خداوند متعال در آيه ي 4 سوره ي اخلاص مي فرمايد: « وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ ؛و براي او هيچ گاه شبيه و مانندي نبوده است». كُفو، در اصل به معناي هم رديف و هم سطح بودن در مقام منزلت مي باشد و سپس براي هرگونه شبيه و مانند، آورده شده است; يعني در اين آيه، وجود هرگونه شبيه و مانند و همانند بودن چيزي با خداوند در مقام و منزلت، منتفي شده و به طور قاطع و محكم رد شده است.
قرائت هاي موجود در آيه
دراين آيه كلمه ي «كُفُوًا» به چهار صورت متفاوت قرائت شده است:
الف) كاف و فاء باحركت ضمه و همراه با همزه خوانده شود«كُفُوًا»
ب) كاف با ضمّه و فاء به صورت سكون و همراه با همزه خوانده شود «كُفْؤاً »
ج) كاف و فاء با حركت ضمّه و همراه با واوِ فتحه دار خواند شود «كُفُوَاً »
د) كاف با ضمه و فاء به صورت ساكن و همراه با واو فتحه دار خوانده شود «كُفْوَاً»
البته در بين اين چهار حالت، حالت سوم كه مطابق با قرائت حفص از عاصم مي باشد، صحيح تر است.
علت اختلاف در قرائات
در اين زمينه علل متعددي بيان شده است كه به طور اختصار به بعضي از آن ها اشاره مي شود:
1- ابتدايي بودن خط
در گذشته، خط در مراحل ابتدايي خود بود; به گونه اي كه اصول آن هنوز استوار نشده بود و مردم عرب، فنون خط و روش نوشتن صحيح را نمي دانستند; از اين رو بعضي حروف را شبيه به حروف ديگر مي نوشتند; مثلا «ن» آخر كلمه، شبيه حرف «ر» و «ميم» آخر، شبيه حرف «واو» و «دال» شبيه «كاف» نوشته مي شد كه تشخيص آن ها به عهده ي قاري بود.
2- خالي بودن حروف از نقطه
در آن زمان، حروف بدون نقطه نوشته مي شدند; از اين رو بين «ش» و «س» ، «ع» و «غ»، «د» و «ذ» در نوشتن فرقي نبود و خودِ قاري با قراين و شواهد بايد تشخيص بدهد كه اين كدام حرف است.
3 – خالي بودن حروف از شكل و علايم
حروف از علايمي كه وزن و اِعراب را نشان مي دهند برهنه بود; بنابراين، تشخيص وزن و اِعراب به عهده ي خود قاري بود; مانند كلمه ي «اعلم» كه هم به صورت فعل امر «اِعْلَمْ» و هم به صورت فعل مضارع «اَعْلَمُ» قرائت مي شد.
4- تأثير لهجه
اَعراب داراي قبايل مختلفي بودند و هر كدام لهجه هاي مخصوص به خود داشتند كه اين لهجه ها از جهات گوناگوني با يكديگر اختلاف داشتند; مانند اختلاف در حركاتِ كلمات، در خواندن و نوشتن همزه، در اِعراب، ادغام و اشباع و… .
5- رأي و نظر شخصي، همراه با روحيه هاي غير متعارف
قاريان در اكثر موارد، طبق رأي و نظر شخصي خود قرائت مي كردند كه به طور طبيعي، نظر شخصي هر كدام از آن ها با ديگران متفاوت بود و مورد قبول آن ها قرار نمي گرفت; از اين رو مهم ترين عامل اختلاف در قرائات را همين مورد دانسته اند; از طرفي بعضي از قاريان، روحيه هاي غير متعارفي داشته و به دنبال شهرت طلبي بودند; تا اين حدّ كه با نظر مشهور مخالفت مي كردند; فقط براي اين كه اسم آن ها بر سر زبان ها افتاده و مشهور شوند.
6 ـ كثرت قاريان
در گذشته هر يك از شهرهاي بزرگ مانند كوفه، شام، بصره و مكّه چندين قاري معتبر داشتند كه مسلمانان به آن ها مراجعه مي كردند; ولي با متفرق شدن آن ها در شهرهاي مختلف و زياد شدن قاريان قرآن، اختلاف در قرائات، بيش تر شده و از سطح علمي آن كاسته و قرائت هاي صحيح و ناصحيح در هم آميخته شد; از اين رو عدّه اي از بزرگان و پيش گامانِ اين فن، بر آن شدند تا از اين اختلافات كاسته و قرائت هاي مشهور و صحيح را از غير آن ها جدا كنند. اولين كساني كه متصدّي اين كار شدند، تعداد زيادي را به عنوان قاريان معتبر و مورد اطمينان معرفي كردند; به گونه اي كه تعداد آن ها به 25 نفر هم مي رسيد; ولي از موقعي كه شخصي به نام «ابن مجاهد» متصدّي اين كار شد، به قرائات هفت گانه اكتفا نمود كه از آن زمان به بعد، بر همان منوال ادامه يافت و معروف به قرائات سبعه شد; ولي با اين حال با مراجعه به كتاب هاي علوم قرآني، در مي يابيم كه قرائات سبعه مورد اتفاق همه نيست و ديگران تعداد بيش تري را به عنوان قاريان معتبر و موثّق معرفي كرده اند.
قرائت صحيح و علت انتخاب آن
از بين قرائت هاي هفت گانه قرائت عاصم به روايت حَفْص، صحيح تر مي باشد كه با بررسي شخصيت عاصم و حفص و بررسي سند قرائت آن ها، پي به علت اين انتخاب خواهيم برد.
الف) شخصيت عاصم
«عاصم بن ابي النّجود الأسدي الكوفي»، در بين قاريان ديگر معروف به كسي بود كه قرائت قرآن را به طور دقيق ضبط و نگه داري مي كند و از طرفي، نسبت به كسي كه مي خواست قرائت صحيح قرآن را از او ياد بگيرد بسيار احتياط مي كرد; از اين رو قرائت قرآن را به غير از استادش كه او هم از علي بن ابي طالب(عليه السلام)شنيده بود نمي گرفت; علاوه بر آن آموخته هاي خويش را به افراد مطمئن ديگر نيز ارائه مي داد تا از نداشتن اشتباه و خطا مطمئن شود. عاصم، شيعي مذهب بود و علاقه ي شديدي نسبت به خاندان پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)داشت و قرآن را به روايتي كه متواتر بين مسلمين بود قرائت مي كرد.
ب) بررسي شخصيتي حفص
«حفص بن سليمان» از اصحاب امام صادق(عليه السلام) و يكي از روايت كنندگان قرائت عاصم است كه بر ديگر راويان از او ـ در زمينه ي حفظ و ضبط دقيق قرائتِ عاصم ـ فضيليت و برتري دارد. او نيز مانند استادش عاصم، دقت زيادي بر اين داشت كه قرائت او مطابق با نقل و قرائت متواتر مسلمين باشد; به همين دليل اكثر مسلمانان قرائت عاصم را از حفص گرفته اند.
ج) بررسي اسناد قرائت
سند قرائت حفص از عاصم، از بهترين و والاترين اسناد قرائات مي باشد; زيرا حفص از استادش عاصم و عاصم از استادش عبدالرحمان و او نيز از حضرت علي(عليه السلام) قرائت مي كرد كه آن حضرت نيز از رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) نقل فرموده است.
نتيجه گيري
قرآن كريم با قرائت هاي مختلف بيان شده كه از بين آن ها، هفت قرائت را انتخاب و به عنوان قرائات سبعه معرفي كرده اند. در بين اين قرائت ها، قرائت حفص از عاصم، برتر و صحيح تر از ديگر قرائات مي باشد كه قرآن هاي موجود نيز مطابق اين قرائت نوشته شده اند. اين قرائت، يك قرائت شيعي خالص است; زيرا حفص و عاصم و استادش عبدالرحمان ـ هر سه ـ شيعه مي باشند و اين قرائت را از امام علي(عليه السلام) گرفته اند كه آن حضرت نيز از رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرا گرفته است، ولي با توجه به دقت نظري که در اين قرائت وجود دارد حتي اهل سنت نيز همان را قبول کرده و قرآن هايي که توسط اهل سنت چاپ مي شود با همين قرائت مي باشد.
البته به اين نكته ي مهم بايد توجه داشت كه فرق است بين قرآن و بين قرائت ها. زيرا قرائت و قرآن، دو حقيقتِ از هم جدا هستند و آن چه مهم است، اين است كه قرآنِ موجود در دسترس مسلمين، همان قرآني است كه بر پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)نازل شده و بدون كم و زيادي نسل به نسل، به دست ما رسيده است. اختلاف قرائت ها، چيزي جز اجتهاد و نظر شخصي قاريان مختلف نمي باشد; در نتيجه، اين قرائاتِ متعدد اعتباري ندارند و آن چه كه معتبر است، اصل قرآن مي باشد كه به طور كامل و بدون نقصان يا اضافه اي، به دست امّت اسلامي رسيده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه ؛ ناصر مكارم شيرازي، ج 27.
2. پرتوي از قرآن؛ محمد طالقاني، ج 4.
3. جوامع الجامع؛ فضل طبرسي ، ج 4.
4. طبرسي، مجمع البيان، ج 5.
5. اطيب البيان؛ عبد الحسين طيب، ج 14.
6. البرهان ؛ زرشکي ، ج 5.
7. تبيان ؛ شيخ طوسي، ، ج 10.
8. تفسير صافي؛ فيض کاشاني ، ج 5.
9. درس هايي از علوم قرآني؛ حبيب الله طاهري، ج 1، (قم: انتشارات اُسوه).
10. تلخيص التمهيد؛ محمد هادي معرفت، ج 1.
11. علوم القرآن عند المفسرين؛ ج 2، مركز الثقافة و المعارف القرانية، ج 2.
12. هفده گفتار در علوم قرآن؛ ترجمه ي سيد حسين حسيني، (دفتر تحقيقات و انتشارات بدر).
پي نوشت:
[1] . اخلاص / 4 .