خانه » همه » مذهبی » عوامل پیدایش استکبار

عوامل پیدایش استکبار

عوامل پیدایش استکبار

عرفان باید قلب عارف را محل تجلای اسماء و صفات الهی کند، پس چرا او را محو جمال خود کرده که به بندگان و خاصان درگاه پروردگار با نظر تحقیر می نگرد؟

5d98f243 8eb1 4d01 a9d0 311f765e8a07 - عوامل پیدایش استکبار

از مهمترین عواملی که ایجاد تکبر و فخر فروشی می کند، کم ظرفیتی و ضعف شخص متکبر است. در حقیقت، چون متکبر ظرفیت کمی دارد، به محض اینکه کمال یا امتیازی را در خود مشاهده نمود، تصور می کند که دارای مقام و مرتبه ای است، در حالی که اگر با انصاف بنگرد، هر آنچه را کمال می پنداشته و به واسطه آن بر خلق، بزرگی می فروخته یا اصلا کمال نبوده و یا در مقابل کمالات دیگر قدر و قابلیتی نداشته است. عرفان باید قلب عارف را محل تجلای اسماء و صفات الهی کند، پس چرا او را محو جمال خود کرده که به بندگان و خاصان درگاه پروردگار با نظر تحقیر می نگرد؟!
 
پس نباید شخص را متکبر سازد، اما به دلیل کمی ظرفیت است، که شخص به صرف دانستن چند اصطلاح خود را عالم، سایر مردم را جاهل و بال و پر ملائک را برای خود- که جوینده علم است- گسترده می پندارد!از این بدتر، حال کسی است که به مال، منال، حسب، نسب و عناوین سیاسی و اجتماعی می نازد و اینها اسباب تکبر او شده اند. دست این بیچاره از معارف خالی است، به مال، ثروت، پدر و … می نازد و بر دیگران تکبر می ورزدادر هر حال آنچه موجب تکبر می گردد، کوچکی افق فکر و ظرفیت اندک فرد است، لذا چیزهایی که واقعا کمال نیست و شخص آنها را کمال می پندارد و یا حتی به واقع کمال هستند، موجب تکبر او گردیده و بر دیگران بزرگی می فروشد عاقبت استکبار، ذلت و داخل شدن در عذاب الهی است.
 

درمان تکبر چیست؟

پس از آن که پیامدهای ناگوار تکبر را دانستی، دامن همت بر کمر زن و درصدد درمان این بیماری هلاک کننده برآی! قدری در خلقت خود اندیشه کن. تو از ابتدا هیچ نبودی، سپس اراده حق به آفریدن تو تعلق گرفت، تورا به صورت جسمی – که پست ترین مراتب وجود است – درآورد، سپس به صورت نطفه در مکانی پست قرار گرفتی و بعدا به صورت علقه و مضغه درآمدی، سپس پرودگار متعال با رحمت گسترده اش تورا حیات داد و پای به این دنیا نهادی، در حالی که هیچ یک از قوای تو در اختیارت نبود، نه توان نگاه داشتن سلامتی خود را داشتی و نه قدرت حفظ جمال، جوانی و حیات خویش را، و زمانی که اراده حق تعلق گرفت تا کارخانه وجود شخص مختل گردد و قوه و توان او گرفته شود، شخص تبدیل به یک موجود متعفن می گردد به طوری که مردم از او آزار بینند و گریزان گردند. همچنین تو خود را با مردم شهر خود، شهرت را با مملکت خویش، مملکت خود را با کره زمین، کره زمین را با منظومه شمسی و منظومه شمسی را با منظومه های دیگر مقایسه کن، که البته این تنها عالم جسمانی است و در مقابل ماورای طبیعت قدر قابل ملاحظه ای ندارد، همین مقدار کافی است تا تکبر و فخر فروشی را از انسان بزداید. اندیشیدن و تفکر در سیره معصومین علیهم السلام و علمای ربانی نیز در زدودن ریشه تکبر و خشکاندن این ویژگی پلید مناسب است. رسول خدا صلى الله علیه و اله که دانش وی از وحی الهی بود و وسعت روحش بیشتر از میلیون‌ها میلیون انسان و خاتم پیامبران بود و به اذن الهی در تمام عوالم قدرت تصرف داشت، بیش از همه فروتن بود، در پایین مجالس می نشست و بر روی زمین غذا میل می فرمود. از امام صادق علیه السلام وارده شده که رسول خدا دوست داشت بر الاغ بی پالان سوار شود، با بندگان در یک جا غذا میل کند و بینوایان را با دو دست خود اطعام نماید. آن حضرت سوار الاغ می شد و دیگری را نیز در ردیف خود می نشاند. در سیره آن حضرت است که به اهل خانه کمک می کرد، با دست خود گوسفندان را می دوشید و خود جامه و کفش خویش را می دوخت. اینها دلیل تواضع، فروتنی و پرهیز از تکبر است. فروتنی ناشی از علم و معرفت، و تکبر دستاورد جهل و نادانی است. اصلاح خود را به تأخیر نینداز، چه بسیار انسانهای سالمی که با مرگ ناگهانی از دنیا رفته اند. فرصت را از دست نده که سفر خطرناک است و وقتی دست تو از عالم کوتاه شود و خود را اصلاح نکرده باشی جز حسرت، حیرت و عذاب نتیجه ای نخواهی برد. در مقابل تکبر صفت تواضع وجود دارد. اگر خداوند به کسانی که اهل تکبر هستند مژده و بشارت عذاب داده قاعدتا در مقابل آن کسانی که از این رذیله اخلاقی مبرا بوده و وجود خودشان را با صفت تواضع آراسته اند، با مژده و بشارت به رحمت الهی تشویق می کردند.
 
مهمترین سوالی که در ذهن شما پدید می آیداین است که : مرز میان اعتماد به نفس و غرور چیست؟ برای روشن شدن مرز میان اعتماد به نفس و غرور، ابتدا باید تعریفی از این دو مقوله داشته باشیم. اعتماد به نفس یعنی خود را باور داشتن؛ باور به توانایی و قابلیت خود در عمل معنای رایج آن، خوداتکایی در برابر اتکا به دیگران و خودباختگی در برابر دیگران است. اما غرور در لغت به معنای فریفتن و به خود بالیدن است. اعتماد به نفس؛ یعنی، خود را باور داشتن، باور به توانایی و قابلیت خود در عمل کردن، اطمینان به توانایی خود در دنبال کردن فعالیتها و ثابت قدم بودن، باور به توانایی خود در عبور از موانع، باور به توانایی خود برای درخواست کمک از دیگران در مواقع لزوم، باور به توانایی خود در ایجاد ارتباطی معنادار و محبت آمیز با دیگر انسان ها، باور به توانایی خود در یافتن عشق، تفاهم، مهر و شفقت در هر موقعیتی به خصوص در مواقع دشوار و بالاخره باور به وجود خود به عنوان اشرف مخلوقات که روح الهی در او دمیده شده است و او خلیفه و جانشین خدا در روی زمین می باشد.
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد