علت تفاوت حقوق زن و مرد(1)
علت تفاوت حقوق زن و مرد(1)
علت تفاوت حقوق زن و مرد از جمله در مسأله ارث و حق طلاق چيست؟
معرفي و تفسير يك موجود از موجودات جهان در گرو شناخت كل نظام هستي است زيرا نظام هستي به عنوان يك مجموعه به هم پيوسته و در حال حركت به سوي كمال مطرح است.
نظام هستي، نظام احسن و اكمل است ولي هيچ موجودي را نبايد جداي از كل آفرينش تفسير كرد.
مسأله جنسيت در نظام هستي، سريان دارد، ذكوريت و انوثيت مخصوص انسان نيست؛ بلكه در تمامي موجودات آفرينش حتي جمادات، گياهان، حيوانات وجود دارد. اتمها و الكترونها نيز بر گرد هسته مركزي با همان خصوصيت جنسيت و زوجيت ميچرخند.
زن نيز مانند مرد ميتواند مراحل عاليه كمال را طي كند.
جايگاه زن در منطق وحي، بسيار بلند و بالاست و در قرآن از آفرينش زنان به عنوان «آيات الهي» ياد شده است «و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا» ؛ روم (30)، آيه 21.
زن نشانه رحمت و جمال و قدرت حق تعالي است، زن تجليگاه جمال الهي خداوند رب العالمين است يعني مربّي و هدايت كننده موجودات و پرورش دهنده آنهاست، زن نيز مربّي و هدايت كننده فرد و جامعه است.
خداوند لطيف است، زن نيز مظهر لطف الهي و لطيف است به همين جهت انجام كارهاي سنگين و خشن و سخت مثل جهاد از آنان برداشته شده است.
پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «نعم الولد البناتُ، مُلَطَّفاتٍ مُجَهَّزاتٍ، مونساتٍ، مباركاتٍ، مُفليّاتٍ» ؛ چه خوب فرزنداني هستند، دختران زيرا آنان، موجوداتي لطيف و ظريف هستند (در آفرينش آنان نهايت حكمت و ظرافت و لطافت بكار برده شده است)». وسائلالشيعه، ج 21، ص 362، چاپ بيروت؛ كليني، الكافي، باب فضل البنات، ج 6، ص 4.
(مجهّزات) يعني زنها براي مردان و اجتماع آماده به خدمت هستند (مونسات) يعني زنها انيسهاي خوبي هستند و موجب انس و آرامشاند (مباركات) يعني مايه بركت خانواده و اجتماع هستند.
براي دستيابي به جامعه ايده آل و برجسته شدن نقش زنان رعايت قوانين اسلام، ايجاد سازمانهاي حمايتي زنان و شناختن حقوق مدني آنان در امر ازدواج، خانواده، گزينش شغل و آزادي بيان، تربيت فرزند، پيشگيري از افسردگي و اضطراب، بهداشت روح و روان، امري ضروري است.
اگر نگرشهاي اسلام نسبت به مسايل زنان به خوبي مورد پژوهش و اجرا قرار گيرد زنان به حقوق مطلوب و آرماني خويش خواهند رسيد.
نگرش مثبت دين به زنان و كمك در بارور كردن آنان و بستر سازي جهت رشد و پرورش علم و ايمان آنان و تغيير نگرش برخي از مردان نسبت به زنان و همچنين تغييرات اساسي در ساختار فرهنگها و سنتهاي غير اسلامي ميتواند زمينههاي احقاق حقوق زنان را فراهم سازد.
روح پرسش شما به فلسفه قانونگذاري بر ميگردد. در پاسخ بايد به ملاكهاي جعل يك حكم يا وضع قوانين توجه داشت؟ خصوصا در مورد تفاوت حقوقي بين زن يا مرد بايد به اين ملاكها توجه بيشتر نمود كه آيا بي ملاك است و يا آنكه مصلحت و مفسد مترتب بر آنها مورد نظر بوده است؟ مثلاً آيا ما با عقل خود ميتوانيم همه آنچه كه به صلاح ماست و يا براي ما ايجاد مفسده ميكند تشخيص بدهيم و يا آنكه عاقلانهترين راه اين است كه به دامن وحي پناه ببريم: آيا در همه جا تساوي؛ بلكه تشابه حقوقي آنگونه كه جنبش به ظاهر طرفداري از زنان (فمينيسم) ادعا ميكنند، خوب است و يا آنكه، اين ادعاي خوش سيما، باطني ويرانگر دارد. لذا مادر دو قسمت ذيل به پاسخ پرسش شما ميپردازيم.
يكي در ارتباط با صفات و ويژگيهاي لازم قانونگذار صالح و ديگري بحث تشابه حقوقي زن و مرد.
الف. نظام حقوقي اسلام مشحون از مسائل و احكام اجتماعي يا فردي شرعي است. اسلام، عقل را يكي از منابع استنباط احكام شرعي دانسته و به تلازم بين حكم عقل و شرع، قايل است، اما در عين حال قانون شايسته، قانوني است كه مبتني بر مصالح و مفاسد واقعي باشد و اين متوقف بر شناخت كامل از تمام ابعاد جسمي و روحي و نيازها، غرائز و استعدادها و كمال لايق انساني و راه رسيدن به آن داشته باشند و حال آنكه روز به روز با پيشرفت علم و تأملات فكري، جهل بشري بيشتر مكشوف ميگردد و لذا قوانين بشري، همواره دستخوش تغيير و تحول است. ويليام جيمز، معلومات انسان در مقابل مجهولاتش را مانند قطره در برابر دريا ميدانست و «آنيشتاين» تصريح ميكرد به اينكه «انسان هنوز نتوانسته افسانه سرّ بزرگ (معماي خلقت) را حل كند و آنچه تاكنون از كتاب طبيعت خوانده، تازه به اصول زبان، آشنا شده و در مقابل مجلّداتي كه خوانده و فهميده هنوز از حلّ و كشف كامل اين معمّا خيلي دور است، تازه آيا چنين حلّي براي او وجود داشته باشد يا نه؟» ر.ك: قرباني، زينالعابدين؛ اسلام و حقوق بشر، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ پنجم، 1375، صص 29-28..
اما تنها خداوند است كه مهربان، عليم و حكيم مطلق است، (سوره سبأ، آيه 3). و احكام و معارف اسلامي مؤيّد عقل و يافتههاي علمي است و در ستيز با آنها نيست گرچه به دليل قصور علم و عقل، احكام ديني احيانا فراتر از دسترس علم و دين باشد با تأكيد بر اينكه نه انسان و نه مصالح و مفاسد، در مادّيات و تمنيات مادي انسان منحصرنميگردد. وظائف و حقوق بشر (و از جمله، زن) با توجه به همه مصالح او در دنيا و آخرت طرّاحي شده و علمي بودن و معقول بودن احكام و حقوق، منافاتي با ناظربودن آن به دنيا و آخرت (نه فقط دنيا) ندارد؛ بلكه ملازم با آن نيز هست. عقل به طور قطعي حكم ميكند كه تدبير زندگي اجتماعي و دنيوي را بر وحي مبتني كنيم زيرا:
يكم. انسان، به صورت فردي يا جمعي، حتي «خود» را بدقّت و كمال نميشناسد و در انسانشناسي و جهانشناسي، مجهولات بسيار دارد.
دوم. در وضع قوانين نميتواند كاملاً عاري از انواع خودخواهي باشند لذا صلاحيت تامّ اخلاقي براي اين كار محرز نبوده و معلوم نيست تا كجا عدالت را ميشناسد و آن را حتّي عليه خود رعايت خواهد كرد.
سوم. آفت غفلت، خطا و نسيان را در انسان نميتوان ناديده گرفت.
و بالاخره با پذيرش خداوند حكيم، عليم، مهربان و بي نياز كه از راهنمايي كوچكترين مسائل مورد نياز بشر دريغ نورزيده است، نظام حقوقي، سياسي و اجتماعي شايسته، آن است كه معقول و انساني و مبتني بر وحي و آوردههاي ديني باشد ر.ك: فلسفه حقوق، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ اوّل، تابستان 1377، ص 33 و 31 و 85 و 77. و لذا قرآن كريم ميفرمايد: «و مَن احسن من اللّه حكما لقوم يوقنون» . مائده (5)، آيه 50.
دستگاه «حق تكليف» اسلامي، ناظر به مصالح و مفاسد واقعي است و از آنجا كه برخي از اين واقعيات احيانا تابع اوضاع و شرايط تغيير مييابند، احكام ديني نيز به دو دسته ثابت و متغيّر تقسيم شده و با مكانيسمهاي خاصي كه شرع مقدس، پيشبيني كرده بويژه احكام حكومتي، عقلانيت ابزاري را در چارچوب شورا، عقل جمعي، رجوع به خبرگان و در نهايت احكام حكومتي، قوانين مصوب نمايندگان مردم يا مجمع تشخيص مصلحت را امضاء نموده است.
تشابه و يكنواختي كامل در حقوق زن و مرد!
يكي از محوريترين آرمانهاي فمنيسم، اصل برابري كامل و يكنواخت و به دور از هر گونه تفاوت بين حقوق زنان و مردان است. «جان استوارت ميل» در كتاب فرمانبرداري زنان (subjection of wemen The) مينويسد: «اصل حاكم بر روابط ميان دو جنس، خطا است. اصل برابري كامل را بايد جايگزين اين اصل نمود.» استيفن استارس؛ اتخاذ موضع، ديدگاههاي متعارض در مباحث اخلاقي بحثانگيز، به نقل از تازههاي انديشه، ش 2، ص 51.
مونيك ويتيگ (Monique Wittig) يكي از معروفترين صاحب نظران راديكال فمنيست در سال 1979) در مقالهاي تحت عنوان «انسان، زن به دنيا نميآيد» مينويسد: «مقولات مرد و زن، چيزي جز جعليّات، كاريكاتورها و ساختههاي فرهنگي نيست، زنان يك طبقهاند، زن نيز مانند فرد مقولهاي سياسي و اقتصادي است نه مقولهاي ابدي… بنابراين هدف مبارزه ما سركوب مردان به عنوان يك طبقه است» مجله زنان، شماره 31، ص 42.
سوسيال فمنيستها نيز با تعميم اين شعار راديكال فمنيستها كه «امر شخصي، سياسي است Personal is Politicalبه اين نتيجه رسيدند كه تمايز عمومي / خصوصي، پديدهاي است كه اساساً جنبه تجويزي و تحميلي داشته و در قرن نوزدهم به شيوههاي مختلف جهت منطقي جلوه دادن استثمار زنان بكار ميرفت. همان، ص 44.
مضامين شاخص نظريههاي نابرابري جنسي، اين است كه زنان و مردان، نه تنها در موقعيتهاي متفاوتي قرار گرفتهاند؛ بلكه اين تفاوت با نابرابري همراه بوده است. ديگر اينكه هر چند زنان از نظر استعدادها و ويژگيهاي فطريشان با مردان تفاوت دارند اما اين تفاوت طبيعي اهميتي ندارد تا بتوان آنرا مبناي تفاوت اجتماعي زن و مرد قرار داد. بر همين اساس، فمنيستهاي ليبرال براي فعاليتهاي خصوصي و بي اجر و مزد زنان در حريم خانواده، ارزشي قائل نيستند و معتقدند كه مردان از بيشترين پاداشهاي زندگي كه همان پول و قدرت و منزلت اجتماعي است سود ميبرند و مانع راهيابي زنان در عرصه فعاليتهاي عمومي كه منبع بزرگترين پاداشهاي اجتماعي است ميشوند. ريترز جورج، نظريه جامعهشناسي در دوران معاصر، ص 519.
نقد نظريه «تشابه مكانيكي مرد و زن»
به نظر ما، مشروعيت نظام حقوقي به ابتناء آن بر مصالح و مفاسد نفسالأمري است نه بر آراء و اميال مردم و لذا نظام حقوقي مطلوب بايد با توجه به واقعيات زيستشناختي و روانشناختي و جامعهشناختي، همه اوضاع و احوال و شرايط را در نظر بگيرد، در تعيين حقوق و تكاليف بايد در نظر گرفتن موارد اشتراكي، حقوق و تكاليف مشترك، و در موارد متفاوت هرگاه تفاوتها به نحوي باشد كه موجب تفاوت در مصالح و مفاسد نفسالأمري شود، حقوق و تكاليف متمايز جعل شود.
اشتراك تكويني و تشريعي زن و مرد در قرآن
اسلام بر خلاف آنچه در تاريخ و فرهنگ قرنهاي پيشين غرب و شرق گذشته است، علي الاصول، زن و مرد را در امتيازات تكويني و تشريعي، يكسان دانسته است. چند نمونه از اين موارد، عبارتند از:
1. تساوي در ماهيت انساني و لوازم آن، (نساء، آيه 1، شوري، آيه 11، حجرات، آيه 13، اعراف، آيه 189 و…).
2. تساوي در راه تكامل انساني و قرب به خدا و عبوديت، (نساء، آيه 124، نحل، آيه 97، توبه، آيه 72، احزاب، آيه35).
3. تساوي در امكان انتخاب جناح حق و باطل، كفر و ايمان، (توبه 67 و 68، نور، آيه 26، آل عمران، آيه 43 و…).
4. اشتراك در اكثر قريب به اتفاق تكاليف و مسؤوليتها، گرچه به لحاظ فرهنگ محاورههاي احيانا به صيغه مذكر بيان شدهاند، (بقره، آيه 183، نور، آيات 2، 31، 32؛ مائده، آيه 38 و…).
5. استقلال اجتماعي، سياسي و اعتقادي زنان و حق مشاركت، (ممتحنه، آيات 12، 10 و…).
6. استقلال اقتصادي زنان، حال آنكه غرب تا چند دهه پيش زن را مالك هيچ چيز نميدانست، (نساء، آيه 33).
7. برخورداري مادران از حقوق خانوادگي نظير پدران،؛ بلكه حق مادر با توجه به زحمات و تكاليف و مسؤوليتهايش احيانا بيشتر است، (عنكبوت، آيه 8؛ اسراء، آيات 23 و 24؛ بقره، آيه 83؛ مريم، آيه 14؛ انعام، آيه 151، نساء، آيه 36؛ لقمان، آيات 15 و14؛ احقاف، آيه 15) و دهها مورد ديگر.
تفاوتهاي ساختاري زن و مرد
اين بحث، سابقهاي حداقل 2400 ساله دارد. افلاطون با اعتراف به ناتوانتر بودن نيروهاي جسمي و روحي و عقلي زنان، اين تفاوتها را كمّي دانسته و مدّعي بود كه زنان و مردان داراي استعدادهاي مشابهي هستند و زنان ميتوانند همان وظايفي را عهدهدار شوند كه مردان عهدهدار ميشوند و از همان اختياراتي بهرهمند گردند كه مردان بهرهمند ميگردند. بر خلاف وي، شاگردش ارسطو معتقد بود كه نوع استعدادهاي زن و مرد متفاوت و وظايفي را كه قانون خلقت به عهده هر يك از آنها گذاشته و حقوقي كه براي آنها خواسته، در قسمتهاي زيادي با هم تفاوت اصولي دارد. مطهري، مرتضي؛ نظام حقوقي زن در اسلام، ص 172-170.
پروفسور «ريك» روانشناس مشهور آمريكايي كه ساليان دراز به تفحص و جستجو در احوال زن و مرد پرداخته و نتايجي را به دست آورده است ميگويد: «دنياي مرد با دنياي زن بكلّي فرق ميكند، اگر زن نميتواند مانند مرد فكر كند يا عمل نمايد از اين روست… زن و مرد جسمهاي متفاوت دارند. علاوه بر اين احساس اين دو موجود، هيچ وقت مثل هم نخواهد بود و هيچگاه يك جور در مقابل حوادث و اتفاقات عكسالعمل نشان نميدهند، زن و مرد بنا به مقتضيات جنسي رسمي خود، بطور متفاوت عمل ميكنند و درست مثل دو ستاره روي دو مدار مختلف حركت ميكنند. آنها ميتوانند همديگر را بفهمند و مكمّل يكديگر باشند ولي هيچگاه يكي نميشوند و به همين دليل است كه زن و مرد ميتوانند با هم زندگي كنند، عاشق يكديگر شوند و از صفات و اخلاق يكديگر خسته و ناراحت نشوند…». همان (به نقل از مجله زن روز شماره 90، ص 178-176).
خانم «كليودالسون» ميگويد: «به عنوان يك زن روانشناس، بزرگترين علاقهام مطالعه روحيه مردهاست. چندي پيش به من مأموريت داده شد كه تحقيقاتي درباره عوامل رواني زن و مرد بعمل آورم، به اين نتيجه رسيدهام… خانمها تابع احساسات و آقايان تابع عقل هستند. بسيار ديده شده كه خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابري ميكنند؛ بلكه گاهي در اين زمينه از آنها برتر هستند. نقطه ضعف خانمها، (اين نقطه ضعف زنان نيست؛ بلكه هدف خلقت اين تفاوتها را ضروري ساخته است. دانشمند بزرگ، مرحوم «محمد قطب» ميگويد: اگر زنان بخواهند مادر باشند بايد احساساتي و عاطفي باشند. و لازمه بقاء نسل آدمي، وجود مادر و روابط جنسي زن و مرد و كاركردهاي اختصاصي آنان است). ر.ك: قطب محمد؛ شبهات حول الاسلام، صص 115-112. فقط احساسات شديد آنهاست. مردان هميشه عمليتر فكر ميكنند، بهتر قضاوت ميكنند، سازمان دهنده بهتري هستند، بهتر هدايت ميكنند، پس برتري روحي مردان بر زنان، «برتري» به عنوان يك امتياز ارزشي، به تفاوتهاي جسمي و روحي و كاركردهاي اختصاصي زن و مرد بستگي ندارد؛ بلكه بر اساس ايمان و عمل كه جامع آنها تقوي است، مشخص ميشود «چيزي است كه طراح آن طبيعت ميباشد، هر قدر هم خانمها بخواهند با اين واقعيت مبارزه كنند بي فايده خواهد بود، خانمها به علّت اينكه حسّاستر از آقايان هستند بايد اين حقيقت را قبول كنند كه به نظارت آقايان در زندگيشان احتياج دارند… كارهائي كه به تفكر مداوم احتياج دارد، زن را كسل و خسته ميكند…». نظام حقوق زن در اسلام، ص 184-183 (به نقل از مجله زن روز، شماره 101).
«اتوكلاين برگ» نيز با صحه گذاشتن بر تفاوتهاي جسمي و روحي و علائق زن و مرد بر اساس دادههاي روانشناسي مينويسد: «زنان بيشتر به كارهاي خانه و اشياء و اعمال ذوقي علاقه نشان ميدهند و بيشتر مشاغلي را ميپرستند كه نيازي به جابجا شدن در آنها نباشد و يا كارهائي را دوست ميدارند كه در آنها بايد مواظبت و دلسوزي بسياري خرج داد مانند مواظبت از كودكان و اشخاص عاجز و بينوا… زنها عموما احساساتيتر از مردان هستند…». برگ اتو كلاين؛ روانشناسي اجتماعي، ترجمه: كاردان علي محمد، ج 1، ص 313.
دكتر «الكسيس كارل» با عميق شمردن اختلافات آفرينش زن و مرد، ميگويد: «به علت عدم توجه به اين نكته اصلي و مهم است كه طرفداران نهضت زن فكر ميكنند كه هر دو جنس ميتوانند يك قسم تعليم و تربيت يابند و مشاغل و اختيارات و مسؤوليتهاي يكساني به عهده گيرند… زنان بايد به بسط مواهب طبيعي خود در جهت و سرشت خاص خويش بدون تقليد كوركورانه از مردان بكوشند. وظيفه ايشان در راه تكامل بشريت، خيلي بزرگتر از مردهاست و نبايستي آن را سرسري بگيرند و رها سازند…». نظام حقوق زن در اسلام، ص 163-131.
منبع:www.eporsesh.com
ادامه دارد…