طلسمات

خانه » همه » مذهبی » عوامل شرك و موانع توحید در قرآن

عوامل شرك و موانع توحید در قرآن

مي‌توان عوامل شرك را به عوامل دروني و بيروني تقسيم كرد؛ در مقاله اول راجع به برتري‌طلبي، پيروي از خواهش‌هاي نفساني، طغيان، فقدان روحيه تحقيق، تقديم زندگي دنيا بر آخرت و به خطر افتادن امنيت بحث شد. اينك در این مقاله را با عوال بيروني شرك آغاز مي‌كنيم.

 

الف: تقليد

يكي از عوامل بيروني شرك، تقليد و تبعيت كوركورانه از پيشينيان است، مشركين در مقابل استدلال‌هاي روشنگر انبيا به رفتار اجداد خود تمسك مي‌جستند و با همين انگيزه به دنبال آن‌ها مي‌رفتند.

«واتل عليهم نبأ ابراهيم اذقال لاَبيه و قومه ما تعبدون قالو نعبد اصناما فنضل لها عاكفين قال هل يسمعونكم اذ تدعون او ينفعونكم او يضرون قالوا بل وجدنا اباءنا كذلك يفعلون» «خبر ابراهيم را بر آن‌ها بخوان. هنگامي كه به پدر خود و قومش گفت چه چيز را مي‌پرستيد. گفتند بت‌ها را عبادت مي‌كنيم و هميشه به عبادت آن‌ها پايبنديم. ابراهيم گفت: آيا هنگامي كه آن‌ها را مي‌خوانيد مي‌شنوند يا به شما نفع و زياني مي‌رسانند؟ گفتند ما ديديم كه پدرانمان چنين مي‌كردند». (شعراء: 74 69) اين‌گونه برخورد، شيوه همه مشركين بوده است.

«ام اتيناهم كتابا من قله فهم به مستمسكون بل قالوا انّا وجدنا ابآءنا علي امه و انا علي اثارهم مهتدون و كذلك ما ارسلنا من قبلك في قريه من نذير الّا قال مترفوها انا وجدنا اباءنا علي امه و انا علي اثارهم مقتدون قال اولو جئتكم باهدي مما وجدتم عليه اباءكم قالوا انا بما ارسلتم به كافرون» «يا كتابي به آن‌ها داديم كه به آن تمسك مي‌كنند؟ نه چنين نيست بلكه مي‌گويند ما پدرانمان را بر اين طريقت يافتيم و ما نيز با اقتدا به آثار آن‌ها هدايت مي‌يابيم».

«همين‌گونه در هيچ شهر و دياري پيش از تو پيامبري انذاركننده نفرستاديم مگر اين‌كه ثروتمندان مست و مغرور گفتند ما پدران‌مان را بر مذهبي يافتيم و به آثار آن‌ها اقتدا مي‌كنيم. اي پيامبر به آن‌ها بگو: اگرچه من آئيني هدايت بخش‌تر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد بياورم. آن‌ها گفتند ما به آنچه شما به آن مبعوث شده‌ايد كافريم». (زخرف: 24 21)

مشركين اختلاف مسلك انبيا با شيوه پدرانشان را نقطه ضعف دعوت آن‌ها مي‌پنداشتند. اين نكته از لحن استفهام‌انكاري در آيات ذيل فهميده مي‌شود.

«قالوا اجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه اباءنا… » «گفتند آيا آمده‌اي تا ما را از آنچه كه پدرانمان بر آن يافتيم برگرداني؟». (يونس: 78)

«قالوا يا صالح قد كنت فينا مرجوا قبل هذا اتنهينا ان نعبد ما يعبد اباؤنا… » «گفتند اي صالح پيش از اين تو در بين ما مايه اميدواري بودي آيا ما را از پرستش چيزي كه پدرانمان مي‌پرستيدند باز مي‌داري؟». (هود: 62)

بعضي از مشركين به استناد اين‌كه پيامي مشابه پيام پيامبران را از پيشينيان خود نشنيده‌اند به انكار آن‌ها اقدام مي‌كردند، «فقال الملؤا الذين كفروا من قومه ما هذا الا بشرٌ مثلكم يريدان يتفضل عليكم ولو شاُالله لانزل ملائكه ما سمعنا بهذا في ابائنا الاولين» «اشراف قوم نوح كه كافر شده بودند گفتند: اين انساني مثل خود شماست و مي‌خواهد بر شما برتري جويد، اگر خدا مي‌خواست ملائكه را مي‌فرستاد ما از پدرانمان چنين چيزي نشنيده‌ايم». (مؤمنون: 24)

«ما سمعنا بهذا في المله الاخره ان هذا الااختلاق» «ما چنين چيزي را از پدران خود نشنيده‌ايم، اين فقط يك دروغ است» (ص: 7)

تقليد منحصر به تعبيت از پيشينيان نيست. بعضي از اقوام به دليل متابعت از اقوام ديگر به شركت گرائيده‌اند مانند، بني‌اسرائيل.

«قرآن در اين زمينه مي‌فرمايد: »وجاوزنا ببني اسرائيل البحر فاتوا علي قوم يعكفون علي اصنام لهم قالوا يا موسي اجعل لنا الها كما لهم الهه قال انكم قومٌ تجهلون» «و بني اسرائييل را از دريا عبور داديم پس به گروهي برخوردند كه بت‌ها را عبادت مي‌كردند بني‌اسراييل گفتند: اي موسي خدايي برا ما قرار ده همان‌گونه كه براي آن‌ها خداياني است. حضرت موسي گفت: شما مردمي جاهل هستيد. » (اعراف: 138)

در كلمات پيشوايان دين عليهم السلام مردم از تقليد كوركورانه نهي شده‌اند. امام علي عليه السلام مي‌فرمايد: انسان نبايد افراد اعم از گذشتگان و اباء و جوامع ديگر را ملاك تشخيص حق و باطل قرار دهد بلكه حق و باطل بايد ميزان ارزيابي انسان‌ها باشد. امام صادق عليه السلام به يكي از شاگردان خود مي‌گويند: «از رياست بپرهيز و از اين‌كه دنباله روي ديگران باشي اجتناب كن، پس گفتم: خدا مرا فداي شما كند. رياست روشن است اما دليل نهي از متابعت ديگران برايم روشن نيست من دو سوم آنچه را دارم از متابعت ديگران به دست آورده‌ام. امام فرمود: منظور اين نيست بلكه منظور اين است كه بپرهيزي از نصب‌العين قرار دادن شخصي بدون دليل و مدرك و هر چه را او گفت تصديق كني. و از پيامبر اسلام صلوات الله عليه و آله روايت شده است كه «دانشور و دانش‌آموز و دنباله‌رو حرف ديگران مباش».

 

ب: تزيين شيطان

يكي از عوامل بيروني انحراف از توحيد تزيين اعمال به دست شيطان است. به اين معنا كه نيروهاي اهريمني براي گمراه كردن مردم اعمال ناپسند را براي خلاف آنچه هست به مردم مي‌نمايانند و آن را زيبا جلوه مي‌دهند، لذا مردم در انتخابشان دچار مشكل مي‌شوند. مردم ظاهربين كه به خود زحمت تأمل و تفكر نمي‌دهند تا به حقايق افعال نظر كننند آنچه را كه ابتدا خوب و زيبا تشخيص داده‌اند انتخاب مي‌كنند.

«افمن هو قائمٌ علي كل نفس بما كسبت و جعلوالله شركاء قل سموهم ام تنبؤنهُ بمالايعلم في‌الارض ام بظاهر من القول بل زيّن للذين كفروا مكرهم و صدّوا عن السبيل و من يضلل الله فماله من هاد» «آيا كسي را كه بالاي سر همه ايستاده و اعمال همه را مي‌بيند [فراموش كرده‌اند] و براي خدا شريكاني از پيش خود قرار مي‌دهند؟ بگو آن‌ها را نام ببريد. آيا به او چيزي را خبر مي‌دهيد كه از وجود آن در روي زمين بي‌خبر است؟ يا سخنان ظاهري مي‌گوييد، بلكه در نظر كافران دروغ‌هايشان زينت داده شده و آن‌ها از راه خدا باز داشته شده‌اند و هر كس را كه خدا گمراه كند راهنمايي نخواهد داشت. » (رعد: 33)

مرحوم علامه طباطبايي مي‌فرمايند:

اين آيه «بل زين للذين كفروا… » با صرف نظر كردن از دلايل و احتجاجات گذشته و لوازم آن است و معني چنين مي‌شود: شرك آن‌ها به اين دلايل نيست بلكه شرك انديشه‌اي است كه شيطان آن را تزيين كرده و به اين طريق آن‌ها را از راه خدا باز داشته است.

«ان الذين لايؤمنون بالاخرة زيّنا لهم اعمالهم فهم يعمهون» «ما كارهاي كساني را كه به آخرت ايمان نياوردند تزيين مي‌كنيم در نتيجه آن‌ها سرگردان مي‌شوند. » (نمل: 4)

در اين آيه به نتيجه تزيين كه سرگرداني است اشاره شده است. در آيه ديگر مي‌خوانيم:

«اني وجدت امراةً تملكهم و اوتيت من كل شي‌ء و لها عرش عظيم وجدتها و قومها يسجدون للشمس من دون الله و زين لهم الشيطان اعمالهم فصبدَّ هم عن السبيل فهم لايهتدون» «من زني را يافتم كه صاحب اختيار آن‌ها بود و هرگونه امور دنيوي به او داده شده بود مخصوصا تخت باشكوهي داشت. دريافتم كه آن زن و رعيتش به جاي خدا خورشيد را مي‌پرستند و شيطان كارهايشان را زينت كرده بود پس آن‌ها را از راه حق بازداشت پس آن‌ها هدايت نيابند. » (نمل: 24. 23)

در آيه قبل تزيين اعمال به خداوند متعال نسبت داده شده بود بدين جهت كه او مسبب الاسباب است و در اين آيه به شيطان از اين جهت كه فاعل قريب و سبب مباشر اوست.

«ان الذين ارتدوا علي ادبارهم من بعد ما تبيّن لهم الهدي الشيطان سول لهم و املي لهم» «آنان كه بعد از روشن شدن حق به آن پشت كردند شيطان كارشان را صورت‌گري كرده و به آمال و آرزوهاي دراز فريبشان داده. » (محمد: 25)

در كتاب لغت آمده «تسويل يعني زينت كردن شيي‌ء و جلوه دادن آن به صورتي كه شخص آن را انجام دهد يا بگويد».

و در قرآن كريم آمده است كه «بل سوَّلت لكن انفسكم امر افصبرٌ جميلٌ… » «بلكه نفس شما زينت بخشيده است به آن امر. در اين مصيبت صبري جميل كنم» (يوسف: 18)

در يكي ديگر از آيات الهي مي‌خوانيم:

«… و زيّن لهم الشيطان اعمالهم فصدهم عن السبيل و كانوا مستبصرين» «آن‌ها با اين‌ بيتا و هوشيار بودند چون شيطان اعمال زشتشان را در نظرشان نيكو جلوه داد آن‌ها را از راه حق بازداشت. » (عنكبوت: 38)

مستبصر به كسي گفته مي‌شود كه با كمك استدلال و فكر توانايي تمييز حق از باطل را داشته باشد.

مرحوم فيض ذيل آيه شريفه مي‌فرمايد: «و كانوا مستبصرين» يعني قادر بر تشخيص حق از باطل بودند ولي چنين نكردند، نكته قابل توجه در اين آيه اين است كه تزيين شيطان طوري نيست كه راه انتخاب و اختيار را بر انسان سد كند بلكه طبق آيه شريفه عاد و ثمود با اين‌ه قدرت بازيابي حق از باطل را داشتند گمراه شدند.

شيطان از طريق القاء شبهات بي‌پايه و اساس رفتار افراد را تزيين مي‌كند. در قرآن كريم مي‌خوانيم:

«و قال فرعون يا هامان ابن لي صرحا لعلي ابلغُ الاسباب اسباب السموات فاطلع الي الله موسي و اني لاظنه كاذبا و كذلك زين لفرعون سوء عمله و صد عن السبيل و ماكيدُ فرعون الا في تباب» «فرعون گفت: اي هامان برجي برايم بنا كن تا شايد به وسايلي دسترسي پيدا كنم، وسايل صعود به آسمان، و بر خداي موسي اطلاع پيدا كنم، هر چند گمان مي‌كنم او دروغگو باشد. اين‌گونه زشتي عمل فرعون تزيين و از راه حق بازداشته شده. مكر و تدبير فرعون جز هلاكت نتيجه‌اي نداشت». (غافر: 36)

«كذلك» متعلق به محذوف مفعول مطلق عامله “زين” اين مفعول مطلق نوعي است و كيفيت تزيين را بيان مي‌كند. بنابراين، معناي آيه چنين مي‌شود: با چنين شبهاتي زشتي عمل زينت داده شد.

در كلمات ائمه عليهم السلام نيز تزيين شيطان موجب ارتكاب زشتي‌ها شمرده شده است. در كلمات مولي الموحدين علي عليه السلام مي‌خوانيم شيطان بر آن‌ها گماشته شده تا معصيت را براي آن‌ها زينت كند و مرتكب شوند و آرزوي توبه كنند و به تأخير اندازند.

صورت‌گري و تسويل شيطان نشان‌دهنده آن است كه انسان به طور طبيعي و فطري به دنبال انجام كار خوب و زيباست و از زشتي اجتناب دارد و اگر در جايي منكري را مرتكب مي‌شود از آن جهت است كه آن عمل با لطايف الحيل نفس اماره و جنود شيطان در نظر او وجيه جلوه داده شده و همين وجيه نماياندن عم موجب گمراهي و انحراف شده است. اين تبيين در انجام هر عمل زشتي از جمله شرك صادق است.

 

ج: حاكمان ناصالح

از عوامل بيروني انحراف از توحيد و مخالفت با انبيا، وجود حاكمان و سردمداران ناصالح در جامعه است. موضع‌گيري مردم به ويژه آنان‌كه به خود زحمت تفكر و تعمق در امور را نمي‌دهند تحت‌تأثير افراد ذي نفوذ جامعه مي‌باشد، لذا فرموده‌اند: مردم با حاكمانشان بيش‌تر شبيه‌اند تا به پدرانشان. در قرآن كريم مي‌خوانيم:

«الم تر الي الذين بدَّلوا نعمت الله كفرا و احلّوا قومهم دارالبوار جهنم يصلونها و بئس القرار و جعلوا للهِ اندادا ليضلوا عن سبيلهِ قل تمتعوا فان مصيركم الي النار» «آيا نديدي حال مردمي كه به جاي شكر نعمت كفران كردند و قوم خود را در ديار هلاكت جاي دادند و به دوزخ كه بدترين جايگاه ا ست درافتادند و براي خدا امثال و اضدادي قرار دادند تا خلق را از راه خدا منحرف كنند. بگو به بهره‌مندي از لذت‌هاي دنيا مشغول باشيد پس بازگشت شما به آتش دوزخ است. » (ابراهيم: 30 28)

مرحوم علامه طباطبايي (ره) مي‌فرمايد:

كلام خدا «الم ترالي الذين بدلوا نعمه‌الله» حال رهبران كفر و سردمداران گمراهي ا مت‌هاي پيشين و اين امت را گوشزد مي‌كند. دليل بر اختصاص داشتن كلام به آن‌ها قول خداوند است كه مي‌گويد: «و احلوا قومهم داراالبوار» كه نشانگر نفوذ كلمه آن‌ها در زير دستان است و به همين دليل مراد رؤساء و رهبران است.

«قال نوحٌ رب انهم عصوني واتبعوا من لم يزده ماله و ولده الاخسارا و مكروا مكر كبارا و قالوا لاتذرن الهتكم و لاتذرن ودّا و لا سواعا و لايغوث و يعوق و نسرا و قد اضلوا كثيرا و لاتزد الظالمين الا ضلالا» «نوح گفت: پروردگارا آن‌ها از فرمان من سرپيچي كرده و كسي را پيروي كردند كه مال و فرزندش نيز جز بر زيانش نيفزود و بر ضد من بزرگ‌ترين مكر و حيله را به كار بردند و گفتند: از پرستش وَدّ و سواع و يغوث و يعوق و نسر [نام بتهاي قوم نوح بود] دست برنداريد. آن‌ها بسياري را گمراه كردند. خدايا تو ظالمان را جز گمراهي نيفزا». (نوح:24)

اين رهبران ناصالح هستند كه از موعض قدرت دستور مي‌دهند: «لاتذرن ودا و لاسواعا و لايغوث و يعوق و نسرا» درباره مرجع ضمير جمع «ضلوا» دو احتمال است: اول آن‌كه به رهبران بازگشت كند كه در اين صورت هماهنگي در مرجع ضماير محفوظ است و به همين دليل احتمالا اين وجه اولي باشد. مروم علامه طباطبايي نيز همين وجه را مي‌پذيرند. دوم اين‌كه ضمير به بتها بازگشت كند.

خداوند متعال در برخي آيات به نقل از مشركين بيان مي‌كند كه اطاعت از رهبران گمراه موجب ضلالت آن‌ها شده است.

«و قالوا ربّنا انّا اطعنا سادتنا و كبرآءنا فاضلوانا السَّبيلا» «و مي‌گويند: پروردگارا! ما از رؤسا و بزرگان خود اطاعت كرديم پس ما را گمراه كردند». (احزاب: 67)

حاكمان گمراه كه داراي زر و زور بودند با انواع وسايل از جمله ارعاب، تطميع، اغواء و غيره در راه ايمان آوردن توده مردم خلل و مانع ايجاد مي‌كردند.

«قالوا امنا برب العالمين ربّ موسي و هرون قال امنتم له قبل ان اذن لكم انه لكبير كم الذي علمكم السحر فلسوف تعلمون لاقطعن ايديكم و ارجلكم من خلاف و لاصلبّنكم اجمعين» «ساحران گفتند: ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم، پروردگار موسي و هارون. فرعون گفت: قبل از اين‌كه من به شما اجازه بدهم به او ايمان آورديد. به يقين اين استاد بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته پس به زودي مي‌فهميد، دست راست و پاي چپ شما يا پاي راست و دست چپ شما را قطع مي‌كنم و همه شما را به دار مي‌كشم. » (شعراء: 49 47)

«فلما جاء السحرة قالوا لفرعون ائن لنا لاجرا ان كنا نحن الغالبين قال نعم و انكم لمن المقربين» «وقتي ساحران آمدند به فرعون گفتند: اگر پيروز شديم پاداشي داريم. فرعون گفت: آري، علاوه بر اين‌كه شما از مقربان درگاه من خواهيد شد. » (شعراء: 42 41)

«ان الذين كفروا ينفقون اموالهم ليصُدُّوا عن سبيل الله… » «كافران اموال خود را صرف مي‌كنند تا مردم را از راه خدا باز دارند. » (انفال: 36)

«من كفر بالله من بعد ايمانه الّا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان… » «هر آن كس كه بعد از ايمان كافر شد، نه از روي اجبار در حالي كه دلش بر ايمان ثابت است،… » (نحل: 106)

«… و ان الشياطين ليوحون الي اوليائهم ليجادلوكم و ان اطعتموهم انكم لمشركون» «اهريمنان سخت به دوستان خود وسوسه مي‌كنند تا با شما ب جدال و منازعه برخيزند اگر شما از آن‌ها پيروي كنيد مانند آن‌ها مشرك خواهيد شد. » (انعام: 121)

«و قال فرعون يا هامان ابن لي صرحا لعلي ابلغ الاسباب اسباب السموات فاطلع الي اله موسي و اني لاظنه كاذبا و كذلك زين لفرعون سوءُ عمله و صدَّ عن السبيل و ماكيد فرعون الا في تباب» «فرعون گفت: اي هامان برجي برايم بنا كن تا شايد به وسايلي دسترسي پيدا كنم؛ وسايل صعود به آسمان تا به خداي موسي اطلاع پيدا كنم هر چند گمان مي‌كنم او دروغ‌گو باشد، بدين طريق زشتي عمل فرعون برايش زينت داده و از راه حق باز داشته شد. مكر و تدبير فرعون نتيجه‌اي جز هلاكت در پي نداشت. » (غافر: 37 36)

«و قالوا لو شاء الرحمن ما عبدناهم مالهم بذلك من علم ان هم الّا يخرصون» «مي‌گويند: اگر خدا نمي‌خواست ما آن‌ها را پرستش نمي‌كرديم. آن‌ها نسبت به اين مطلب علم ندارند و فقط از روي گمان سخن مي‌گويند. » (زخرف: 20)

از مجموع آياتي كه گذشت به دست مي‌آيد كه متنقدين جامعه از راه‌هاي گوناگون: اغوا، تطميع و تهديد سعي در انحراف مردم مي‌كردند.

انگيزه حاكمان در مخالفت با انبيا و انحراف مردم، حفظ پايگاه اجتماعي و منزلت خودشان بود. آن‌ها به هم خوردن وضع موجود را موجب بر باد رفتن سيادت و حكومت خود مي‌دانستند و براي حفظ وضعيت موجود از هيچ كوششي دريغ نمي‌كردند و به همين منظور خود را موظف مي‌دانستند تا از عقايد و سنت‌هاي گذشتگان دفاع كنند.

«قالوا اجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه اباُنا و تكون لكما الكبرياء في الارض و ما نحن لكما بمؤمنين» «آيا آمده‌ايد تا ما را از آنچه پيشينيان خود را بر آن يافته بوديم منحرف كنيد و آقايي در زمين از آن شما باشد. ما به شما ايمان نمي‌آوريم. » (يونس: 78)

در اين آيه شريفه ضمير جمع “قالوا” به قرينه آيات پيش، به فرعون و اشرافيان قومش برمي‌گردد و معناي آيه چنين است: شما آمده‌ايد تا ما را از پيروي سنت پيشينيانمان باز داريد و در نتيجه مي‌خواهيد حل و عقد امور را از دست ما خارج و خود در اختيار بگيريد؟ چون چنين است به شما ايمان نمي‌آوريم.

«در جاي ديگر مي‌خوانيم: «و جعلوا لله اندادا ليضلوا عن سبيله قل تمتعوا فان مصيركم الي النار» براي خدا امثال و اضداد قرار دادند تا خلق را از راه او منحرف كنند. بگو به بهره‌مندي از لذات دنيا مشغول باشيد كه بازگشت شما به آتش دوزخ است». (ابراهيم: 30)

مرحوم علامه طباطبايي مي‌فرمايد: آن‌ها نسبت به مسأله توحيد آگاهي داشتند و از روي غفلت و اشتباه مشرك نشدند بلكه براي رسيدن به متاع ناچيز دنيا و استعباد مردم و بهره‌كشي از آن‌ها به گمراه نمودن مردم اقدام كردند و به همين جهت خداوند متعال علت شرك آن‌ها را به اين نحو بيان مي‌كند «ليضلوا عن سبيله» سپس به پيامبر خطاب مي‌كند كه آن‌ها را به آتش جهنم كه هيچ بازگشتي جز آن ندارند بيم ده. ايشان در ادامه مي‌فرمايند: اقتضاء طبيعي كلام چنين بود كه خداوند بفرمايد: «اتخذوا اندادا و ضلوا عن سبيل‌الله فان مصيركم الي النار» لكن به جاي اين فرمود: «قل تمتعوا» تا به مقصود فاسد آنان كه سعي در مخفي نگه داشتن آن مي‌كردند تصريح كند و فضاحتشان روشن‌تر باشد.

در جوامع روايي ما نيز حاكمان فاسد يكي از علل ركود و تباهي ملت‌ها محسوب شده‌اند.

«پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي‌فرمايند: دو دسته از امت من هستند كه اگر اصلاح شوند امت من، اصلاح مي‌شود و اگر فاسد شوند امت فاسد مي‌شود. سؤال شد يا رسول‌الله اين دو دسته چه كساني هستند؟ حضرت فرمود: فقيهان و اميران، حضرت اميرالمؤمنين نيز مي‌فرمايند: هنگامي كه فرومايگان مسلط شوند بزرگواران ذليل مي‌شوند».

 

د: دوستان ناباب

يكي ديگر از عوامل بيروني ضلالت و گمراهي دوستي و مصاحبت با گمراهان است. تأثيرپذيري انسان در عقايد و رفتار در جهت منفي يا مثبت از دوستان كه اكثرا از افراد هم سن و سال مي‌باشند امري غير قابل انكار است. گروهي از گمراهان، در قيامت، علت ضلالت خود را دوستان ناباب معرفي مي‌كنند.

«و يوم يعضُّ الظالم علي يديه يقولُ ياليتني اتخذت مع الرسول سبيلا يا ويلتي ليتني لم اتخذّ فلانا خليلا لقد اضلني عن الذكر بعد اذ جائني و كان الشيطان للانسان خذولا» «روزي كه ظالم دست خود را به دندان مي‌گيرد و مي‌گويد: اي كاش با رسول خدا راه دوستي و طاعت پيش مي‌گرفتيم. واي بر من اي كاش فلان شخص را دوست برنمي‌گزيديم كه رفاقت او مرا از پيروي قرآن و رسول حق محروم ساخت و گمراه گردانيد و شيطان مايه خذلان و خاري انسان است. » (فرقان: 29 27)

شأن نزولي كه ذيل آيه شريفه در كتب تفسير نقل شده بر وضوح مطلب مي‌افزايد، البته موجب نمي‌شود كه آيه به مورد خاصي اختصاص پيدا كند. مرحوم علامه طباطبايي (ره) مي‌فرمايد: ظاهر اين است كه مراد از ظلم شخص خاصي نيست و منظور كسي است كه با هدايت رسول راه نيافته باشد و همچنين مراد از رسول نيز فرد خاصي مورد نظر نيست اگرچه ظالم به حسب مراد به ظالمين اين امت و رسول بر حضرت محمد صلي الله عليه و آله منطبق است.

شايد بتوان از ذيل آيه فهميد كه چنين دوستي در واقع شيطاني است كه هدف او خذلان و خاري انسان است.

در كلمات پيشوايان دين نيز به اين موضوع اشاره شده است. پيامبر صلي الله عليه و آله مي‌فرمايد: «انسان بر دين دوستش است پس بنگريد با كه دوستي مي‌كنيد» از مولي علي عليه السلام نيز نقل شده «از مجالست با هم‌نشين بد بپرهيز زيرا او همدم خود را تباه و هم صحبت خود را خار مي‌سازد. »

 

نتيجه‌گيري

الف: همه كوشش و تلاش انسان در دست‌يابي به سعادت و كمال ختم مي‌شود. شناخت عوامل مورد بحث بسان شناخت ميكروب‌هايي است كه اگر به آن‌ها توجه نشود و از رشد آن‌ها جلوگيري به عمل نيايد سلامت روح انسان به خطر مي‌افتد. شناخت اين عوامل و عكس‌العمل مناسب در مقابل هر ك دام، سلامت روح و سعادت اخروي را در پي خواهد داشت. اين بحث، براي آنان كه در جست‌وجوي حقيقت‌اند و در طي اين مسير راه را گم نكرده‌اند در حكم توصيه است كه معرفت و به كارگيري آن، ضامن بقاء سلامت و وصول به مقصد است و اگر در طي اين راه در بيراهه قدم گذاشته‌اند بعد از اين‌كه فهميدند بيمارند، به كلام نور خداوند و ائمه اطهار عليهم السلام گوش جان داده و در ريشه‌يابي بيماريشان از آن استمداد طلبند كه اين خود دومين قدم به سوي سلامتي است.

ب: در جمع‌آوري آيات شريفه قرآن كريم عناوين خاصي مود نظر نبود و اين عناوين به طور اتفاقي گزينش شده است، لذا با نظري اجتمالي بر اين موضوعات مي‌توان گفت كه نقش عوامل دروني در گمراهي انسان مؤثرتر است. يعني انسان بيش‌تر از درون خود منفعل است تا از بيرون، لذا فرموده‌اند: «اعدي عدوك نفسك التي بين جنبيك» البته منظور اين نيست كه عوامل بيروني تأثيري ندارند، بلكه مقصود اين است كه تا انسان خود زمينه نداشته باشد، عوامل بيروني تأثير چنداني نخواهند داشت، همان‌طور كه در بيماري‌هاي جسماني نيز چنين است كه اكثر بيماري‌ها ريشه در جسم افراد دارد و درصد كمي از بيماري‌ها از طريق انتقال ايجاد مي‌شود. اين مطلب حكمت دستورهاي اكيد شرع مقدس مبني بر تهذيب نفس و خودسازي را تبيين مي‌كند.

«يا ايها الذين آمنوا عليكم انفسكم لايضركم من ضل اذا اهديتم الي الله مرجعكم جميعا فينبئكم بما كنتم تعملون» «اي مؤمنين مراقب خويش باشيد. هنگامي كه شما هدايت يافته باشيد گمراهان به شما ضرري نمي‌رسانند. بازگشت همه شما به سوي خداست و او شما را به آنچه مي‌كنيد آگاه مي‌كند. » (مائده: 105)

ج: در بعضي از آيات مطروحه در بحث يا قبل و بعد آن‌ها كه به عللي در نوشتار نيامده است همان‌طور كه عوامل گمراهي بيان شده در ضمن به راه پيش‌گيري از تأثيرگذاري اين عوامل نيز اشاره شده است. براي اين منظور بيش‌تر بر دو نكته تأكيد شده است:

1. توجه دادن به قيامت و عذاب‌هاي الهي. به عنوان نمونه در آيات 33 29و40 38 غافر، مؤمن آل فرعون مي‌كوشد تا با توجه دادن صاحب منصبان ناصالح به قيامت و عذاب‌هاي الهي كه بر پيشينيان نازل شده آن‌ها را هدايت كرده و مانع از آن شود كه آن‌ها موجب گمراهي زيردستان خود شوند.

2. علم الهي اگر انسان به اين نكته ايمان و توجه داشته باشد كه هميشه و در همه جا تحت سيطره علم الهي است به هيچ وجه از مقتضاي بندگي تخطي نخواهد كرد. آنچه در بيش‌تر مردم موجبتعدي به حدود الهي است از غفلت يا عدم ايمان واقعي ناشي مي‌شود. به عنوان نمونه در آيه 22و 23 سوره فصلت، عدم توجه به اين نكته علت تبهكاري و خسران شمرده شده است.

توجه به اين دو نكته چون سدي است كه از تأثيرگذاري آن عوامل جلوگيري مي‌كند.

د: اگرچه اين بحث تحت عنوان “عوامل شرك و موانع توحيد” تنظيم شده اما روشن است كه انحراف از توحيد تنها نتيجه اين عوامل نيست بلكه بزرگ‌ترين و پرخطرترين آن‌هاست، لذا بسياري از انحرافات موجود در فرد و جامعه از همين عوامل ناشي مي‌شود.

 

نویسنده: اسدالله جمشيدي

پى‌نوشت‌ها
1. ر. ك. به: مائده: 104، انبياء: 52، لقمان: 21 20.

2. محمد ري شهري، ميزان الحكمه، 10ج، ج2، (قم: مكتب الاعلام السلامي، 1404)، ص 473.

3. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، 110جلد، ج2، چ سوم، (بيروت: داراحياء التراث الاسلامي، 1403)، ص 83.

4. محمد ري شهري، ميزان الحكمه، 10جلد، ج 8، (قم: مكتب الاعلام السلامي، 1404)، ص 255.

5. محمدحسين طباطبايي، الميزان، 20جلد، ج 11، (قم: جامعه مدرسين، بي‌تا)، ص 365.

6. ر. ك. به: نحل: 24، محمد:14، فصلت: 25، زخرف: 40. 36.

7. ابن منظور، لسان العرب، ماده سول؛ ر. ك. به: مصطفوي، پيشين، همين ماده.

8. مجمع اللغه العربيه، معجم الفاظ القرآن الكريم، ماده سول.

9. ملامحسن فيض، صافي، 5جلد، ج4، (بيروت: مؤسسه اعلمي، بي‌تا)، ص117 / ر. ك. به: الشيخ حسن طبرسي، مجمع البيان، ج4، (تهران: مكتبه العلميه الاسلاميه، بي‌تا)، ص 283.

10. محمود صافي، الجدول في اعراب القرآن و صرفه، 30جزء، ج 11، (دمشق: دارالرشيد، 1409)، ص 203.

11. ر. ك. به: فيض كاشاني، پيشين، ج 4، ص 341، و طبرسي، پيشين، ج 4، ص 283.

12. نهج‌البلاغه، خ 64.

13. ابن شعيه حراني، تحف العقول، (بيروت: انتشارات اعلمي، 1394)، ص 149.

14. طباطبايي، پيشين، ج 12، ص 56 55.

15. همان، ج 20، ص 34.

16. ر. ك. به: اعراف: 38، سبأ: 3.33، صافات: 2.30، قصص: 6.63، شعراء: 99 97.

17. ر. ك. به: اعراف: 12.123، يونس:83، شعراء:29، ابراهيم:13، غافر:25، انفال: 30.

18. ر. ك. به: محمد جواد نعنيه، الكاشف، 7جلد، ج4، (بيروت، دارالعلم للملأئين، 1981)، ص183، طباطبايي، پيشين، ج 10، ص 109.

19. طباطبايي، پيشين، ج 12، ص 57.

20. شيخ صدوق، خصال، (قم: جامعه مدرسين، 1403)، ص 36.

21. عبدالواحد الامدي، غررالحكم و دراللكلم، 2جلد، ج1، (بيروت: مؤسسه الاعلمي للمطبوعات،1407)، ص278.

22. ابن حرير طبري، جامع البيان، 30جزء، ج 19، (بيروت: دارالمعرفه، 1403)، ص 6.

23. طباطبايي، پيشين، ج 15، ص 203.

24. محمود زمخشري، كشاف، 4جلد، ج3، (بيروت: دارالكتب العربي، بي‌تا)، ص 277.

25. مجلسي، پيشين، ج 74، ص 192.

26. آمدي، پيشين، ج 1، ص 155.

27. مجلسي، پيشين، ج 70، ص 64.

28. ر. ك. به: نازعات:37، قصص:39، محمد:27، عنكبوت: 4.40، ابراهيم: 2.30، اسراء: 36.

29. ر. ك. به: يونس: 36.
 

منابع: 

نشریه معارف شماره 11

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد