خانه » همه » مذهبی » علم و تمدن اسلامی در عصر فتوحات

علم و تمدن اسلامی در عصر فتوحات

علم و تمدن اسلامی از آغاز تا شکوفایی (2)

علم و تمدن اسلامی در عصر فتوحات

پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و فرونشانده شدن شورش های موسوم به ارتداد و سرکوب مدعیان دروغین پیامبری در دوره ی خلافت ابوبکر، عصر فتوحات آغاز شد و در دوران حکومت خلفای اولیه و حاکمان بنی امیه با فراز

0044684 - علم و تمدن اسلامی در عصر فتوحات
0044684 - علم و تمدن اسلامی در عصر فتوحات

 

نویسنده: غلامحسن محرمی

 

علم و تمدن اسلامی از آغاز تا شکوفایی (2)

2. عصر فتوحات ( عصر آشنایی با دیگر تمدن ها)

پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و فرونشانده شدن شورش های موسوم به ارتداد و سرکوب مدعیان دروغین پیامبری در دوره ی خلافت ابوبکر، عصر فتوحات آغاز شد و در دوران حکومت خلفای اولیه و حاکمان بنی امیه با فراز و فرودهایی ادامه یافت.
هنگامی که عباسیان بر مسند خلافت نشستند، مرزهای مملکت اسلامی، تقریباً تثبیت شد و فتوحات پایان یافت. از اوایل عصر عباسی یکپارچگی کشور اسلامی کم کم از بین رفت و تجزیه در آن راه یافت؛ تا اینکه حکومتگران ترک نژاد در عرصه ی حکومت اسلامی ظاهر شدند و دوباره فتوحات اسلامی را از سر گرفتند.
عنصر فاتح در عصر فتوحات، عنصر عربی بود؛ از این رو به طور طبیعی حاکمیت، از آن عنصر عربی بود و به دلیل گسترش کشورگشایی ها، روحیه ی نظامیگری بر جامعه سیطره داشت. به دلیل لزوم ارتباط مرکز حکومت با قلمروهای مختلف و نیاز به اعمال حاکمیت در آنها، عرب ها در سرزمین های فتح شده پراکنده می شدند و با سکونت در آن مناطق، طبقه ی ممتاز جامعه به شمار می رفتند.

گسترش جغرافیایی قلمروهای اسلامی

فتوحات اسلامی که گسترش جغرافیایی قلمروهای اسلامی را در پی داشت، از اواخر حکومت ابوبکر شروع شد و در عصر عمر، تا قلب تمدن های کهن پیش رفت. پس از سقوط دمشق در سال چهارده هجری، (1) مسلمانان به پیروزی هایی دست یافتند و قدرت های کهن را شکست دادند. جنگ یرموک در سال پانزده هجری به سقوط سوریه، که تحت حاکمیت روم شرقی بود، انجامید. (2) نتیجه ی جنگ قادسیه در سال چهارده یا شانزده ق، تسلیم شدن دولت ساسانی در عراق بود. (3)
جنگ نهاوند در ایران در سال های هجده و نوزده یا 21 ق، و جنگ هلیوپولیس در مصر و صحرای سینا در سال نوزده ق، پیروزی های بعدی مسلمانان بودند. هر یک از کشورهای فتح شده برای مسلمانان، منزلگاهی بود که آنها می توانستند در آنجا برای فتوحات بعدی زمینه چینی کنند. مثلاً تصرف ارمنستان و طرابلس و کرمان، به ترتیب راه نفوذ به آسیای صغیر، آفریقای شمالی و هند را هموار ساخت.
در عصر عثمان، تنها کار خلیفه سپردن اختیار امور به فرماندهان نظامی بود. پس از آن و در عصر بنی امیه دامنه ی جنگ به آب ها و بنادر شرق مدیترانه، به ویژه بنادر اسکندریه، کشیده شد. در بنادر تازه تصرف شده، کسب و کارهای تازه ای برای ساخت کشتی ها و ملوانان مصری، سوری، فلسطینی و الهام های جدیدی برای عرب ها به ارمغان می آمد. انسان هایی که در بیابان متولد شده بودند، به صورت ملوانان و فرمانروایان عصر جدید آشکار شدند. (4)
یکی از محققان معاصر، متصرفات اسلامی را در عصر امویان چنین توصیف می کند:
در عصر امویان، قلمروهای اسلامی، علاوه بر آسیای صغیر و یونان، کشورهایی که جانشینان اسکندر در آنها مستقر شده بودند، قسمت بزرگی از نیمه ی مدیترانه ای متصرفات رومی را شامل می شد. برای اولین بار دو مجموعه ی هند و اسپانیا تحت حاکمیت واحدی درآمدند که بر الگوی واحد اقتصادی تکیه می زنند و دارای فرهنگ واحدی می شوند.
در عصر معاویه، متصرفات اسلامی به قدیمی ترین سرزمین های تاریخ باستان از جمله گرروسیا، رخج و بلخ در مشرق، قفقاز ارمنستان در شمال، نوبه در جنوب، و بالاخره آفریقای تحت سیطره ی روم یا تونس فعلی در غرب نزدیک می شود. از این پس تا سال های هفت صد میلادی مسلمانان جز لشکرکشی هایی به قسطنطنیه و مراکش، عمدتاً درصدد تحکیم متصرفات خود برمی آیند و در سرزمین های فتح شده مستقر می شوند؛ اردوگاه می زنند و شهرهایی را تأسیس می کنند.
در آغاز قرن هشتم میلادی و از حدود سال نود ق، حرکت تازه ای آغاز می شود. رودخانه های سند و جیحون به تصرف در می آیند و ایالات سند و ماوراءالنهر شکل می گیرند. در غرب نیز سپاه شش هزار نفری طارق بن زیاد با استفاده از اختلاف های اسپانیای تحت حاکمیت گن ها، به آن سرزمین می رود و آنجا را فتح می کند. (5)
بالاخره حرکت های تهاجمی مسلمانان در جایی متوقف شد که مشکلات اقلیمی سخت کوهستان هایی چون کوه های پامیر، قفقاز، ارمنستان و بربری در افریقا آغاز شد؛ همچنین در جاهایی که مهاجمان عرب با چادرنشینان دیگری مواجه شدند که وضع زندگی و حیوانات آنها با شرایط محلی سازگارتر بود؛ برای نمونه در آسیای مرکزی می توان از قبایل ترک و مغول نام برد. بالاخره در جاهای دیگر، این حرکت وقتی متوقف می شد که اعراب با قدرت جدید مشابهی روبه رو می شدند. در این زمینه می توان از مغرب زمین تحت حاکمیت جدید و فعال کارولنژین ها نام برد. در همین حال در اواسط یک قرن خلافت امویان، اعراب دست از مقاومت کشیدند و در حرکت جهان گیر خویش جای خود را به بربرها دادند که قبل از دخالت ترک ها و پس از آنها مغول ها، افتخار پیروزی جنگ در اسپانیا را به نحو بارزی نصیب خود کردند. (6)

حکومت عنصر عربی

از خصوصیات عصر فتوحات، حکومت عنصر عربی بود؛ به ویژه در عصر بنی امیه که عناصر نژادی غیر عرب جزو رعایای جامعه ی اسلامی بودند. در رأس حکومت، خلیفه قرار داشت که عرب، و از قبیله ی قریش بود. همه ی حاکمان، والیان و پیش نمازان از میان عرب ها انتخاب می شدند. حجاج امر کرده بود که در کوفه پیش نمازی غیر عرب نباشد. او هنگامی که سعید بن جبیر را، که در آن وقت با ابن اشعث ضد حجاج قیام کرده بود، دستگیر کرد به او گفت: « آیا وقتی که وارد کوفه شدی، با اینکه غیر از اعراب، دیگری حق امامت نداشت، به تو اجازه ی پیش نمازی ندادم»؟ گفت: « آری». حجاج پرسید: « آیا تو را قاضی نکردم؛ در حالی که اهل کوفه همه به هیجان آمده بودند و می گفتند: غیر از عرب کس دیگری در خور قضا نیست…»؟ (7)
عرب ها نیروی چیره ی نظامی بودند و حکومت، تنها بر عنصر عربی تکیه می کرد. مردم سرزمین های فتح شده، مَوالی خوانده می شدند. این اصطلاح به معنای وابستگان به قبایل عربی است. چون در آن زمان نژادهای دیگر باید خود را به یکی از قبایل عرب منتسب می کردند؛ مانند عصر جاهلیت که عناصر غریبه در میان یک قبیله، باید خود را به یکی از تیره های قبیله وابسته می کرد، تا بتواند از حمایت قبیله برخوردار شده، در امنیت زندگی کند. در عصر بنی امیه هم، عنصر عربی، بر سایر نژادها برتری داشت و عناصر غیر عرب در جامعه ی اسلامی کاملاً تحقیر می شدند. ابوالفرج اصفهانی می گوید:
عرب تا هنگام ظهور دولت بنی عباس عادت داشتند که اگر یکی از آنها از بازار به خانه برمی گشت و متاعی در دست داشت، هر که را از موالی که می دید، مجبور می کرد که آن بار را برای او بلاعوض حمل کند و اگر یکی از اعراب پیاده، و یکی از موالی سواره بود، موالی مجبور بود مرکب خود را به عرب داده، خود در رکاب وی راه رود. هر که می خواست زنی از موالی اختیار کند، او را بدون اطلاع پدر و مادر و جدش، از رئیس قبیله که با موالی پیوستگی داشت، خواستگاری می کرد. هیچ یک از اینها ملامت حکومت و پادشاه آن عصر را در پی نداشت. (8)
از این رو، حاکمان نیز از عرب ها انتخاب می شدند. در این عرصه نیز رقابت های قبیله ای حاکم بود و هر حاکمی، نزدیکان و افراد قبیله ی خود را در منطقه ی حکومتی خود مستقر می کرد و به کار می گرفت؛ اما حاکم بعدی که از قبیله ی دیگری بود، برعکس عمل می کرد. وقتی که ابن هبیره ی فزاری به حکومت عراق منسوب شد، قبیله ی فزاره مسلط شد و هنگامی که او عزل شد و خالد بن عبدالله قسری به جای او نشست، قبیله ی فزاره خوار، و قبیله ی قسر سرافراز شد. حتی خلفا نیز در این باره گرایش های خود را اعمال می کردند و همین یکی از علل سقوط حکومت بنی امیه بود. ابومسلم خراسانی از این اختلاف که منجر به جنگ کرمانی و نصر بن سیار شده بود، بهترین بهره را برد و آنان را شکست داد.
اگرچه اسلام در مقابل نظام قبیله ای، امت را مطرح کرده بود، حکومت بنی امیه بر همان اساس عربی و جاهلی بنا شد و سنت های جاهلی دوباره در آن جای گرفت. یکی از آن سنت ها، قبیله گرایی بود که شاعران هر قبیله با فخرفروشی هایشان بدان دامن می زدند. مسعودی می گوید:
اشعار کمیت میان یمانی ها و نزاری ها منتشر شد. نزاریان بر اهالی یمن افتخار می کردند و یمانیان بر نزاریان مباهات می نمودند. فتنه میان شهرنشینان و بیابان نوردان برخاسته بود، تا آنکه منجر به تعصب مروان بن محمد جعدی شد که قوم خود نزار را بر یمانیان ترجیح می داد؛ لذا یمانی ها همه از او برگشته و به دعوت عباسیان پیوستند. (9)
در همین عصر شاعران بزرگی در میان عرب ها ظهور کردند که نامشان در تاریخ باقی مانده است؛ مانند جریر، فرزدق، ذوالرمه، اخطل و کمیت.
یکی دیگر از مسائل این عصر، اسکان عرب ها در مناطق فتح شده بود. آنها با استقرار در این مناطق، از مزایای قوم غالب برخوردار می شدند؛ چون عوامل حکومت در آن منطقه به شمار می رفتند. آنها معمولاً گرایش های مذهبی و سیاسی خود را نیز به همراه داشتند و حتی گاهی کانون های مخالفت با حکومت مرکزی را هم تشکیل می دادند؛ چنان که زیاد بن ابیه در سال 51 ق، یعنی روزگار معاویه، ربیعة بن زیاد حارثی را والی خراسان کرد و پنجاه هزار خانوار عرب از اهل کوفه و بصره را همراه او فرستاد، و آنان نقش مهمی در استقرار حکومت در این منطقه داشتند. (10)
این مسئله کم و بیش در عصر عباسی هم رایج بود. یعقوبی نقل می کند:
ابوجعفر ( منصور عباسی) حکومت ارمنستان را به یزید بن اسید سلمی داد و حکومت آذربایجان را به یزید بن حاتم مهلبی. او یمانیان بصره را به آن مناطق ( آذربایجان) انتقال داد و اولین کسی بود که آنها را انتقال داد؛ قبیله ی روادبن مثنی ازدی را در تبریز و بذ ساکن کرد؛ قبیله ی مربن عذی وسطایی را در نریز، همدانیان را در میانه و قبایل یمن را متفرق کرد. در آذربایجان کسی از نزار جز صفر بن لیث عتبی و پسر عمویش بعیث بن حلیس نبود. (11)

عربی شدن تشکیلات اداری

هر حکومتی در تأسیس و بقای خود به دو نوع تشکیلات نیازمند است؛ یکی تشکیلات نظامی و دیگری تشکیلات مالی. هیچ حکومتی بدون این دو پشتوانه نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. در ممالک متصرفه ی مسلمانان در عصر فتوحات، قبایل عرب، نیروی نظامی را فراهم می کردند؛ ولی امور مالی حکومت اسلامی به دست متخصصان محلی اداره می شد. زبان تشکیلات اداری در متصرفات ایرانی، فارسی و در قلمروهای قبلی روم، رومی بود؛ اما سرانجام در زمان عبدالملک بن مروان، زبان همه ی آنها عربی شد. (12) ابن خلدون می گوید:
اما دیوان خراج و مالیات بعد از اسلام، به همان حال که از قبل بود، باقی مانده بود. دیوان عراق، فارسی بود و دیوان شام، رومی و نویسندگان دیوان ها از اهالی این مناطق بودند. وقتی که عبدالملک بن مروان به خلافت رسید و حکومت به پادشاهی تبدیل شد و مردم از سادگی بدوی، به رونق تمدن، و از سادگی بی سوادی، به دقت نوشتن رسیدند و در میان عرب و موالی آنها نویسندگان ماهر پیدا شدند، عبدالملک به سلیمان بن سعد والی اردن دستور داد که دیوان شام را به عربی برگرداند. او نیز از روز نخست تا یک سال این کار را انجام داد. (13)
ابن ندیم هم می گوید: « دیوان عراق که به زبان فارسی بود، در زمان حجاج به دست صالح بن عبدالرحمن مولی بنی تمیم به عربی ترجمه شد». (14)
علاوه بر ترجمه ی دیوان، ضرب درهم نیز در زمان عبدالملک بن مروان برای نخستین بار به عربی انجام گرفت. ابن قتیبه می گوید: « اولین کسی که درهم ها را به عربی نقش کرد، عبدالملک بن مروان بود». (15)

پی نوشت ها :

1. ابن واضح، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ط 2، دارالاعتصام، قم، 1425 ه‍.ق، ص 96.
2. همان، ص 97.
3. همان، ص 98.
4. آندره میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ترجمه ی حسن فروغی، ج 1، چ 1، انتشارات سمت، تهران، 1381 ه‍.ش، ص 92.
5. همان، ص 109.
6. همان، ص 110.
7. احمد امین مصری، ضحی الاسلام، ترجمه ی عباس خلیلی، ج 2، چ 3، انتشارات اقبال، تهران، 1358 ه‍.ش، ص 42.
8. همان، ص 43.
9. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ط 1، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1411 ه‍.ق، ص 257.
10. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 3، دار صادر، بیروت، 1385 ق، ص 489.
11. ابن واضح، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ط 2، دارالاعتصام، قم، 1425 ه‍.ق، ص 259.
12. ر.ک: علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ج 8، چ 2، مؤسسه ی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1377 ه‍.ش، ص 11436.
13. ابن خلدون، مقدمة ابن خلدون، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1408 ه‍. ق، ص 244.
14. ابن ندیم، الفهرست، دارالمعرفه، بیروت، [ بی تا]، ص 338.
15. ابن قتیبه، المعارف، ط 1، منشورات الشریف الرضی، قم، 1415 ه‍.ق، ص 554.

منبع مقاله :
محرمی، غلامحسن؛ (1390)، نقش امامان شیعه علیهم السلام در شکل گیری و توسعه ی تمدن اسلامی، قم: انتشارات مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد