همانگونه كه فهم دانشمندان علوم ديگر يكسان نميباشد، فهم عالمان ديني و مفسّران نيز يكسان نيست و پيشرفت و نوآوري در علوم نشان از اين مطلب است. بنابر اين به يك كتاب تفسيري نميتواند از تمام جهات كامل باشد.
مطلب ديگر آن كه تأخُّر يك كتاب تفسيري، ملاك استناد بيشتر نيست، بلكه استناد بيشتر به يك منبع، بستگي به عواملي چون اتقان، صحت و اعتبار مطالب، توان و شهرت علمي مؤلّف و… دارد. نگارش تفاسير جديد به عواملي بستگي دارد كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1. نيازها و ضرورتهاي هر عصر:
هر عصري ويژگيها، ضرورتها و تقاضاهايي دارد كه از دگرگون شدن زمان و مكان و پيدايش مسائل جديد و پديده هاي تازه در عرصه ي زندگي سرچشمه ميگيرد. هم چنين هر عصري مشكلات و پيچيدگيها و گرفتاريهاي مخصوص به خود دارد كه آن از دگرگوني اجتماعي و فرهنگي كه لازمه ي تحوّل زندگي با گذشت زمان است ميباشد.
خداي تبارك و تعالي، محتوا و شكل و قالب اين معجزه ي علمي خود را به گونهاي تنظيم كرده كه هميشه سفرهاي باشد تا همگان در هر عصري بر سر آن بنشينند و از نعمتهاي معرفتي آن استفاده برند. تاريخ قرآن كريم و تفسير و معارف اسلامي نشان ميدهد كه به بركت قرآن كريم در هر مكان و زماني، معارف جديدي به سوي متفكران گشوده شده است و ميوههاي بهشتي معرفتي در هر عصري سؤال هاي فراواني را جواب داده است، و صاحب نظران و صاحبان انديشه را تغذيه ميكند. صاحب نظران نيز ضمن شناخت نمونههاي ارائه شده از سوي قرآن كريم و تطبيق آن با جريانهاي موجود با تفسير نگاري، ديدگاههاي قرآن كريم را به جامعه عرضه نمودهاند[1].
از امام صادق ـ عليه السّلام ـ سؤال شد كه چرا قرآن كريم با تكرار و درس و نشر جز تازگي اثر ديگري نميپذيرد؟ حضرت فرمود: «تازگي قرآن براي آن است كه خداي تبارك و تعالي آن را براي زمان و مكان موقّت يا مردم خاصّي نفرستاده و چون هميشگي و همگاني است در هر زمان، جديد است…»[2].
2. نهايت ناپذيري فهم قرآن کريم:
هنوز نيم قرن از نزول قرآن كريم نگذشته بود كه دانشمندان اسلام براي فهم مطالب آن، علوم و دانشهايي را پايهگذاري نمودند و در حقيقت بسياري از رشتههاي علوم اسلامي از قبيل لغت، صرف، نحو، معاني، بيان، بديع، قرائت، تجويد، قصص قرآن کريم و شأن نزول آيات، براي درك معاني عالي قرآن کريم پايهگذاري شد.
با اين كه در اين چهارده قرن، افراد متخصص روي كشف معاني و درك آن كار كردهاند، مع الوصف هنوز پنجهي فكر بشر به همهي اسرار و گنجينههاي نهفتهي در آن دست نيافته است و هر چه بشر، دربارهي معارف عقلي و قوانين اجتماعي و اخلاقي و ساير تعاليم آن غور و بررسي كند، هر روز معاني تازهتري از آن استخراج مينمايد كه متخصصان پيشين قرآن، از آن غفلت داشتند.[3]پيامبر عالي قدر اسلام، نخستين كسي است كه به موضوع «نهايت ناپذيري» معاني و حقايق قرآن كريم تصريح داشته است و آن را بزرگترين عظمت قرآن كريم قرار داده است، آنجا كه ميفرمايد: «براي قرآن ظاهر و باطن است، ظاهر آن فرمان و دستور است و باطن آن علم و دانش، معاني عميق آن در قالب الفاظ زيبا ريخته شده است. قرآن داراي اصل و هر اصلي از آن ريشه و اصلي دارد، شگفتيهاي آن پايان ناپذير است و حقايق آن هميشه تازه است، آيات آن مشعلهاي هدايت و سرچشمه حكمت ميباشد».[4]3. فهم قرآن، تكامل پذير است:
آيات قرآن كريم با دست اعجاز الهي به گونهاي تنظيم شده كه تا پايان جهان، معارف نوراني آن فرا راه انسان است و در هر زمان و مكان، فهم قرآن كريم، چه از نظر كيفي و چه از نظر كمّي در تكامل و تزايد است. هر چه فطرت انسانها شكوفاتر ميشود و عقل و علم آنان از انسان و جهان، افزونتر ميگردد، فهم از قرآن كريم نيز شكوفاتر ميشود و نه تنها تعداد يافتههاي او از اين كتاب جاودانه رو به تزايد مينهد كه فهمهاي گذشته او نيز ژرفتر و پر فروغتر ميگردد. به عنوان مثال، زمان و مكان نداشتنِ ذات اقدس الهي، كه اكنون از مسائل روشن و بديهي صاحب نظران علمي است و هر كس كه اندكي با مسائل الهي آشنا باشد، ميداند كه ذات اقدس الهي منزّه از خصوصيّات اجسام است و به همين دليل داراي وضع، كم، كيف و مكان و زمان نيست. همين مسئله كه اكنون براي بسياري بديهي و ضروري است، در صدر اسلام چنين نبود بلكه در شمار مسائل نظري آن زمان بود.[5]4. تفاوتهاي فكري مردم و مراتب حقايق قرآن کريم:
قرآن كريم، كتاب مردم و به زبان مردم است، ليكن اين سخن بدان معنا نيست كه عموم مردم در يك سطح از مقاصد آن بهرهمند باشند؛ چرا كه تفاوت استعدادها و سرمايههاي معرفتي و روحيات نفساني مردم انكار ناپذير است. از سوي ديگر قرآن كريم نيز حقايقي هزار لايه دارد كه هم ي آنها بر خانه ي ذهن و جان همگان فرود نميآيد. قرآن كريم داراي وجه و ظاهري است كه عالم و عامي از آن بهره مند ميگردند، ليكن كنه و باطني دارد كه رهيابي به آن، ويژهي صافترين جانهاست: « لا يَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ (79) [6].
قرآن كريم داراي محكماتي است كه درخور فكري افراد متعارف است، لكن متشابههاتي دارد كه هضم آن در خور انديشه و جان نخبگان بشري [راسخان در علم] است: « … وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ … (7)[7]؛ و ديگران از سايهسار وجود ايشان ميتوانند اين بخش از فيض سرمدي را به تماشا بنشينند[8].»
5. تطوّر زبانها:
در اثر گذشت زمان، تغييراتي در زبانها رخ ميدهد كه برخي واژهها به فراموشي سپرده ميشود و واژههاي جديد به جايي آن ظهور پيدا ميكند و بدين صورت تحوّلات قابل توجهي در ادبيات هر قوم به وجود ميآيد، به گونهاي كه ممكن است ادبيات گذشتگان در برخي از موارد براي ما نامفهوم باشد. از همينجا ضرورت نگارش تفاسير جديد با توجّه به ادبيات روز، نقش مكان و زمان در تفسير، امري غير قابل انكار است.
معرفي منابع جهت مطالعه ي بيشتر:
1. قرائتي. محسن، تفسير نور،ج5و6،تهران: مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، اوّل،1376
2. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه،ج1،تهران: دار الكتب الاسلاميه، هيجدهم،1362.
3. طباطبايي، سيّد محمّد حسين، الميزان في تفسير القرآن،ج1،تهران: دار الكتب الاسلاميه، پنجم،1372.
4. سعيدي روشن، محمّد باقر، علوم قرآن،قم: موسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني «ره»، اوّل ص224ـ225 و ص250ـ251.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله،تفسير موضوعي قرآن كريم- قرآن در قرآن-،ج1، قم: اسراء، اوّل، 1378، ص313، و تفسير نمونه ج1.
[2] . محمّدي ريشهري، محمّد، ميزان الحكمة،ج8، قم: دفتر تبليغات اسلامي، 1416 هـ . ق،ص70.
[3] . سبحاني، جعفر، منشور جاويد،ج1، قم: توحيد، 1360، ج1، ص12ـ14.
[4] . اصول كافي، كتاب القرآن، ج2، ص599.
[5] . جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن كريم- قرآن در قرآن- همان، ص 453.
[6] . واقعه: 56/ 79.
[7] . آلعمران: 3/ 7.
[8] . سعيدي روشن، محمّد باقر، علوم قرآن، قم: مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني «ره»، اوّل، 1377، ص227ـ228.