تعارضات علم امام با آیات قرآن (2)
علم نداشتن پیامبر اکرم (ص) به زمان وقوع قیامت
دکتر محمدزمان رستمی
طاهره آل بویه
تعارضات علم امام با آیات قرآن (2)
آیه شریفه «یَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی» (1) با صراحت علم به زمان وقوع قیامت را از پیامبر اکرم نفی مینماید.
در این باره گفته میشود جمله « عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی» دلالت دارد که احاطه و علم به هنگام قیامت و چگونگی و تفصیل آن، به ساحت پروردگار اختصاص دارد که از پیامبران مرسل و از فرشتگان مقرب پنهان فرموده و پرده از چهره آن هرگز برنداشته است و جمله «لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ» میفرماید: خداوند هنگام وقوع آن را به احدی اعلام نفرموده است. شاید دلیل این امر این است که هنگام قیامت، نظام کرات آسمان و زمین به هم خواهد خورد و هر یک از مدار مخصوص خود خارج شده بر اثر برخورد با یکدیگر، پراکنده و متلاشی میشوند و ناگزیر بر اثر گسیختن نظام جهان، وقت و زمان که محصول آن است پایان یافته و مختل خواهد شد و تشکیل صحنه قیامت پس از انقضای نظام این جهان خواهد بود؛ در این صورت، سؤال از تعیین وقت عالم قیامت، مفهوم ندارد، فقط میتوان گفت هنگامی است که نظام این جهان گسیخته شده و نظام دیگری پدید میآید. در این صورت، پیدایش عالم قیامت و گسترش صحنه رستاخیز، عبارت از فنای این عالم و گسیختن نظام جهان و اختلال نظام اسباب است که همه از تأثیر بازمانده و محکوم به فنا شدهاند و همچنین عالم مجردات، مانند جن و عوالم علوی قدسیان نیز تغییر یافته و زوال پذیرفتهاند. بدیهی است فرشتگان قدس و افراد بشر هرگز نمیتوانند فنا و زوال خود را درک نمایند و بفهمند، چنان که جمله «ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ » بیان آن است که علم به وقت قیامت و هنگام گسترش صحنه رستاخیز، افزون بر طاقت و قدرت هر مخلوق و آفریدهای است. محتمل است مراد از سماوات، فرشتگان قدس و عوالم علوی باشند؛ از این رو آیه شریفه میفرماید: ایجاد صحنه رستاخیز، وابسته به اراده قاهره است و فرشتگان مقرب هیچ گونه وساطتی در تدبیر و اجرا و یا انتظام آن ندارند و بدین لحاظ، بر قدسیان و مقربان و همچنین بر سلسله بشر، بسیار خطیر و وحشتزا خواهد بود.
جمله «وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ » دلالت دارد که اکثر مردم نمیفهمند که علم به وقت قیامت و عالم رستاخیز، از جمله علوم غیبی مختص به خداوند است. (2)
آیه دیگری که برای نفی علم پیامبر به قیامت مورد استناد قرار میگیرد، آیه «وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ» (3) است که با صراحت، علم به حاقه را از پیامبر اکرم نفی مینماید. در این باره علامه میفرماید: خطاب در این جمله به هر کسی است که قابل خطاب باشد و در آن، علم به حقیقت روز قیامت را از همه مخاطبان نفی میکند و میفرماید: تو نمیدانی قیامت چیست؟ و این تعبیر، کنایه از کمال اهمیت آن روز و نهایت درجه عظمتش است، اما درباره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایتی از ابن عباس نقل شده است که هر جا در قرآن جمله « وَمَا أَدْرَاكَ » آمده است رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را از راه وحی درک کرده است (و دلالت بر عدم علم پیامبر ندارد، بلکه برعکس دلالت بر علم حضرت دارد). (4) در دیگر تفاسیر نیز آمده است: به کسی که چیزی را میداند، ما ادراک گفته میشود، زیرا او علم به صفات آن دارد، و این جمله برای بیان بزرگداشت شأن آن شیء است، به گونهای که گویی مخاطب آن را نمیداند (و در واقع، آیه شریفه، اثبات علم پیامبر را مینماید، همراه با این که عظمت آن روز را هم میرساند). (5) عین همین مباحث درباره آیه «وَمَا أَدْرَاكَ مَا یَوْمُ الدِّینِ» (6) نیز میآید، زیرا هر دو بر یک سیاق هستند و علاوه بر این که «الحاقه» همان روز قیامت است.
از یک سو، مفسران در ذیل آیه شریفه « یَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی …» (7) میفرمایند: علم به وقوع قیامت مختص خداوند است و حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از آن باخبر نیست، ولی طبق روایت فوق میباید پیامبر این آگاهی را دریافت کرده باشد، زیرا « مَا أَدْرَاكَ » بر علم دلالت می نماید؛ البته میتوان این دو نظریه را به یک نحو جمع نمود و آن این که طبقه جمله « مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی … » (8) علم تفصیلی و کامل به قیامت، تنها مختص به خداوند متعال است، ولی این گونه نیست که پیامبر مانند افراد عادی هیچگونه علمی به آن نداشته باشد، بلکه بخشی از این علم غیب به حضرت اعطا شده است.
خلاصه این که هر کجا از اصطلاح «مَا أَدْرَاكَ» استفاده شده است، اولاً بر عظمت آن واقعه یا آن شیء دلالت مینماید و ثانیاً، گرچه علم به آن را برای پیامبر اکرم (از طریق وحی) ثابت میکند، علم به آن را از راههای عادی برای همه افراد، حتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نفی نماید.
انحصار علم به قیامت و نزول باران و چگونگی جنین در رحم مادر و آینده انسان و محل مرگ او به خداوند
آیه شریفه « إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَیُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (9) حکایت از این دارد که آگاهی از قیامت و نزول باران و چگونگی جنین در رحم مادر، و اموری که انسان در آینده انجام میدهد، و محل مرگ او، در اختیار خداوند است و دیگران را به آن راهی نیست، روایاتی که در تفسیر آیه نیز آمده این حقیقت را تأکید میکند. از جمله در حدیثی آمده است که امام (علیه السلام) بعد از قرائت آیه بالا فرمود: این پنج مورد کلیدهای غیب است که هیچ کس جز خدا نمیداند. (10) طبرسی نیز میفرماید: در حدیث از امام (علیه السلام) روایت شده که کلید غیب پنج چیز است که جز خدا کسی به آن آگاهی ندارد و این آیه را قرائت فرمودند. (11)
اما به نظر میرسد که انحصار این علوم به خداوند متعال دلالتی بر این ندارد که خداوند این علوم را در اختیار کسی نگذارد، مگر این که امکان آن نباشد و دلیلی بر عدم امکان ارائه شود، چنان که شیخ طوسی میفرماید: این آیات دلالت دارد که این پنج چیز را غیر خدا به گونه تفصیل و تحقیق نمیداند (یعنی به گونه غیرتفصیلی به اذن خدا قابل درک از سوی دیگران میباشد) و جمله «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» به این معنا است که تفصیل آنها را فقط خدا میداند. (12) فیض کاشانی نیز میفرماید: از ائمه روایت شده که کسی جز خدا بر این امور به گونه تفصیل و تحقیق آگاه نیست. (13) در تأیید این سخن در نهج البلاغه میخوانیم: هنگامی که علی (علیه السلام) از بعضی حوادث آینده خبر میداد یکی از یاران عرض کرد: ای امیر مؤمنان آیا به علم غیب آشنایی؟ امام (علیه السلام) فرمود: این علم غیب نیست، این دانشی از پیامبر است. علم غیب، تنها علم قیامت و آنچه خداوند سبحان در این آیه (آیه فوق) برشمرده است میباشد. خداوند سبحان از آنچه در رحمها قرار دارد آگاه است، پسر است یا دختر؟ زشت است یا زیبا؟ سخاوتمند است یا بخیل؟ سعادتمند است یا شقی؟ چه کسی آتش گیره دوزخ است و چه کسی در بهشت دوست پیامبران؟ … اینها علوم غیبیهای است که غیر از خدا کسی نمیداند. (14) قرشی نیز میفرماید: از آیات و روایات بر میآید که خدا علم وقوع آخرت را به کسی نیاموخته است، ولی مانعی نیست که چهار قسمت دیگر را به بعضی از انبیا و ائمه به صورت غیب مبذول نماید و یاد بدهد، چنانکه در آیه دیگری میخوانیم: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ» (15) و بنابراین، خدا در صورت اقتضای مصلحت، مقداری از غیب را به پیامبر خود میآموزد و پیامبر نیز آن را به اوصیای خود یاد میدهد. در کافی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که خداوند دو علم دارد: علمی که مخصوص اوست و جز او نمیداند و علمی که به ملائکه و رسل خود آموخته است و آن علم را ما نیز میدانیم. در مجمع البیان از ائمه هدی (علیهم السلام) نقل شده که این پنج چیز را به طور تفصیل و تحقیق جز خدا کسی نمیداند، گویی منظور آن است که مقداری از آنها را به انبیا و اوصیا و ملائکه فهمانده است. از امام صادق (علیه السلام) نیز روایت شده که این پنج چیز را جز خدا نمیداند و بعد از نقل این حدیث میگوید: روایات زیادی داریم که امامان (علیه السلام) از آینده و از مرگ و مکان مرگ خود خبر میدهند و آن روایات این روایت را تخصیص میزنند. (16) شریف لاهیجی نیز مینویسد: این منافی آن نیست که خداوند این علوم را به بعضی نفوس کامل مانند انبیا و ائمه هدی (علیهم السلام) اعطا نماید و در کتابهای احادیث، به خصوص در کتاب کافی، روایات بسیاری آمده که ائمه معصومین (علیهم السلام) علم به بعضی از این امور داشتهاند و در کتابهای مقتل نیز روایت شده که چون امام حسین (علیه السلام) به ارض کربلا رسید فرمود این جا مکانی است که خون ما در آن ریخته میشود و این جا محل قبور ما است. (17)
پینوشتها:
1.اعراف، آیه 187.
2.حسینی همدانی، انوار درخشان، ج 7، ص 178 -180.
3.حاقه، آیه 3.
4.طباطبائی، ترجمه المیزان، ج 19، ص 654.
5.طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 94؛ طبرسی، ترجمه مجمع البیان، ج 25، ص 259؛ قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ج 11، ص 308 و محمد صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج 29، ص 85.
6.انفطار، آیه 17.
7.اعراف، آیه 187.
8.اعراف، آیه 188.
9.لقمان، آیه 34.
10.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 17، ص 97 -100.
11.طبرسی، ترجمه مجمع البیان، ج 19، ص 202.
12.طوسی، تفسیر تبیان، ج 8، ص 291.
13.فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج 4، ص 153.
14.نهج البلاغه، خطبه 128.
15.جن، آیه 26.
16.قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ج 8، ص 272.
17.شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 3، ص 591.
منبع مقاله:
رستمی، محمدزمان و آل بویه، طاهره، (1390)، علم امام (با رویکرد قرآنی، روایی، عرفانی، فلسفی و کلامی)، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ دوم
/م