خانه » همه » مذهبی » علما و عشق به اهل بيت (ع)

علما و عشق به اهل بيت (ع)

علما و عشق به اهل بيت (ع)

شيخ طوسي، عاشق دل باخته ي اهل بيت (ع) از کودکي، مشمول توجه و عنايت هاي ثامن الحجج بود و در جوار بارگاه ملکوتي ايشان در شهر طوس، به موفقيت هاي بزرگي دست يافت.

8b073eaf 773c 4d2b b024 eac3080dadff - علما و عشق به اهل بيت (ع)

12836 - علما و عشق به اهل بيت (ع)
علما و عشق به اهل بيت (ع)

 

 

شيخ طوسي
 

شيخ طوسي، عاشق دل باخته ي اهل بيت (ع) از کودکي، مشمول توجه و عنايت هاي ثامن الحجج بود و در جوار بارگاه ملکوتي ايشان در شهر طوس، به موفقيت هاي بزرگي دست يافت.
او عشق خود به اهل بيت (ع) را با فراگيري دانش آنان ثابت کرد و در تمام عمر به ترويج علوم و معارف اهل بيت (ع) همت گماشت. وي چنان شيفته ي اين خاندان بود که لحظه هاي پاياني عمرش را نيز به بارگاه امير مؤمنان، علي (ع) پناه مي برد و به نقل حديث و نشر سخنان گهربار ائمه (ع) مي پرداخت. (1)

آيت الله بروجردي
 

آيت الله بروجردي عزاداري خامس آل عبا (ع) و ديگر ائمه ي اطهار (ع) را هر سال در خانه خودشان در قم برگزار مي کردند و در بروجرد هم اين وضع برقرار بوده است. در تمام ايام مصيبت و سوگواري ائمه (ع) متأثر و منقلب بودند. هنگامي که سخنوران ديني موعظه مي کردند و يا مصيبت مي خواندند، به دقت گوش مي کردند و زود منقلب مي شدند و اشک از ديدگان فرو مي ريختند. در اين حالت، بدنشان هم به سختي تکان مي خورد. (2)
آيت الله بروجردي مي فرمايد:
وقتي که من در بروجرد بودم، از درد چشم رنج مي بردم. به پزشکان مراجعه نمودم، ولي آن ها از معالجه ي من اظهار نااميدي کردند. در ايام عاشورا، برخي هيئت هاي عزادار به منزل ما مي آمدند. در يکي از همين روز ها در مجلس عزاي امام حسين (ع) نشستم و گريه کردم، در حالي که چشمم به شدت درد مي کرد. در همان حال به نظر رسيد، خاک سر و صورت عزاداران را بگيرم و به چشم خود بمالم. پس بدون اينکه کسي متوجه شود، خاک را گرفتم و به چشم خود ماليدم و احساس کردم که کم کم درد برطرف مي شود، به گونه اي که از آن روز تاکنون به هيچ وجه درد چشم من عود نکرده، بلکه چشمم پر نور شده است و احتياج به عينک ندارم. (3)
علامه محمد حسين طباطبايي (رحمة ا …)
استاد مرتضي مطهري، دليل احترام و ادب ويژه ي خود به علامه طباطبايي را اين گونه بيان مي کند:
من فيلسوف و عارف بسيار ديده ام و احترام به ايشان، نه به خاطر اين است که يک فيلسوف است، بلکه احترامم به اين [علت] است که او عاشق دل باخته ي اهل بيت (ع) است. علامه طباطبايي در ماه رمضان روزه ي خود را با بوسه بر ضريح حضرت معصومه (ع) افطار مي کرد. ابتدا به حرم مطهر مشرف مي شد، ضريح مقدس را مي بوسيد و سپس به خانه مي رفت و غذا مي خورد. اين ويژگي ايشان بود که مرا به شدت شيفته ي ايشان نموده است. همچنين، ايشان غالباً در مجالس روضه و مرثيه ي روز هاي جمعه شرکت مي کرد و با تمام وجود زار زار گريه مي کرد. (4)

علامه نائيني
 

علامه نائيني شيفته ي مقام ولايت بود و در طول عمر پر برکتش، همواره به آستان ائمه (ع) اداي احترام مي کرد. او سحرگاهان پيش از آنکه در حرم سامرا به روي
زائران گشوده شود، به شوق زيارت پشت در حرم به انتظار مي نشست و در دوران اقامتش در سامرا، گاه گاهي براي آستان بوسي مرقد مطهر پيشواي پرهيزکاران، علي (ع) به نجف اشرف مشرف مي شد.
فرزند ايشان مي گويد:
آن بزرگوار همه ساله روز هاي زيارت هاي مخصوص حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) به کربلاي معلا مشرف مي شد. در ماه ذي الحجه براي زيارت عرفه؛ در ماه محرم براي زيارت عاشورا؛ در ماه صفر براي زيارت اربعين و اول رجب و نيمه ي شعبان، در اين پنج سفر، پنج روز تا يک هفته، در کربلاي معلا اقامت مي گزيد. (5)

علامه عبدالحسين اميني تبريزي
 

از ويژگي هاي اثر گذار و هميشگي علامه اميني، عشق و محبت کامل وي به خاندان عصمت و طهارت (ع) بود. هنوز صداي گريه ها و توسل ايشان در حرم اميرالمؤمنين (ع) طنين انداز است. او به امامان معصوم (ع) بسيار متوسل مي شد و هيچ گاه زيارت عتبات عاليات را ترک نمي کرد. هنگام ورود به حرم امامان (ع) با صداي بلند مي گريست و گريه ها و ناله هايش در رثاي اهل بيت (ع) همگان را دگرگون مي کرد. اين حالت زماني بيشتر اوج مي گرفت که از مصيبت حضرت زهرا (ع) ياد مي شد.
زيارت جامعه ي کبيره را حفظ بود و پيوسته زيارت امين الله را مي خواند و زيارتشان بيش از يک ساعت طول مي کشيد. زيارت حرم امام حسين (ع) را در شب هاي جمعه ترک نمي کرد. گاه نيز مسافت 78 کيلومتري نجف – کربلا را به همراه دوستانشان در مدت سه روز يا بيشتر با پاي پياده مي پيمود و در طول راه، مردم روستا هاي اطراف را ارشاد مي کرد.
تمام همتش بر اين بود که حضرت علي (ع) و خاندانش را به مردم بشناساند. بازگشت علامه به نجف پس از دو سال سکونت در تبريز، تنها به دليل عشق او به امامان معصوم (ع) به ويژه اميرالمؤمنين، علي (ع) بود.
شيخ آقا بزرگ تهراني در اين زمينه مي گويد:
از خصوصيات علامه، محبت و ارادت کامل او به محمد و آل محمد (ص) زبانزد همه است و مي توان گفت الغدير، اثري از آثار آن محبت هاست. در پرتو همين علاقه به اهل بيت (ع) ايشان علاقه ي خاصي به شنيدن مصايب امام حسين (ع) و اصحابش دارند و به حقيقت، در مجلسي که ايشان حاضر است و ذکر مصيبت آل محمد (ص) مي شود، گويا يکي از آل محمد (ص) در آن مجلس حاضر است. (6)

امام خميني (ره)
 

حجت الاسلام انصاري کرماني، از اعضاي دفتر امام خميني (ره) مي گويد:
در روز شهادت حضرت فاطمه (ع) از حضرت امام تقاضا شد، در جمع برادران دفتر جماران که مجلسي به همين مناسبت تشکيل داده بودند، حاضر شود. امام آمد و نشست. وقتي يکي از برادران شروع به خواندن مصيبت کرد، امام با صداي بلند گريست، به گونه اي که قطره هاي اشک، مانند دانه هاي مرواريد بر گونه هايش فرو مي غلتيد. (7)
حجت الاسلام سيد علي اکبر محتشمي نيز نقل مي کند:
تکريم شخصيت هاي معصوم و افشاي مظلوميت اهل بيت (ع) چنان مورد توجه امام خميني (ره) بود که هيچ حادثه و بحراني ايشان را از چنين عملي باز نمي داشت، به گونه اي که در تاسوعا در پاريس، در جمع خبرنگاران دستور داد، يک ساعت به ظهر ، مجلس روضه خواني برپا کنند و يکي از آقايان روضه بخواند. (8)
ازحجت الاسلام کريمي نقل شده است:
عشق و محبت به اهل بيت (ع) وجود امام خميني (ره) را پر کرده بود، به گونه اي که خويش را همواره به آنان نزديک مي ديد. امام در برخورد با مشاهده مشرفه و در تشرف به زيارت قبور مطهر معصومان (ع) چنان بود که گويا امام را در برابر خود ناظر و حاضر مي ديد. (9)
و باز حجت الاسلام کريمي مي گويد:
تشرف امام خميني (ره) به حرم مطهر امير مؤمنان علي (ع) با آداب خاصي صورت مي گرفت. ايشان با کمال ادب و متانت اذن دخول مي خواند، از طرف پايين پا وارد حرم مي شد و همواره مواظب بود از بالاي سر مطهر حضرت علي (ع) عبور نکند. امام خميني (ره) هنگامي که به ضريح مطهر مي رسيد، زيارت امين الله يا زيارت ديگري را با نهايت اخلاص مي خواند. سپس دوباره به طرف پايين پاي حضرت برمي گشت، در گوشه اي مي نشست و زيارت نامه و دعا مي خواند. در آخر، دو رکعت نماز مي خواند، آن گاه با ادب خاصي حرم را ترک مي کرد. (10)
حجت الاسلام سيد حميد روحاني نيز در اين باره نقل کرده است: «حضرت امام در اغلب ايام زيارتي، در کنار قبل امام حسين (ع) بود و در دهه ي عاشورا، هر روز زيارت عاشورا را با صد مرتبه سلام و صد لعن مي خواند». (11)

شهيد مصطفي خميني
 

حاج آقا مصطفي به پيامبر اسلام و اهل بيت او عشق مي ورزيد و هرگاه فرصت را مناسب مي يافت، به زيارت آن بزرگواران مي شتافت.
او در قم و حتي در دوره ي اوج فعاليت هاي سياسي، بسيار به زيارت حضرت معصومه (ع) مي رفت. حاج آقا مصطفي در طول عمر با برکت خود، دو بار به حج مشرف شد و پس از زيارت خانه ي خدا به زيارت پيامبر اسلام (ص) و ائمه ي بقيع (ع) رفت و عشق زلال وجوشان خود را به آنان اظهار کرد.
او زماني هم که در عراق بود، زيارت امامان معصوم (ع) را غنيمت مي شمرد و به آنان ابراز علاقه مي کرد. در ماه مبارک رمضان نيمه هاي شب به حرم اميرالمؤمنين علي (ع) مي شتافت و به زيارت با معرفت و مناجات عاشقانه مي پرداخت.
او به همه ي معصومان (ع) عشق مي ورزيد و در اين ميان، عشق او به امام حسين (ع) در اوج بود و سالي چند بار مسافت طولاني نجف تا کربلا را پياده مي پيمود.
حاج آقا مصطفي در طول اقامتش در نجف، در مناسبت هاي زيارتي حضرت سيد الشهدا (ع) مانند ايام محرم، اربعين، عرفه، رجب و شعبان، هميشه عاشقانه و پياده، چه در گرماي طاقت فرساي تابستان و چه در سوز سرماي زمستان پيشگام کاروان، به کربلا مي رفت و هنگام رفتن سراپاي وجودش معرفت بود و ياد خدا را در دل ها زنده مي کرد.او پيشاپيش کاروان مي رفت و دوستان پشت سرش بودند. به درخواست وي، يکي از همسفران گاه مرثيه مي خواند و گاه دعا و زيارتي.
کاروان همراه ايشان غرق معنويت بود. رهگذران وقتي آن چهره ي نوراني و صورت زيباي ملکوتي و آن اندام رشيد را مي ديدند که عارفانه با پاي برهنه بر شنزار هاي بيابان، در لا به لاي خار ها، سخت در تکاپوست، مي ايستادند و تا دور دست ها با چشماني حيران، آن سيد عاشق را بدرقه مي کردند.
حاج آقا مصطفي با زيارت عاشورا، انسي ويژه داشت و آن را منشوري در برابر همه ي ستمگران تاريخ و جلوه گر شکوه شهادت مي دانست. او در مجالس عزاداري امام حسين (ع) شرکت مي کرد و خود نيز هر صبح جمعه مجلس روضه خواني داشت. (12)

آيت الله طالقاني
 

از نشانه هاي علاقه ي فراوان آيت الله طالقاني به اهل بيت (ع) ارادت ايشان به امام حسين (ع) بود. يکي از هم بند هاي زندان وي در خاطره اي مي گويد: «من نمي دانم عاشورا با طالقاني چه مي کرد که از لحظه ي اول روز عاشورا حال آرامي نداشتند. با وجود مخالفت پليس، به حياط زندان مي آمد و بر سر و سينه زنان و بي تاب، نوحه مي خواند و چنان اين حرکت، پر ضربه و با حال بود که بنديان ديگر از جمله چپي ها و بعضي بازماندگان شبکه ي نظامي که هم بند بوديم، پشت اين دسته، اشک ريزان به راه مي افتادند». (13)
خانم اعظم طالقاني مي گويد: «زندگي پيامبر و حضرت علي (ع) در ساختار شخصيت او تأثير عجيبي داشت. بنده که به تفسير ها و سخنان ايشان نگاه مي کنم، اقرار مي کنم که هنوز نتوانسته ام زواياي فکري او را بشناسم. به هر حال، آنچه روشن است، زندگي پيامبر و علي (ع) سرمشق زندگي وي بود». (14)
ايشان خالصانه و بدون هيچ ملاحظه ي نابجايي، هميشه محبت خويش را به خاندان پيامبر ابراز مي داشت. احمد علي بابايي درباره ي وي مي گويد: «او مثل خيلي ها که از ترس لطمه خوردن به چهره ي روشن فکري شان، هيچ روضه نمي خواندند، برايش اين گونه ظاهر سازي ها و مردم فريبي ها و آقايي کردن ها هرگز مطرح نبود. هرگاه حالي مي يافت، زمزمه ي شعري، عبارتي و روضه اي سر مي داد. خودش اشک مي ريخت و ديگران را هم مي گرياند». (15)

شهيد آيت الله محمد رضا سعيدي
 

«در وجود آيت الله سعيدي، (16) عشق و علاقه به خاندان پيامبر، ريشه داشت. او به اهل بيت (ع) به ويژه امام حسين (ع) که از او راه و روش مبارزه با ستم را آموخته بود، عشق مي ورزيد و در ايام شهادت ايشان سوگواري مي کرد. بر فراز منبر هاي خود، هميشه ياد و نام آنان را با عظمت زنده نگاه مي داشت و از فضايل آن بزرگواران براي مردم سخن مي گفت. در مراسمي که براي ائمه (ع) برپا بود، چون خادمي مخلص خدمتگزاري مي کرد و افتخارش اين بود که روضه خوان اهل بيت (ع) به ويژه جدش امام حسين (ع) است.
او شيوه ي مبارزه با جور و ستم را از مکتب اهل بيت (ع) فرا گرفته بود و در بخش هايي از سخنان خويش در مجالس مختلف، شيوه ي مبارزاتي خود را وامدار قيام سيد الشهدا (ع) مي دانست». (17)

پی نوشت ها :
 

1. الفين، ترجمه: وجداني، ص 739.
1. حسنعلي محمودي ،مرزبان شيعه،ص49.
2.ابراهيم ابراهيم پور،اسوه مرجعيت (ويژه نامه آيت الله العظمي بروجردي )،ص23.
3. نک: رضا مختاري، سيماي فرزانگان، صص 186 و 187.
4. غلامرضا گلي زواره، منظومه ي معرفت، صص 92 و 93.
5.سيد حسين اسحاقي، زندگي و انديشه هاي ميرزا محمدحسين نائيني، صص 60 و 61.
6. نک: سيد احمد حبيب نژاد، امين زمان، ص 38.
7. نک: جمعي از فضلا، سرگذشت هاي ويژه از زندگي امام خميني (ره)، گردآورنده: مصطفي وجداني، ج 2، صص 55 و 56.
8. نک: همان، ج 1، صص 48 و 49.
9. همان، ص 120.
10.همان، ص 122.
11. همان، ص 98.
12. نک: جواد ملايي پور قرجه داغي، شهيد مصطفي خميني در نگاه تاريخ، صص 12 و 13.
13. علي جان زاده، طالقاني، ص 29.
14. شبانعلي لامع، حکايت هايي از زندگي آيت الله طالقاني، ص 28.
15.مجله سروش، ش 2، ص 52.
16. آيت الله سيد محمدرضا سعيدي به سال 1308 هجري شمسي در منطقه ي نوغان مشهد در خاندان علم و فقاهت و سيادت ديده به جهان گشود. وي تحصيلات حوزوي خود را در مشهد و قم تا درجه ي اجتهاد ادامه داد و در عرصه ي سياسي به مبارزه عليه رژيم شاه پرداخت و سرانجام در سال 1349 توسط عوامل ساواک به شهادت رسيد.
17. نک: مصطفي لبيکي، تنديس استقامت (ويژه نامه ي شهيد آيت الله محمدرضا سعيدي)، ص 19.
 

منبع:نشريه گلبرگ ،شماره 114.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد