در درجه اول هر نوع محبّت استقلالی به غیر خدا مزاحم با محبت خدا خواهد بود؛ «ما جَعَلَ اللهُ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِهِ؛ احزاب/4 خداوند برای هیچکس بیش از یک دل در درون او قرار نداده است». اگر کسی بخواهد دلش منحصراً جایگاه محبت خدا باشد و محبت غیر خدا در دل او معارض با محبت خدا نباشد باید این حقیقت را درک کند که هیچ موجودی جز خدا هیچ نوع استقلالی از خودش ندارد, هر کمالی و هر جمالی در هر جایی که هست در واقع از آن اوست و عاریتی در اختیار اشیاء دیگر است؛ البته, تحصیل چنین شناختی کار آسانی نیست نیاز به زحمات زیاد, تفکرات, استدلالها تمرینهای عملی و تهذیب اخلاق دارد تا در پرتو آنها بتوانیم تدریجاً, برسیم به مرحلهای که قدرت چنین درک و شناختی در ما حاصل شود و این حقیقت را درک کنیم. در درجه دوم, محبت شدید به غیر خدا میتواند مانع محبت خدا و عامل اعراض از عمل به وظائف الهی شود. بر این اساس, حدّ نصابی برای محّبت خدا تعیین شده که لازمست محبت انسان به خدا حداقل غالب باشد بر محبت وی نسبت به اشیاء دیگر که فرموده است: » وَ الَّذینَ امنوا اَشَدُّ حُبَّاً للهِ« محبت مخلوق هیچگاه نباید مؤمن را از عمل به مقتضای محبت خالق باز دارد»لا طاعة لمخلوق فی معصیته الخالق«اخلاق در قرآن جلد اول 372،آیة الله مصباح یزدی