طلسمات

خانه » همه » مذهبی » عوامل عدم اطاعت مسلمانان صدر اسلام نسبت به موضوع خلافت و ولايت امام علي ـ عليه السّلام ـ پس از رحلت پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ را بيان نمائيد؟

عوامل عدم اطاعت مسلمانان صدر اسلام نسبت به موضوع خلافت و ولايت امام علي ـ عليه السّلام ـ پس از رحلت پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ را بيان نمائيد؟

قبل از پرداختن به علل و ريشه يابي عدم اطاعت مسلمانان صدر اسلام نسبت به موضوع خلافت علي ـ عليه السّلام ـ تذكر اين نكته لازم است كه: بر اساس شواهد قطعي تاريخي، آنچه مسلم است اين است كه كوتاهي و قصور مسلمانان صدر اسلام مخصوصا مسلمانان ساكن مدينه، در رابطه با موضوع خلافت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ صرفا از باب جهل و بي خبري نبوده است بلكه اين عدم اطاعت و سكوت و بي تفاوتي، يا حداقل در ميان خواص از روي توجه و آگاهي بوده است. زيرا شخصيت ممتاز امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ براي مسلمانان صدر اسلام، يك چهره اي شناخته شده و كاملاً آشنا بود و برتري و درخشش حضرت در ميان اصحاب پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ و لياقت و شايستگي حضرت براي امر خلافت و زعامت امت بعد از پيامبر، بر همگان آشكار بود.
از سوي ديگر با توجه شايستگي هاي منحصر به فرد امير المؤمنين و بنا به دستور وحي، پيامبر اكرم ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ مكرراً مسأله خلافت و جانشيني علي ـ عليه السّلام ـ را در موارد متعددي مطرح و اعلام نموده بود كه مهم ترين آن، صحنة با شكوه غدير است كه پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ علي ـ عليه السّلام ـ را در حضور جمعيت انبوه حاضر به خلافت بعد از خود معرفي نمود و از حاضران نيز بيعت گرفت. اين جريان در منابع شيعه و سني از طرق صحابه به طور متواتر منعكس شده است.
با توجه به زمينه سازي پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ انتظار اين بود که بعد از رحلت پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ امير المؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ بلافاصله زمام امور را در درست گيرد و رهبري امت و مقام خلافت را بر عهده بگيرد. اما عملاً چنين نشد و مسير خلافت به انحراف كشانده شد و علي ـ عليه السّلام ـ از صحنة سياسي و مركز تصميم گيري به كنار گذاشته شد؟!
بررسي و ريشه يابي عوامل اين رخداد مهم تاريخي نياز به تبيين و تحليل گسترده دارد كه در اينجا به اختصار به چند چيز به عنوان عوامل اساسي و كليدي اين رخداد تلخ، اشاره مي گردد:
1. دنيا طلبي و عافيت خواهي:
روحية دنيا طلبي و عافيت خواهي اكثر مردم، مخصوصاً گروه خواص و نخبگان جامعه آن روز، يكي از مهم ترين علل بي تفاوتي و رويكرد محافظه كارانة آنان نسبت به اين رخداد تلخ، محسوب مي شود. اين امر باعث گرديد كه مردمان آن روز كه حماسه هاي بي نظير امير المؤمنين را در صحنه هاي جهاد به چشم سر مشاهده كرده بودند و سخنان پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ را در مورد شخصيت بي همانند علي ـ عليه السّلام ـ مخصوصاً موضوع وصايت حضرت را، شنيده بودند – با اين حال در موقعيت حساس هنگامه رحلت پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ علي ـ عليه السّلام ـ را تنها بگذارند و در مقابل توطئه گروه كودتاچيان كه به سركردگي خليفه دوم و اول در سقيفه طرح تصاحب قدرت و غصب خلافت را در انداختند، از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ حمايت ننمايند و انحراف آشكار مسير خلافت را نظاره گر باشند.
از اين جهت دنيا طلبي و حفظ جان و مال و موقعيت مانع از عكس العمل آنان در اين خصوص گرديد و از موضع گيري در برابر مجموعة سقيفه كه با خطرات احتمالي مواجه بود. خود را كنار نگهداشتند و سكوت را براي خود ترجيح دادند كه اين روحيه البته معلول ضعف ايمان آن بود كه بدان اشاره مي شود.
2. قوم محوري و قبيله گرائي:
عمدة مسلمانان و كساني كه در كنار پيامبر حضور داشتند، – با توجه به ظهور اسلام در جزيرة العرب – مجموعة اعراب مسلمان مكه و مدينه (مهاجرين و انصار) تشكيل مي دادند. آنان علي رغم گرويدن به اسلام، علقه هاي قومي و فرهنگ قبيله محوري هنوز در تصميم گيري هاي آنان دخيل بود.
در اولين لحظات بعد از رحلت پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ گروه مهاجرين مكه و در رأس آنان ابوبكر و همفكرانش در برابر قبايل انصار به صف آراي پرداختند و با اكثريت گروه انصار به پيشوائي «سعد بن عباده»[1] رئيس خزرجيان،‌ به مقابله بر خواستند و سرانجام نيز با حيله هاي حساب شده و تهديد خليفه دوم، در اين رقابت پيروز گرديدند و قدرت را تصاحب نمودند.
در چنين اوضاع و احوالي كه رگه هاي جاهليت قوم گرائي گل كرده بود و دو طايفة مهاجر و انصار بر سر خلافت پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ به جنگ و ستيز برخواسته بودند، فقط عده اندكي از پيروان راستين پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ  و رجال بني هاشم به علي ـ عليه السّلام ـ وفادار ماندند كه اين تعداد نيز بسيار كم و انگشت شمار بودند و در حدي نبودند كه بتوانند حركت جامعه را از وضعيت به وجود آمده تغيير دهند زيرا رنگ نفاق در چهره اكثر مدعيان تقرب پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ مشهود بود همان هايي كه بعداً جريان هايي مثل ناكثين و مارقين و … در برابر حضرت علي ـ عليه السّلام ـ پديد آورند.
3. قريب العهد بودن به اسلام:
بسياري از مسلمانان، به تازگي به اسلام گرويده بودند و آگاهي عميق و ايمان راسخ نسبت به آموزه هاي ديني و قرآني نداشتند، طبيعي بود كه از سوي اين عده نيز انتظار حركت اصلاحي و حمايت از حضرت در آن شرايط وجود نداشت بلكه حتي خطر تفرقه و ارتداد در ميان آنان نيز وجود داشت. خود امير المؤمنين در اين رابطه مي فرمايد:
«به خدا سوگند اگر خطر ايجاد اختلاف و شكاف در ميان مسلمانان نبود و بيم آن نمي رفت كه بار ديگر كفر و بت پرستي به سرزمين اسلام باز گردد و اسلام محو و نابود شود. من موضع ديگري در برابر آنان مي گرفتم، لكنا علي غير ماكنا لهم عليه».[2] بديهي است كه از چنين مجموعة كه خطر ارتداد بسيار از آنان موجب سكوت حضرت گرديد، توقعي حمايت و دفاع و ايثار نخواهد بود.[3]4. كينه و عقده نسبت به حضرت:
بسياري از قبايلي كه در مكه و در مدينه و اطراف آن زندگي مي كردند نسبت به علي ـ عليه السّلام ـ بي مهر بودند و كينه او را در دل داشتند زيرا علي بود كه پرچم كفر اين قبايل را سرنگون كرد و قهرمانان آنان را به خاك ذلت افكند. اين افراد هر چند بعدها پيوند خود را به اسلام اعلام نمودند ولي در باطن – علي رغم تظاهر به اسلام – بغض و عداوت علي ـ عليه السّلام ـ را در دل داشتند.[4]بنابراين با توجه به عقده ها و كينه هاي ديرينة جمعي، تازگي و نوآموزي بسيار ديگر، گرايش طايفه اي و قومي جمعي ديگر، و مهم تر از همه قدرت طلبي عناصر مطرح و در ميان اصحاب پيامبر و محافظه كاري و نفاق نخبگان همه و همه عواملي بودند كه زمينة حمايت مردمي از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ را به حداقل رسانده و امام ـ عليه السّلام ـ را مجبور به انتخاب به سكوت تلخ نمايند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. کتاب الغدير، علامة اميني، دارالكتب الاسلاميه.
2. المراجعات، علامه سيد عبدالحسين شرف الدين.
 
پي نوشت ها:
[1] . سبحاني، جعفر، پژوهشي عميق پيرامون زندگي علي ـ عليه السّلام ـ ، انتشارات جهان آراء، چاپ سوم، 1366، ص 201 – 209.
[2] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، چاپ اول قاهره، دارالاحياء الكتب العربيه، 1378 هجري قمري، ج1، ص 307.
[3] . مهدي پيشوائي، سيرة پيشوايان، قم، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، چاپ دوم، 1374 هجري قمري، ص 63 – 72.
[4] . سبحاني، جعفر، پژوهشي عميق پيرامون زندگي علي ـ عليه السّلام ـ، ص 219.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد