عطیه بن سعد بن جناده عوفی، با کنیه ابا الحسن بوده[1] و مادر او گویا از اسیران آزاد شده رومی بود.[2]
در منابع روایی آمده است نام عطیه از کلام امام علی(ع) که در مورد او گفته بود، گرفته شد:
روزی سعد بن جناده نزد امام علی(ع) آمد و بعد از خبر دادن به ولادت فرزندش از ایشان تقاضا کرد که نامی بر او بنهد.
آنحضرت نوزاد را در آغوش گرفت و فرمود: «هذا عطیة الله»؛ این نوزاد، عطا و موهبت الهی است؛ لذا نام او را عطیه نهادند.[3]
حضرت علی(ع) بعد از مراسم نامگذاری، برای عطیه حقوق ماهانهای قرار داد و پدرش با دریافت آن برای کودک مواد خوراکی تهیه میکرد.[4]
در مورد تاریخ ولادت عطیه، نقلی وجود ندارد با این حال از داستان نامگذاری به دست میآید که احتمالاً عطیه در سالهای حضور امام علی(ع) در کوفه (بین سالهای 36 تا 40) به دنیا آمده باشد.
عطیه در ماجرای شورش عبدالرحمن بن محمد اشعث به یاری وی شتافت و پس از شکست او به ایران گریخت و در فارس ماند.
حجاج بن یوسف به محمد بن قاسم ثقفی، حاکم فارس، دستور داد تا عطیه را نزد خود فراخوانده و از او بخواهد که علی بن ابیطالب را لعن کند و اگر چنین نکرد، چهارصد ضربه شلاق به او زده و سر و ریش او را بتراشد!
حاکم فارس نیز پس از احضار عطیه، نامه حجاج را برای او خواند و چون او حاضر به ناسزاگویی به امام علی(ع) نشد، دستور داد تا چهارصد ضربه شلاق به او نواخته و موهای سر و صورتش را بتراشند.[5]
پس از این ماجرا وی به خراسان رفت و در آنجا ماند تا اینکه حجاج مُرد و عمر بن هبیره حاکم عراق شد، عطیه نامهای به او نوشت و در پی موافقت او بار دیگر به زادگاهش کوفه بازگشت.[6]
عطیه احادیث بسیاری از صحابه پیامبر خدا(ص) نقل کرده است و بسیاری از منابع شیعه[7] و اهل سنت[8] از او روایت نقل کردهاند که البته برخی از اهل سنت او را ضعیف میشمرند[9] و شاید این تضعیف به جهت تمایل او به تشیع باشد.
در مورد نسبت جابر و عطیه، مطلب خاصی وجود ندارد، جز اینکه عطیه روایاتی را از جابر نقل کرده[10] که نشان از همراهی این دو در زمانهای مختلف دارد.
عطیه به همراه جابر، از اولین افرادی بودند که به زیارت قبر امام حسین(ع) رفته که در منابع روایی، نقل مفصلی از آن ذکر شده است.[11]
سرانجام عطیه عوفی در سال 111 هجری قمری، دار فانی را وداع گفت.[12]
در منابع روایی آمده است نام عطیه از کلام امام علی(ع) که در مورد او گفته بود، گرفته شد:
روزی سعد بن جناده نزد امام علی(ع) آمد و بعد از خبر دادن به ولادت فرزندش از ایشان تقاضا کرد که نامی بر او بنهد.
آنحضرت نوزاد را در آغوش گرفت و فرمود: «هذا عطیة الله»؛ این نوزاد، عطا و موهبت الهی است؛ لذا نام او را عطیه نهادند.[3]
حضرت علی(ع) بعد از مراسم نامگذاری، برای عطیه حقوق ماهانهای قرار داد و پدرش با دریافت آن برای کودک مواد خوراکی تهیه میکرد.[4]
در مورد تاریخ ولادت عطیه، نقلی وجود ندارد با این حال از داستان نامگذاری به دست میآید که احتمالاً عطیه در سالهای حضور امام علی(ع) در کوفه (بین سالهای 36 تا 40) به دنیا آمده باشد.
عطیه در ماجرای شورش عبدالرحمن بن محمد اشعث به یاری وی شتافت و پس از شکست او به ایران گریخت و در فارس ماند.
حجاج بن یوسف به محمد بن قاسم ثقفی، حاکم فارس، دستور داد تا عطیه را نزد خود فراخوانده و از او بخواهد که علی بن ابیطالب را لعن کند و اگر چنین نکرد، چهارصد ضربه شلاق به او زده و سر و ریش او را بتراشد!
حاکم فارس نیز پس از احضار عطیه، نامه حجاج را برای او خواند و چون او حاضر به ناسزاگویی به امام علی(ع) نشد، دستور داد تا چهارصد ضربه شلاق به او نواخته و موهای سر و صورتش را بتراشند.[5]
پس از این ماجرا وی به خراسان رفت و در آنجا ماند تا اینکه حجاج مُرد و عمر بن هبیره حاکم عراق شد، عطیه نامهای به او نوشت و در پی موافقت او بار دیگر به زادگاهش کوفه بازگشت.[6]
عطیه احادیث بسیاری از صحابه پیامبر خدا(ص) نقل کرده است و بسیاری از منابع شیعه[7] و اهل سنت[8] از او روایت نقل کردهاند که البته برخی از اهل سنت او را ضعیف میشمرند[9] و شاید این تضعیف به جهت تمایل او به تشیع باشد.
در مورد نسبت جابر و عطیه، مطلب خاصی وجود ندارد، جز اینکه عطیه روایاتی را از جابر نقل کرده[10] که نشان از همراهی این دو در زمانهای مختلف دارد.
عطیه به همراه جابر، از اولین افرادی بودند که به زیارت قبر امام حسین(ع) رفته که در منابع روایی، نقل مفصلی از آن ذکر شده است.[11]
سرانجام عطیه عوفی در سال 111 هجری قمری، دار فانی را وداع گفت.[12]
[1]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 6، ص 305، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[2]. همان.
[3]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 11، ص 641، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[4]. الطبقات الکبرى، ج 6، ص 305.
[5]. تاریخ الطبری، ج 11، ص 641.
[6]. الطبقات الکبرى، ج 6، ص 305.
[7]. ر .ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 236، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق؛ عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 86، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[8]. ترمذی، محمد بن عیسى، سنن الترمذی، محقق، شاکر، أحمد محمد، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 2، ص 428، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفى البابی الحلبی، چاپ دوم، 1395ق؛ تمیمی موصلی، أحمد بن علی، مسند أبی یعلى، محقق، سلیم أسد، حسین، ج 2، ص 456، دمشق، دار المأمون للتراث، چاپ اول، 1404ق؛ بیهقی، أحمد بن حسین، شعب الإیمان، محقق، عبد الحمید حامد، عبد العلی، ج 1، ص 382، ریاض، مکتبة الرشد للنشر و التوزیع، چاپ اول، 1423ق.
[9]. ر .ک: بدر الدین عینى، محمود بن أحمد، مغانی الأخیار فی شرح أسامی رجال معانی الآثار، ج 2، ص 327، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1427ق.
[10]. ر .ک: شیخ صدوق، الامالی، ص 75، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق؛ حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، محقق، محمودی، محمدباقر، ج 1، ص 295، تهران، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص 233، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1407ق.
[11]. ر .ک: طبری آملی، عماد الدین محمد، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج 2، ص 75، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1383ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 98، ص 196، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[12]. تاریخ الطبری، ج 11، ص 641.