خانه » همه » مذهبی » عوامل تاريخي آلايش و پالايش حديث را بيان كنيد؟

عوامل تاريخي آلايش و پالايش حديث را بيان كنيد؟

پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ تمسك به قرآن و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را مايه رستگاري امت اسلام معرفي كرده است؛[1] و صد افسوس كه عده‌اي تلاش كرده‌اند با جدا كردن اين دو گوهر گرانبها، هر دو را از كارآيي لازم بيندازند و مانع رستگاري دنيوي و اخروي مسلمانان شوند؛ ارائه تفاسير ناروا و غير واقعي از قرآن و آلايش‌هاي حديثي را مي‌توان در اين راستا ارزيابي كرد؛ كه در اين نوشتار به اقتضاي سؤال به آلايش‌هاي حديثي و عوامل آن و سپس به پالايش‌هاي حديثي به صورت گذرا پرداخته شود.

آلايش‌هاي حديثي:
«آلايش» در لغت به معني آلودن و آلودگي و ناپاكي است.[2] و مقصود از آلايش حديث در اينجا هر گونه آسيبي است كه سند و متن احاديث را دچار مشكل كرده است . از مهم‌ترين آسيب ها حديثي ، مي توان منع از تدوين حديث،  ورود احاديث خرافي (اسرائيليات) در ميان  احاديث و احاديث ساختگي را بر شمرد كه شمار بسياري از احاديث ساختگي و خرافي در واقع از آثار منع از تدوين حديث مي باشند.
الف. منع از تدوين حديث: در زمان حضرت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـمسلمانان به حفظ و نوشتن احاديث ايشان اهميت زيادي مي‌دادند و به عقيده دكتر عتر، عده‌اي از صحابه روايات زيادي ـ كه مجموعاً به حد تواتر مي‌رسند ـ در اثبات وقوع كتابت حديث در زمان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل كرده‌اند.[3] و اين به جهت اهتمام رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به اين امر بود.[4] اما بعد از رحلت آن وجود مقدس، خلفا به بهانه‌هاي واهي[5] از نقل و نوشتن حديث جلوگيري كردند و هدف اصلي آنها از اين كار جلوگيري از انتشار فضائل اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ بود و براي اين كه اين هدف آنها آشكار نگردد و صحابه در برابر آن مقاومت نشان ندهند از نقل و كتابت هر گونه حديثي جلوگيري كردند[6] چنان كه عمر ناخواسته پرده از اين راز برداشته و به صحابه گفته است: «اقلوا الرواية عن رسول الله الا في ما يعمل به»[7]نقل روايت از پيامبر را كم كنيد مگر آنچه را كه به آن عمل مي‌شود. و معلوم است كه فضايل اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ مربوط به عقيده است نه عمل. و در همين راستا بود كه تا پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در وقت احتضار سخني شبيه حديث ثقلين بر زبان جاري كرد و نوشت‎ابزار خواست تا چيزي بنويسد كه بعد از آن حضرت امت گمراه نشود؛ عمر با نسبتي بسيار زشت به آن حضرت، مانع اجراي تصميم ايشان گرديد.[8]اين منع نامبارك تا زمان عمر بن عبدالعزيز ادامه يافت اما او بنا بر مصالحي ، اين ممنوعيت را لغو كرد و بلكه دستور به گردآوري و تدوين احاديث داد. ولي تا مرگ او (101ق) عملي نشد تا آنكه در سال 143 تدوين حديث و … آغاز گرديد.[9] البته شيعه به اين منع اعتنا نكرد و به تدوين حديث پرداخت.

آثار منع از تدوين حديث بر احاديث:
1. محروم ماندن مسلمانان از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ : با منع از تدوين حديث فضائل اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ در سطح وسيع منتشر نشد و حكام ايشان را به انزوا كشاندند و امت اسلام از بهره‌مندي از بركات آن حضرات محروم گرديد و اين بدترين پي آمد منع از تدوين حديث است[10] كه آثار ديگر هم در پي اين اثر است.
2. اختلاف بين مسلمانان:[11] تقسيم امت اسلام به فرقه‌هاي مختلف و خصوصاً به دو فرقه مهم شيعه و سني به خاطر اين است كه با منع حديث فضائل اهل بيت بر بسياري پوشيده ماند و به مسيري غير از مسير حق سرازير شدند و …
3. نابودي احاديث فراوان: در اثر جلوگيري از نقل و تدوين حديث روايات زيادي به دست فراموشي سپرده شد، بلكه تعمداً روايات را از بين بردند تا به دست كسي نرسد؛ مثلاً ابوبكر 500 حديث نبوي را سوزاند.[12] و نيز عمر از مردم خواست تا هر حديثي كه دارند بياورند وقتي آوردند دستور داد تا آنها را بسوزانند.[13] و يكي از صحابه نيز كتابي را كه در  فضايل اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نوشته شده بود ، در آب شست و از بين برد.[14]4. رواج اسرائيليات: انسان كنجكاو است و هميشه دنبال چيزهاي تازه است و خلفا به اين اصل توجه داشتند و براي پر كردن جاي خالي سخنان ناب نبوي ـ صلّي الله عليه و آله ـ و يا … به افرادي از علماي اهل كتاب مانند تميم داري و كعب الاحبار كه پس از انتشار اسلام براي پيگيري اهداف خود اظهار اسلام كرده بودند ميدان سخنوري دادند بلكه در زمان عمر هر هفته سخنران قبل از خطبه‌هاي نماز جمعه تميم‌داري بود كه در زمان عثمان مدت آن دو برابر شد و در زمان معاويه اين قبيل افراد در دربار او زياد شدند و بدين ترتيب روايات خرافي (اسرائيليات) را در بين مسلمانان رواج دادند و بر فرهنگ اهل سنت تأثير زيادي گذاشتند كه اعتقاد به جسمانيت خدا، صدور معاصي از انبياء و … از نمونه‌هاي اين اثر گذاري است.[15]5. دست اندازي در روايات: دوران منع تدوين حديث مايه  لغزش‌هايي چون فراموشي، اشتباه، جابجايي عبارت و … شد ، افزون بر آن دشمنان اسلام نيز دست به كار شدند و براي مخدوش كردن چهره اسلام به تحريف و بلكه وضع احاديث دست زدند و اين امر باعث شد خواسته يا ناخواسته روايات تحريف شده و جعلي به حوزه روايات راه يابد و خصوصاً بعد از آزاد شدن تدوين حديث به سرعت در بين مسلمانان منتشر شود.[16]ب. وضع حديث: هر چند يكي از آثار منع تدوين حديث وضع و جعل حديث است ـ چنانكه اشاره شد ـ ولي اين كار تنها در پي منع تدوين حديث نيست و حتي اگر هم آن منع صورت نمي‌گرفت باز وضع حديث منتفي نمي‌شد چنانكه در زمان خود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز برخي  احاديثي را جعل مي‌كردند و به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت مي‌دادند. علي ـ عليه السّلام ـ در اين باره مي‌فرمايد: «ولقد كذب علي رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ علي عهده حتي قام خطيبا، فقال: «من كذب علي متعمدا فليتبوأ مقعده من النار» در روزگار پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آنقدر دروغ به آن حضرت نسبت داده شد كه ايستاد و خطابه ايراد كرد و فرمود: «هر كسي از دانسته به من دروغ نسبت دهد جايگاه او پر از آتش است.»[17]انگيزه‌ها و اسباب وضع حديث: اين بحث دامنه دار است ولي به لحاظ رعايت اختصار بعضي از مهم‌ترين انگيزه‌ها و اسباب وضع حديث ذكر مي‌شود:
1. دشمني با اسلام و انتقام جويي از آن: دشمنان وقتي گسترش روز افزون اسلام را ديدند و از مقابله مستقيم با آن ناتوان شدند به فكر چاره افتادند و براي انتقام از اسلام عده‌اي از متفكران آنها مانند: كعب الاحبار و وهب بن منبه يهودي، ابن جريح و تميم‌داري مسيحي، سيف بن عمر و ابن ابي العوجا مانوي به ظاهر مسلمان شدند و با ساختن احاديث دروغين كينه خود را به اسلام نشان دادند.[18] براي نمونه  «ابن ابي العوجا» به هنگام اعدامش گفت: «مرا از كشته شدن چه باك، در حاليكه چهار هزار حديث كه حرام را حلال و حلال را حرام مي‌كرد ساختم و وارد دين شما كردم.» و حماد بن زيد نيز گفته است: «زنادقه چهارده هزار حديث ساخته و به پيامبر و اولياء الهي نسبت داده‌اند.»[19]2. انگيزه سياسي: حكامي كه به ناحق بر مسند قدرت تكيه زده بودند و خود را خليفه رسول الله مي‌دانستند ناچار بودند به گونه‌اي به اعمال قدرت خود مشروعيت ببخشند و چون هيچ سخني از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در تأييد خود در دست نداشتند بلكه سخنان فراواني عليه خودشان و به نفع اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ وجود داشت، رو به وضع و جعل حديث براي اين منظور كردند مثلاً براي توجيه غصب فدك حديثي ساخته و به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت دادند كه: «ما پيامبران چيزي به ارث نمي‌گذاريم و هر آنچه از ما باقي بماند صدقه است»[20] كه اين مطلب به جهت مخالفت با قرآن[21] جعلي بودنش واضح است و نيز معاويه روند احاديث ساختگي را به اوج رساند و در عرصه‌هاي مختلف به جعل حديث دامن زد.[22] و همچنين در زمان ساير امويان اين وضع ادامه داشت و راويان دين فروش در زمان عبدالملك بن مروان در فضائل امويان و سوابق آنها و طعنه به علي ـ عليه السّلام ـ روايات زيادي ساختند.[23] عباسيان نيز از قافله عقب نماندند و براي مشروعيت بخشيدن به حكومت خود احاديثي را جعل كردند.[24]3. انگيزه‌هاي فرهنگي: اقوام مختلفي به اسلام گرويدند و بعد از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مذاهب مختلفي پديد آمد و بعضي از اين اقوام و مذاهب براي اثبات برتري خود و بي اعتبار كردن رقباي خود به جعل حديث دست زدند براي نمونه  حنفي‌ها، مالكي‌ها و شافعي‌ها هر كدام در فضايل رهبران و امامان فقهي خود رواياتي را جعل كردند.[25]4. انگيزه‌هاي خيرخواهانه: برخي از دين داران نادان به گمان خدمت به دين ،احاديثي را ساخته و به معصومان ـ عليهم السّلام ـ نسبت دادند كه بيش‌تر روايات مجعول اينها درباره فضائل سوره‌ها و آيات قرآن و ذكر پاداش اعمال خير و … است كه به منظور ترغيب مردم به قرائت قرآن و انجام كارهاي خير و ترك محرمات بوده است.[26]ب. پالايش‌هاي حديثي:
نتيجه منع از تدوين حديث و رواج اسرائيليات و احاديث جعلي اين شد كه چهره حديث مخدوش گشته و دست‌يابي به احاديث صحيح دشوار گرديد و عده‌اي نيز احاديث صحيح را هم به بهانه جهل‌زدايي كنار گذاشتند و نحله‌هاي كلامي و فقهي مختلفي شكل گرفت.[27] و اين نتايج بسيار تلخ بود و لازم بود چاره انديشي شود به همين منظور اقداماتي براي پالايش حديث خصوصاً در بين شيعه صورت گرفت از جمله:
1. معرفي راويان دروغ گو و سازندگان حديث: پيشگامان اين پهنه  ،ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ بودند و افرادي چون ابوالخطاب محمد بن ابي زينب كوفي، مغيرة بن سعيد و بنان بيان و … را به عنوان دروغ گو معرفي كرده و آنان را طرد و لعن كردند.[28] و بعدها در كتب رجالي اين رويه پي‌گيري شد.
2. وضع قواعد و معيارهاي شناخت حديث درست و سالم از حديث ناسالم: ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ براي اين منظور ملاك‌هاي زيرا بيان فرموده‌اند:
الف. عرضه بر قرآن: بر پايه احاديثي كه از امامان شيعه ـ عليهم السّلام ـ نقل شده است هر حديثي كه با قرآن موافق است سالم و هر حديثي كه مخالف قرآن است ناسالم است.[29]ب. عرضه بر سنت قطعي و غير اختلافي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ : طبق اين ملاك هر حديثي كه با سنت قطعي مخالف باشد مردود است.[30]ج. معيار ديگري كه براي اين منظور در بعضي از روايات مطرح شده اين است كه اگر روايتي موافق با نظر اهل سنت بود آن را رها كنيد و اگر مخالف نظر آنان بود آن را مورد استفاده قرار دهيد چرا كه آنان سعي مي‌كردند با علي ـ عليه السّلام ـ مخالفت كنند و اگر نظر آن حضرت را در چيزي نمي‌دانستند مي‌پرسيدند و بعد مخالفش را انتخاب مي‌كردند.[31]ملاك‌هاي ديگري هم توسط بعضي از پژوهشگران با استفاده از متون ديني ذكر شده است[32] كه به جهت رعايت اختصار آورده نمي‌شود.
3. پيدايش علوم حديثي (علومي كه به گونه‌اي با حديث مرتبطند):
الف. علم رجال الحديث: به منظور شناسايي رجالي كه در اسناد روايات آمده است شكل گرفت و كتب فراواني در اين زمينه نوشته شد.[33] مانند: رجال نجاشي، رجال شيخ طوسي، معجم الرجال آيت الله خويي و … لازم به يادآوري  است كه روش همه كتب رجالي يكسان نيست بعضي از آنها تنها به نام ها و احوال راويان پرداخته اند مانند كتاب عياشي، بعضي هم به طبقات آنها پرداخته‌اند مثل طبقات الرجال برقي، گروهي هم به مدح و يا ذم راويان پرداخته‌اند ،مانند كتاب‌هاي الممدوحين و الضعفاء ابن غصنائري، برخي ديگر هم دربارة راوياني كه اثر مكتوب دارند، نوشته شده‌اند، مانند: فهرست نجاشي و فهرست شيخ طوسي.[34] و بعضي هم به صورت جامع بحث كرده‌اند مانند: معجم الرجال آيت الله خويي و …
ب. علم دراية الحديث: در اين علم از سند و متن حديث و كيفيت تحمل و آداب نقل آن بحث مي‌شود.[35] الوجيزه شيخ بهايي، نهاية الدراية سيد حسن صدر و علم الحديث سيدرضا مودب، درسات في علم الدراية علي اكبر غفاري و مقباس الهداية آيت الله مامقاني در اين زمينه نوشته شده‌اند.
ج. علم مختلف الحديث: در اين علم از احاديث متعارضه و راه حل تعارض آنها بحث مي‌شود، در اين زمينه هم كتبي نوشته شده است[36] و مهمترين كتاب در اين باره كتاب الاستبصار فيما اختلف من الاخبار شيخ طوسي (ره) است كه جزء كتب اربعه شيعه است.
د. علم علل الحديث: در اين علم از اسباب پنهان و مشكلي كه باعث ايجاد مشكل در حجيت حديث شده است بحث مي‌شود. و در اين خصوص هم كتب متعددي نوشته شده است.[37]

نتيجه بحث:
منع از تدوين حديث، ورود اسرائيليات در بين احاديث و وضع حديث از عوامل آلايش حديث هستند و معرفي راويان دروغ گو، ارائه ملاك‌هاي صحت روايات و پيدايش علوم حديثي هم از عوامل پالايش حديث به شمار مي‌روند.

پي نوشت ها:
[1] . رك: حسيني ميلاني، سيد علي، حديث الثقلين، بي جا، مركز الابحاث العقائدية، 1421ق، ج1؛ اميني، عبدالحسين، الغدير، بيروت، دارالكتاب العربي، 1379، ج1.
[2] . دهخدا، علي اكبر، لغت نامه دهخدا (برنامه نرم افزاري).
[3] . حسيني جلالي، سيد محمدرضا، تدوين السنة الشريفة، بي جا، بي تا، ص 29.
[4] . رك: مودب، سيدرضا، تاريخ حديث، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، 1384، ج1، ص 23 ـ 31.
[5] . رك: همان، ص 186 ـ 205، و تدوين السنة الشريفة، همان، ص 216 ـ 408.
[6] . رك: تدوين السنة الشريفة، همان، ص 412 ـ 414.
[7] . ابوبكر، عبدالرزاق، المصنف، بي‌جا، المجلس العاملي، بي تا، ج 11، ص 262، رقم 20496.
[8] . رك: محمد بن اسماعيل البخاري، صحيح البخاري، بيروت، دارالفكر، بي تا، ج1، ص37؛ و عسگري، سيد مرتضي، معالم المدرستين، بي جا، مجمع جهاني اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ، چاپ اول، 1424ق ، ج1، ص140.
[9] . رك: معالم المدرستين، همان، ج 2، ص 50 ـ 67.
[10] . رك: تدوين السنة الشريفة، همان، ص 533.
[11] . رك: تاريخ حديث، همان، ص 209 ـ 210.
[12] . ابوعبدالله شمس الدين الذهبي، تذكرة الحفاظ، مكه، مكتبة الحرم المكي، 1374ق، ج1، ص 5.
[13] . محمود، ابورية، اضواء علي السنة المحمدية، بي جا: دارالكتاب الاسلامي، بي تا، ص47 به نقل از طبقات ابن سعد، ج5، ص 140.
[14] . صائب، عبدالحميد، تاريخ السنة النبوية ثلاثون عاما بعد النبي(ص)، بي جا، بي تا، ص 23 و تدوين السنة الشريفة، همان، ص 412.
[15] . رك: معالم المدرستين، همان، ج 2، ص 57 ـ 61.
[16] . رك: اضواء علي السنة المحمدية، همان، ص 118؛ تدوين السنة الشريفة، همان، ص 494؛ و تاريخ حديث، همان، ص 211 ـ 212.
[17] . دشتي، محمد، نهج‌البلاغه قم، پارسايان، چاپ دوم، 1379، ص 330 ـ 331، خ 210.
[18] . رك: زين العابدين، قرباني، علم حديث و نقش آن در شناخت و تهذيب حديث، قم، انصاريان، چاپ سوم، 1378، ص 66.
[19] . اضواء علي السنة المحمدية، همان، ص 144.
[20] . مسلم نيشابوري، صحيح مسلم، بيروت، دارالفكر، بي تا، ج5، ص 152.
[21] . نمل / 16.
[22] . رك: ناصر، رفيعي محمدي، درسنامه وضع حديث، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، چاپ اول، 1384، ص 60 ـ 72.
[23] . رك: ابن ابي الحديد، شرح نهج‌البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بي جا، داراحياء الكتب العربية، بي تا، ج 11، ص 46.
[24] . رك: درسنامه وضع حديث، همان، ص 72 ـ 73.
[25] . رك: اميني، عبدالحسين، الغدير، بيروت، دارالكتاب العربي، 1379، ج 5، ص 277 ـ 287.
[26] . رك: علم حديث و نقش آن در شناخت و تهذيب حديث، همان، ص 72 ـ 73؛ درسنامه وضع حديث، همان، ص 151 ـ 157؛ اضواء علي السنة المحمدية، همان، ص 138.
[27] . رك: درسنامه وضع حديث، همان، ص 269 ـ 275.
[28] . معالم المدرستين، همان، ج 3، ص 322.
[29] . رك: معالم المدرستين، همان، ج 3، ص 322 ـ 323؛ درسنامه وضع حديث، همان، ص 216 ـ 226.
[30] . درسنامه وضع حديث، همان، ص 226 ـ 232.
[31] . معالم المدرستين، همان، ص 223 ـ 224.
[32] . رك: درسنامه، وضع حديث، همان، ص 232 ـ 259.
[33] . رك: سيد حسين، صدر، نهاية الدراية، تحقيق ماجدالغرباوي، بي جا، مشعر، بي تا، ص 25 ـ 27.
[34] . علم حديث و نقش آن در شناخت و تهذيب حديث، همان، ص 87 ـ 88.
[35] . نهاية الدراية، همان، ص 79.
[36] . رك: همان، ص 28.
[37] . رك: همان، ص 29.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد