عوامل مانايي و پايايي نهضت کربلا (2)
عوامل مانايي و پايايي نهضت کربلا (2)
3-1. حاکميت بينش قوي و بصيرت نافذ در قيام کربلا
امام حسين عليه السلام با درک عميق فضاي فرهنگي- سياسي و اجتماعي عصر خويش و درد دين و دينداري و فهم موقعيت امويان در نابودي ارزش هاي اسلامي و به فروپاشي کشاندن جهان بيني و ايدئولوژي اسلامي در نقاب اسلام و پرده ي خلافت اسلامي و غفلت و جهالت مردم و عدم مسئوليت شناسي و مسئوليت پذيري خواصّ جامعه در يک حرکت هدفدارانه، روشمند، منقطي و وظيفه شناسانه « قيامي» را عليه حکومت جور و جبر، انحراف و ارتجاع، فساد و تباهي آغاز کرد تا درس ها و عبرت هايي را به همه تاريخ نشان دهد و راه دينداري توأم با دانايي و درک و درد ديني را با جهاد، عشق، شور و شيدايي، ايثار و نثار، خون دل خوردن و خون دادن بازنمايد و بصيرت و صبر، شکيبايي و شکر، شيدايي و شرح صدر، شناخت و شکوفايي و شور و شعور را توأمان در قيام کربلا نشانه رفته و نشان دهد و آيينه اي در کربلا نشاند که همه ي انسان ها در طول تاريخ، خويش را در آن ديده و نقد و تأويل نمايند… چون امام حسين عليه السلام مي دانست چرا و چگونه، با چه هدف و سرانجامي قيام مي کند. او آن روز که پس از پيشنهاد بيعت با « يزيد»( آن جرثومه فساد فکري و فعلي و نمونه انحراف عقيدتي و انحطاط اخلاقي) فرمود:« و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامّة براع مثل يزيد»(1)، کاملاً آگاه بود که چه مي کند و چه حوادث تلخي در پيش روي اوست؛ يا با درک و از سر سوز دل فرياد زد که « اني لا اري الموت الا السعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برما»(2): من مردن را براي خودم سعادت و زندگي با ستمگران را موجب ملامت مي بينم؛ همچنين فرمود:« الا و ان الداعي ابن الداعي قد رکز بين الثنتين بين السلة و الذلة و هيهات منا الذلة»(3).
حضرت عليه السلام به شرايط و اوضاع و احوال کاملاً وقوف داشت و تمام خطبه ها، نامه ها، مذکرات و مناظرات امام عليه السلام شاهد بصيرت نافذ و درک فراگير او در قيامي که به وجود آورده است، مي باشد؛ و نهضتي که از سر آگاهي و بينش ژرف صورت بگيرد و هدف هاي الهي و انگيزه هاي مقدس داشته باشد، در همه ي اعصار و امصار کارآمد و ماندگار خواهد بود.
امام عليه السلام حتي در خصوص اهل البيت عليه السلام فرمود:« استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله حافظکم و منجيکم من شر الاعداء و يعذب اعاديک بانواع البلاء»(4) که به تعبير استاد شهيد مطهري:« از اينها معلوم مي شود که امام حسين عليه السلام، توجه داشت که خونش بعد از خودش خواهد جوشيد و شهادتش سبب بيداري مردم مي شود…»(5)
4-1. جامعيت قيام کربلا
نهضت حسيني از جامعيت ويژه اي برخوردار بود. استاد مطهري در اين زمينه مي فرمايند:« وقتي بخواهيم به جامعيت اسلام نظر بيفکنيم، بايد نگاهي هم به نهضت حسيني بکنيم. مي بينيم امام حسين عليه السلام کليات اسلام را در کربلا به مرحله ي عمل آورده، مجسم کرده است؛ ولي تجسّم زنده و جاندار حقيقي و واقعي، نه تجسم بي روح. انسان وقتي در حادثه ي کربلا تأمل مي کند، اموري را مي بيند که دچار حيرت مي شود و مي گويد اينها نمي تواند تصادفي باشد و سرّ اينکه ائمه ي اطهار عليه السلام اين همه به زنده نگه داشتن و احياي اين خاطره توصيه و تأکيد کرده و نگذاشته اند حادثه ي کربلا فراموش شود، اين است که اين حادثه يک اسلام مجسم است. نگذاريد اين اسلام مجسم فراموش شود.»(6)
جامعيت قيام کربلا هم از جهت فرهنگي- معرفتي است؛ زيرا همه ي ابعاد عقيدتي، اخلاقي و احکام عملي اسلام در مواضع گونه گون ظهور داشت و هم داراي محتوا و پيام تربيتي همه جانبه و عدالت خواهي و عدالت گستري فراگير بود و هم از حيث اجتماعي و طبقات جامعه، زن، مرد، کوچک، بزرگ، نوجوان، جوان، سفيدپوست، سياه پوست و… در آن حضور داشتند و مسئله ي « وظيفه گرايي» و « تکليف شناسي» در آن اصل بود؛ مظهر انسانيت بود و اسلاميت، جلوه ي توحيد بود و عدالت، ظهور آگاهي و آزادي، نمايش اجتهاد و جهاد با مال و جان و … و از سوي ديگر، ابعاد حماسي و غم انگيز، نمايش فضايل و ارزش هاي اخلاقي، عرفاني، نماد هم گرايي، خرد گرايي و خرابات نشيني و سمبل عقل و عشق توأمان در افقي والا و برين نيز بود؛ يعني از چنان جامعيتي برخوردار است که مورخ متکلم، عالم اخلاق، حکيم، عارف، محدث و فقيه، مفسر و مدير و همه و همه مي توانند از منظرهاي خويش و رويکردهاي تکثر به آن بنگرند و آن را تفسير نمايند و جامعيت و فراگيري نهضت کربلا را براي همه و هميشه زنده نگه دارند؛ چه اينکه اين نهضت هرگز سرد و ملالت زا و بي خاصيت نمي شود، بلکه با طراوت و بالنده، پويا و پايا حضور و ظهور دارد و شايد يکي از معاني حديث:« ان للحسين محبة مکنونة في قلوب المؤمنين»(7) همين باشد که قيام کربلا از جامعيت و کمال، فطرت پذيري و عقلانيت ويژه اي برخوردار است و عقل و عاطفه، احساس و اشراق و ادراک را نيز اشباع مي نمايد و همه تشنگان معرفت و حريت و حقيقت و عدالت را سيراب مي نمايد؛ چه اينکه قرائتي علمي و عملي از اسلام ناب و منطق محمدي (ص)است.
5-1. حق و حقيقت محوري
قيام کربلا از حقانيت ويژه اي برخوردار بود و چون ضيائي در ظلمت فکري و اخلاقي و نوري در تاريکي عقايد و اعمال، درخشيدن گرفت و دل هاي مرده را زنده و چشم هاي خفته را بيدار و عقل هاي از کار افتاده را فعال ساخت و حسين عليه السلام که مظهر حقّ محض بود، در حاکميت باطل جوشيد و خروشيد و از عدم عمل به حق و رواج باطل سخن گفت و عليه اين جريان نقابدار و منافقانه مبارزه کرد تا خط نفاق و کيفر نقابدار را با افشاگري نظري و عملي رسوا سازد و اسلام بدلي و يزيدي را مهجور و منزوي و اسلام اصيل و حسيني را شاهد بازار کند که فرمود:« الا ترون ان الحق لا يعمل و ان الباطل لا يتناهي عنه»(8). حضرت روش و سيره ي قيام و نهضتش را روش و سيره نبوي و علوي معرفي کرد و فرمود:« اسير بسيرة جدي و ابي علي بن ابيطالب عليه السلام…»(9)
تا فاصله ي نيم قرني که از سال يازدهم تا شصت و يکم هجرت ايجاد شد و هزاران انحراف، تحريف و تزوير در ترور معنايي- معرفتي و عملي- رفتاري اسلام توسط امويان ايجاد شد، در يک حرکت حق شناسانه و حق مدارانه از بين برود و معرفت اصيل اسلامي و معنويت حقيقي از دست رفته، بازشناسي و بازتابي گردد که امام حسين عليه السلام خود فرمودند:« اللهم انک تعلم انه لم يکن ما کان منافسة في سلطان و لا التماس شيء من فضول الحطام و لکن لزي المعالم من دينک و نظهر الاصلاح في بلادک»(10) تا انگيزه ي مبارزه و جهاد را« حقيقت» قرار دهد نه منفعت؛ « دين» را هدف نمايد نه دنيا؛ ارزش هاي الهي- توحيدي مقصد باشد نه شخص و نان و نام.
همچنين نشانه هاي دين خدا حاکم و اصلاح اجتماعي صورت گيرد نه قدرت طلبي و شهرت جويي و …؛ چنان که در بخشي ديگر امام حسين عليه السلام فرمود:« و بذل مهجته فيک ليتنقذ عبادک من الجهالة و حيرة الضلالة»(11)؛ يعني قيام کربلا براي نجات و رهايي بشريت از بردگي هاي فکري- عقيدتي و اجتماعي و آزادگي از چنگال عفريت جهل و ضلالت و هيولاي ظلم و ظلمت و سايه ي شوم زلّت و ذلّت بود و نهضتي که خداپرستي را به جاي خودپرستي، معرفت به جاي جهالت، عزت به جاي ذلت و نور به جاي ظلمت قرار دهد، پايدار و جاودانه خواهد بود؛ پس قيام کربلا رستاخيزي در عقيده، اخلاق و اعمال و انقلابي در دل و ديده ها ايجاد کرد و در حقيقت بار ديگر « بعثت» و « غدير»، يعني نبوت و امامت را زنده کرد و اسلام ناب را بيمه ساخت و با گره خوردن به حق و حقيقت ماندني و ابدي شد… .
6-1. عدالت خواهي و عدالت گستري
يکي از عوامل ماندگاري قيام کربلا، روح عدالت خواهانه و عدالت گسترانه ي آن بود؛ چه اينکه امام عليه السلام در يک تحليل جامع و بينش دقيق اسلامي و جامعه شناسي همه جانبه، به اين نتيجه رسيدند که پيام عملي و اجتماعي اسلام، يعني « عدالت اجتماعي» در معرض نابودي و تهديد جدي است و مديريت ديني و حکومت اسلامي عدالت اجتماعي را به دليل تکاثر طلبي، نژادپرستي، شهوت راني و انحراف اخلاقي، ارتجاع به جاهليت فکري- رفتاري قبل از اسلام و … نه تنها از دست داده، بلکه يک گوهر فراموش شده تلقي کرده است و « عدالت اسلامي» از حيث مفهوم و مصداق تحريف و ترور شده است؛ لذا جهادي با هدف تحقق عدالت فکري، اخلاقي و اجتماعي را شروع کردند و با مظاهر ظلم و استبداد، تبعيض و شکاف طبقاتي مبارزه کردند؛ پس قيام کربلا در برابر ارزش هاي تغييريافته، عدالت فراموش شده، سيستمي نهادينه شدن فساد، فقر و تبعيض، شيوع رذايل اخلاقي، فقدان معنويت و عدالت خواهي، زنده شدن معيارهاي جاهلي، نژادپرستي، تکاثرطلبي و اشرافيت و … صورت گرفت.(12)
پي نوشت ها :
1. همان؛ ص 11.
2. بحارالانوار؛ ج 44، ص 381.
3. اللهوف؛ ص 47.
4. مقتل الحسين مقرم؛ ص 348.
5. مرتضي مطهري؛ مجموعه آثار؛ ج 17، ص 483.
6. همان؛ ص 382.
7. بحارالانوار؛ ج 43، ص 272 و مستدرک؛ ج 10، ص 378.
8. همان.
9. بحارالانوار؛ ج 44، ص 321.
10. محمدصادق نجمي؛ خطبه ي امام حسين عليه السلام در مني؛ ص 63.
11. تحف العقول؛ ص 168 و بحارالانوار؛ ج 100، ص 79.
12. ر.ک به: بحارالانوار؛ ج 44، ص 381 و ج 100، ص 79. نيز: موسوعة کلمات الامام حسين عليه السلام؛ ص 349-404.
منبع: نشريه كنگره امام حسين عليه السلام و مقاومت ج 3