سؤالى که در این جا روى مى کند آن است که مفهوم سماوات و ارض و ما بینهما چیست؟ آیا کنایه از همه عالم غیر از خداست یعنى در بین مخلوقات عالم، غیر از عالم ماده، عوالم دیگرى که مجرد باشند وجود دارد و قرآن در این تعبیر به آن ها هم اشاره کرده است؟ یا فقط اشاره به همین عالمى دارد که ما با آن آشنا هستیم و یا مى توانیم آشنا شویم؟ حال یا بدان جهت که اساسا غیر از عالم ماده، عوالم غیر مادى (مجرد) وجود ندارد یا این که شمول سماوات و ارض بر کل عالم مادى، به معناى نفى مجردات (نفى عوالم غیر مادى) نیست بلکه ممکن است عوالم دیگرى نیز باشد منتهى در این تعبیرات قرآنى (سماوات و ارض و ما بینهما) به آن اشاره اى نشده است آیا سماء به معناى جهت بالا و برتر است یعنى فوق یا به معناى موجود عالى است چنان که از معنى ریشه آن یعنى «سمّو» بر مى آید؟
به دو دلیل سماء در قرآن به معناى فوق و جهت بالا و برتر به کار نرفته است: الف: کلمه فوق قابل جمع بستن نیست زیرا جهت بالا تعدد ندارد امّا سماء در قرآن به صورت جمع به کار رفته است. ب: آنچه از مفهوم فوق فهمیده مى شود دلالت بر یک ذات موجود و فرد ندارد در حالى که سماء در قرآن به عنوان موجودى حقیقى ذکر شده است پس سماء در قرآن به معناى موجود عالى است. حال این سؤال مطرح است که این ذات (موجود) عالى، مادّى است یا مجرد یا اعم؟ مانفى نمى کنیم که سماء به معناى غیر مادّى هم به کار رفته باشد و شاید در قرآن هم چنین کاربردى وجود داشته باشد ولى این سماواتى که در کنار ارض به کار رفته و هفت گانه است، مادّى است. این ادعا، از بررسى آیات متعددى که در این زمینه در قرآن آمده است اثبات مى شود که به یکى از آن ها اشاره مى شود: «ثمّ استوى الى السماء و هى دُخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین * فقضهُن سبع سموات؛ سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالى که به صورت دود بود؛ به آن و به زمین دستور داد: به وجود آئید (و شکل گیرید)، خواه از روى اطاعت و خواه اکراه! آنها گفتند، از روى اطاعت مى آییم (و شکل مى گیریم). در این هنگام آن ها را به صورت هفت آسمان آفرید»، (فصّلت / 11 ـ 12). «از ظاهر آیه بر مى آید: آنچه بعدها آسمان هفت گانه شد، در آغاز به صورت وحدت موجود بوده است و از دُخان [دود یا به تعبیر امروز گاز]، و خداوند آن را به صورت هفت موجود درآورد و هفت آسمان پدیدار شد. در این جا، اگر کسى احتمال بدهد که این دود (یا گاز) مادى نیست، ظاهرا باید ذهن خود را متهم کند! دخان، دُخان مادى است و تعبیر هفت آسمان، تعبیرى است که در مادیات به کار مى رود و با مجردات مناسبتى ندارد. بدین طریق از آیه بر آمد که سماوات هفت گانه، مادّى هستند»، (معارف قرآن، محمدتقى مصباح یزدى، ص 235). البته این دلیل بر این مطلب نمى تواند باشد که کلمه سماء در همه جاى قرآن به معناى مادى به کار رفته مثلاً در بعضى موارد به مفهوم موجود عالى و علّو در مرتبه به کار رفته است: «و فى السّماء رزقکم و ما توعدون؛ روزى تان و آنچه که به شما وعده داده مى شود (ظاهرا منظور بهشت است) در آسمان قرار دارد»، (ذاریات / 22). نمى شود گفت چون آب که حیات و زندگى از آن است، از آسمان مى بارد لذا، در آیه، آسمان را منشأ رزق دانسته است زیرا اگر چنین بود مناسب تر این بود که مى فرمود: و فى الارض رزقکم چرا که حقیقةً روزى آدمى در زمین است. به علاوه، از ظاهر برخى آیات استنباط مى شود که هر چه در این عالم مادى است از آن عالم فوق نازل مى شود: «و ان من شى ءٍ الاّ عندنا خزائنه؛ خزاین همه چیز، تنها نزد ماست»، (حجر، آیه 21). یعنى همه چیز در آنجاست و سپس به عالم ماده نزول مى کند و روزى انسان هم باید از نزد خدا نازل شود. حتى هستى همه باید از مرتبه بالاتر نازل شود. این که در آیه مطرح شده است بهشت هم در آسمان است (و ما توعدون) یعنى چنین نیست که بهشت در یکى از کُرات آسمانى قرار دارد. در قیامت همه این عوالم دگرگون مى شود. حقیقت بهشت، الآن هم در عالم دیگرى موجود است و در روز قیامت مجسم خواهد شد و مردم خود را در آن عالم خواهند یافت. آیات متعدد دیگرى نیز در قرآن هست که بر اسکان غیر مادى آسمان دلالت دارند، (ر.ک: مائده / 112 و 114، سجده / 50، بقره / 22 و…). تا این جا روشن گردید که آسمان در قرآن هم به مفهوم مادى استعمال شده است؛ یعنى همین فضاى گنبدى شکل قابل مشاهده که قابل رؤیت است و هم به مفهوم غیر مادى. حال چنین مى گوئیم: خواه آسمان را به مفهوم مادى بگیریم یا غیر مادى، در هر صورت هر دو به تصریح قرآن مخلوق خدا هستند هم چنان که در آیه 31 سوره ابراهیم در ابتدا به آن اشاره گردید بدیهى است مخلوق خدا که نمى تواند خدا قرار گیرد.
فضا:
در مورد فضا هم باید گفت در لغت به معنى مکان وسیع، زمین فراخ، مکانى که کره زمین در منظومه شمسى اشغال مى کند استعمال شده است و هم چنان که از موارد استعمالش پیدا است، یک مفهوم مادى است و نمى تواند واجب الوجود و خدا، که از مادیات و جسمانیات نیست قرار گیرد. هر چند با دقت عقلى بیشترى، فضا چیزى جز ظرف قرار گرفتن اشیاء نیست و خود یک وجوه حقیقى و عینى ندارد.
به طور خلاصه : در قرآن از هفت آسمان و هفت زمین در آیات متعددى سخن گفته شده است که از جمله سوره هاى بقره، 29 – اسراء، 44 – مؤمنون، 17 – فصلت، 12 – ملک، 3 – نوح، 15 – نبأ، 12 را مى توان نام برد و از ظاهر یک آیه برمى آید که در مقابل هفت آسمان، هفت زمین هم وجود دارد. «الله الذى خلق سبع سموات و من الارض مثلهن؛ خدا کسى است که هفت آسمان را آفرید و زمین را نیز مانند آن آفرید»، (طلاق، آیه 12). روایات نیز به وجود هفت آسمان و هفت زمین تصریح دارند اما درباره هفت آسمان و هفت زمین نظریات مختلفى بیان شده است که براى اطلاع از آنها مى توانید به تفاسیر ذیل آیات مذکور مراجعه کنید. اما اجمالاً دو نظریه اصلى درباره حقیقت هفت آسمان و هفت زمین وجود دارد: 1- آنها مادى و جسمانى هستند. 2- آنها مجرد و معنوى هستند. استاد مطهرى در کتاب «آشنایى با قرآن»، ج 8 ،صص 67 – 75 و 167 – 173 به این دو نظر پرداخته اند. منتها با نظر دقیق به آیات قرآن این احتمال که هفت آسمان و هفت زمین معنوى و مجرد هستند، دقیق تر به نظر مى رسد زیرا آیات اشاره دارند که آسمان ها محل حاملان الهى یعنى ملائکه هستند و ملائکه مجرد و غیرمادى هستند و محل آنها نیز باید غیرمادى و مجرد باشد. البته این مسأله هنوز جاى بحث و تحقیق بسیار دارد.
در تفسیر نمونه آمده است: احتمالات متعددى در معناى هفت آسمان وجود دارد: الف) منظور کثرت آسمان ها باشد (و آسمان به معناى مجموعه کرات و سیارات و… است)، ب ) منظور تعداد زیادى از طبقات جو زمین باشد، ج ) منظور مراتب معنوى و مقامات قرب و حضور باشد، د ) منظور هفت آسمان پر از ستاره و سیاره باشد (مثل آسمان زمین). ه ) منظور مراتب وجودى نظام هستى از عالم ماده تا عوالم برتر باشد. رفتن حضرت عیسى(ع) به آسمان چهارم نیز طبق این احتمالات، قابل تفسیر است. برای آشنایی بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 159، ذیل آیه 29 ؛ ج 20، ص 221، ذیل آیه 12 ؛ ج 24 ، ص 260، ذیل آیه 12.