خانه » همه » مذهبی » عنوان مثبت «صادقان» که در قرآن بارها بدان اشاره شده به چه معنا است و در آیه «کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ»، آیا «مع» به معنای اطاعت و پیروی کردن از صادقان است؟

عنوان مثبت «صادقان» که در قرآن بارها بدان اشاره شده به چه معنا است و در آیه «کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ»، آیا «مع» به معنای اطاعت و پیروی کردن از صادقان است؟


«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ»؛[1] اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا پروا کنید و با راست‌گویان باشید.
کلمه «صدق» در اصل به معناى این است که گفتار و یا خبرى که داده مى‌‏شود مطابق خارج باشد، و کسی را که خبرش مطابق با واقع و خارج باشد، «صادق» مى‏ گویند. اما از آن‌جا که به طور استعاره و مجاز، اعتقاد، عزم و اراده را هم قول نامیده‌‏اند[2] در نتیجه صدق را در آنها نیز استعمال کرده، انسانى را هم که عملش مطابق با اعتقادش باشد و یا کارى که مى‏‌کند با اراده و تصمیمش مطابق باشد، صادق نامیده‌‏اند.
اطلاق امر به تقوا و اطلاق کلمه «صادقین»، همچنین این‌که به طور مطلق فرموده با صادقین باشید – با این‌که معیت و با کسى بودن به معناى همکارى کردن و پیروى نمودن است- همه اینها قرینه‌‌‏هایى هستند که دلالت مى‌‏کنند بر این‌که مقصود از صدق، معناى مجازى و وسیع آن است، نه معناى لغوى و خاص آن.
بنابر این، آیه شریفه به مؤمنان دستور مى‌‏دهد که تقوا پیشه نموده، صادقان را در گفتار و کردارشان پیروى و اطاعت کنند، و این غیر از آن است که بگوید «شما نیز مانند صادقین متصف به وصف صدق باشید»؛ زیرا اگر آن بود، ‏باید می‌گفت «و از صادقین باشید»، نه این‌که بگوید «با صادقین باشید».[3]
قرآن کریم نیز در آیات متعددى «صادقین» را معنا کرده است؛ مانند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»؛[4] مؤمنان تنها کسانى هستند که ایمان به خدا و پیامبرش آورده، سپس شک و تردیدى به خود راه نداده‌‏اند (و علاوه بر این) با اموال و جان‌هاى خود در راه خدا جهاد کردند، اینها صادقان هستند.
این آیه «صدق» را مجموعه‌‏اى از ایمان و عمل که در آن هیچ‌گونه تردید و تخلفى نباشد معرفى مى‌‏کند.
«لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»؛[5] این اموال براى فقیران مهاجرانى است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند، در حالى‌که فضل الهى و رضاى او را مى‌‏طلبند و خدا و رسولش را یارى مى‌‏کنند و آنها راست‌گویان‌اند.
در این آیه مؤمنان محرومى که على‌رغم همه مشکلات، استقامت به خرج دادند و از خانه و اموال خود بیرون رانده شدند، و جز رضاى خدا و یارى پیامبر اسلام(ص) هدفى نداشتند، به عنوان صادقان معرفى شده‏‌اند.
از مجموع این آیات می‌توان نتیجه گرفت که «صادقین» آنهایى هستند که تعهدات خود را در برابر ایمان به پروردگار به خوبى انجام مى‌‏دهند، نه تردیدى به خود راه مى‌‏دهند، نه عقب‌‏نشینى مى‌‏کنند و نه از انبوه مشکلات مى‌‏هراسند، بلکه با انواع فداکاری‌ها، صدق ایمان خود را ثابت مى‌‏کنند.[6]
اگرچه مفهوم صادقین همان‌گونه که بیان شد، مفهوم وسیعى است، ولى از روایات بسیارى استفاده مى‏ شود که منظور از این مفهوم در این‌جا معصومان(ع) هستند: «روى جابر عن أبی جعفر (ع) فی قوله «وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»، قال مع آل محمد».[7]
«عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‏ قَالَ الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّیقُونَ بِطَاعَتِهِمْ»؛[8] ابى نصر می‌گوید: از امام رضا(ع) در ارتباط با قول خداوند «اى گروندگان از خدا باک داشته باشید و با صادقان باشید» پرسیدم، فرمود: صادقان همان امامان و باور دارندگان اطاعت ایشانند [صادق و صدیق همان امامانند بواسطه اطاعتشان خدا را].
به نظر می‌رسد روایاتی که می‌گویند مراد از صادقین ائمه(ع) هستند، منظور از آن بیان فرد اکمل باشد؛ زیرا آنان مصادیق اکمل صادقین هستند.
 

[1]. توبه.
[2]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 402، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۶، ص ۲۱۵، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۸ش؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 478، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، 1412 ق؛
[3]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 402؛ موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج ‏9، ص 548، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1374 ش.
[4]. حجرات، 15.
[5]. حشر، 8.
[6]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏8، ص 181، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.
[7]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏5، ص 122، ناصر خسرو، تهران، 1372ش.
[8]. کلینی، محمد بن یعقوب، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج‏1، ص: 208، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم 1407 ق.‏

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد