یک. تکیه بر غیر خدا
یکى از اصلى ترین شعارهاى مشرکان قریش در مقابل مسلمانان چنین بود: «ان لنا العزّى و لا عزى لکم»؛ تاریخ سیاسى اسلام، رسول خداصلى الله علیه وآله، ص 432.؛ «ما داراى بُت عزّى هستیم؛ در حالى که شما عزّى ندارید».
جالب آن است که آنان بُتى را که هیچ نفع و ضررى ایفا نمى کند، به عنوان افتخار خود بر مسلمانان مطرح مى کنند!! تکیه بر قدرت نظامى نیز – که بسیار فراتر از قدرت نظامى مسلمانان بود یکى دیگر از مصادیق این عنوان به حساب مى آید.
مشرکان در حالى که با 950 جنگجو، صد اسب، هفتصد شتر و داراى سلاح هاى مختلف آن زمان بودند، از مکه خارج شده و ابوجهل (یکى از فرماندهان آنان) با اشاره به این قدرت عظیم مى گفت: آیا مسلمانان تصور مى کنند که با وجود این قدرت، بر ما پیروز خواهند شد؟ المغازى، ج 1، ص 39.
دو. تکبّر
نمونه روشن تکبّر و خودپسندى مشرکان، هنگام خروج آنان از مکه دیده شد که قرآن به آن اشاره مى کند. همان، آیه قرآن، آیه 47 سوره انفال مى باشد که در آن آمده است: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ»؛ مصداق بارز آن را در مى توان در شخصیت و منش ابوجهل مشاهده کرد؛ پیامبرصلى الله علیه وآله به همین مناسبت، به او لقب «فرعون امت» و «رأس ائمة الکفر» (رئیس پیشوایان کفر) داده بود. المغازى، ج 1، ص 91.
وى با تکبّر تمام، پیشنهاد عدم جنگ پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله را رد کرده بود. همان، ص 61. او حتى هنگام مرگ نیز دست از غرور بر نداشت و بیشترین ناراحتى خود را این مى دانست که به دست شخصى گمنام – و در دیدگاه خود غیرشریف به نام عبداللَّه بن مسعود کشته شده و آرزو کرد که اى کاش، او را شخصى قریشى یا لااقل از قبیله اى شریف مى کشت!! همان، ص 90.
نوفل بن خویلد، از دیگر سران مشرکان نیز مصداق دیگر این تکبّر است که در بحبوحه نبرد، فریاد زد: اى قریشیان! امروز روز رفعت و بلند مرتبگى است.همان، ص 91.
مصداق دیگر این تکبر و تکیه بر تعصبات خشک جاهلى را مى توان در مبارزه طلبى سه تن از بزرگان مشرکان – به نام هاى شیبه، عُتبه و فرزندش ولید دید. آنان وقتى به میدان آمدند، مبارز طلبیدند؛ در آغاز سه تن از انصار به مقابله با آنان رفتند؛ اما آنان با تکبر گفتند: «ما با اینها نمى جنگیم؛ بلکه با هم ردیفان (هم کفو) خود که از قبیله قریش باشند، مى جنگیم». به دنبال این خواسته، حضرت على علیه السلام، حمزه و عبیده به نبرد آنان رفتند و هر سه را به هلاکت رسانیدند. السیرة النبویه، ج 2، ص 625.