خانه » همه » مذهبی » علامه بلخي از منظر بزرگان (3)

علامه بلخي از منظر بزرگان (3)

علامه بلخي از منظر بزرگان (3)

افغانستان اسلامي و سرزمين رجال خيز بلخ باستان در طول تاريخ شخصيت هاي نامدار زيادي را در دامان خود پرورش داده است. سرگذشت و خدمات علمي، فرهنگي و اجتماعي آنان همواره افتخار اسلام و تشيع بوده است. افرادي همچون علامه شهيد سيد جمال الدين حسيني افغاني بيدارگر شرق، آيت الله العظمي شهيد شيخ محمد کاظم آخوند هروي خراساني،

1b83bb2f 1de3 433f a733 bbe3f34cb23e - علامه بلخي از منظر بزرگان (3)

0023309 - علامه بلخي از منظر بزرگان (3)
علامه بلخي از منظر بزرگان (3)

 

 

ديدگاه انديشمندان ايراني و فرهيختگان بين المللي از شهيد بلخي

آيت الله شيخ علي دواني پژوهشگر حوزه علميه قم
 

افغانستان اسلامي و سرزمين رجال خيز بلخ باستان در طول تاريخ شخصيت هاي نامدار زيادي را در دامان خود پرورش داده است. سرگذشت و خدمات علمي، فرهنگي و اجتماعي آنان همواره افتخار اسلام و تشيع بوده است. افرادي همچون علامه شهيد سيد جمال الدين حسيني افغاني بيدارگر شرق، آيت الله العظمي شهيد شيخ محمد کاظم آخوند هروي خراساني، استاد حوزه هاي علميه جهان اسلام، علامه کبير شهيد سيد اسماعيل بلخي، بنيانگذار نهضت نوين اسلامي افغانستان، آيت الله مجاهد شهيد سيد علي بهشتي، آيت الله شهيد سيد سرور واعظ حسيني بهسودي، آيت الله شهيد حاج سيد ظاهر محقق بهسودي، حجت الاسلام و المسلمين شهيد سيد محمد حسين مصباح، حجت الاسلام و المسلمين شهيد سيد علي اکبر مصباح و شخصيت ها و بزرگان ديني ديگري که از اين سرزمين اسلامي برانگيخته شدند، و من ياد و نام همه آنان را گرامي مي دارم.
اما در ارتباط با علامه شهيد بلخي رهبر شيعيان افغانستان، بايد گفت که او از روحانيون بزرگ، متفکر، اديب نامدار و مجاهد بي نظير افغانستان در قرن چهاردهم هجري بوده است. او تحصيلات خود را از سال 1304 شمسي در مشهد آغاز کرد، و در سال 1317 در حوزه هاي علمي نجف اشرف و قم به پايان رساند. بلخي شهيد از حضور اساتيد برجسته حوزه هاي علميه مشهد، قم و نجف کسب فيض کرد و پس از مسافرت چند ماهه به برخي از کشورهاي اسلامي و عربي و مراجعيت به افغانستان به دستور دولت وقت در هرات به تبعيد محکوم شد. در هرات به روشنگري مردم مسلمان به خصوص جوانان تحصيل کرده پرداخت و همين امر موجب شد که تحت نظر شديد مقام هاي امنيتي قرار گيرد. او با فعاليت هاي سياسي و فرهنگي که داشت، توانست اولين تشکل سياسي و ديني را در افغانستان به وجود بياورد که نام اصلي آن گروه «فدائيان اسلام» بود.
علامه بلخي، برخلاف دوره جواني پيش از زندان که اقدامات مسلحانه را تنها راه حل براندازي نظام و دگرگوني وضع موجود و اصلاح جامعه مي دانست، پس از خروج از زندان روش مسالمت آميز و آشتي جويانه و تا اندازه اي در ظاهر سازشکارانه در پيش گرفت. ولي در عين حال براي رسيدن به اهداف سياسي و ديني خود، دامنه فعاليت هاي سياسي، فرهنگي، اجتماعي و آگاهي بخش را گسترش داد. به همين دليل در سال 1346 در جريان ملاقات با مراجع دين و شخصيت هاي برجسته حوزه هاي علمي نجف اشرف و قم پيرامون مسايل و مشکلات جهان اسلام گفت و گو و تبادل نظر کرد. سفر علامه بلخي به ايران و عراق و ملاقات با مراجع دين پر اهميت ترين سفر او بود.
اين مسافرت هاي بيدار کننده براي رژيم وقت افغانستان قابل تحمل نبود. زيرا در مدت اقامت دو ماهه در ايران به شدت زير نظر ساواک قرار داشت. از سوي ديگر پس از بازگشت به افغانستان بي سابقه ترين استقبال مردمي از او در شهرهاي هرات قندهار، غزنه، ميدان و کابل به عمل آمد. در همان حال شيعيان هزاره جات که در مناطق مرکزي سکونت دارند و محروم ترين قشر جامعه افغانستان هستند، از علامه بلخي تقاضا کردند از آن مناطق نيز بازديد کند. او اين دعوت را پذيرفت و در جريان ديدار با مردم بهسود فشارش بالا رفت و به کابل بازگشت و در بيمارستان علي آباد بستري شد. در چنين شرايطي مقام هاي امنيتي دولت و پزشکان وابسته به رژيم علامه سيد اسماعيل بلخي را به وسيله آمپول سمي به شهادت رساندند، و مسلمانان جهان به ويژه شيعيان افغانستان را به سوگ نشاندند.

شهيد بلخي مردي مؤمن و استوار در عقيده بود. به شيعه و سني يکسان نگاه مي کرد و مورد احترام همه آنان بود. از مراوده با اعيان و اشراف به شدت پرهيز مي کرد. در طول عمر کوتاه و پربار همنشين فقرا و محرومان بود. در زمينه مسايل سياسي و اجتماعي، انديشه هاي ليبراليستي و کمونيستي را عامل وابستگي به شرق و غرب مي دانست.
 

مردم را از گرايش به اين تفکرات بيگانه با فرهنگ و هويت ملي بر حذر مي داشت.

آيت الله سيد طيب موسوي جزائري هندي از علماي هندوستان
 

بنده در سال 1347 شمسي همراه کارواني از علما و دوستان از نجف اشرف به ايران آمديم. در حوزه علميه قم با دوستم سيد محمد حسين عرفانيان يکي از علماي افغانستان برخوردم و براي زيارت مرقد ثامن الحجج (ع) با همديگر به مشهد مقدس رفتيم. در مشهد عرفانيان روزي گفت که مي خواهد با اتفاق همديگر به ديدار يک شخصيت جالب و برجسته بريم. از او پرسيدم که آن شخصيت کيست؟ عرفانيان در جواب گفت که او سيد اسماعيل بلخي يکي از علماي بزرگ افغانستان است. قرار است امروز در مسجد گوهرشاد در جمع علما و مردم سخنراني کند. اين آدمي که مي گويم واقعاً انسان استثنائي و ديدني است. سخنان او نيز زيبا و شنيدني است. با انسان هاي معمولي که من و شما مي بينيم فرق مي کند. بايد او را از نزديک ملاقات کنيد و سخنراني اش را بشنويد و بعد درباره اش قضاوت کنيد.
بالاخره خودمان را آماده کرديم و به اتفاق هم به مسجد گوهرشاد رفتيم. جمعيت زيادي از علماء و طلاب ايراني و خارجي حوزه علميه خراسان و دانشجويان دانشگاه و اقشار گوناگون حضور داشتند. وقتي وارد مجلس شدم براي اولين بار علامه بلخي را در حال سخنراني ديدم. در گوشه مسجد نشستيم و به سخنراني او گوش داديم. صداي شيوا و بيان دلنشين او همه را شيفته کرده بود. در آن مجلس درباره مسايل سياسي و اوضاع جهان اسلام و مسلمين و خطري که مسلمانان را تهديد مي کرد سخن مي گفت. از عقب ماندگي مسلمانان انتقاد مي کرد. مهم تر از همه بر لزوم وحدت اسلامي و همبستگي ملي تأکيد داشت. تفرقه و پراکندگي مسلمانان را عامل عقب ماندگي آنان به ويژه شيعيان مي دانست. علما و طلاب را نسبت به وظائف ديني و مردمي شان در جامعه آگاه کرد. از آنان خواست که ضعف و سستي نشان ندهند و در برابر ظلم و نابرابري بايستند. پيروزي حق بر باطل را بسيار نزديک و اميدوارکننده مي ديد. علامه بلخي در اين سخنراني نشان داد که مرد علم و عمل است و از علماي ساده و معمولي نيست.
اين سيد بزرگوار در فن خطابه و سخن وري کم نظير بود به رغم گذشت سال هاي طولاني ولي هنوز طنين صداي او گوش هايم را نوازش مي دهد. شخصيت و سخنان علامه بلخي به قدري مرا شيفته کرده بود که پس از پايان سخنراني خود را نزديک او رساندم و با او احوال پرسي کردم. او طوري برخورد کرد که انگار سال هاست مرا مي شناسد. در اخلاق معاشرت و برخورد با مردم بسيار مهربان و دلسوز بود. وقتي هم صحبت شديم بسيار صميمانه بحث مي کرد. از جمله مطالبي که براي من نقل کرد گفت که به علت 15 سال زندان به انواع بيماري مبتلا شده و حال خوشي ندارد. به سختي راه مي رود. مسئوليت اجتماعي بر دوش او سنگيني مي کند. او گفت که سخنراني زياد بر حال او مناسب نيست و گاهي از روي ناچاري سخن مي گويد.
مرحوم علامه بلخي از ويژگي هاي مهمي برخوردار بود. اهل علم و عمل و پرهيزکاري بود. او را مردي صبور، مهربان، شجاع و انقلابي درد آشنا يافتم. از خودگذشتگي و روح شهادت طلبي در سيماي او هويدا بود. با دورنگري به مسائل جهان اسلام و مشکلات مسمانان نگاه مي کرد. مهمترين امتيازي که داشت، اول ايمان به خدا، دوم خدمت به خلق خدا و سوم جهاد بر ضد دشمنان خدا و اسلام و قرآن بود. شهيد بلخي سال هاي متمادي براي اسلام و مسلمين زحمت کشيد و خون جگر خورد، و سرانجام به دست دشمنان خدا و دين به شهادت رسيد. من معتقدم که شهادت علامه بلخي خسارت جبران ناپذيري بر اسلام و مسلمين وارد آورد. تنها کاري که مي توانيم براي احياء تفکر علامه بلخي انجام دهيم انتشار آثار اوست.

سيد موسي صدر رهبر شيعيان لبنان
 

علامه سيد اسماعيل بلخي رهبر شيعيان افغانستان از جمله افراد متعهد و مؤمن و از پيشگامان نهضت هاي اسلامي به حساب مي آيد. از دوران کودکي ارتباط خانوادگي با ما داشت. پدر بزرگوار او مرحوم حجت الاسلام حاج سيد محمد بلخي وکيل جد بزرگوار ما آيت الله العظمي سيد اسماعيل صدر در افغانستان بود و پس از ارتحال ايشان، مرحوم پدرم آيت الله العظمي سيد صدر الدين صدر به عنوان مرجع تقليد فعاليت هاي خود را آغاز کرد و به سيد محمد بلخي وکالت امور شرعيه در افغانستان داد. همچنين سيد محمد بلخي از جد مادري ام آيت الله العظمي سيد حسين قمي وکالت امور شرعيه داشت. از طرف ديگر آيت الله سيد حيدر بلخي (دايي علامه بلخي) دوست و همدوره تحصيلي مرحوم پدرم بوده است. افزون بر آن خاندان آقايان صدر و بلخي از ساليان دراز ارتباط خانوادگي با يکديگر داشته اند.
زماني که خاندان صدر در سال 1305 در مشهد زندگي مي کرد، مرحوم سيد محمد بلخي همراه فرزندان خود سيد اسماعيل و سيد ابراهيم براي تحصيل علوم ديني به اين شهر آمدند. از آنجا که سال ها با آقاي بلخي در ارتباط بودم گاهي به مشهد سفر مي کردم و گاهي هم آن ها به قم مي آمدند. اين روابط ادامه داشت تا اينکه در سال 1314 قيام مسجد گوهرشاد روي داد. نظر به اينکه علامه بلخي در اين قيام نقش مهمي داشت، توسط مأموران رضاخان تحت تعقيب قرار گرفت و به افغانستان بازگشت. زماني که آقاي بلخي در سال 1329 توسط دولت وقت افغانستان بازداشت شد، احساس کرديم که جان او در خطر است و امکان دارد او را اعدام کنند. لذا با همکاري پدرم و آيت الله بروجردي و ساير علماي قم و مشهد براي نجات جان بلخي اقدامات زيادي انجام داديم. با امضاي جمعي از علماي قم براي شاه افغانستان پيام ارسال کرديم، و نسبت به اين قضيه به او هشدار داديم. براي رهبر واتيکان هم پيام ارسال کرديم و از او خواستيم براي آزادي بلخي اقدامات جدي به عمل آورد. همچنين از طريق برخي از علماي لبنان و در رأس آنان آيت الله سيد عبدالحسين شرف الدين به مسئولان دانشگاه الازهر مصر شکايت کرديم.
آخرين اقدام ما شکايتي بود که با امضا و تأييد مراجع و علماي حوزه علميه قم تسليم نماينده سازمان ملل متحد کرديم. در اين طومار از نظام استبدادي ظاهر شاه و ظلمي که بر جامعه شيعه افغانستان مي رود شکايت کرديم. سازمان ملل به طور جدي وارد عمل شد و هيئت بلند پايه اي را به کابل اعزام کرد، و شاه افغانستان را تحت فشار قرار داد تا آقاي بلخي را آزاد کند. فشارهايي که علماي ايران، عراق، لبنان، مصر، واتيکان و ساير علماي افغانستان بر نظام ظاهر شاه وارد آوردند، باعث جلوگيري از اعدام او شد، و پس از گذشت 15 سال او را از زندان آزاد کردند.
در سال 1346 بنده در لبنان استقرار يافته بودم که آقاي بلخي از سوريه ديدن کرد، و با هماهنگي برادرم آيت الله سيد رضا صدر به دمشق رفتم و با آقاي بلخي ملاقات کردم. پس از گذشت حدود 30 سال اين اولين بار بود که دوباره با علامه بلخي ملاقات مي کردم. يکديگر را به گرمي در آغوش گرفتيم. آخرين بار که همديگر را در قم ديده بوديم دو طلبه جوان بوديم. با وجودي که آقاي بلخي مدت 15 سال را در زندان سپري کرده بود، اما کوچک ترين نشان ضعف روحي و نوميدي در او مشاهده نمي شد. همچنان مانند کوهي استوار به آينده اميدوار بود. آقاي بلخي مهم ترين ضعف جامعه افغانستان را اختلاف طبقاتي و اجتماعي بين اقوام و مذاهب و فقر اقتصادي و فرهنگي و علمي مي دانست. براي رفع اين مشکلات گام هاي مهمي برداشته بود و مي خواست در آينده آن را کامل کند. او آمده بود تا با هماهنگي و همکاري محافل و مجامع اسلامي ايران و عراق و لبنان جايگاه شيعيان افغانستان را از نظر علمي و فرنگي ارتقا دهد. زندان نتوانسته بود او را بشکند. همچنان با قدرت ايمان و اراده به مبارزات خستگي ناپذير خود ادامه مي داد.

دولت افغانستان از برنامه ها و طرح هاي او اطلاع داشت و به همين دليل از عملي شدن اين طرح ها جلوگيري مي کرد. نظام حاکم سال ها به دنبال فرصت بود تا به نحوي بلخي را از سر راه خود بردارد. سرانجام پس از بازگشت از سفر خارج او را مسموم کردند. با شهادت علامه بلخي ضربه جبران ناپذيري بر ملت افغانستان وارد آمد.
 

شيخ حسن صفار از علماي برجسته عربستان
 

اين ديدگاه در چارچوب سخنراني آقاي صفار در جمع علما و مهاجران افغانستاني به مناسبت سالگرد شهادت علامه بلخي در مشهد مقدس بيان شده است:
با سلام و درود به علما و اساتيد بزرگ، فرهيختگان و نويسندگان محترم افغانستان. علامه شهيد بلخي از زمره علماي بزرگي است که خدمات ارزنده اي به اسلام و تشيع انجام داده است. امروز او در جهان اسلام، مظلوم و ناشناخته است. براي معرفي شخصيت و انديشه هاي بلخي گام مهمي برداشته نشده و من در اين محفل از شما مي پرسم که چرا بايد اين طور باشد؟ شهيد بلخي به تجليل شما نياز ندارد. شما به تجليل، شناخت و شناساندن شهيد بلخي محتاج هستيد. شما به انديشه هاي حيات بخش او نيازمنديد. علامه بلخي انديشه هاي جهاني دارد و جهان اسلام به اين انديشه ها نياز مبرم دارد. اين انديشه ها براي جهان اسلام مفيد، راهگشا و سازنده است. تاکنون براي معرفي اين انديشه ها چه کرده ايد؟ چند کتاب، مقاله و تحقيق درباره او به زبان هاي عربي و انگليسي نوشته ايد؟ چند گام براي معرفي اين شخصيت جهاني به جهانيان يا دست کم به جهان اسلام برداشته ايد؟ تا چه اندازه در کشور و جامعه در حال انقلاب خودتان از انديشه هاي سياسي و اجتماعي او استفاده کرده ايد؟ چه ميزان دردها و زخم هاي التيام نيافته جامعه تان را با اين انديشه هاي بلند درمان کرده ايد؟

مولوي قاضي سليمان حامد از علماي مجاهد اهل سنت افغانستان
 

علامه شهيد مولانا سيد محمد اسماعيل بلخي از شخصيت هاي مجاهد و از علماي طراز اول جنبش آزادي بخش جهان اسلام بود. او در آن شرايط خفقان آور و تاريک دوران حاکميت استبداد که صداي آزادي خواهي و عدالت خواهي گناه نابخشودني بود. در آن شرايط که زمامداران زورگو عرصه را بر مردم مظلوم افغانستان تنگ کرده بودند، مردي از سلاله پيامبر (ص) ظهور کرد و مردانه به ميدان پيکار و مبارزه آمد، و رو در روي استکبار و استبداد ايستاد. مردانه فرياد آزادي خواهي سر داد و براي بيداري و گسترش آگاهي ملت مسلمان افغانستان به حرکت روشنگرانه دست.
علامه بلخي از ملت مسلمان و در بند خواست براي درهم کوبيدن اختلافات مذهبي و قومي و خفقان موجود در افغانستان با او همگام و همنوا شوند. او به خاطر نجات ملت مظلوم و بي پناه افغانستان به پا خاست و گوهر آزادي را به چنگ آورد. در همچون شرايطي علما، دانشمندان، جوانان و همه اقشار غافل را نکوهش کرد، و به آنان گفت براي به دست آوردن آزادي خون دهيد. براي بيداري توده مردم فرياد برآوريد. براي آزادي اسلام و ملت در بند مبارزه کنيد. آرزو داشت که ملت افغانستان بيدار شود و يکپارچه عليه ظلم و استبداد قيام کند. حاکميت استبداد را از اين کشور براندازد. مردم بايد به خاطر احياي مجد و عظمت اسلام عزيز قرباني دهند و در اين راه فداکاري کنند. علامه بلخي با شهادت خود بهترين درس عملي را به علما و مجاهدين و پيروان راه شهادت آموخت.

مولوي احمد شاه احمد زي از رهبران جهادي اهل سنت افغانستان
 

علامه شهيد سيد اسماعيل بلخي، پايه گذار نهضت اسلامي شيعه و سني در افغانستان به حساب مي آيد. قبل از نهضت عالمه بلخي در کشور ما هيچ حزب سياسي و سازمان جهادي تشکيل نشده بود. در دهه مشروطيت دوم، معروف به دهه دموکراسي (1343-1353) که آزادي فعاليت فرهنگي و تشکيل احزاب و جريانات سياسي و اجتماعي به وجود آمده بود. آقاي بلخي در دانشگاه کابل سخنراني هاي تاريخي و بيدار کننده ايراد مي کرد، که جوانان تحصيل کرده مسلمان را زود هنگام به خود جذب کرده بود. اين باعث شده بود که دانشجويان در مساجد و مدارس و مراکز علمي و فرهنگي کابل به شکل منظم و خود جوش پاي سخنراني هاي انقلابي و بيدارگرانه علامه بلخي شرکت نمايند، و از افکار و انديشه هاي انقلابي او الهام بگيرند. اولين جرقه هاي انقلاب در نسل جوان مسلمان افغانستان را علامه بلخي کاشت. ما در آن زمان جزء جوانان دانشگاه کابل بوديم و مرتب پاي سخنراني هاي او در مراکز اسلامي کابل مي رفتيم.
آقاي بلخي جوانان مسلمان را عليه دشمنان مشترک مسلمين دعوت به مبارزه و حق طلبي مي کرد. اقشار مختلف جامعه را به حرکت در مي آورد. اوست که انقلاب اسلامي افغانستان را پايه گذاري کرد. جوانان مسلمان دانشگاه کابل متشکل از شيعه و سني از شاگردان و پيروان مکتب مبارزاتي علامه بلخي بودند که ما هم جزء آن ها بوديم. پايه گذاري احزاب و تشکيل هاي اسلامي مبارزه در افغانستان يکي از برکات درس هاي مبارزاتي و بيدارگرانه او بود. اولين بار که حزب اخوان المسلمين را در کابل تشکيل داديم با استفاده از افکار و انديشه هاي روشنگرانه علامه بلخي بود. احزاب مبارز و سازمان هاي سياسي اسلامي افغانستان پس از آغاز قيام و در پي مبارزات اصلاح گرايانه علامه بلخي به وجود آمدند. احزاب جهادي يکي پس از ديگري توسط شاگردان و پيروان مکتب علامه بلخي تشکيل شدند. در آن زمان هيچ يک از علما و روشنفکران حوزوي و دانشگاهي افغانستان در فکر رهبري نهضت اسلامي نبودند. توان سخن گفتن از مبارزه عليه استبداد را نداشتند. تنها بلخي بود که اولين پرچم مبارزه و مقاومت را عليه دشمنان اسلام بر افراشت و اقشار مختلف جامعه را به ميدان آورد و خطر فزاينده کمونيسم و احزاب الحادي چپ را به مردم گوشزد کرد. در آن زمان که احزاب خلق و پرچم تازه فعاليت هاي مخفيانه خود را در افغانستان آغاز کرده بودند، تنها علامه بلخي بود که پرچم مبارزه را افراشت و مسلمانان را دعوت به مبارزه و مقابله با آن ها کرد.

حجت الاسلام و المسلمين محمد کاظم خوانساري
 

اولين آشنايي من با علامه شهيد سيد اسماعيل بلخي، رهبر محبوب شيعيان افغانستان در استان بلخ در شمال افغانستان اتفاق افتاد. بنده براي تبليغ به آن شهر رفته بودم که او بعد از آزادي از زندان در اوايل سال 1344 شمسي با عده اي از بزرگان کابل به دعوت مردم مزار شريف به اين شهر تشريف آورد. شيعيان در آن برهه از موقعيت خوبي برخودار بودند، و حدود ده تکيه و حسينيه داشتند. بزرگان و اهالي مزار شريف از علامه بلخي استقبال خوبي به عمل آوردند که بسيار کم سابقه و غير قابل توصيف است.
سفر علامه بلخي به بلخ مصادف بود با ايام دهه محرم و عاشوراي امام حسين (ع) و حسينيه هاي اين شهر علامه بلخي را براي سخنراني دعوت کرده بودند. او هم با خرسندي به اين دعوت ها جواب مثبت داده بود و هر شب در يک حسينيه سخنراني و روضه خواني داشت. اقشار مختلف مردم اعم از شيعه و سني در مجالس سخنراني و روضه خواني او حاضر مي شدند. مردم به طور عجيب به علامه بلخي عشق مي ورزيدند و مشکلات شان را با او در ميان مي گذاشتند. علامه بلخي مردي انديشمند و متواضع بود. ضمن اينکه تنومند و بدن سنگين داشت.
در آنجا رسم بر اين بود که قبل از شروع مراسم عزاداري شام مي آوردند، و آقاي بلخي که مي خواست بعد از صرف شام منبر برود، با آن هيکل درشت و چاقي که داشت، شام سير مي خورد. مي گفتم آقاي بلخي شما امشب منبر داريد، شام کمتري ميل کنيد تا موقع سخنراني خسته نشويد. او مي خنديد و با شوخي مي گفت: «آقا شما غصّه نخوريد! من مي دانم که توپ خالي صدا ندارد». علامه بلخي واقعاً در سخنراني و منبر بي نظير بود و کسي نبود که بتواند در اين فن حريف او شود. قدرت بيان و سحر کلام عجيبي داشت. از نکته کوچک مطالب جديد در مي آورد، و يک ساعت سخنراني مي کرد.
در روز عاشورا در حسينيه تاشقرغان شهر مزار شريف دعوت شده بود. در آن روز در حضور جمع کثيري از علما، مولوي ها، دانشگاهيان، و اقشار مختلف مردم اعم از شيعه و سني، سخنراني بسيار تاريخي و عالمانه ايراد کرد. سخن خود را با تفسير آيه «الا لعنه الله علي القوم الظالمين» آغاز کرد و با استناد به روايات و منابع تاريخي پديده ظلم و ظالم را شرح داد، و ثابت کرد که معاويه و يزيد ظالم بودند، و به خاندان اهل بيت (ع) ظلم کردند. در ادامه سخنراني روند بحث را به ظالمان و خائنان آن روز افغانستان سوق داد و آنگاه به بررسي مسايل سياسي و اجتماعي کشور پرداخت. سخنان و موعظه هاي دل نشين آن روز علامه بلخي مورد تحسين و تشويق علما و مولوي هاي اهل سنت حاضر در مجلس قرار گرفت که در آن زمان بسيار مفيد و مؤثر واقع شد.
شهيد علامه بلخي نسل جوان و ساير اقشار جامعه را با تحولات سياسي و اجتماعي کشور و جهان اسلام آگاه مي ساخت. سخنان انقلابي و بيدارکننده او بر جامعه عقب مانده آن روز افغانستان تأثير بسزايي بر جاي مي گذاشت، و به تدريج جامعه را به سوي آينده روشن سوق مي داد. نسل نو و تشنه حقيقت را اميدوار مي ساخت.
علامه بلخي پس از يکي دو ماه اقامت در مزار شريف به کابل بازگشت و بنده به ايران آمدم. پس از مدتي براي ادامه تحصيل به نجف اشرف رفتم که او را در ميانه سال 1346 همراه با عده اي از علماي افغانستان در نجف اشرف ديدم. مراجع و شخصيت هاي سرشناس حوزه علميه نجف به ويژه علما و طلاب افغاني استقبال پرشوري از او به عمل آوردند. آقاي بلخي در اين سفر با استاد پيشين خود علامه آقا بزرگ تهراني و علامه اميني صاحب کتاب الغدير و بسيار از مراجع تقليد وقت ديدار و گفت و گو داشت. بالاخره اين سفرها و استقبال هاي گرم مردمي که از آقاي بلخي در عراق و ايران به عمل آمد باعث شد که رژيم هاي افغانستان و ايران به او حساسيت نشان دهند، تا اينکه سرانجام پس از بازگشت به کابل به طرز فجيعي به شهادت رسيد.
منبع: شاهد ياران شماره 64

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد