خانه » همه » مذهبی » علل سکوت حضرت على(ع) پس از غصب خلافت چه بود؟

علل سکوت حضرت على(ع) پس از غصب خلافت چه بود؟

سکوت معنادار على(ع) پس از غصب خلافت و دست نبردن به شمشیر علل بسیارى دارد که به برخى از آنها اشاره مى شود. الف) شرایط سیاسى و اجتماعى امت اسلام پس از رحلت پیامبر(ص) وقتى رهبر یک حرکت عظیم تاریخى که بنیان هاى جامعه آن روز را زیر و رو کرده و اندیشه و نظامى نوین برقرار نموده از میان مردم مى رود بهترین شرایط براى حرکت ارتجاعى و ضدتکاملى فراهم مى آید، حال اگر در داخل امت و در بین سران آن نیز درگیرى به وجود آید روشن است که امور آن جامعه و امت هیچ گاه به سامان نخواهد رسید و چه بسا نتایج همه حرکت هاى قبلى نیز از دست برود. در صدر اسلام نیز دقیقاً همین شرایط پیش آمد. دشمنان خارجى حرکت عظیم اسلام همانند روم و ایران آن زمان از یکسو، منافقان و عناصر ارتجاعى داخلى از سویى دیگر، منتظر فراهم آمدن شرایطى بودند تا نهال نورسته اسلام را از بیخ برکنند. اگر فرضاً على(ع) براى احقاق حق دست به شمشیر مى برد مسلماً جنگ دامنه دارى درگیر مى شود که پایان آن چیزى جز از بین رفتن زحمات پیامبر(ص) نبود. ب ) اقدام براى یک حرکت اجتماعى آن هم به صورت نظامى نیازمند شرایط مختلف و آمادگى هاى مختلف است و به دلایل مختلفى این زمینه پس از ارتحال پیامبر(ص) وجود نداشت. على(ع) (بنا بر نقل تاریخ) بارها بزرگان اصحاب را براى ایجاد حرکتى بر علیه وقایع پیش آمده فراخواند ولى جز معدودى انگشت شمار به دعوت آن حضرت پاسخ ندادند. از سوى دیگر شرایط محیط و افکار عمومى نیز آمادگى قبولى نبردى داخلى در بین اصحاب پیامبر(ص) را نداشت. خلاصه سخن آن که على(ع) براى حفظ اساس اسلام و حراست از نهال نورسته آن از احقاق حق خلافت خویش خوددارى نمود تا ریشه اى اسلام در پرتو تعالیم پیامبر و قرآن واهل بیت(ع) استحکام یابد. لذا على(ع) تا آن روزى که مردم به خانه آن حضرت هجوم آوردند و خواهان خلافت آن حضرت شدند از خلافت ظاهرى برکنار ماند. نکته دیگرى که شایان توجه است آن که در امور داخلى امت اسلامى روا نیست که هر کس براى احقاق حق خود دست به شمشیر ببرد و مسلحانه و به زور در صدد احقاق حق خود باشد، از روش على(ع) و دیگر ائمه چنین برمى آید که آنان براى احقاق حق خود در جامعه هرگز ابتداءً دست به شمشیر نبرده اند بلکه سعى آنها بر این بوده که با روشنگرى و تبلیغ حقیقت زمینه را براى یک حرکت عمومى در جامعه فراهم نمایند. از طرف دیگر سکوت آن حضرت به معناى عدم بیان حقیقت و احتجاج و روشنگرى نبود، بلکه افزون بر بیان مسأله و کمک طلبیدن از مردم به مخالفت عملى با خلافت خلفا نیز دست زدند، ولى هرگز دست به شورش نزدند، زیرا براى اسلام خطرآفرین بود و بهترین راه ممکن در آن شرایط دشوار همان بود که آن حضرت برگزیدند. (براى آگاهى بیشتر ر.ک: جزوه جریانات فکرى جامعه اسلامى بعد از رحلت پیامبر(ص)، رسول جعفریان)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد