مدت آن مى گیرد»، (زمر / 42).
دسته دوم آیاتى که مرگ را به حضرت عزرائیل ـ ملک الموت ـ نسبت مى دهد: «قل یتوفاکم ملک الموت الذى وکل بکم؛ بگو جان شما را فرستنده مرگ که بر شما وکیل است، مى گیرد»، (سجده / 11).
دسته سوم آیاتى که مرگ را به فرستادگان الهى نسبت مى دهد: «توفّته رسلنا؛ جان او را فرستادگان ما مى گیرد»، (انعام / 61).
دسته چهارم آیاتى که مرگ را به فرشتگان الهى نسبت مى دهد: آیات 28 و 32 سوره نحل و 97 سوره نساء.
دلیل این اختلاف نسبت ها این است که مراتب و اسباب مرگ مختلف است. ملائکه (یا همان فرستادگان الهى) علت نزدیکتر و سبب قریب مرگ هستند که مأمور از طرف ملک الموت هستند. و حضرت عزرائیل ما فوق آنها و فرمانده آنهاست که او نیز، مستقیما از خدا دستور مى گیرد و به ملائکه دستور مى دهد. خلاصه اینکه فرمانده اصلى خداست و فرمانده میانى حضرت عزرائیل و اقدام کننده ملائکه هستند، (المیزان، ج 16، ص 376 و تفسیر نمونه، ج 17، ص 140 ـ 139).
پس در نتیجه می توان گفت که گرفتن ارواح به دست یک فرشته معین نیست بلکه فرشتگانی هستند که این وظیفه را به عهده دارند و مأمور انتقال ارواح آدمیان از این جهان به جهان دیگرند، چنان که در قرآن می خوانیم «هنگامی که زمان مرگ یکی از شما برسد، فرستادگان ما روح او را قبض می کنند»(انعام، آیه 61).
پس این پرسش حل می شود که چگونه یک فرشته در آن واحد همه جا حضور می یابد و صدها انسان را قبض روح می کند، جواب این است که یک فرشته نیست بلکه فرشتگان متعددی عمل قبض روح را انجام می دهد.
از این گذشته بر فرض که فقط عزرائیل و یک فرشته باشد باز مشکلی ایجاد نمی شود زیرا تجرد وجودی او ایجاب می کند که دائره نفوذ عملش فوق العاده وسیع باشد زیرا یک وجود مجرد از ماده می تواند احاطه وسیعی نسبت به جهان ماده داشته باشد همان طور که در حدیثی از امام صادق(ع) درباره فرشته مرگ می خوانیم: «این جهان و آنچه در آن است با تسلط و احاطه ای که خداوند به من بخشیده در نزد من همچون سکه ای است که در دست انسانی باشد که هر گونه بخواهد آن را می چرخاند»(تفسیر برهان، ج 2، ص 391 و تفسیر نمونه، ج 4، ص 86).

مرگ (موت) یعنی انتقال از نشئه ملک (دنیا) به نشئه ملکوت (برزخ). لذا مرگ عبارت است از

حیات ثانوی ملکوتی و از این رو امری وجودی است و مخلوق ذات حق است. نطفه انسان در رحم مادر

شروع به حرکت جوهری کرده و مرحله به مرحله مراتب وجودی خود را طی می کند تا سرانجام به مرتبه نفس

می رسد (تبدیل به جنین زنده می شود) و نفس مراه با سیر جوهری بدن درجات تجرد را طی می کند و هر

چه پیش می رود از جنبه مادی آن کاسته می شود اعضاء فرسوده می شوند و جنبه ملکوتی آن قوی تر می شود تا

جایی که نفس به استقلال می رسد و از قید طبیعت و بدن رها می شود و این یعنی مرگ. فلذا مرگ از همان

روز اول حیات طبیعی، به تدریج شروع می شود و مرحله به مرحله ما را به سوی برزخ پیش می برد و در تمام

این مدت عمال و قوای عزائیل(ع) (فرشتگانی که شئونات وجودی و قوای وجودی و لشکریان عزرائیل(

ع) هستند) دست در کار بوده اند و این حرکت جوهری به سمت برزخ را هدایت می کرده اند تا برسد به

آخرین لحظه، که آن پیوند آخرین را هم با عالم ماده قطع می کنند و رح از عالم ماده به کلی گرفته می شود.

اگر این حرکت جوهری تا آخر ادامه یافت و تمام استعدادهای بدن به فعلیت رسید دیگر محال است روح لحظه ای

با بدن بماند و مرگ در این حالت حتمی است لذا چنین مرگی را «موت طبیعی یا اجل حتمی» می نامند که نه

لحظه ای پیش می افتد و نه لحظه پس می افتد. ولی اگر قبل از اتمام حرکت جوهری بدن، بدن با مشکلی مواجه

شود و از کار بیفتد مثلا در اثر مریضی یا تصادف و … در آن صورت نفس به ناچار بدن را رها خواهد

کرد. و چنین مرگی را «موت اخترامی یا اجل معلق» گویند و اگر طبیب بتواند بدن را تعمیر کند یا با

اعجاز و کرامت بدن دوباره تعمیر شود روح به بدن باز خواد گشت و به تکامل خود ادامه خواهد داد. اکثر

مردم، در واقع با این مرگ از دنیا می روند.
حضرت عزرائیل(ع) یک حقیقت مجرد تام است که در هر عالمی شأنی دارد و هر شأنی مظاهری فراوان

دارد که از این مظاهر تعبیر به فرشتگان تحت فرمان عزرائیل می شود. نسبت این عمال به جناب عزارئیل

مثل نسبت عقل و خیال و بینایی و شنوایی و … است به روح. یعنی همان طور که این قوا با هم فرق

دارند ولی همگی مراتب و ظهورات یک روح هستند. این فرشتگان نیز ظهورات و تجلیات جناب عزارئیلند و او

در هر عالمی و هر بدنی مظاهری دارد که لحظه به لحظه نزع روح می کنند و روح را به سمت برزخ سوق می

دهند تا زمانی که روح از عالم ماده به کلی جدا گردد. در عالم برزخ نیز مظاهری برای عزرائیل است که انها

نیز موجودات برزخی را نزع روح می کنند. و آخرین مرحله نزع روح مستقیما به عهده حقیقت عزرائیل است

و چنین قبض روحی مختص انسان هایی است که روح آنها تا آن مرحله و تا جنب عزرائیل ترقی کرده باشد.

خود عزرائیل و موجود عقلی نیز توسط برخی مراتب اسماء الهی مثل اسم قاهر و مالک نزع می شوند و این که در

ایات گاه قبض روح به خدا نسبت داده می شود و گاه به عزرائیل و گاه به فرشتگان به این سبب است.
پس این یک توهم است که خیال کنیم عزرائیل یا یکی از ملائک منتظر ساعت مشخصی می مانند وسر آن ساعت

برای قبض روح می آیند. بلکه فرشتگان شئونات وجود عزرائیل هستند که از بدو خلقت حرکت جوهری ما را

تدبیر می کنند و روح را به سمت حیات برزخی به پیش می برند. کما این که قوای جبرئیلی هر لحظه به ما

الهام خیر می کنند و چراغ عقل و فطرت و و جدان ما از این الهای پی در پی روشن است.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
 – معاد از دیدگاه امام خمینی(ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چ دوم، 1378 هـ ش،

ص 135-145 و 169-170.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد