اسماعيليه بزرگترين فرقه شيعه بعد از اماميه (اثني عشري) است كه پس از رحلت امام صادق ـ عليه السلام ـ بر سر جانشيني آن حضرت در سال 148 هـ در كوفه از شيعه جدا شدند و دست به نهضتي سياسي مذهبي براي براندازي عباسيان زدند، ولي در اولين برخورد كه توسط ابي الخطاب و يارانش از كوفه عليه بني عباس صورت گرفت، شكست خوردند و ابي الخطاب كه رئيس اوليه گروه اسماعيل بود، كشته شد و از اين به بعد دعوت از كوفه به مناطق ديگري منتقل شد تا از دسترس عباسيان دور باشد و بتواند خود را حفظ نموده و پايه هايش را مستحكم كند، لذا از كوفه به طرف شام و مشخصاً به سلميّه در نزديكي حمص رفته و در ظاهر با عنوان تجارت، ولي در واقع با تبليغ مرام خود توانستند اعتقادات خود را در مناطق ديگري، گسترش داده و پيروان زيادي جلب كنند.[1]البته اسماعيليه از همان ابتداي شكل گيري تا امروز از نظر اعتقادي به گروه هاي مختلفي تقسيم شده و اين تقسيم بندي هم بر اساس تفكرات و عقايد داعيان اسماعيلي بوده كه از طرف مركز به نقاط ديگر رهسپار مي شدند و به خاطر اختلافاتي كه با مركز پيدا مي كردند، فرقه اي به نام همان داعي به وجود مي آمد. به عنوان نمونه همدان قرمط، داعي كوفه به خاطر اينكه معتقد بوده كه محمد بن اسماعيل همان مهدي موعود است و اين تقكر را تبليغ مي كرده از اسماعيليه جدا مي شود و پيروان او بعداً فرقه قرامطه را در بحرين و جنوب عراق به وجود مي آورند.
به اعتقاد برخي از مورخان و اسماعيليه شناسان، محمد بن اسماعيل به خاطر اين كه در مدينه نتوانست مقابل عمويش، موسي بن جعفر ـ عليه السلام ـ ، به اهداف خود برسد لذا از مدينه كوچ كرده و به طور مخفي به طرف خوزستان و بلاد ديلم رفت تا براي خود اتباعي بيابد.[2] در اين رابطه گفته شده كه محمد بن اسماعيل حتي تا شرقي ترين مناطق قلمرو اسلامي هم رفته و اين خط سير مسلماً طولاني هم بوده و لذا يكي از راه هاي جذب طرفدار به حساب مي آيد و همچنين مي تواند به انتشار عقايد كمك كند. بعد از مرگ محمد بن اسماعيل همچنان امامت در دوره ستر توسط اعقاب محمد دست به دست مي گشت و به طور وراثتي بوده و در خفا داعيان و مبلغيني به اطراف اعزام شده و عقايد اسماعيليه را منتشر مي كردند.[3]داعياني مثل ابو حاتم رازي، محمد بن احمد نسفي از طرف مركز به جانب شرق يعني خراسان اعزام مي شوند كه اين دو نفر رهبري دعوت در اين منطقه را بر عهده داشتند و آن چنان نفوذ پيدا مي كنند و مردم را جذب مي كنند كه حتي بر حكام ساماني هم نفوذ مي يابند كه بعد ها ادامه دهندگان اين راه در شرق ابويعقوب سجستاني، حميد الدين كرماني، ناصرخسرو و …. در انتشار عقايد اسماعيلي در خراسان و ايران سهم به سزايي داشتند.
در انتشار عقايد اسماعيلي و گسترش آن در سرزمين هاي اسلامي بايد گفت كه وضع موجود نيز كمك شاياني نموده به طوريكه مي توان گفت علاوه بر مسايل سياسي و عقيدتي و نيز قدرت طلبي هاي فردي و شايد هم انگيزه هاي ملي و ميهني در مبارزه با تفكرات برتري طلبي عربي كه از دوره امويان شكل گرفت و زمينه مبارزات شعوبي را فراهم ساخت و مسائل نظري كه با ترجمه آثار ملت هاي مغلوب با شدتي هر چه تمامتر وارد جامعه اسلامي گرديد و زمينه هاي مباحث كلامي را به ويژه در عهد مامون فراهم ساخت. اوضاع اجتماعي و اقتصادي را نيز نمي توان ناديده گرفت و همچنين فشار حكام بر مردم ضعيف و نفوذ تركان در دستگاه خلافت و حاكميت بسته و متعصب اهل سنت همه زمينه ساز گسترش عقايدي جديد بود كه اسماعيليه از اين وضعيت استفاده كرده و با بيان انديشه مهدويت مردم را جذب نموده و عقايد خويش را منتشر مي كردند. و با چنين شيوه اي و با استفاده از اوضاع خفقان موفق شدند در قرن دوم و سوم هجري، حكومت هاي را در مصر و شامات، سواحل خليج فارس، و جنوب ايران و معبدها در مناطق كوهستاني و دور از دسترس تركان غزنوي و سلجوقي ايجاد كنند و با روش و شيوه خاص در مقابل مخالفان خود بايستند.
به نوشته مورخان بعد از ابي الخطاب كه گفتيم اولين رئيس و رهبر اسماعيليه بود. رهبري را دو تن از طرفداران وي به نامهاي مبارك و عبدلله بن ميمون قداح اهوازي برعهده گرفتند و مخفيانه به دعوت پرداختند.[4]زندگي مخفيانه و مرگ محمد بن اسماعيل زمينه گسترش و پيشرفت دعوت را بيشتر فراهم ساخته است. از اين پس داعيان اسماعيلي در ايران و سوريه، شمال آفريقا به صورتي گسترده و مخفيانه به دعوت پرداختند. در ايران البته قبل از افرادي كه قبلاً بدان ها اشاره شد، افرادي همچون خلف و سپس پسرش محمد بن خلف رهبري دعوت را بر عهده داشتند و لذا اسماعيليان خراسان را خَلَفيّه مي گويند: سپس فردي به نام (غياث) و بعد از وي ابوحاتم رازي رهبري را برعهده داشتند.[5]دعاتي كه از طرف رهبران و وكلاء اسماعيليه به شهرهاي مختلف مي رفتند، گاهي با موفقيت هاي بزرگي در جذب مردم و رساندن دعوت و عقايد خود به جامعه، رو به رو مي شدند يكي از دعاتي كه به طرف يمن مي رود شخصي است معروف به حسين بن حوشب ملقب به منصور يمن كه در مرو (266هـ ) موفق مي شود قبائل زيادي از مردم آن منطقه را به عقيده اسماعيلي در آورد. و همچنين داعي ديگري كه به شمال آفريقا مي رود و موفقيت زيادي كسب مي كند ابو عبداله شيعي است كه موفق مي شود قبايل كتامه را به آئين اسماعيل درآورد و همين قبيله هست كه براي رسيدن عبيد الله المهدي به حكومت، به وي كمك فراواني مي كنند، كه بعد از جدايي قرامطه از ترس آنها به شمال آفريقا فرار كرده و موفق مي شود با كمك ابو عبداله شيعي، خود را امام معرفي كرده و دعوت را از خفا به صورت علني درآورد.[6]و از اين به بعد كه دعوت از صورت خفا به صورت علني و ظاهر در مي آيد مركزيت نيز از سلميه به شمال آفريقا منتقل مي شود ابتدا به (رمله) و سپس به شهر مهديه و در نهايت پس از فتح مصر به قاهره انتقال مي يابد و از اين به بعد است كه دعوت نيز با برنامه ريزي و دقّت بيشتر به فعاليت در اقصي نقاط سرزمين هاي اسلامي ادامه مي دهد و رقباي خود را با خطرات بيشري تهديد مي كند.
جنبش اسماعيلي در قرن سوم هـ كه بر انتظار ظهور قريب الوقوع مهدي كه مي بايست حكومت عدل را در جهان مستقر سازد و خلافت را نيز به آل علي كه حقوق مشروعشان را عباسيان غضب كرده بودند منتقل سازد، تمركز يافته بود، جاذبه فوق العاده اي براي گروه هاي محروم از طبقات اجتماعي مختلف داشت. و اين انديشه توسط تعداد زيادي داعي در ميان طبقات اجتماعي گوناگون و در مناطق پراكنده از آسياي مركزي، شمال آفريقا انتشار يافت. دعوت اسماعيلي به خصوص در جنوب عراق، فارس، منطقه جبال، خراسان و ماوراءالنهر و نيز در شرق عربستان (بحرين)، يمن و بالاخره افريقيه در شمال آفريقا استقرار يافت. به طوري كه تا سال هاي 280 يك نهضت واحد و انقلابي كه از سلميه رهبري مي شد كلاً جايگزين گروه هاي متقدم كوچك كه پايگاهشان در كوفه بود، شده بود.
و با قدرتگيري فاطميان در مصر و شمال آفريقا دعوت اسماعيلي به نقطه اوج مي رسد و ادبيات و تفكر اسماعيلي به نهايت درجه گسترش مي رسد كه در رأس آن امام اسماعيلي قرار داشت. و با انشعاب اسماعيله نزاري از فاطميان مصر دعوت به دو گروه مستعلوي و نزاري تقسيم شده كه هر كدام داراي قدرت بوده و تهديدي از جانب شرق و غرب براي خلافت عباسي محسوب مي شد كه در نهايت با حمله مغول نزاريان قدرت خود را از دست داده و رو به زندگي مخفي مي آورند و فاطميان (مستعلويه) نيز توسط ممالك سني مذهب فرو پاشيده و از اين پس دعوت به صورت مخفي و محدود دنبال مي شود تا اين كه در دو قرن اخير دوباره فعاليت اسماعيليه رونق گرفته و در قالب آقاخانيه فعاليت هاي در حدود 25 كشور جهان انجام مي دهند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ و عقايد اسماعيليه، فرهاد دفتري، ترجمه فريدون بدره اي.
2. تاريخ دعوه الاسماعيليه، مصطفي غالب.
پي نوشت ها:
[1] . نوبختي، حسن بن موسي، فرق الشيعه، ترجمه محمد جواد مشكور، چاپخانة كتابچي، چاپ اول، 1325، ص 39.
[2] . ابي خلف اشعري، المقالات و الفرق، تصحيح محمد جواد مشكور، تهران، مطبعه حيدري، 1963، ص 214.
[3] . خراساني، فدائي محمد، تاريخ اسماعيليه، تصحيح الكساندر سيهيونوف، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1362، ص 47.
[4] . داعي حسن رازي، سيد مرتضي، تبصره العوام، تصحيح عباس اقبال، تهران، 1313، ص 183.
[5] . خواجه نظام الملك، سياستنامه، 1364، ج 2، ص 254.
[6] . ابي خلف، پيشين، ص 216، و مشكور، محمد جواد، موسوعه فرق اسلامي، بيروت، انتشارات بحوث اسلامي، چاپ اول، ص 105.