بررسي تاريخ اسلام نشان ميدهد كه پس از رحلت پيامبر اكرم -صلي الله و عليه و آله-، مسير انقلاب اسلامي كه آن حضرت ايجاد كرده بود، در اثر رخنه افراد فرصت طلب و نفوذ دشمناني كه خود را در صفوف مسلمان داخل كرده بودند، محتواي آن به تدريج عوض گرديد. از آن زمان به بعد مسلمانان توفيقي پيدا نكردند، تا اينكه انقلاب اسلامي در ايران به رهبري شخصيت فقيه و برجسته به پيروزي رسيد، انقلاب شكوهمند اسلامي، كه دستآورد ميليونها انسان ارزشمند و هزاران شهيد جاويدو آسيبديدگان عزيزو شهيدان زنده، است و مورد اميد ميليون ها مسلمانان و مستضعفان جهان است، اهميت آن به قدري است كه ارزيابي آن از عهده قلم و بيان والاتر و برتر است.[1]براي درك علل پيروزي انقلاب اسلامي توجه به دو مسأله اساسي ضروري است:
الف) سابقه تاريخي مبارزات مردم ايران:
مردم ايران در طول سده اخير مبارزات پيگيري بر ضد نظام سياسي حاكم انجام داده، و اگر چه تجربه كافي در اين زمينه كسب كردند، ولي در عمل با شكست هاي دردناكي روبرو شدند. نهضت مشروطيت كه به هدف محدود كردن قدرت پادشاهان ايران انجام شد، و نهضت تنباكو و ملي شدن صنعت نفت كه به منظور قطع دست اجانب و بيگانگان صورت گرفت، در نهايت منجر به كودتاي آمريكايي ـ انگليسي 28 مرداد 1332 و تثبيت رژيم ديكتاتوري شاه و نفود روز افزون بيگانگان در سرنوشت جامعه ايراني گرديد. تجربيات تاريخي مزبور ثابت كرد، مادام كه حركت بنيادين و اساسي صورت نپذيرد، باز هم اين تجربه تلخ تكرار خواهد شد، و بقاياي نظام استبدادي وابسته به استعمار به شيوه ديگري همة دست آوردهاي حركت مردم را هدر خواهد داد. بدين ترتيب گذشتهها عبرتي شد هم براي مردم و هم براي رهبري نهضت كه بايد با همة توان در راستاي تحقق اهداف متعاليشان در پرتو تحقق حكومت اسلامي تلاش نمايند.
ب) حضور همزمان، هماهنگ و در حد كمال مطلوب سه ركن اصلي و مهم انقلاب،
يعني: ايديولوژي غني و پوياي اسلامي، رهبري و حضور و حمايت مردم آگاه و فهيم ايران، از عوامل اصلي تحقق انقلاب اسلامي ايران بود.[2] پيوند اركان اصلي انقلاب آنچنان عميق به نظر ميآيد كه تفكيك آنها امري است دشوار.و به گفته شهيد مطهري (ره) اگر امام(ره) عنوان پيشوائي مذهبي و اسلامي را نميداشت و اگر مردم ايران در عمق روحشان يك نوع آشنايي و انس و الفتي با اسلام نداشتند و اگر عشقي كه مردم ما با خاندان پيامبر دارند وجود نميداشت، و اگر نبود كه مردم حس كردند كه اين نداي پيامبر صلي الله عليه و آله و نداي حضرت علي عليه السلام و يا نداي امام حسين عليه السلام است كه از دهان اين مرد بيرون ميآيد، محال بود نهضت و انقلابي به اين وسعت در مملكت ما به وجود آيد.
رمز موفقيت رهبري انقلاب در اين بود كه مبارزه را در قالب مفاهيم اسلامي به پيش برد. ايشان با ظلم مبارزه كرد، ولي مبارزه با ظلم را با معيارهاي اسلامي مطرح كرد.[3] به قول «گراهام» رابطه مردم با روحانيت و رهبري از استحكام فراواني بهرهمند است او مينويسد: «واقعيت امر اين است كه روحانيت (شيعه در ايران) در ميان مردم زندگي نمود. و ارتباط بسيار نزديكتري با آنها داشته و نتيجتاً از احساسات تودهها آگاهي بيشتري دارند مسجد جزء لاينفك زندگي مردم است و بازار مركز زندگي عادي مردم. زماني كه روحانيت با سياستهاي دولت مخالفت كند، نظرات آنها داراي آن چنان مشروعيتي است كه حتي در سختترين شرايط استبدادي مورد توجه مردم قرار ميگيرد، و از طرف ديگر شبكه ارتباطي روحانيت و سيستم مسجد قدرت تماس با همة اقشار مردم را براي آنها فراهم ميكند».[4]در اين ميان، «امام خميني به اين علت رهبر بلامنازع و بلامعارض اين نهضت شد كه علاوه بر اين كه واقعاً شرايط و مزاياي يك رهبر در فرد ايشان جمع بود، ايشان در مسير فكري و روحي و نيازهاي مردم ايران قرار داشت…»[5]به بيان ديگر، درايت و تدبير امام (ره) است كه او را از ديگران ممتاز ميسازد، چنانچه مقام معظم رهبري در توصيف حضرت امام راحل (ره) ميگويد: «آنچه در زمامداران مختلف عالم، ماية امتياز آنها ميشد ـ تا آنجايي كه من بررسي كردهام و به ذهنم رسيده ـ ما در امام مجتمع ميديديم. او هم عاقل بود، هم دورانديش بود، هم محتاط بود، هم دشمن شناس بود، هم به دوست اعتماد ميكرد، هم ضربهاي را كه به دشمن وارد ميكرد، ضربهي قاطع وارد ميكرد. همه آن چيزهايي كه براي يك انسان لازم است تا بتواند در جايگاه حساس و خطيري انجام وظيفه كند و خدا و وجدان خود را راضي كند، در اين مرد جمع بود.»[6]در كفايت و درايت رهبري، وحدت و اتفاق ملي، و اعتقاد استوار ديني مردم ايران همين بس كه پيروزي انقلاب اسلامي در شرايطي تحقق پيدا كرد كه اوضاع و احوال داخلي و بينالمللي از نظر نظامي ـ سياسي نه تنها مساعد براي چنين حركتي نبود بلكه تلاشهاي زيادي هم براي سركوب كردن آن به عمل آمد. البته اين خواست الهي بود نه اراده بشري[7]، ارادهاي كه مردم متدين ايران را يكپارچه در حمايت از اسلام و امام بسيج كرد.[8]از آنجايي كه در ميان اين سه ركن رهبري مردم جهت پيروزي انقلاب نقش بسيار تأثير گذار داشت لذا در اينجا به ابعاد شخصيتي حضرت امام مي پردازيم. هر چند وجود با بركت ايشان با آن ويژگيها و رهبري خاص ايشان خود يكي از خصوصيات انقلاب اسلامي است، به گونهاي كه انقلاب اسلامي، بي نام خميني، در هيچ جاي جهان شناخته شده نيست[9]. برخي از مهمترين ويژگيهاي شخصيتي حضرت امام(ره) عبارتند از: «ايمان به غيب، معنويت و اخلاق، تواضع، ساده زيستي، نظم، عمل به تكليف، عشق به شهادت، قاطعيت، سازش ناپذيري، اعتقاد به نقش مردم در مبارزه و ارتباط مستقيم داشتن با آنان صراحت لهجه، همدردي با مردم، شناخت افراد، اوضاع و جريانات، اعتقاد به سياست نه شرقي و نه غربي، توجه به محرومان، ارتباط با مسلمانان خارج از كشور و حساسيت داشتن در قبال سرنوشت جهان اسلام و اميد به آينده» از خصوصيات برجستهي آن چهره ملكوتي است.[10]شهيد مطهري (ره) در اين زمينه بيان جالبي دارد: «تحليل ماهيت انقلاب اسلامي از تحليل رهبري انقلاب جدا نيست، و اين مسأله در ارتباط با مسأله خوديابي ملت، مطرح ميشود. بايد پرسيد كه چه شد امام خميني رهبر مطلق شد… بيشك از جان گذشتگي و مبارزه خستگي ناپذير با ظلم و ظالم و دفاع سرسختانه از مظلوم و صداقت و صراحت و شجاعت و سازش ناپذيري اين رهبر در انتخاب او به مقام رهبري نقش داده است. اما مطلب اساسي چيز ديگري است و آن اينكه نداي امام خميني از قلب فرهنگ و از اعمال تاريخ و از ژرفاي روح اين ملت برميخاست. مردمي كه در طول چهارده قرن حماسه محمد، علي، زهرا، حسين، زينب، سلمان، ابوذر و صدها هزار زن و مرد ديگر را شنيده بودند و اين حماسهها با روحشان عجين شده بود. بار ديگر همان نداي آشنا را از حلقوم اين مرد شنيدند، علي را و حسين را در چهره او ديدند و او را آئينه تمام نماي فرهنگ خود كه تحقير شده بود، تشخيص دادند.»[11]بنابراين به طور كلّي ميتوان گفت عوامل پيروزي حركت عظيم اسلامي در ايران، عبارتند از: «رهبري قاطع، وحدت جامع، و ايدئولوژي عالي اسلام» كه در واقع اركان انقلاب اسلامي را تشكيل ميدهند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مؤسسه فرهنگي قدر و ولايت، ويژگيهاي انقلاب اسلامي، تهران، 1380.
2. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، قم، انتشارات اسلامي، 1361.
پي نوشت ها:
[1] . وصيتنامه سياسي ـ الهي امام خميني … مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، چاپ دوم، 1373، ص17.
[2] . ر.ك. محمدي، منوچهر، تحليلي بر انقلاب اسلامي، تهران، اميركبير، چاپ هشتم، 1378، ص 97 ـ 133.
[3] . مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، قم، انتشارات اسلامي، 1361، ص40.
[4] . Robert Craham, Iran: The Illusion of power, st. Martlins press, New york, 1980, p.218.
[5] . مطهري، پيشين، ص140، محمدي، منوچهر، پيشين، ص 107.
[6] . ويژگيهاي انقلاب اسلامي، و راههاي تداوم آن در آئينه نگاه مقام معظم رهبري، تهران، مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، 1380، ص123.
[7] . موسوي خميني، سيد روح الله، صحيفه نور، ج22، ص192.
[8] . براي مطالعه نقش مردم ر.ك. محمدي، منوچهر، پيشين، ص100ـ108.
[9] . صحيفه نور، مقدمه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.
[10] . روحاني، سيدحميد، بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، تهران، افست، 1361، ج1، ص19 ـ 76.
[11] . مطهري، مرتضي، پيشين، ص93 ـ 94.