عقلگرایی شیخ صدوق و متکلم بودن او (4)
4. انتخاب و تنظیم عقلی احادیث
تفاوت راوی حدیث با محدث و نیز متکلم، در آن است که راوی، فقط روایاتی را که از طرق مختلف به دستش رسیده است، بدون هیچ گونه تصرف، نقد و تحلیلی برای دیگران نقل میکند.
اگر راوی، دست به انتخاب و تنظیم احادیث بزند و آنها را به شکلی که خود میخواهد و میپسندد، ارائه کند، بیتردید، با پشتوانهای از طرح، فکر، نقد و تحلیل همراه خواهد بود.
فقیه و مجتهدی که احادیث فقهی را تبویب و تنظیم کرده و در قالب کتابی فقهی ـ حدیثی ارائه میکند، بیشک، روایات را آن گونه انتخاب کرده و به گونهای سامان میبخشد که منطبق بر اجتهاد او باشد
. شیخ صدوق، چنان که گفتهاند، متکلم و محدثی نقاد حدیث و دارای درایت فوق العاده در برخورد با احادیث و چینش و تبویب آن بوده است.
او هنگامی به نگارش کتاب التوحید دست زده است که دهه ی پایانی عمرش را میگذراند. بنا بر این بسیاری از کتاب هایی را که پیش از عصر او و همزمان با حیاتش در این موضوع نگاشته شده است، دیده و بررسیده است.
این کتابها، شامل کتاب هایی است که در حوزه های حدیثی و کلامی قم، ری، بغداد و. .. نوشته شده است. تنها در خانواده ی صدوق دو کتاب دیگر با عنوان التوحید وجود داشته است. (1)
همچنین کتاب الکافی با گستره ی فراوانش در باب مسائل اعتقادی بویژه توحید، چنان که خود صدوق گفته است، در اختیارش بوده است. (2)
با توجه به مطالب پیش گفته، باید پرسید که چرا شیخ صدوق فقط این دسته از روایات را در کتاب هایش آورده است؟ و سوالاتی دیگر از جمله این که:
1. چرا شیخ صدوق با توجه به نگارش کتاب هایی از این دست توسط دیگر عالمان، محدثان متکلمان، به تألیفی نو در این باره دست زده است؟
2. چرا و چقدر از روایات کتابش را از کتاب پدر و اساتید قمیاش برگرفته است؟
3. چرا بخش قابل توجهی از روایات کتاب التوحید وی از مشایخ بغدادی، ماوراء النهری و گاه مشایخ اهل سنت است؟
4. چرا در بخش هایی از این کتاب، روایات مورد قبول خود را از کتاب های اساتیدش درج نکرده است؟
5. چرا در بخش هایی از کتاب، با توجه به فراوانی احادیث در کتاب هایی چون الکافی، حتی یک روایت از آن را نقل نکرده است؟
6. چرا در برخی از ابواب این کتاب فصل هایی دارد که روایاتش با روایات درج شده در کتاب های همعصرانش مغایرت یا گاه مخالفت دارد؟
و تمام این پرسشها در حالی مطرح می شود که شیخ صدوق در تنظیم و تبویب هر یک از این ابواب، کتاب های مستقل و ابواب زیادی را پیش دید داشته است که احادیث بسیاری را به وی عرضه مینمود. در مسیر دریافت پاسخ این پرسشها، این نتیجه ی کلی به دست میآید که شیخ صدوق در کتاب های التوحید، کمال الدین و دیگر کتاب های موجود یا گمشدهاش، همواره این روش را مبنا قرار داده بود که در پشت صحنه ی درج یک حدیث در یک باب و تشکیل یک باب در یک موضوع و یک کتاب، تحلیل و استدلال هایی عقلی داشته و بر اساس داده های عقلی و نیز نقلی آن احادیث را نقد میکرده است. به بیانی روشنتر، هرگاه صدوق دست به قلم برده تا در موضوعی بر اساس احادیث بنگارد و کتاب یا رسالهای تألیف کند. مجموع احادیث آن موضوع را از دید گذرانده و مطالعه میکرد. سپس بر اساس اجتهاد کلامی خود و در نظر داشتن هماهنگی آن با آموزه های شیعه امامیه نظر برگزیده را انتخاب کرده و تنها احادیثی را که با این نظریه موافق بوده و در نظام طراحی شده ی وی جای میگرفت، در آن باب و فصل قرار میداد.
او در رسیدن به نظریه ی برگزیده ی و در تطبیق هر یک از احادیث وارده با این نظریه از معیار عقل برای سنجش احادیث و استدلال های عقلی نانوشته و ناگفته برای اثبات همآوایی این احادیث با منظومه معارف و عقاید اسلامی استفاده کرده است.
شیخ صدوق، به کفایت، به این شیوه ی کار خود اشاره داشته است. وی در کتاب التوحید در باب رؤیت خدا بیان میدارد که برخی از روایات کتاب های اساتیدش را در عین حالی که درست و مطابق با نظریه ی شیعه امامیه میداند، اما برای دفع ضرر محتمل از ارائه این احادیث در کتاب خود میپرهیزد.
وی گمراه شدن برخی کم خردان بر اثر مطالعه ی این احادیث و اشاره رفتن انگشت اتهام اعتقاد به جبر و تشبیه را دلایل عدم ایراد این احادیث در کتاب خود معرفی میکند. بنابراین وی به سراغ تحلیل و استدلال و مددجویی از عقل رفته و در نهایت تسلیم حکم عقل می شود که برای جلوگیری از زیآن های احتمالی از انتخاب و ایراد احادیثی این چنین پرهیز میکند. (3)
همچنین وی به گزینش احادیث مناسب در بحث و تبادل نظر با مخالفان و نیز مناظرهها معتقد بوده است. به نظر وی باید در انتخاب احادیثی که در مناظرهها مطرح می شود، دقت کافی صورت گیرد تا نتیجه ی مطلوب از بحث یا مناظره حاصل گردد (4) .
این نوع نگرش در انتخاب حدیث حاصل تحلیل های عقلی پنهان و استدلال های ناگفته است که صدوق به آن مبادرت میورزیده است.
5. عرضه حدیث بر عقل و تأویل عقلی حدیث
شیخ صدوق همچون دیگر محدثان خردگرای شیعه، اشکالات احتمالی موجود در احادیث را با سنجه عقل تشخیص داده و درصدد علاج آن و هماهنگسازی آن با منظومه ی معارف اهل بیت (علیهم السلام) برمیآید. صدوق در بیان و تبیین گزارهها و معارف دینی امامیه همواره در نظر دارد که این نظریهها به مخالفت با عقل و آموزه های آن نینجامد. وی در موضوع رأی شیعه در باره ی غیبت امام زمان (علیه السلام) میگوید:
و لیس فی دعوانا هذه ـ غیبه ی الامام ـ إکذاب للحس و لا محال و لا دعوی تنکرها العقول. (5)
شیخ صدوق ارزیابی کلام و دریافت معنا را نیز کار عقل میداند و میگوید:
ربما وکل علم المعنی الی العقول أن یتأمل الکلام. (6)
در بیان مصداق این کارکرد عقلی میتوان گفت که در حقیقت، تأویل احادیث نتیجه عرضه حدیث به عقل و دریافت اشکال محتوایی آن توسط عقل است.
یکی از نمونه های نقد حدیث از سوی شیخ صدوق، نظر وی در باره ی احادیث طبی است. صدوق این احادیث را نه بر اساس آموزه های قرآن و نه بر اساس اخبار اهل بیت (علیهم السلام)، بلکه بر اساس آموزه های عقلی به نقد کشیده است. (7)
وی در ضمن برشماری برخی علل حدیث در این متن ـ که دستمایه ی کار ناقدان حدیث است ـ احادیث طبی را فاقد اعتبار لازم برای استفاده ی عموم دانسته است.
وی همچنین حدیثی را که در باره ی علت کنیه ی امام علی (علیه السلام) که أبا تراب نقل میکند، به نقد کشیده و محتوای آن را نمیپذیرد. این حدیث بیانگر اختلاف و مجادلهای است که میان آنها اتفاق افتاده و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) بین ایشان اصلاح فرموده است. شیخ صدوق، وقوع این اختلاف را محال دانسته و میگوید:
لیس هذا الخبر عندی بمعتمد، و لا هو علی بمعتقد فی هذه العله ی، لان علیاً و فاطمه ی( ماکان لیقع بینهما کلام یحتاج رسولالله (صلی الله علیه و آله ) الی الاصلاح بینهما. (8)
شیخ صدوق از دانشمندان خردورزی است که به تأویل ظاهر آیات و روایات در صورت تعارض با دلایل عقلی و نقلی اعتقاد داشته و در عمل موارد بسیاری از آنها را تأویل کرده است.
کتاب التوحید صدوق مملو از مواردی است که وی برای رد تهمت تشبیه و جبر به تأویل ظاهر آیات و روایات دست زده است. همچنین در رساله الاعتقادات برداشت خود را از این آیات و روایات به صورت تأویل شده به نگارش درآورده است.
شیخ صدوق در مقدمهاش بر کتاب کمال الدین، کلامی از ابن قبه رازی در جواب شبههای نقل میکند و تأویل صاحب کتاب را زیر سؤال می برد. این نقل قول، نخست، نشان قبول داشتن مبنای ابنقبه و سپس رعایت آن در تأویلات صدوق است. حداقل امر، این که صدوق به شرایط تأویل صحیح آگاه بوده است و آن چنین است که تأویل باید مورد تأیید عقل و نقل باشد. کلام وی این چنین است:
قال صاحب الکتاب بعد آیات من القرآن تلاها ینازع فی تأویلها اشد منازعه ی و لم یؤید تأویله بحجه ی عقل و لا سمع. (9)
وی همچنین در جای دیگری از نوشتهاش به لزوم مدلل بودن تأویل اشاره کرده و میگوید:
و اعلموا ان صاحب الکتاب أشغل نفسه بعد ذلک بقراءه ی القرآن و تأویله علی من أحب، و لم یقل فی شیء من ذلک «الدلیل علی صحه ی تأویلی کیت و کیت»، و هذا شیء لا یعجز عنه الصبیان. (10)
در پی اعتقاد به این قاعده وی در نقد و بررسی احادیث و اقوال دیگران نادرست بودن تأویل ایشان را گوشزد میکند. (11)
6. تخصیص نقل با عقل
به نظر شیخ صدوق، گاه دلیل عقلی است که گزاره ی نقل را مقید ساخته یا تخصیص میزند و گاه بر عکس؛ یعنی دلیل نقلی عمومیت قضیه عقلی را محدود میسازد.
وی در باره ی تخصیص دلیل عقلی بر عمومیت دلیل نقلی و در تحلیل و توضیح حدیث منزلت «انت منی بمنزله ی هارون من موسی» سه بار از تخصیص زدن عقل سخن به میان میآورد. وی در آغاز بیانش میگوید: این قول دلیل به همسانی منزلت علی (علیه السلام) به پیامبر (صلی الله علیه و آله ) در همه ی اقوال نسبت به هارون و موسی (علیه السلام) است. سپس میافزاید که عقل بر این عموم تخصیص میزند؛ زیرا مواردی هست که علی (علیه السلام) شبیه به هارون نیست، مانند برادری نسبی. متن سخن وی چنین است:
فهذا العقول یدل علی ان منزله ی علی منه فی جمیع احوله منزله ی هارون من موسی فی جمیع احواله إلا ما خصه الاستثناء الذی فی نفس الخبر. فمن منازل هارون من موسی انه کان اخاً ولاده ی و العقل یخص هذه، و یمنع ان یکون النبی صلی الله علیه و آله مناهاً بقوله لان علیا لم یکن اخا ولاده ی و… . (12)
وی در باره ی تخصیص گزاره ی عام عقلی توسط نقل نیز چنین عمل کرده است. در بحث لزوم بعثت انبیا دریافت عقل را این گونه بیان میدارد که عقل حکم میکند که در تمامی زمآنها باید پیامبری از سوی خدا برای هدایت مردم ارسال گردد. اما با وجود گزاره ی نقلی مبنی بر خاتمیت نبوت با ارسال پیامبر اعظم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله ) و پایان سلسله نبوت و آغاز وصایت این گزاره عقلی عمومیت خود را از دست میدهد. وی میگوید:
لولا أن القرآن نزل بأن محمد صلی الله علیه و آله خاتم الانبیاء لوجب کون رسول فی کل وقت. (13)
بنابراین روش شیخ صدوق در رویارویی با مواردی که تعارض ابتدایی و ظاهری میان دلایل عقلی و نقلی وجود دارد، این است که میان این دو دلیل به گونهای جمع کرده و محلی برای حل تعارض مییابد. حال اگر نوع تعارض میان گزاره های نقلی و عقلی از نوع ابتدایی و ظاهری نبوده و به هیچ شکلی قابل حل و جمع نباشد، به دیگر بیان اگر تعارض مستقر شده و رابطه ی میان آنها از نوع تباین باشد، نحوه ی برخورد با این دو گزاره به گونهای دیگر رقم خورده و باید چارهای دیگر برای حل این تعارض جست.
شیخ صدوق در این گونه موارد، دست به تأویل ظاهر متن قرآن و حدیث زده و معنایی غیر از ظاهر آن را اختیار مینماید. نمونه های بسیاری از تأویلات وی در لابلای نوشته هایش یافت می شود. (14)
نتیجه
شیخ صدوق در قول و عمل همه کارکرد های عقل را در عرصه معرفت دینی به رسمیت میشناسد. او عقل را قوه کسب معرفت بلکه حقیقت و تمییز خیر و شر و ارزیابی کننده صحت اقوال و افعال معرفی میکند. همچنین برخی امور همچون حدوث جهان، ماهیت اجسام، اثبات صانع و اثبات اصل نبوت را حوزة اختصاصی عقل می داند و برخی امور را حوزة اختصاصی نقل و دیگر امور را حوزة مشترک عقل و نقل.
صدوق در عمل نیز عقل گرایی خود را به نمایش می گذارد. او احادیث اعتبار عقل را نقل کرده و خود در موارد مختلف به استدلال های عقلی و مناظره با مخالفان می پردازد. او در مواجهه با نقل نیز از عقل استفاده می کند. انتخاب و تنظیم عقلی احادیث، عرضة حدیث بر عقل، تأویل عقلی احادیث و تخصیص نقل با عقل از این موارد است.
بدین سان، شیخ صدوق در مقام های استنباط، تبیین، تنظیم، اثبات، رد شبهات و رد عقاید معارض از عقل بهره می گیرد. هرچند به جهت رعایت اقتضائات زمان و مکان و وضعیت مخاطبان سعی می کند مطالب عقلی خویش را غالباً در ذیل احادیث مطرح نماید.
نمایش کتابنامه :
– اندیشه های کلامی شیخ مفید، مایکل مکدرموت، ترجمه احمد آرام، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل، اول، 1363 ش.
– علل الشرائع، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (م381ق)، نجف، مکتبه حیدریه، چاپ اوّل، 1386 ق.
– عیون اخبار الرضا، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (م281ق)، تحقیق: حسین اعلمی، بیروت، مؤسّسه اعلمی، چاپ اوّل، 1404 ق.
– کمال الدین و تمام النعمه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (م381ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1405 ق.
– معانی الاخبار، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (م381ق) تحقیق: علی اکبر غفاریف قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اوّل، 1361 ش.
– رجال النجاشی (فهرست اسماء مصنفی الشیعه)، ابوالعباس احمد بن علی النجاشی الکوفی، م 450 ق، قم، مؤسسه نشر اسلامی، پنجم، 1416 ق.
– تفسیر و مفسران، محمد هادی معرفت، قم، تمهید، سوم، 1385 ش.
– الخصال، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (م381ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: مؤسسّه نشر اسلامی، چاپ دوم، 1403 ق.
– الاعتقادات فی دین الامامیه، محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (م381ق)، تحقیق: عصام بعد السید، بیروت: دار المفید، چاپ دوم، 1414 ق.
– تصحیح اعتقادات الأمامیه، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی معروف به شیخ مفید (م413ق)، تحقیق: حسین درگاهی، بیروت، دارالمفید، چاپ دوم، 1414 ق.
– الامالی، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (م381ق)، تحقیق: قم: مؤسسه بعثت، چاپ اوّل، 1417 ق.
– کتاب من لایحضره الفقیه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (م381ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسّه نشر اسلامی، چاپ دوّم، 1404ق.
– التوحید، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (381ق)، تحقیق: سیدهاشم حسینی تهرانی، قم، مؤسسّه نشر اسلامی، چاپ اوّل، 1398 ق.
– آشنایی با علوم اسلامی، رضا برنجکار، هران: سمت و طه، سوم، 1384 ش.
– المقنع، محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (م381ق)، تحقیق: مؤسسّه امام هادی(ع)، قم، مؤسسّه امام هادی(ع)، چاپ اوّل، 1415 ق.
– مجالس المؤمنین، قاضی نورالله شوشتری، تهران، کتابفروشی اسلامیه، سوم، 1365 ش.
نمایش پی نوشت ها:
1) این کتاب ها به قلم پدر و برادر بزرگوارش به نگارش درآمده است. برای اطلاع بیشتر؛ ر.ک: رجال النجاشی، ص261، رقم 684 و ص68، رقم 163 .
2) کتاب من لایحضره الفقیه، ج4، ص534 .
3) التوحید، ص119 .
4) معانی الاخبار، ص67 .
5) کمال الدین و تمام النعمه، ص93 .
6) معانی الاخبرا، ص73 .
7) الاعتقادات فی دین الامامیه، ص115 .
8) علل الشرایع، ج1، ص156 .
9) کمال الدین و تمام النعمه، ص118 .
10) همان، ص125 .
11) همان، ص659 .
12) معانی الاخبار، ص75 .
13) کمال الدین و تمام النعمه، ص4 .
14) بخشی از این تأویلات در مبحث تأویل از فصل نشانه های عقل گرایی صدوق خواهد آمد.
منبع: نشریه علوم حدیث شماره 57