علوم قرآني و گستره ي آن
کلمه « علوم القرآن » از دو واژه « علوم » و « قرآن » ترکيب يافته، مرکب اضافي مي باشد. اين ترکيب را به دو گونه مي توان کاويد:
1.با اين اعتبار که « مرکب اضافي » است.
2.به اين اعتبار که يک « فن مدون » است و بعد از ترکيب به اين معنا انتقال يافته است و داراي مفهوم علميت مي باشد.(1)
« علوم القرآن » به معناي اضافي
انديشوران قرآني، براي علوم القرآن به معناي اضافي، دو حوزه را ذکر کرده اند که به شرح ذيل مي باشد:
1.تمام علومي که با قرآن در ارتباط بوده و به معاني قرآن خدمت مي کنند و يا تمامي علومي که درباره ي پيرامون قرآن مي باشند.
گزارش دکتر محمد امين فرشوخ بيان گر همين وجه است. وي مي نويسد:
علوم قرآني در ارتباط با فهم معاني قرآن مي باشد و اين فهم فقط با شرح الفاظ و اعراب و ياد کرد اسباب نزول و مکان نزول آيات شکل مي پذيرد… و تمام اين علوم براي تفسير قرآن مهم هستند. پس علوم قرآني عبارت از علوم مُجملي است که به قرآن خدمت مي کنند و يا مبتني بر آن مي باشند.(2)
2.گروه ديگر در معناي « علوم قرآني » قائل به نوعي توسع و تأويل شده، گفته اند: منظور از علوم قرآني، تمام علومي است که در قرآن وجود دارد و مي توان از قرآن استنباط کرد.
دکتر نور الدين عتر مي نويسد:
مراد از عبارت علوم قرآني انواع علومي است که با قرآن کريم در ارتباط بوده و مستقيماً به معاني قرآن خدمت مي کنند و درباره ي آن بحث نموده و يا از آن استمداد مي جويند.(3)
هم ايشان در موضع ديگري مي نويسد:
در عصرهاي پيشين معناي لغوي « علوم قرآني » شامل انواع معارف مرتبط با قرآن مي شده است. خواه اين ارتباط در راستاي خدمت به معاني قرآن باشد و يا اين که درباره قرآن و يا استمدادجويي از آن و استناد بر آن باشد.(4)
عبدالفتاح قاضي مي نويسد: « مراد از « علوم القرآن » به معناي اضافي، تمامي علومي است که به قرآن خدمت مي کنند و با آن در ارتباطند و مستند بر آن مي باشند. »(5)
زرقاني نيز در کتابش به همين نکته اشاره کرده، مي گويد:
نسبتي که ميان اين دو واژه برقرار است، اشاره به گروه هاي معارف مرتبط با قرآن دارد، و شامل تمام علومي که به قرآن خدمت مي کنند و مستند بر آن هستند، مي شود.(6)
دکتر ابوشهيه (7) و خالد عبدالرحمن العک (8) و دکتر محمد بکر اسماعيل (9) نيز در کتاب هاي خود به همين ديدگاه اشاره دارند.
با آنچه که ذکر شد، مي توان « علوم القرآن » به معناي اضافي را اين چنين تبيين کرد که: علوم قرآني عبارت از تمامي معارفي است که به نحوي با قرآن در ارتباط مي باشند؛ خواه به طور مستقيم در خدمت معاني و مفاهيم قرآن باشد، يا درباره ي قرآن بحث کند و يا از قرآن استمداد جويد و بر آن تکيه نمايد و گستره ي آن شامل تمام علوم شرعي (10) و علومي مي شود که به فهم معاني و مقاصد قرآن کمک مي کند و اين علوم عبارتند از:
علم تفسير، و قرائات، رسم الخط عثماني، اعجاز قرآن، اعراب قرآن و ساير علوم ديني، لغت و بلاغت (11) و ناسخ و منسوخ و اسباب نزول قرآن، و عدد و فواصل آيات و علوم ديني همچون اصول فقه و فقه و توحيد و حديث (12) و غريب القرآن (13) و مجاز القرآن و امثال قرآن (14) و محکم و متشابه (15) و علوم لغوي و تاريخ (16) و …
گروهي ديگر، تعريف ديگري را سامان داده اند که در آن نوعي تأويل و مجازگويي ديده مي شود. گويا اين نوع نگرش، پيشينه ي کهني دارد.
زرکشي در البرهان في علوم القرآن از ابوبکر بن العربي (ت 544ه) در قانون التأويل نقل مي کند که وي مي گويد:
علوم قرآني، 77405 نوع مي باشد. به اين صورت که کلمات قرآن را در عدد چهار ضرب نماييم، زيرا هر کلمه داراي ظهر و بطن و حد و مطلع مي باشد و اين عدد فقط با حساب مفردات به دست مي آيد و اگر ترکيب ها و روابط بين آن ها لحاظ گردد، عددي به دست خواهد آمد که فقط خدا آن را مي داند.(17)
از ابن مسعود نقل شده که مي گفت: « هر که به دنبال علم است، بايد در معاني قرآن تدبر نمايد و به تفسير آن بپردازد؛ زيرا علم اولين و آخرين در قرآن است.»(18)
بيهقي نيز اين روايت را در المدخل آورده، مي گويد: « مراد از آن اصول علم است. »(19)
از سهل بن عبدالله (ب 273) نقل شد که مي گفت:
اگر به واسطه ي هر حرف قرآن، به بنده هزار فهم عنايت شود، به انجام آنچه خداوند در کتابش به وديعت نهاده، نخواهد رسيد، زيرا قرآن کلام خداست و کلام خدا صفت اوست، آن گونه که خداوند بي انتهاست، براي فهم کلامش نيز پاياني هويدا نيست.(20)
زرکشي نيز مي نويسد: « هر علمي از قرآن اقتباس شده است، زيرا در غير اين صورت، برهان بر آن نمي توان اقامه نمود. »(21)
گزارش دکتر عتر نيز اين باور کهن را تأييد مي کند. وي مي نويسد:
در عصرهاي پيشين مراد از « علوم قرآني » تمام علوم شرعي همچون عقيده و فقه و اخلاق و معارف عمومي درباره ي انسان و هستي و طبيعت و گياه و آسمان و افلاک بود.(22) به طوري که سيوطي علم هيئت و هندسه و طب را جزء اين علم به حساب آورده است.(23)
پژوهندگان ديگري نيز به اين موضوع اشاره نموده، گفته اند:
برخي محققان از عبارت « علوم قرآني » مفهومي را که به نوعي مجازگويي شبيه بوده و توسع بيش از حدّ مي باشد، درک نموده اند. زيرا آن ها بر اين باورند که مراد از علوم قرآني تمام معارف گوناگون و دانش هايي است که مي توان ( در قرآن ) به آن اشاره و استدلال نمود.(24)
دکتر سعيد رمضان بوطي نيز به اين توسع و مجازگويي در معناي علوم القرآني اشاره کرده، گفته است:
علوم قرآني بسيار است و کافي است که بداني، کتاب خانه هاي عربي با تمام علوم گوناگون و بسيارش، شکوفايي خود را وام دار قرآن بوده و از آن منشعب شده است.
دانش عربيت با شاخه هاي ادبيات و بلاغت و قواعد و لغت و شريعت اسلامي با شاخه هاي فقه، اصول، تفسير، حديث، توحيد، تاريخ و بسياري از مسائل هستي شناسي جزء علوم قرآني مي باشد.(25)
البته اين گرايشي که ميان نوآوران پيش آمده و سعي در برقراري ارتباط ميان قرآن و تحولات و پيشرفت هاي علوم تجربي و اختراع هاي ابزاري زمان ما دارند، پذيرفتني نيست؛ زيرا اين گرايش از مواردي نيست که به بررسي هاي قرآني کمک کند و جايز نمي باشد که بر کتاب خداوند تحميل گردد، زيرا اگر يک نظريه ي علمي مشهور را، با تأويلي بعيد با نص قرآني پيوند دهيم، آن گاه که بطلان اين نظريه آشکار گردد، چه پيش خواهد آمد؟ در حالي که قرآن موصوف به « لايأتيه الباطل من بين يديه و لامن خلفه » مي باشد.
موضوع علوم قرآني به معناي اضافي
براي دريافت موضوع اين علم، يادآوري دو نکته لازم است:
اول: مراد از علم در اين جا مجموعه قضاياي کلي حقيقي (= غير قراردادي) است که داراي محور خاصي مي باشد.
دوم: کلمه ي علوم در اين اصطلاح به صورت جمع به کار رفته است تا دلالت کند که در اين جا، علوم متعددي مطرح است (26) و بحث درباره ي يک علمِ تنها نمي باشد، بلکه علوم متعددي مطرحند که قرآن را مي کاوند.
پس در واقع، مراد از علوم قرآني، علوم متعددي است که محور و موضوع خاص تمام آن ها، قرآن کريم مي باشد و به تعبير ديگر: در اين جا علوم متعددي داريم که تمام اين علوم، يک موضوع واحد، يعني «قرآن» کريم دارند.
دکتر ابوشهيه مي گويد:
موضوع هر يک از اين علوم، قرآن کريم است. به طور مثال موضوع علم تفسير، قرآن کريم است از آن جهت که به شرح و معنا و مفهوم قرآن- به ميزان توانايي بشر- مي پردازد و يا موضوع علم قرائت، قرآن کريم است از حيث لفظ و اداي آن و … (27)
علوم قرآني به معناي يک فن مدون (28)
طبق گفتار پيشين، علوم القرآن به معناي اضافي آن، بر تمامي علوم متعددي اطلاق مي شود که محور هر يک از آن ها، قرآن است و کتاب هاي بسياري در اين راستا تأليف شده که هر يک به موضوع خاصي پرداخته است.
اما اين اصطلاح، اندک اندک معناي تازه اي يافت. در واقع همان مباحث علوم متعدد که به هر يک از آن ها تصنيف خاصي اختصاص مي دادند، مختصر و موجز شد و تمام اصول و مسائل آن در يک کتاب جمع شد. در واقع از علوم به عِلم انتقال يافت و عَلَم براي مباحثي گرديد که در يک کتاب تحت عنوان «علوم قرآني» گرد هم آمده بودند.
زرقاني مي نويسد:
علوم القرآن به معناي اضافي، شامل علوم ديني و عربي مي شد؛ سودمند خواهد بود که بداني اين واژه از اين معناي اضافي منتقل شد و آن گاه عَلَم براي يک فن مدون گرديد. مدلول و مفهوم آن بعد از نقل، با مدلول پيشين آن متفاوت گرديد. ديگر اين فن مجموعه اي از علوم ديني و عربي نمي باشد، اگر چه از آن کمک گيرد، معنايي جز اين دارد.(29)
دکتر عتر نيز مي نويسد:
دانشمندان عبارت «علوم قرآني» را به عنوان عَلَم پذيرفته اند و مراد آن ها، دانش خاصي- غير از معناي پيشين آن- مي باشد، زيرا اين معناي جديد، اختصاص به علمي دارد تمام ضوابط اين علوم مرتبط با قرآن را با نگرشي کلي و عمومي در خود جمع نموده است.(30)
دکتر ابو شهيه نيز بر اين معنا معترف است و مي نويسد:
اين مباحث و علوم متعدد مختصر گرديد و تمامي اصول و مسائل آن در يک کتاب گرد هم آمد و اين عنوان «علوم قرآني»- بعد از اين که در ده ها کتاب پراکنده بود- در يک مکان گرد هم آمد و عَلَم و لقب براي اين مباحث تدوين شده گرديد و بعد از اين که مشتمل بر علوم متعدد بود، به صورت علم در آمد.(31)
پس، در علوم قرآني به معناي عَلَمي، صحبت از علوم متعدد نيست، بلکه تنها پاي يک علم در ميان است که شامل مباحث موجز و مختصر و کليات مباحث پيشين علوم قرآني به معناي اضافي مي باشد.
بعد از ذکر اين مقدمه، به کوشش اين محققان در شناساندن اين علم مي پردازيم.
ابن جوزي در تعريف اين علم چنين آورده است:
علمي است که بحث هاي کلي و مهمي را در بردارد و از جوانب مختلف با قرآن در ارتباط است و هر يک از اين جوانب را مي توان علم مشخصي به حساب آورد. مسائلي که در اين علم بحث مي شود، عبارتند از: نزول قرآن، جمع، ترتيب، تدوين و رسم قرآن در مصاحف، اسباب نزول و اصول و روش هاي تفسيري و شرح الفاظ غريب قرآن.(32)
مراد وي اين است که قرآن داراي اعتبارات متعددي است که هر يک از اين ها، خود موضوع بحث خاصي مي باشد؛ به طور مثال: قرآن از اين جهت که کلام معناداري است، موضوع علم تفسير مي باشد و نيز از اين نظر که يکي از منابع قانون گذاري است، موضوع علم آيات الاحکام به شمار مي رود. هر يک از اين مباحث را مي توان به عنوان علم مستقلي محسوب کرد.
مناع القطان نيز مي نويسد:«علمي است که اَبحاث مربوط به قرآن را از جهات مختلف… مي کاود.»(33)
دکتر ابوشهيه نيز در تعريف اين علم چنين نوشته است:« علمي که داراي مباحث متعدد بوده و با قرآن در ارتباط است.»(34) البته، گروهي نيز در تعريف اين اصطلاح، به جاي لفظ «علم» از واژه «علوم» استفاده کرده اند؛ از جمله اين افراد، دکتر صبحي صالح (35) و شهيد صدر (36) هستند.
در يک بيان کلي، براي شناسايي اين علم مي توان چنين آورد که علوم قرآني عبارت از علمي است که در آن، مباحث و مسائلي کليِ مهم قرآن بررسي و پژوهيده مي شود. نکته اي که در تعريف اين علم، نبايد از آن غافل بود، اين است که در علوم قرآني به معناي عَلَمي، ديگر صحبت از «علوم» متعدد آن چنان که صبحي صالح و شهيد صدر آورده اند- نيست، بلکه صحبت از مباحث قرآن مداري است که تحت عنوان يک «علم» گرد هم آمده اند.
لذا در تعاريف کساني چون ابن جوزي و قطان و ابوشهيه ديديم که براي شناساندن اين اصطلاح، از واژه ي «علم» استفاده کرده بودند. و ديگران نيز به « مباحث» متعددي اشاره کردند که زير مجموعه ي يک علم هستند.
در واقع اين علم، چکيده و خلاصه شده ي علوم متعددي است که در علوم القرآن به معناي اضافي از آن بحث مي شود؛ لذا مي بينيم در تعاريفي که قرآن پژوهان ارائه داده اند، براي تمايز ميان علوم، از حرف «أو» استفاده نموده اند که گواه بر تعدد اين علوم است.(37)
ولي از آن جا که علوم قرآني به معناي عَلَمي ، يک عِلم بيشتر نيست، براي نشان دادن گستره ي آن از حرف «واو» استفاده شده است.(38)
شايد باقي ماندن بر صيغه ي جمع بعد از آن که اين علوم به يک علم تبديل شده است، به سبب اشاره به اصل باشد؛ يعني اين علم خلاصه شده و حاوي علوم متعددي است که در يک مکان جمع آمده اند.(39)
پس بر تعريف دکتر صبحي صالح و شهيد صدر و امثال ايشان که اين علم را با لفظ « علوم » نمايانده اند، اين اشکال وارد است. اين نکته از ديد نقاد دکتر عتر پوشيده نمانده و چنين تعاريفي را- مثل تعريف صدر-(40) به بوته ي نقد کشيده، مي نويسد:
اشتباه آشکاري را مي توان در تعريف کساني ديد که علوم قرآني را چنين شناسانيده اند: « علوم القرآن هي جميع المعلومات و البحوث التي تتعلّق بالقرآن…» و بين معناي لغوي که دلالت بر علوم بسيار دارد و معناي اصطلاحي که شامل يک علم است، خلط نموده اند. آيا نمي بيني که اين جا در تعريفشان از لفظ « هي » استفاده نموده اند؟(41)
به اعتقاد ما، يک اشتباه و يا بي توجهي ديگر، در تمام اين تعريف ها وجود دارد و آن اين که بيشتر اين پژوهندگان در بيان گستره ي اين علم، « تفسير » را جزئي از اين علم ياد کرده اند.
در حالي که:
اولاً، دانستيم علوم قرآني به معناي عَلَمي، يک علم بيش نيست و شامل چکيده مباحث علوم قرآني به معناي اضافي مي باشد، در حالي که « تفسير »، خود علم مستقلي است که کتاب هاي بسياري را به خود اختصاص داده است.
ثانياً، علوم قرآني – في نفسه – يک سلسله معارف قرآن پژوهي و قرآن انديشي است که محور بحث آن ها قرآن بوده و مقدمه اي براي فهم و شرح کتاب الهي مي باشد. به قول محمد احمد معبد: « هدف اين علم، فهم کلام خداست. »(42)
لذا مي بينيم که مقدمه ي کتب تفسير، به اين علم اختصاص يافته است. در واقع يک مفسر بر اين باور است که اين سلسله علوم قرآن مدار، مقدمه اي براي فهم آيات است؛ لذا هر مفسر قرآن پژوهي، صفحه هاي آغازين کتابش را بدين مهم اختصاص داده است.
البته، با نضج و استقلال علوم قرآني، بر حجم اين مقدمه نويسي ها افزوده شد، تا آن جا که برخي از مفسران، مقدمات مفصلي براي کتاب هاي خويش نگاشتند؛ به طور مثال کتاب ارزشمند التمهيد في علوم القرآن اثر دانشمند محترم، آيه الله محمد هادي معرفت – که هم اکنون پنج جلد آن به چاپ رسيده * و گويا هنوز ادامه دارد – مقدمه تفسير ايشان به نام الوسيط مي باشد.(43)
در واقع بيان اذعان کرد که: نسبت علوم قرآني به تفسير، همچون نسبت علم الحديث به فهم و دريافت حديث است. همان طور که براي فهم حديث، دانش علم الحديث ضروري مي نمايد، علوم قرآني نيز مقدمه اي براي فهم کلام خداوند مي باشد.
پس، نبايد علم تفسير را به عنوان زيرمجموعه ي علوم قرآني به حساب آورد. برخي از محققان نکته سنج به اين مهم توجه داشته و پاي علم « تفسير » را در تعريف نگشوده اند؛ از جمله ابن جوزي، عبدالفتاح قاضي، شيخ محمد علي صابوني و مناع القطان.(44)
دکتر عدنان محمد زرزور به اين نکته توجه داشته است مي نويسد:
برخي چون صاحب مناهل، تفسير را جزء اين علم محسوب نموده اند. اگر دقت بنماييم، بيشتر علومي که عنوان پيشين شامل آن ها مي شود و يا معمولاً در کتب علوم قرآني به آن مي پردازند، اگر آن ها درباره ي تفسير برخي جوانب قرآن بوده و يا براي شرح و تفسير قرآن، مقدمه سازي مي نمايد. پس در واقع اين دانش ها، « علوم التفسير » و يا « علوم تفسير القرآن » مي باشند؛ لذا اگر « تفسير »، يکي از اين علوم و يا يکي از علوم قرآني شمرده شود و به عنوان يکي از بخش ها و انواع اين علم، همچون ساير انواع، به حساب آيد، مسئله اي است که خالي از اشکال نمي باشد، زيرا هدف بيشتر اين علوم، هموار نمودن راه شرح و تفسير و فهم قرآن است.
لذا تصنيفات بسياري که درباره ي تفسير نوشته شده، با مقدمه و يا مقدماتي که حاوي مهم ترين اين علوم مي باشد، آغاز گشته اند.
تأکيد مي کنيم که تطبيقي ميان هدف اساسي علوم حديث و علوم قرآني به عمل آيد. علم مصطلح الحديث درباره ي صحت و ميزان نسبت آن به پيامبر صلي الله عليه و آله بحث مي کند و علوم قرآني نيز راجع به تفسير قرآن و هموار نمودن فهم و شرح معاني آن تحقيق مي کند.(45)
در پايان مي توان تفاوت هاي اين علم را با دو اعتبار مختلفش، در موارد ذيل مشخص کرد:
1.علوم القرآن به معناي اضافي، قرآن را مورد بررسي تفصيلي قرار داده و از زاويه و ديدگاه به خصوصي، آيه هاي قرآن را مفصلاً مي کاود.(46)
2.علوم قرآني به معناي اضافي شامل علوم متعدد مي شود. که هر يک، بخشي از قرآن را بررسي مي کند؛ لذا به صورت جمع آمده است.(47)
3.علوم قرآني به معناي مدون آن، چکيده و مختصر شده ي مباحث علوم متعددي مي باشد که در علوم القرآن به معناي اضافي مطرح است و اصول و ضوابط و قواعد کلي و مهم اين علوم را گرفته و در خود جمع کرده است.(48)
پينوشتها:
1.ر.ک: عبدالعظيم زرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ج1، ص 12؛ دکتر داود عطار، موجز علوم القرآن، ص 11؛ اصول التفسير و قواعده، ص 39؛ خالد عبدالرحمن العلک، من علوم القرآن، ص 5 و عبدالفتاح القاضي، المدخل لدراسة القرآن، ص 24 و 25
2.فرشوخ، المدخل الي علوم القرآن و العلوم الاسلاميه، ص 9
3.عتر، محاضرات في علوم القرآن، ص 7
4.همان، ص 5
5.من علوم القرآن، ص 5 و 6
6.مناهل العرفان، ج1،ص 23
7.المدخل لدراسة القرآن، ص 24 و 25
8.اصول التفسير و قواعده، ص 39
9.دراسات في علوم القرآن، ص 12 و 13
10.همان
11.محاضرات في علوم القرآن، ص 5 و 7
12.من علوم القرآن، ص 5 و 6 و دراسات في علوم القرآن، ص 12 و 13
13.مناهل العرفان، ج، ص 23؛ دکتر محمد عبد السلام کفافي و عبدالله شريف، في علوم القرآن دراسات و محاضرات.
14.المدخل لدراسة القرآن، ص 24 و 25
15.اصول التفسير و قواعده، ص 39
16.دراسات في علوم القرآن، ص 12 و 13
17.البرهان، ج1، ص 109
18.همان، ص 100
19.همان
20.مناهل العرفان، ج1، ص 102
21.همان، ص 100
22.علوم القرآن الکريم، ص 7
23.مناهل العرفان، ج1، ص 23
24.دراسات و محاضرات، في علوم القرآن، ص 28
25.من روائع القرآن، ص 65 و 66
26.ر..ک: مناهل العرفان، ج1، ص 23؛ المدخل لدراسة القرآن، ص 24 و اصول التفسير و قواعده، ص 39
27.المدخل لدراسة القرآن، ص 25 و ر..ک: مناهل العرفان، ج1، ص 27
28.اين تعبير ( فن مدون – در المدخل لدراسة القرآن؛ ص 25 مناهل العرفان، ج1، ص 27، به کار رفته است.
29.مناهل العرفان، ج1، ص 27
30.علوم القرآن الکريم، ص 7
31.المدخل لدراسة القرآن، ص 25 و ر.ک: مباحث في علوم القرآن، ص 123 و دکتر صبحي صالح، من روائع القرآن، ص 67
32.فنون الافنان في عيون علوم القرآن، ص 7
33.منابع القطان، مباحث في علوم القرآن، ص 15 و 16
34.المدخل لدراسة القرآن، ص 25
35.ر.ک: مباحث في علوم القرآن، ص 10
36.ر.ک: علوم القرآن الکريم، ص 3 و 4
37.به طور مثال دکتر ابوشهيه در بيان موضوع اين علم مي نويسد: و يکون موضوعه هو القرآن الکريم من ناحية تفسيره أو من حيث رسمه أو من حيث طريقه أداءه أَو من حيث إعجاز أو من حيث بيان شرحه و مراده،« المدخل لدراسة القرآن، ص 25.»
38.به طور مثال ابن جوزي در بيان جوانب اين علم آورده است: «… و تعلم أنّ النواحي التي يبحث فيها هذا العلم هي نزول القرآن و جمعه و ترتيبه و تدوينه و رسمه في المصاحف و أسباب نزوله و أصول و مناهج تفسيره و شرح غريبه و إعجاز ذلک.» «فنون الافنان، ص 71 و ر.ک: الوحي و القرآن الکريم، ص 103؛ مناهل العرفان، ج1، ص 27؛ المدخل الي علوم القرآن، ص 10؛ من علوم القرآن، ص 6 و التبيان في علوم القرآن، ص12.»
39.ر.ک: المدخل لدراسة القرآن، ص 25 و البرهان في علوم القرآن، ج1، ص 31
40.شهيد صدر در تعريف اين علم مي نويسد: علوم القرآن هي جميع المعلومات و البحوث التي تتعلّق بالقرآن…» « علوم القرآن الکريم، ص 3 و 4 »
41.عتر، علوم القرآن الکريم، ص 8
42.نفحات من علوم القرآن، ص 95
*کتاب ياد شده هم اينک در ده مجلد انتشار يافته است.
43.التمهيد في علوم القرآن، ج1، ص 20
44.ر.ک: فنون الافنان، ص 71؛ من علوم القرآن، ص 76؛ التبيان في علوم القرآن، ص 12 و مباحث في علوم القرآن، ص 15 و 16
45.علوم القرآن، ص 123 و 124
46.ر.ک: محاضرات في علوم القرآن، ص 7؛ علوم القرآن الکريم، ص 5
47.ر.ک: مناهل العرفان، ج1، ص 23 و المدخل لدراسة القرآن، ص 24 و 25
48.ر.ک: المدخل لدراسة القرآن، ص 25؛ مباحث في علوم القرآن، ص 123؛ علوم القرآن الکريم، ص 7 و فنون الافنان، ص 7
منبع مقاله :
صاحبي، محمدجواد، بوستان کتاب، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول/ 1391