عوامل مؤثر در سعادت انسان
غزالی سعادت انسان را معرفت میدانست؛ ولی معرفتی خاص. او سعادت هر موجودی را در چیزی می دید که از آن لذت میبرد و لذت هر موجودی را در چیزی می دید که موافق و مقتضای طبع او باشد. وی معتقد بود که اقتضای طبع هر موجودی، غایتی است که برای آن آفریده شده است. پس اگر موجودی به غایت آفرینش خود دست یابد، به سعادت خود رسیده است. در نظر او غایت آفرینش انسان، «شناخت خدا» است. غزالی، استفاده از لذات مادی و بهرهمندی از آن را به شرط آن که در حد اعتدال و در راستای سعادت باشد، جایز میداند؛ ولی چون عقل را از تشخیص حد اعتدال و آنچه ضامن سعادت اوست ناتوان میداند، می گوید تنها راه، این است که زمام اختیار را به دست بصیرترین خلق – که پیامبر خدا بوده است – بدهیم و تنها راه رسیدن به سعادت، پیروی از شریعت است.
خواجه نصیر طوسی و ابن مسکویه رازی، سعادت را دارای مراتبی میدانند که پایین ترین آن، مربوط به حیات مادی انسان، و والاترین مرتبه آن، مربوط به آخرت است که آن را «سعادت تام» میدانند. آنها نیز معتقدند که در دنیا سعادت تام (درجه نهایی سعادت) حاصل نمیشود؛ زیرا درد و رنج و حسرت و حرمان، وجود دارد و سعادت را این دانستهاند که انسان با حرکت ارادی به کمال «خویش» دست یابد و بالاترین مرتبه فضیلت این است که افعال انسان، الهی و خیر محض و بدون نظر به پاداش و کیفر و فقط برای خدا باشد و این، خیر محض است که غایتی لنفسه است.
داینر، لوکاس و اوشی، در کتاب راهنمای روانشناسی مثبتگرا بیان می دارند که از زمانهای بسیار دور، همیشه این سؤال مطرح بوده که «چه چیزی باعث خوشبختی و بهزیستی میشود؟». هر یک از پژوهشگرانی که در این حیطه به کار پرداختهاند، عوامل و ابعاد خاصی، معرفی کرده اند که هر فردی که واجد این ویژگی ها و ابعاد باشد، دارای نسبتی از «بهزیستی روانی» است. در طول تاریخ، فلاسفه و رهبران مذهبی، عقیده داشتند که داشتن عشق و معرفت و عدم دلبستگی به دنیا، مؤلفه اساسی یک زندگی پربار و رضایت بخش را تشکیل میدهند. با این وجود، سودگرایانی چون جرمی بنتام، معتقدند که وجود لذت و نبود درد، ویژگی تعریف کننده یک زندگی خوب هستند. لذا می توان سودگرایان را اندیشمندان پیشگام در تحقیقات مربوط به بهزیستی دانست که بر لذت ها و دردهای هیجانی، ذهنی و بدنیای که فرد تجربه میکند، تمرکز داشتند. هر چند ویژگی های اساسی دیگری برای تعیین شاد بودن یک فرد وجود دارند، اما فردی با احساس شادی فراوان، یک مؤلفه کلیدی برای داشتن زندگی خوب را در اختیار دارد.
در اوایل قرن بیستم بود که مطالعات تجربی در زمینه بهزیستی روانی شکل گرفتند. در سال ۱۹۲۵م، فلوگل، حالات خلقی را مورد مطالعه قرار داد. این تحقیق وی را می توان پیشگام رویکردهای جدید نمونه گیری تجربی دانست. بعد از جنگ جهانی دوم، گالپ، کانتریل و گورین و همکارانش، پیشگامان به کارگیری تحقیقات زمینهیابی در مقیاس وسیع، به عنوان یک روش ارزیابی بودند. در سال ۱۹۶۷م، ویلسون تحقیقات اندک صورت گرفته در باره «شادکامی علمی» را بررسی و تجدید نظر کرد. در سال ۱۹۶۹م، تحقیقات نورمن بردبرن، نشان داد که عواطف خوشایند و ناخوشایند تا حدی مستقل از یکدیگرند و همبسته های متفاوتی دارند و صرفا متضاد هم نیستند. بنا بر این برای دستیابی به تصویری واقعی از بهزیستی افراد، این عواطف باید جداگانه مورد مطالعه قرار گیرند. این یافته نشان داد که تلاش های روانشناسی بالینی برای حذف حالات منفی، لزوما به شکل گیری و پروراندن حالات مثبت نمیانجامد.
در سال ۱۹۸۴م، داینر، اطلاعات نسبتا کامل تر جمع آوری شده در اواسط دهه ۱۹۸۰م، در زمینه بهزیستی روانی را مورد بررسی قرار داد. در این دوران، بهزیستی روانی در حال تبدیل شدن به یک حوزه علمی بود. نتایج نقد داینر به همراه چند کتاب با موضوع بهزیستی روانی منتشر شد و در سال ۱۹۹۹م، داینر، سو، لوکاس و اسمیت، مقاله جدیدی را در باره ادبیات جدید در این حوزه، در خبرنامه روان شناختی، به چاپ رساندند. به هر حال، رشته بهزیستی روانی، به سرعت رشد کرد و این، مرهون سه عامل است: نخست، رشد سطح زندگی مادی که بر اساس آن، مردم به دنبال چیزی فراتر از بقا بودند. دیگری، رویکرد دموکراتیک در احترام گذاشتن به اندیشه و احساس افراد درباره زندگیشان. سوم، رواج روزافزون فردگرایی در جهان که توجه افراد را به احساسات و باورهای خودشان معطوف میسازد.
در متون دینی (قرآن و حدیث) نیز این مسئله به صورت گسترده، مورد بحث قرار گرفته است. به همین جهت، اندیشمندان مسلمان نیز به این موضوع پرداختهاند که شاید بیشتر، رویکرد اخلاقی داشته باشد. اما با رویکرد روانشناختی، پژوهش کاظم علی محمدی ارائه شده است که هر چند به شادکامی از دیدگاه اسلام و ساخت آزمون آن اختصاص دارد، اما مباحث اسلامی آن به شدت اندک است و با اشکالات تقریبا جدی روبه رو است. کار نقلی – تحلیلی دیگری که صورت گرفته و تا حدودی به این موضوع اختصاص دارد، کتاب رضایت از زندگی است. این بررسی، هر چند نگاهی نو به منابع اسلامی دارد، اما همان گونه که پیش تر اشاره شد، فاقد ساختار مشخص، چارچوب نظری معین و فراگیری در عوامل است.
از مسائل مهم این موضوع، شناخت شادکامی است. در این بحث باید روشن شود که معنای شادکامی در روانشناسی مثبتگرا و در تفکر اسلامی چیست. از آنجا که این موضوع در بستر روانشناسی مثبتگرا طرح میشود، این مفهوم نیز باید مورد بررسی قرار گیرد.
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص25-21، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، چاپ دوم، 1394