منشأ این اشکال آن است که گمان شده است لازمه وجود غرایز و قواى نفسانى و شهوانى در آدمى انجام حتمى گناه و معصیت است؛ این برداشتى نادرست مى باشد. وجود امیال متضاد و برخوردارى انسان از قواى شهوانى، حکمت ها و فلسفه هاى ارزشمندى دارد. از طرف دیگر این قوا عامل حتمى گناه نیست، بلکه تنها زمینه ساز و فراهم کننده شرایط درونى میل به گناهان است. در مقابل عقل و فطرت نیز وجود دارد و انسان مى تواند در میان دو گزینه نیک و بد یکى را برگزیند و دیگرى را فروگذارد.
انبیا نیز همچون دیگران برخوردار از قواى انسانى اند و از همین رو زمینه انجام گناه در آنها وجود دارد، امّا صِرف وجود زمینه یک چیز براى تحقّق آن کافى نیست و وجود آن را حتمى و ضرورى نمى سازد. از دیگر سو عوامل دیگرى چون درک حقیقت گناه، علم به عواقب وخیم آن و انگیزه بسیار نیرومندى براى پاک زیستن نیز در انبیا وجود داشته که مانع و سدّى استوار در برابر لجام گسیختگى نَفْس و گرایش آنان به گناه گردیده است. معصومان به کمک این عوامل توانسته اند به خوبى خود را کنترل نموده و از هر لغزشى دور بمانند. بنابراین باید توجّه داشت که:
1. قوام انسانیّت به گناه یا خطا کردن نیست.
2. وجود زمینه هاى گناه مستلزم حتمیّت و وقوع آن نیست.
3. انسان در عین دارا بودن زمینه هاى گناه، دارنده عوامل و ویژگى بازدارنده نیز هست و با اختیار خود مى تواند خوب یا بد را برگزیند.
انسان هاى برترى هستند. پس اگر برخى حقیقت و صورت واقعى گناه را به درستى درک نکرده و انگیزه نیرومندى براى ترک معصیت ندارند و همواره خود را در اسارت هواهاى نفسانى مى یابند، نباید پاکان و اولیاى الهى را با خود مقایسه کرده و آنچه را که فراتر از سطح اندیشه و کردار خویش است، انکار کنند.
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسى ز ابدال حق آگاه شد
همسرى با انبیا برداشتند
اولیا را همچو خود پنداشتند
گفته اینک ما بشر ایشان بشر
ما و ایشان بسته خوابیم و خور
این ندانستند ایشان از عما
هست فرقى در میان بى منتها
هر دو گون زنبور خوردند از محل
لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
هر دو گون آهو گیا خوردند و آب
زین یکى سرگین شد و زان مُشک ناب
هر دو نى خوردند از یک آبخور
این یکى خالى و آن دیگر شکر
صدهزاران این چنین اشباه بین
فرقشان هفتاد ساله راه بین ؛مثنوى، دفتر اول، ابیات 271-263.
شاید این پرسش به میان آید که اگر پیامبران و امامان (علیهم السلام) میل و قواى شهوانى داشته باشند ولى گناه نکنند؛ چه ضرورتى دارد که چنین نیرو و قوایى را داشته باشند؟!
در این باره گفتنى است کارکرد قواى شهوانى تنها در گناه نیست، بلکه کارکردهاى مثبت فراوانى نیز دارد، به طورى که میل به ازدواج، تشکیل خانواده و استمرار نسل بشرى همگى برون داد نیروى شهوت در وجود آدمى است. آنچه نکوهش شده است کاربرد این نیرو در خارج از چارچوب شرع و قانون است. افزون بر آن هنر انسان بودن و استحقاق ثواب به خود را کنترل کند و گرایش ها و کنش هاى خود را تسلیم حکم عقل و شرع نماید.
انبیا نیز همچون دیگران برخوردار از قواى انسانى اند و از همین رو زمینه انجام گناه در آنها وجود دارد، امّا صِرف وجود زمینه یک چیز براى تحقّق آن کافى نیست و وجود آن را حتمى و ضرورى نمى سازد. از دیگر سو عوامل دیگرى چون درک حقیقت گناه، علم به عواقب وخیم آن و انگیزه بسیار نیرومندى براى پاک زیستن نیز در انبیا وجود داشته که مانع و سدّى استوار در برابر لجام گسیختگى نَفْس و گرایش آنان به گناه گردیده است. معصومان به کمک این عوامل توانسته اند به خوبى خود را کنترل نموده و از هر لغزشى دور بمانند. بنابراین باید توجّه داشت که:
1. قوام انسانیّت به گناه یا خطا کردن نیست.
2. وجود زمینه هاى گناه مستلزم حتمیّت و وقوع آن نیست.
3. انسان در عین دارا بودن زمینه هاى گناه، دارنده عوامل و ویژگى بازدارنده نیز هست و با اختیار خود مى تواند خوب یا بد را برگزیند.
انسان هاى برترى هستند. پس اگر برخى حقیقت و صورت واقعى گناه را به درستى درک نکرده و انگیزه نیرومندى براى ترک معصیت ندارند و همواره خود را در اسارت هواهاى نفسانى مى یابند، نباید پاکان و اولیاى الهى را با خود مقایسه کرده و آنچه را که فراتر از سطح اندیشه و کردار خویش است، انکار کنند.
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسى ز ابدال حق آگاه شد
همسرى با انبیا برداشتند
اولیا را همچو خود پنداشتند
گفته اینک ما بشر ایشان بشر
ما و ایشان بسته خوابیم و خور
این ندانستند ایشان از عما
هست فرقى در میان بى منتها
هر دو گون زنبور خوردند از محل
لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
هر دو گون آهو گیا خوردند و آب
زین یکى سرگین شد و زان مُشک ناب
هر دو نى خوردند از یک آبخور
این یکى خالى و آن دیگر شکر
صدهزاران این چنین اشباه بین
فرقشان هفتاد ساله راه بین ؛مثنوى، دفتر اول، ابیات 271-263.
شاید این پرسش به میان آید که اگر پیامبران و امامان (علیهم السلام) میل و قواى شهوانى داشته باشند ولى گناه نکنند؛ چه ضرورتى دارد که چنین نیرو و قوایى را داشته باشند؟!
در این باره گفتنى است کارکرد قواى شهوانى تنها در گناه نیست، بلکه کارکردهاى مثبت فراوانى نیز دارد، به طورى که میل به ازدواج، تشکیل خانواده و استمرار نسل بشرى همگى برون داد نیروى شهوت در وجود آدمى است. آنچه نکوهش شده است کاربرد این نیرو در خارج از چارچوب شرع و قانون است. افزون بر آن هنر انسان بودن و استحقاق ثواب به خود را کنترل کند و گرایش ها و کنش هاى خود را تسلیم حکم عقل و شرع نماید.