برخى آثار مربوط به انقلاب به عامل اقتصاد و توسعه، برخى به نقش عوامل روان شناختى، برخى به نقش بیگانگان و برخى به نقش فرهنگ و ایدئولوژى در تکوین انقلاب اشاره کرده اند. با توجه به آنچه گفته شد، آنچه در این مقام حایز اهمیت بوده و این نبشتار در صدد پاسخ و تبیین آن است پاسخ به این سؤال مى باشد که عامل اصلى پیروزى انقلاب در سال 1357 چیست؟ به عبارت دیگر، آیا در میان عواملى که براى تبیین انقلاب اسلامى بیان مى شود، اسلام نقش تعیین کننده اى داشته است؟
در پاسخ به این سؤال، با توجه به آثار مکتوب در این زمینه، فرضیه هاى متعددى مى توان ذکر کرد. اما فرضیه اى که نگارنده در این مقال در صدد بررسى و بیان آن مى باشد این است که «اسلام در شکل گیرى و تکوین انقلاب نقش اساسى و تعیین کننده داشته است.» منظور از «اسلام » در این مقاله «مکتب تشیع » است که مذهب رسمى جامعه ایران قلمداد مى شود و مشتمل بر جهان بینى و نظام فقهى، حقوقى، سیاسى و اخلاقى خاص خود مى باشد. مقصود از «انقلاب » نیز تعریفى است که استاد شهید مرتضى مطهرى رحمه الله از این واژه ارائه مى دهند. ایشان در تعریف انقلاب آن را «طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یا یک سرزمین علیه نظام حاکم موجود براى ایجاد نظمى مطلوب » معرفى مى کنند. (1)
با توجه به آنچه گفته شد، به منظور تبیین فرضیه فوق، بحث را در محورهاى ذیل پى مى گیریم:
الف – سرشت دین و انقلاب
گفتگو پیرامون موضوع این نوشتار مبتنى بر یک سلسله فرض هاست; از جمله پذیرش این مطلب که اسلام با سیاست آمیخته است و این دو یکى هستند. مساله دیگر بحث قلمرو دین است. بحث در این است که سرشت و ماهیت دین سبت به تغییرات اجتماعى و انقلاب چیست به دیگر سخن، آیا قلمرو و گستره دین شامل پدیده هایى چون انقلاب نیز مى شود؟ و آیا دین مانع انقلاب است یا برانگیزاننده آن؟
دیدگاه هاى متعددى پیرامون این مساله وجود دارد. برخى مذهب را صرفا براى پاسخگویى به نیازهاى روحى و فردى قلمداد مى کنند. بر اساس این پندار، دین یک سلسله تعالیم اخلاقى و پند و اندرز است. در این رویکرد، دین نظامى از باورها و ایده هاى مجزا و فارغ از موقعیت هاى اجتماعى و سیاسى جامعه است. این تلقى بیشتر با آیین تحریف شده مسیحیت و تحولات پس از رنسانس، که منجر به جدایى دین از سیاست شد، منطبق است. اسلام با این نگرش به شدت مخالف مى باشد.
دیدگاه دیگر نسبت به دین نگرش محافظه کارانه دارد. تحلیل مارکسیستى از دین در این چارچوب قابل ارزیابى است. بر اساس این رویکرد، دین تنها در خدمت برخى از اقشار جامعه مى باشد. یکى دیگر از دیدگاه ها نگرش مثبت و خلاق سبت به دین است. (2)
بر اساس این رهیافت، دین کارکردهاى مؤثرى از خود در عرصه اجتماع باقى مى گذارد و دربردارنده راهبردهایى به منظور تاثیرگذارى بر همبستگى و یکپارچگى اجتماعى و تنظیم زندگى انسان در عرصه اجتماع است. بر اساس این دیدگاه، مذهب مى تواند میزان خشونت در جریان انقلاب را افزایش دهد. انقلاب فرانسه با هدف جدایى دین از سیاست صورت گرفت. لذا، در تکوین این انقلاب، آیین مسیحیت نقشى نداشت و رهبران این انقلاب نه تنها دخالت مذهب را در امور سیاسى منع مى کردند، بلکه بر اساس فرهنگ منتج از تحولات پس از عصر نوزایى، مذهب را صرفا در قلمرو مسائل شخصى قلمداد کردند. (3)
همچنین در صدد تبیین این مساله هستیم که انقلاب اسلامى نقطه مقابل انقلاب فرانسه است. ریشه این انقلاب از اسلام است و با هدف احیاى دین و حاکمیت ارزش هاى دینى در عرصه اجتماع شکل گرفت.
ب – خطوط کلى اسلام و انقلاب اسلامى
اسلام مبتنى بر یک نظام ارزشى است. در این نظام ارزشى، ویژگى ها و مشخصه هاى جامعه سیاسى آرمانى عرضه شده است. رهبران دینى بر اساس نظام ارزشى، شیوه ها و راهکارهاى عملى دگرگون سازى جامعه در جهت دستیابى به جامعه آرمانى را ارائه مى دهند. اسلام در کارپردازى روش ها و شیوه ها، در مقایسه با سایر مکاتب، ملاک ها و معیارهاى ویژه اى دارد که با آنچه امروزه در جهان متداول است، متفاوت مى باشد. حرکت در چارچوب اسلام و حاکمیت اخلاق و اینکه اسلام استفاده از هر وسیله در جهت دستیابى به هدف را مجاز نمى شمرد، از خطوط کلى حاکم بر این شیوه هاست.
قرآن کریم بسیارى از ابعاد نظام آرمانى اسلام را مشخص کرده است. تاریخ سراسر مبارزه شیعه نیز الهام بخش جامعه ایرانى در خلق انقلاب اسلامى بود. ارائه درک صحیح، دقیق و سازنده از تاریخ اسلام و تحول، موجب دگرگونى فکر و اندیشه مردم است. به اعتقاد برخى از محققان، محرک اصلى ایجاد انقلاب در ایران روح حاکم بر تفکر و جهان بینى اسلامى بود. پیش از ایجاد انقلاب جمعى در عرصه اجتماع، انقلاب فردى در درون رخ مى دهد. (4) قرآن کریم مى فرماید: مردم و جامعه تغییر نمى کنند، مگر آنکه خود افراد یکایک تغییر و تحول یابند. (5) ازآنجا که در جهت ایجاد انقلاب در اندیشه، باید در جهان بینى و وضعیت روحى جامعه تحول ایجاد شود، از رسالت هاى مهم پیامبران و رهبران الهى علیهم السلام دگرگونى فکر و اندیشه است.
نظام اعتقادى اسلام نقش مهمى در موضع گیرى انسان در عرصه اجتماع دارد. هر چه اعتقادات و باورهاى جامعه از استحکام منطقى بیشترى برخوردار باشد نقش فعال ترى در مواجهه با مشکلات و مصایب ایفا مى کند، روح حقیقى توحید نفى فراعنه و طواغیت را در پى دارد و در رویارویى و مبارزه با شرک و ظلم قدرت مقاومت و پایدارى مى دهد. یکى از نویسندگان خارجى معتقد است که عقاید تشیع به گونه اى است که عناصر مبارزاتى و نیروى انقلابى به نحو چشمگیرى در آن وجود دارد و مقاومت علیه مقتدرترین ظالم هاراتوجیه مى کند. (6)
اعتقاد به حیات اخروى، الهام بخش مبارزه در چارچوب آرمان شهادت طلبى و رسیدن به فوز عظیم و یا پیروزى و اجراى حدود الهى در جهان است. نبوت و امامت نیز گویاى سیره رفتارى و گفتارى رهبران دینى به عنوان اسوه و راهنماى مردم به شمار مى رود. زندگى سراسر مبارزه و جهاد ائمه اطهارعلیهم السلام در تاریخ پرافتخار تشیع، درس بزرگى براى پیروان آنان در طول تاریخ است. از این رو، تحولات انقلاب در طول تاریخ پس از عصر غیبت ریشه در قیام عاشورا و موضع گیرى سیاسى – مبارزاتى ائمه علیهم السلام دارد.
نظام حقوقى اسلام، ضرورت حاکمیت الهى در جامعه و ایجاد حکومت، عنصر اجتهاد و نهاد مرجعیت، ابوابى چون جهاد، امر به معروف و نهى از منکر نقش مهمى در اتخاذ روش هاى انقلابى در مواجهه با حکام غیردینى دارد. در نظام تربیتى اسلام نیز عناصر مهمى براى مواجهه با طواغیت وجود دارد. استاد شهید مطهرى رحمه الله معتقد است که نفى روحیه تمکین و سازش و در مقابل، واجد روحیه پرخاشگرى بودن، طرد و انکار از زمینه هاى مهم عصیان و مقاومت علیه رژیم هاى ضد دینى به شمار مى رود. (7) شعارهاى آرمانى اسلام از قبیل آزادى، برابرى، برادرى و عدالت خواهى از ملاک هاى مهم نظام تربیتى اسلام است که با اهداف مشخص، افراد جامعه را در گسستن زنجیرهاى اسارت و بردگى یارى مى دهد.
در یک نگرش کلى کارکردهاى مهم ایدئولوژیک دین از سویى، به چالش طلبیدن وضع موجود جامعه و از سوى دیگر، ترسیم آینده اى مطلوب و آرمانى و ارائه راهکارهایى براى حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است.
ج اسلام زدایى رژیم گذشته وواکنش نیروهاى مذهبى
در روند شکل گیرى انقلاب در ایران، اسلام زدایى رژیم گذشته به مثابه یکى از شاخص هاى متمایز کننده آن به شمار مى رود. بر اساس اندیشه شیعى، حکام سیاسى، فاقد مشروعیت حکمرانى مى باشند. با شکل گیرى جنبش ها و نهضت هاى اصلاح و احیاى دینى، طى صد سال اخیر، اسلام از موانع عمده در مقابله با استعمار و استبداد به شمار مى رفته است. در عصر حاکمیت پهلوى، این رژیم، که با مساعدت استعمارگر انگلیس روى کار آمده بود، اسلام زدایى و سنت ستیزى از اصول ثابت سیاسى اش محسوب مى شد. محورهاى عمده اسلام زدایى رژیم گذشته را مى توان در موضوع هاى ذیل برشمرد:
1- ملى گرایى
از آنجا که دین در جامعه عامل همبستگى به شمار مى رفت و با امیال رژیم گذشته سازگار نبود، لذا، درصدد برآمد با تاکید بر ملى گرایى (ناسیونالیسم)، آرمان دیگرى را که در همبستگى ملى، کارکردهایى مشابه دین اسلام ایفا مى کند جایگزین آن نماید. از این رو، فلسفه سیاسى آن رژیم بر اساس ملى گرایى استوار گردسده بود. ملى گرایى داراى دو جنبه داشت: از سویى، اسلام زدایى را وجهه همت خود قرار مى داد و از سوى دیگر، به تبلیغ باستان گرایى مى پرداخت. محورهاى مهم باستان گرایى، که در جهت اسلام ستیزى مطرح شده است، بر سیاست هاى ذیل استوار بود:
الف اسطوره سازى ملى: تکیه بر پیشینه تاریخى، راهى در جهت کسب مشروعیت رژیم تلقى مى شد و شاه به عنوان مظهر وحدت ملى و حافظ ایران زمین معرفى مى گردید. (8)
ب برگزارى جشن ها و یادبودهاى واهى: در عصر پهلوى اول، یادبود هزاره فردوسى با هدف تاکید بر زبان فارسى، ملیت ایرانى و آیین زرتشتى و شاهنشاهى در مقابل دیانت اسلام مورد تاکید قرار گرفت و در عصر پهلوى دوم، جشن هاى 2500 ساله با تبلیغات فراوان داخلى و خارجى و با هزینه هنگفت در تخت جمشید برگزار شد که منجر به واکنش شدید حضرت امام خمینى رحمه الله و مجامع و محافل مذهبى در داخل و خارج گردید. (9)
ج بازنویسى تاریخ باستان: رژیم گذشته در جهت فراموشى و تحقیر فرهنگ و تمدن اسلامى، به بازنویسى آثار تاریخ باستان اقدام کرد و کوشید تاریخ 2500 ساله به گونه اى نوشته شود که دوره اسلامى کمرنگ، حقیر و عامل عقب ماندگى جامعه قلمداد گردد.
د تاکید بر زبان فارسى و حذف واژه هاى عربى: یکى از ابعاد باستان گرایى احیاى زبان فارسى کهن و حذف واژه هاى عربى بود. هدف از این اقدام، انقطاع فرهنگى جامعه با پیشینه دینى آن بود. این سیاست در بسیارى از کشورهاى اسلامى و از جمله ترکیه اعمال شد، اما در ایران با مقاومت اندیشمندان دینى و مردم مواجه گردید و به شکست انجامید.
2- تخریب عقاید و تضعیف ایمان مردم
القاى شبهه با هدف تضعیف فرهنگ دینى یکى از اقدامات رژیم گذشته بود. رژیم با استخدام نویسندگان، احکام دینى را در قالب مکتوباتى چون رمان و داستان به استهزا مى گرفت و با انتشار کتاب هایى، که توسط مستشرقان و غربزدگان نوشته مى شد، در القاى بى دینى، پوچ گرایى و شبهه تلاش داشت. از دیگر اقدامات رژیم، تضعیف اندیشمندان دینى و مراجع بود. نگارش مقاله «رشیدى مطلق » در حمله به رهبر انقلاب در سال 1351 از جمله این اقدامات مى باشد. نگارش این مقاله موجب واکنش مردمى و رخداد قیام 19 دى و شتاب گرفتن انقلاب در ایران گشت.
جایگزینى قوانین عرفى به جاى قوانین اسلامى در محاکم قضایى، از دیگر اقدامات رژیم در جهت اسلام زدایى بود که از سال 1305 آغاز گردید و تا پیروزى انقلاب تداوم و تعمیق یافت. (10) دامن زدن به فساد و فحشا از دیگر اقدامات رژیم قبل در این جهت بود که با هدف بى تفاوت سازى و انفعال نسل جوان جامعه شکل مى گرفت. (11) تقویت ادیان ساختگى و تحریک اقلیت هاى دینى از دیگر مظاهر اسلام زدایى آن رژیم به شمار مى رفت. گسترش روابط با اسرائیل و حمایت از بهاییان نیز از سیاست هاى مهم آن رژیم بود که موجب اعتراض شدید حضرت امام خمینى قدس سره قرار گرفت.
3- وابستگى و غربزدگى
در حالى که در منابع دینى بر نفى سلطه کفار بر مسلمانان تاکید شده است و در قرآن کریم، مسلمانان از روابطى که منجر به نفوذ و استیلاى کفار بر جوامع اسلامى باشد برحذر داشته شده اند، (12) رژیم پیشین با حمایت دول استعمارى روى کار آمد. از این رو، به آنها وابسته بود و فرهنگ غرب را در ایران رواج مى داد. تصویب قانون کاپیتولاسیون در سال 1343، که موجب اعتراض گسترده امام خمینى رحمه الله و مردم شد، از نمونه هاى مهم این امر به شمار مى رود.
د – رهبرى
رهبرى از دیگر شاخص هاى اسلام در انقلاب ایران محسوب مى شود. رهبرى این انقلاب در شخصیت امام خمینى رحمه الله تبلور یافته بود. رهبرى در حرکت انقلابى، نقش هماهنگ کننده اصلى نیروهاى درگیر را ایفا مى کند. در رویکرد نظرى، درباره نقش رهبرى در انقلاب ها دیدگاه هاى متفاوتى وجود دارد. برخى آن را از جنبه روان شناختى مورد ارزیابى قرار مى دهند که متاثر از روانکاوى فروید است.
ریمون آرون مردم جامعه را از نظر فکرى به سه دسته کلى تقسیم مى کند:
دسته اول: تولیدکنندگان اندیشه و نظریه پردازان انقلابى;
دسته دوم: انتشاردهندگان آن و کسانى که به اشاعه، ترویج و توزیع اندیشه هاى دیگران مى پردازند.
دسته سوم: مصرف کنندگان آن.
رهبر، نظریه پرداز انقلاب است و ویژگى هاى شخصیتى او، قدرت ونفوذکلامش ازعوامل مهم جلب وفادارى مردم مى باشد. (13)
ضرورت وجود رهبرى در مبانى اندیشه سیاسى اسلام، امرى انکارناپذیر است. حکومت و پیشوا، هر دو، از ضروریاتى اند که صرف نظر کردن از آن ممکن نیست. از بین بردن موانع استفاده از شیوه هاى مشروع (نه تحمیلى و قهرى) و پیشبرد مبارزات در قالب مفاهیم اسلامى براى افراد جامعه قابل درک است. (14)
از ویژگى هاى رهبرى انقلاب ایران آن بود که مبارزه و انقلابش بر پایه دین و معنویت بود و عمل به وظیفه به عنوان یک اصل حاکم اصالت داشت. قدرت رهبرى بر اتکال به خداوند و پذیرش عمیق مردمى استوار بود. پایان دادن به افسانه «جدایى دین از سیاست » از دیگر ویژگى هاى رهبرى بود که مبارزه را به کانون اصلى یعنى شاه معطوف کرد. مخاطبان رهبرى، توده هاى مسلمان انقلابى بودند، نه احزاب و گروه هاى خاص. امام خمینى قدس سره از روزهاى آغازین انقلاب در سال 1342، آمریکا و اسرائیل را اساس بدبختى هاى جامعه برشمردند و تا پایان نهضت بر آن پافشارى نمودند. در مقایسه با نهضت هاى پیش از انقلاب، از جمله مشروطه و ملى شدن نفت، امتیاز انقلاب سال 1357 آن بود که از موضع فقاهت و مرجعیت برخوردار بود.
رهبر انقلاب و شاگردان فکرى ایشان با ترسیم تصویرى واقعى از دین، نقش مهمى در احیاى فکر دینى و انقلاب ایجاد کردند. رهبرى در جهت ایجاد انقلاب، در جهان بینى و نظام ارزشى حاکم تاثیر مهمى از خود بر جاى گذاشت. بسیارى از مفاهیم دینى، که مورد سوء استفاده رژیم واقع مى شد – وجهه اى از دین که پاسخگوى مشکلات عصر و از امعیت برخوردار بود – مورد بازنگرى واقع گردید و تلقى صحیح و جدیدى از آن ارائه شد. از سوى دیگر، از میان بردن موانع احتمالى، که ممکن است در پیشبرد حرکت انقلابى ایجاد سد کند، از سوى رهبرى کنار زده شد. در این راستا، تمسک به «تقیه » براى کند کردن حرکت انقلابى در سال هاى آغاز نهضت تحریم گردید. از دیگر کارهاى ویژه رهبرى دمیدن روح اعتماد به نفس و مقابله با خودباختگى در مردم بود.
با ارتباطى که رهبرى انقلاب ایران با روحانیت داشت، شبکه وسیعى از نیروهایى که مروج و بیان کننده اندیشه و فکر رهبرى در نقاط گوناگون کشورند، شکل گرفت و به مثابه یک حزب سیاسى در ایران عمل کرد، در حالى که ویژگى هاى ظاهرى حزب را نداشت. تجربه تاریخى یکصد سال گذشته ایران نیز نشانگر نقش اندیشمندان دینى و روحانیت در تحولات اجتماعى است. پیام هاى رهبرى در قالب مفاهیم اسلامى نقش مهمى در بسیج مردمى در طول شکل گیرى انقلاب داشته است. تحلیل محتواى این پیام ها و موجى که توسط آن در بین مردم ایجاد مى شد بیانگر ماهیت و محتواى فکرى این انقلاب است. مهم ترین هدفى که رهبرى در بسیارى از اعلامیه ها بدان پاى مى فشرد اعلاى کلمه حق و استحکام مبانى دینى بود که رژیم گذشته در صدد محو و نابودى آنها مى کوشید. (15)
با نگاهى به مواضع رهبرى در روند شکل گیرى نهضت، مشاهده مى کنیم که نخستین مخالفت ها از سوى امام خمینى قدس سره، که در آن قید اسلام و سوگند به قرآن کریم حذف شده بود، در اعتراض به لایحه «انجمن هاى ایالتى و ولایتى » آغاز شد. در جریان همه پرسى آن نیز اعتراضات وسیعى از سوى رهبرى آغاز شد که منجر به اعتراضات وسیع مردم درشهرهاى گوناگون گردید.
فاجعه کشتار مدرسه فیضیه در سال 1342 و قیام 15 خرداد، که منجر به شهادت صدها تن شد، نتیجه واکنش رهبرى در قبال سیاست هاى ضد اسلامى رژیم بود. شهادت فرزند امام راحل رحمه الله در سال 1356 و اعتراض رهبر انقلاب به شاه در همان سال از نقاط عطف حوادثى به شمار مى رود که در نهایت، منجر به سقوط رژیم شاه در سال 1357 گردید.
ه- نقش مساجد
نقشى که مساجد در جریان انقلاب ایفا کردند یکى دیگر از مشخصه هاى اسلام در تکوین انقلاب به شمار مى رود. مساجد یکى از کانون هاى مهم تجمع و تبادل پیام هاى انقلاب و تعمیق جریان انقلاب محسوب مى شدند. در رویکرد نظرى، سازماندهى و تشکل از عناصرى است که برخى از نظریه پردازان انقلاب بر آن تاکید کرده اند. از منظر اینان، بدون یک چارچوب سازمانى براى مبارزه، گروه هاى انقلابى در نوعى سرگشتگى و تحیر به سر خواهند برد. چارلز تیلى، از جمله نظریه پردازان انقلاب، معتقد است که انقلاب ها بر اساس گسیختگى اجتماعى به وجود نیامده اند. وى بر نقش سازماندهى در ایجاد انقلاب تاکید بسیارى دارد. (16)
سازمان باید قادر باشد که ارتباط منظمى میان انقلابیان با یکدیگر، انقلابیان با توده مردم و این دو با رهبرى ایجاد کند. رسالت دیگر سازمان، اطلاع رسانى و ابلاغ پیام هایى است که دسترسى بهنگام به آنها، نقش مهمى در برنامه ریزى و هدایت توده مردم دارد. به هر میزان که رهبر از کمیت و کیفیت نیروهاى انقلابى و وسعت و دامنه اقدامات آنان و از بازتاب رژیم نیز اطلاعات کافى داشته باشد، دقیق تر عمل خواهد کرد و ضریب خطاى کمترى خواهد داشت.
در تکوین انقلاب اسلامى، نهادهایى چون مساجد نقش سازماندهى نیروهاى درگیر با رژیم را ایفا مى کردند. مساجد، که یکى از تجلیات فرهنگ اسلامى محسوب مى شوند، در بقاى اولیه آنها در صدر اسلام نیز، علاوه بر آنکه به مثابه کانونى براى عبادات محسوب مى شدند، مرکز فعالیت هاى اجتماعى نیز به حساب مى آمدند. از سوى دیگر، در حملات دشمنان به جهان اسلام نیز مساجد از اولین کانون هایى بوده اند که مورد تخریب و هتک حرمت قرار گرفته اند. (17) مسجد در طول تاریخ اسلام از همان آغاز، کانون عبادت، آموزش، پایگاه قضایى و داورى منازعات، کانونى براى ارتباط جمعى و تبادل اخبار و پایگاه جهاد و حرکت هاى انقلابى بوده است.
با رواج خرافه ها و تغییر در مفاهیم دینى و به دنبال افول تمدن اسلامى، کارکردهاى مسجد نیز دچار دگرگونى شد. البته تحولات فرهنگى پس از عصر نوزایى در غرب نیز منجر به دین ستیزى در عرصه اجتماع گردید. مسجد در چند قرن اخیر، صرفا کانونى در جهت عبادت تلقى مى شده است. نهضت احیاگرى حضرت امام خمینى رحمه الله، که موجب احیاى مفاهیم، نمادها و تحلیل هاى اسلامى بود، موجب تحول در کارکرد دین و ایفاى همان نقش هاى اولیه اى گردید که مسجد داشت. امام راحل قدس سره در این زمینه فرمودند: «مسجد در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش حرکت هاى اسلامى بوده است. از مسجد تبلیغات اسلامى شروع مى شده است و از مسجد قواى اسلامى براى سرکوبى کفار و وارد کردن آنها در زیر بیرق اسلام (حرکت مى کرده است) و همیشه در صدر اسلام، مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبش ها بوده است.» (18)
از دیدگاه رهبرى، مساجد به منزله سنگرند که باید از آنجا به دشمن شبیخون زد، (19) محلى براى انقلاب فردى; یعنى مرکز تجمعى براى نمازهاى جماعت، که نمایشى از وحدت و همدلى مؤمنان است، (21) و محلى براى تبادل اخبار جامعه و تعمیق بینش سیاسى – فرهنگى و مذهبى مردم. امام امت رحمه الله در این زمینه در سال 1357 در پیامى اعلام مى کنند که گویندگان در مساجد وظیفه دارند مصایب رژیم را در طول پنجاه سال سلطنت پهلوى به اطلاع مردم برسانند و آنها را آگاه کنند. (22)
امروزه در جهان اسلام مساجد محل تجمع انقلابیان است. از این رو، رژیم هاى حاکم بر کشورهایى نظیر مصر، الجزایر و سایر کشورها مى کوشند مساجد را تحت کنترل خود درآورند و سخنرانان مساجد را از طریق دولت منصوب نمایند. نتیجه آن که نقشى که مساجد در شعله ور ساختن و گرم نگه داشتن انقلاب تا پیروزى آن به عهده داشتند و تعرضى که رژیم به برخى مساجد داشت، که منجر به تعطیلى و بستن برخى حسینیه ها و مساجد و آتش زدن بعضى از آنها گردید، نشان دهنده ماهیت انقلاب و به عبارت دیگر، نقش اسلام در تکوین و شکل گیرى انقلاب است. در سال هاى پیش از انقلاب، برخى از مساجد به دلیل برخوردارى از سخنرانان انقلابى و حضور انقلابیان در آنها، از شهرت ویژه اى برخوردار بودند. در شهرها و مراکز استان ها مساجد خاصى کانون اصلى و مرکز تجمع انقلابیان بود و مساجد کوچک تر نقش پایگاه هاى نیمه فعال را ایفا مى کرد.
و- نمادهاى اسلامى
نمادهاى اسلامى نشانه همبستگى جامعه محسوب مى شوند. تاسوعا، عاشورا و اعیاد اسلامى از جمله این نمادها هستند. رژیم پیشین مى خواست روزهایى چون جشن تاجگذارى را به عنوان جایگزین معرفى کند و این نمادها را، که ریشه در اسلام و فرهنگ ایران داشت، کمرنگ جلوه دهد و از بین ببرد. نمادهاى اسلامى از دیگر شاخص هایى است که بیانگر نقش اسلام در تکوین انقلاب است. بزرگترین اعتراضات مردمى در طول انقلاب در تاسوعا و عاشوراى حسینى شکل گرفته است. قیام 15 خرداد نیز مصادف با ایام عاشورا بود. در سال 1357، بیش از دو میلیون نفر در تهران در راهپیمایى این روز شرکت کردند که موجب شگفتى ناظران خارجى شد. (23)
برگزارى مراسم یادبود براى شهدا از دیگر نمادهاى دینى است که موجب تداوم حرکت انقلاب شد. این کار از سال 1356 شروع گردید. یک نویسنده خارجى در این زمینه مى نویسد: «برگزارى مراسم چهلم از بهترین نمونه هاى استفاده از سنت هاى شیعى در جهت اهداف سیاسى بود.» (24)
حضرت امام خمینى رحمه الله با توجه به نقشى که محرم و صفر در تکوین و تداوم انقلاب داشت، بر حفظ سنت هاى آن تاکید فراوانى داشتند و آن را ضامن حفظ و تداوم انقلاب مى شمردند. (25) حمید عنایت نیز در این زمینه مى نویسد: «امام خمینى شاید بیش از هر متاله شیعه، که داراى منزلتى قابل قیاس با وى باشد، خاطره کربلا را با احساس جارى از ضرورت سیاسى به کار گرفت.» (26)
به این ترتیب، مى توان نتیجه گرفت که نقطه آغاز انقلاب، موقعیت ها و ایامى بود که در آن انقلاب شتاب فزاینده اى به خود مى گرفت. ایام و موقعیت هاى مذهبى متعلق به اسلام نظیر تاسوعا، عاشورا و اربعین امام حسین علیه السلام از این قبیل بود.
ح – روحیه شهادت طلبى و ایثار
اسلام در مواجهه با ظلم و دفاع از حق و حقیقت، پیروان خود را به جهاد با جان و مال دعوت مى کند. پایدارى در جهاد گاه منجر به پیروزى و گاه منجر به مرگ مى گردد که در فرهنگ اسلامى، از آن به «شهادت » تعبیر مى شود. تاریخ اسلام سرشار از قیام شیعیان در جهت حاکمیت خود و دفاع از آن بوده است. در سایه مکتب حیات بخش اسلام، مرگ و کشته شدن، که همواره امرى دردناک تلقى مى شد، رهیافتى خوشایند گردید و شهادت فوزى عظیم تلقى گردید.
در طول جریان انقلاب، آثار مهمى درباره «جهاد» و «شهید» به منصه ظهور رسید; از جمله آنها مى توان از کتاب شهید مطهرى رحمه الله در این باره یاد کرد، در حالى که پیش از این، در این زمینه کمتر اثرى مى توان یافت. این امر نشانگر تاثیر نهضت احیاگر امام خمینى رحمه الله و دیگر اندیشمندان اسلامى است. انقلاب اسلامى ترجمان بسیارى از آیات و روایات، بخصوص در زمینه «شهادت » و «جهاد»، است. از سوى دیگر، تحلیل محتواى پیام هاى رهبرى درباره شهید و شهادت طلبى، خود، انگیزه و محرک تداوم حرکت انقلابى است. وصیت نامه شهداى انقلاب و دعوت آنان از مردم براى حفظ تداوم انقلاب نیز از عوامل مؤثر در حرکت زایى و تداوم انقلاب بود. این وصیت نامه ها، که زبان قلب و روح شهداى انقلاب بودند، از اسلام مایه مى گرفت; از شهادتین آغاز مى شد و مؤمنان را به ثبات عقیده و پیروى از رهبرى در جهت احیاى اسلام دعوت مى کرد.
به لحاظ تاریخى، نمونه بارز شهادت طلبى را مى توان در زندگى و شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام، پیشواى سوم شیعیان، یافت. بسیارى از حرکت هاى انقلابى و جنبش ها و نهضت هاى اسلامى ملهم از قیام عاشوراست. در طول انقلاب، شهادت برخى از انقلابیان موجى از تحرک و قیام ایجاد مى کرد. شهادت فرزند امام خمینى رحمه الله در سال 1356 یکى از همین موارد است. یکى از کارگزاران رژیم پیشین نیز در تحلیل انقلاب اسلامى به عنصر شهادت طلبى اشاره کرده است. وى مى نویسد: «توجه به آمیخته اى که از مذهب و نیروى جوانان در ایران به وجود آمده سر اصلى سقوط شاه را مکشوف مى کند. در این میان، اگر کسى به اهمیت نقش شهادت طلبى در مذهب شیعه نیز آگاهى داشته باشد حتما به خوبى مى داند که در این مذهب، اگر کسى کشته شود قدرتش از کسى که او را کشته است به مراتب افزون تر خواهد بود.» (27)
روند حوادث سال هاى انقلاب نشان مى دهد که رهبرى انقلاب در مواضع متعدد بر شهادت، صبر، استقامت و اعتقاد به اصل «احدى الحسنیین » تاکید مى کنند. بر اساس اصل انجام تکلیف الهى، امام امت رحمه الله اعلام کردند که ما تکلیف الهى خود را ادا مى کنیم و به احدى الحسنیین نایل خواهیم شد.
ط – شعارهاى انقلاب
شعارها همواره برخاسته از باورها و آرمان هاى والاى جامعه است. در یک جمع بندى و تجزیه و تحلیل، مى توان گفت: شعارهایى که در طول درگیرى با رژیم ارائه مى شد حکایت از ماهیت فکرى انقلاب داشت. انقلابیان با شعار نان، سکس و رفاه به میدان نیامدند، بلکه دل نگرانى و دل مشغولى آنان فرهنگ دین اسلام بود. قریب به اتفاق شعارهاى انقلابیان طى سال هاى شکل گیرى انقلاب برخاسته از اسلام و مهم ترین خواسته آنها ایجاد حکومت اسلامى و احیاى دین بود.
یک تحلیل آمارى که از دیوار نوشته هاى سال 1357 تهیه شده است، نشان مى دهد که از مجموع 1077 مورد، بیش از 90 درصد شعارها در حمله به رژیم پیشین و کارگزاران آن، حمایت از امام، تایید اسلام، حکومت اسلامى، شهداى اسلام و تلاش در جهت وحدت مردم براى تداوم مبارزه است. از 10 درصد بقیه، 8/5 درصد شعارهاى متفرقه است که محور خاصى ندارد و با این وصف، از سویى، در جهت تخریب رژیم است. (28)
نتیجه گیرى
انقلاب ایران از دیدگاه هاى متفاوتى مورد ارزیابى قرار گرفته است. در این مقاله، درصدد تبیین نقش اسلام و فرهنگ دینى برآمدیم. یکى از مسائل مهم در شکل گیرى انقلاب ایران آن است که انقلاب ایران بر اساس اراده ملت مسلمان که دل نگران فرهنگ اسلام بودند، ایجاد شد. به قول یکى از نظریه پردازان انقلاب، انقلاب ایران ساخته شد، چنین نبود که برخى القا مى کنند که انقلاب ایران همچون سایر انقلاب ها حرکتى بود که در یک مقطع تاریخى به سراغ جامعه آمد و در این رهگذر، شعار صدور انقلاب امرى پوچ و بى معنى است و اصولا به عنوان یک الگو قابل توصیه به دیگر ملل مسلمان نیست. البته این سخن ناشى از حاکمیت نگرش ساختارگرایى جامعه شناختى است که بر برخى نظریه پردازان مسلط است. بر اساس این نگرش و به قول یکى از آنان، انقلاب ها مى آیند و مى روند. (29) انقلاب اسلامى استثنایى بر این قاعده است، چنانچه نویسنده مزبور نیز اعتراف مى کند که در ایران، انقلاب به گونه اى بى نظیر ساخته شد. اینکه ماهیت این انقلاب فرهنگى است و اسلام در آن نقش تعیین کننده دارد موجب نفى عوامل دیگر نمى شود، ولى فرهنگ دینى عاملى اساسى بود و عوامل دیگر ضمیمه اى، حاشیه اى و فرعى. براى تبیین این نظریه شش شاخص مطرح ساختیم: اسلام زدایى، رهبرى، نقش مساجد، نمادهاى دینى، روحیه ایثار و شهادت طلبى و شعارهاى انقلاب که هر یک با توجه به داده هاى تاریخى، نشانگر نقش اسلام در ایجاد این تحول تاریخى است.
اینک جاى این شبهه وجود دارد که اگر اسلام عامل انقلاب است چرا با وجود نورافشانى آن، در طى چهارده قرن گذشته در ایران، انقلابى صورت نپذیرفته است؟ پاسخ این سؤال را به گونه هاى مختلفى مى توان بیان کرد: از سویى، پس از زوال تمدن اسلامى، شاهد نضج جنبش اصلاح دینى هستیم. در ایران، طى دهه هاى سى به بعد، اسلام تجدید حیات یافت. جامعه ایرانى پس از محک زدن حرکت هاى انقلابى در دهه هاى پیش و آشنایى عمیق با ملى گرایى غربى و اجتماع گرایى (سوسیالیسم) شرقى به هویت اصلى خود بازگشت. در این راستا، فرهیختگانى در جامعه ایران ظهور کردند; از جمله مرحوم علامه طباطبائى رحمه الله و پس از وى، شاگردان ایشان و حضرت امام خمینى رحمه الله که نقاب از چهره فرهنگ رایج در جامعه برگرفتند. تحلیل هاى نادرست از مفاهیم دینى طرد شد و بر جنبه هایى از اسلام تاکید گردید که تحرک آفرین و انقلاب زا بود. بنابراین، جامعه پس از پشت سر گذاشتن یک دوره تعارض فرهنگى، که حاصل برخورد با فرهنگ غرب و غربزدگان بود، منتهى به بحران «هویت » گردید. ارائه چهره صحیح اسلام موجب شد که این بحران منتهى به بازگشت به فرهنگ دینى گردد و این فرهنگ دینى عصاره اصلى ایجاد حرکت در ایران شد.
نکته دیگرى که در ایجاد انقلاب نباید از آن غفلت کرد این است که جامعه دینى ایران به دنبال حضور استعمار غرب و استبداد داخلى، طى سده اخیر، هرگاه فرصت یافته و زمینه را مهیا دیده به صحنه آمده است; جنگ هاى ایران و روسیه در عصر قاجاریه تا قضیه گریبایدوف، نهضت تنباکو، نهضت مشروطیت، نهضت جنگل، قیام خیابانى، واقعه مسجد گوهرشاد، نهضت ملى شدن نفت و قیام سال 1342 همه نشانگر نقش دین در حرکت آفرینى اجتماعى است.
نکته پایانى این که در تکوین هر انقلاب، مجموعه عواملى به طور منظم دخیل اند که فقدان یکى از آنها على رغم وجود عوامل دیگر، منتهى به عدم شکل گیرى و یا شکست انقلاب مى گردد. این عوامل را در این مقاله بر مبناى نظرى، چهار عنصر برشمردیم: ایدئولوژى یا دین اسلام، رهبرى، سازماندهى و توده هاى مردم. فقدان یکى از این عوامل، که در این نبشتار با خمیرمایه اسلام مورد بررسى قرار گرفت، ممکن بود منجر به عدم شکل گیرى و یا شکست انقلاب گردد.
پى نوشت ها
1- مرتضى مطهرى، پیرامون انقلاب اسلامى، قم، صدرا، بى تا، ص 29
2- ر. ک. به: پروس لینکلن، مذهب و انقلاب، ترجمه حمید عضدانلو، «اطلاعات سیاسى اقتصادى »، ش 87-88 (دى وبهمن 1374)، ص 23
3- ر. ک. به: م. محمدى، انقلاب اسلامى در مقایسه با انقلابهاى روسیه و فرانسه، تهران، سعید، بى تا، ص 327
4- ر. ک. به: سید محمدباقر صدر، سنت هاى تاریخى در قرآن/ جلال الدین فارسى، فلسفه انقلاب اسلامى، تهران، امیرکبیر، 1368، ص 350/ محمدتقى مصباح، جامعه و تاریخ، سازمان تبلیغات اسلامى، 1372، ص 242
5- «ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم » (رعد: 11)
6- Theda skocpul, Reihter state and shiؤ Islam in the Iranianrevolution, theory and society, vol. 11, 1982, pp. 265
7- مرتضى مطهرى، همان، ص 55
8- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، تهران، اطلاعات، 1368، ص 57 و ص 72
9- سید حمید روحانى، بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، تهران، راه امام، 1365، ص 18
10- ر. ک. به: محمدحسن رجبى، زندگى سیاسى امام خمینى، تهران، قبله، 1374، ج 4، ص 36
11- براى آگاهى بیشتر ر. ک. به: فخر روحانى، اهرمها، سقوط شاه و پیروزى انقلاب اسلامى، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1370، ص 137
12- در این زمینه آیات بسیارى در قرآن کریم وجود دارد; از جمله، آیه نفى سبیل (لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا)
13- شجاع احمدوند، فرایند بسیج سیاسى در انقلاب اسلامى، «انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن » (مجموعه مقالات)، تهران ، نهاد نمایندگى ولى فقیه، 1374، ص 72
14- استاد محمدتقى مصباح، 1370
15- سید حمید روحانى، همان، ج 1، ص 417
16- شجاع احمدوند، همان، ص 75
17- عباس سعید رضوانى، بینش اسلامى و پدیده هاى جغرافیایى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1368، ص 35
18- حضرت امام خمینى (ره)، صحیفه نور، ج 18، ص 276
19- پیشین، ج 1 ، ص 148 ، ص 190 و ج 15 ، ص 158
20- پیشین، ج 12 ، ص 217
21- پیشین، ج 12، ص 149 و ج 9، ص 136
22- پیشین، ج 2، ص 84
23- کلر برید و پیر بلانشر، ایران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوى، تهران، سحاب، 1358، ص 41
24- نیکى. ار. کدى. ریشه هاى انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهى، تهران، قلم،1369، ص 243
25- حضرت امام خمینى(ره)، پیشین، ج 15، ص 204
26- حمید عنایت، اندیشه سیاسى در اسلام معاصر، تهران، خوارزمى، 1361، ص 245
27- فریدون هویدا، اسرار سقوط شاه، ترجمه مهران، تهران، اطلاعات، 1371، ج 1، ص 110
28- مهدى محسنیان راد، بررسى دیوارنوشته هاى دوران انقلاب، «فصلنامه رسانه »، ش 4 (زمستان 1369)، ص 24
29- Theda skocpul, Ibid. P. 265
(محمد جواد نوروزی ، نقش اسلام درتکوین و پیروزى انقلاب ایران ،فصلنامه معرفت شماره 21)
در پاسخ به این سؤال، با توجه به آثار مکتوب در این زمینه، فرضیه هاى متعددى مى توان ذکر کرد. اما فرضیه اى که نگارنده در این مقال در صدد بررسى و بیان آن مى باشد این است که «اسلام در شکل گیرى و تکوین انقلاب نقش اساسى و تعیین کننده داشته است.» منظور از «اسلام » در این مقاله «مکتب تشیع » است که مذهب رسمى جامعه ایران قلمداد مى شود و مشتمل بر جهان بینى و نظام فقهى، حقوقى، سیاسى و اخلاقى خاص خود مى باشد. مقصود از «انقلاب » نیز تعریفى است که استاد شهید مرتضى مطهرى رحمه الله از این واژه ارائه مى دهند. ایشان در تعریف انقلاب آن را «طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یا یک سرزمین علیه نظام حاکم موجود براى ایجاد نظمى مطلوب » معرفى مى کنند. (1)
با توجه به آنچه گفته شد، به منظور تبیین فرضیه فوق، بحث را در محورهاى ذیل پى مى گیریم:
الف – سرشت دین و انقلاب
گفتگو پیرامون موضوع این نوشتار مبتنى بر یک سلسله فرض هاست; از جمله پذیرش این مطلب که اسلام با سیاست آمیخته است و این دو یکى هستند. مساله دیگر بحث قلمرو دین است. بحث در این است که سرشت و ماهیت دین سبت به تغییرات اجتماعى و انقلاب چیست به دیگر سخن، آیا قلمرو و گستره دین شامل پدیده هایى چون انقلاب نیز مى شود؟ و آیا دین مانع انقلاب است یا برانگیزاننده آن؟
دیدگاه هاى متعددى پیرامون این مساله وجود دارد. برخى مذهب را صرفا براى پاسخگویى به نیازهاى روحى و فردى قلمداد مى کنند. بر اساس این پندار، دین یک سلسله تعالیم اخلاقى و پند و اندرز است. در این رویکرد، دین نظامى از باورها و ایده هاى مجزا و فارغ از موقعیت هاى اجتماعى و سیاسى جامعه است. این تلقى بیشتر با آیین تحریف شده مسیحیت و تحولات پس از رنسانس، که منجر به جدایى دین از سیاست شد، منطبق است. اسلام با این نگرش به شدت مخالف مى باشد.
دیدگاه دیگر نسبت به دین نگرش محافظه کارانه دارد. تحلیل مارکسیستى از دین در این چارچوب قابل ارزیابى است. بر اساس این رویکرد، دین تنها در خدمت برخى از اقشار جامعه مى باشد. یکى دیگر از دیدگاه ها نگرش مثبت و خلاق سبت به دین است. (2)
بر اساس این رهیافت، دین کارکردهاى مؤثرى از خود در عرصه اجتماع باقى مى گذارد و دربردارنده راهبردهایى به منظور تاثیرگذارى بر همبستگى و یکپارچگى اجتماعى و تنظیم زندگى انسان در عرصه اجتماع است. بر اساس این دیدگاه، مذهب مى تواند میزان خشونت در جریان انقلاب را افزایش دهد. انقلاب فرانسه با هدف جدایى دین از سیاست صورت گرفت. لذا، در تکوین این انقلاب، آیین مسیحیت نقشى نداشت و رهبران این انقلاب نه تنها دخالت مذهب را در امور سیاسى منع مى کردند، بلکه بر اساس فرهنگ منتج از تحولات پس از عصر نوزایى، مذهب را صرفا در قلمرو مسائل شخصى قلمداد کردند. (3)
همچنین در صدد تبیین این مساله هستیم که انقلاب اسلامى نقطه مقابل انقلاب فرانسه است. ریشه این انقلاب از اسلام است و با هدف احیاى دین و حاکمیت ارزش هاى دینى در عرصه اجتماع شکل گرفت.
ب – خطوط کلى اسلام و انقلاب اسلامى
اسلام مبتنى بر یک نظام ارزشى است. در این نظام ارزشى، ویژگى ها و مشخصه هاى جامعه سیاسى آرمانى عرضه شده است. رهبران دینى بر اساس نظام ارزشى، شیوه ها و راهکارهاى عملى دگرگون سازى جامعه در جهت دستیابى به جامعه آرمانى را ارائه مى دهند. اسلام در کارپردازى روش ها و شیوه ها، در مقایسه با سایر مکاتب، ملاک ها و معیارهاى ویژه اى دارد که با آنچه امروزه در جهان متداول است، متفاوت مى باشد. حرکت در چارچوب اسلام و حاکمیت اخلاق و اینکه اسلام استفاده از هر وسیله در جهت دستیابى به هدف را مجاز نمى شمرد، از خطوط کلى حاکم بر این شیوه هاست.
قرآن کریم بسیارى از ابعاد نظام آرمانى اسلام را مشخص کرده است. تاریخ سراسر مبارزه شیعه نیز الهام بخش جامعه ایرانى در خلق انقلاب اسلامى بود. ارائه درک صحیح، دقیق و سازنده از تاریخ اسلام و تحول، موجب دگرگونى فکر و اندیشه مردم است. به اعتقاد برخى از محققان، محرک اصلى ایجاد انقلاب در ایران روح حاکم بر تفکر و جهان بینى اسلامى بود. پیش از ایجاد انقلاب جمعى در عرصه اجتماع، انقلاب فردى در درون رخ مى دهد. (4) قرآن کریم مى فرماید: مردم و جامعه تغییر نمى کنند، مگر آنکه خود افراد یکایک تغییر و تحول یابند. (5) ازآنجا که در جهت ایجاد انقلاب در اندیشه، باید در جهان بینى و وضعیت روحى جامعه تحول ایجاد شود، از رسالت هاى مهم پیامبران و رهبران الهى علیهم السلام دگرگونى فکر و اندیشه است.
نظام اعتقادى اسلام نقش مهمى در موضع گیرى انسان در عرصه اجتماع دارد. هر چه اعتقادات و باورهاى جامعه از استحکام منطقى بیشترى برخوردار باشد نقش فعال ترى در مواجهه با مشکلات و مصایب ایفا مى کند، روح حقیقى توحید نفى فراعنه و طواغیت را در پى دارد و در رویارویى و مبارزه با شرک و ظلم قدرت مقاومت و پایدارى مى دهد. یکى از نویسندگان خارجى معتقد است که عقاید تشیع به گونه اى است که عناصر مبارزاتى و نیروى انقلابى به نحو چشمگیرى در آن وجود دارد و مقاومت علیه مقتدرترین ظالم هاراتوجیه مى کند. (6)
اعتقاد به حیات اخروى، الهام بخش مبارزه در چارچوب آرمان شهادت طلبى و رسیدن به فوز عظیم و یا پیروزى و اجراى حدود الهى در جهان است. نبوت و امامت نیز گویاى سیره رفتارى و گفتارى رهبران دینى به عنوان اسوه و راهنماى مردم به شمار مى رود. زندگى سراسر مبارزه و جهاد ائمه اطهارعلیهم السلام در تاریخ پرافتخار تشیع، درس بزرگى براى پیروان آنان در طول تاریخ است. از این رو، تحولات انقلاب در طول تاریخ پس از عصر غیبت ریشه در قیام عاشورا و موضع گیرى سیاسى – مبارزاتى ائمه علیهم السلام دارد.
نظام حقوقى اسلام، ضرورت حاکمیت الهى در جامعه و ایجاد حکومت، عنصر اجتهاد و نهاد مرجعیت، ابوابى چون جهاد، امر به معروف و نهى از منکر نقش مهمى در اتخاذ روش هاى انقلابى در مواجهه با حکام غیردینى دارد. در نظام تربیتى اسلام نیز عناصر مهمى براى مواجهه با طواغیت وجود دارد. استاد شهید مطهرى رحمه الله معتقد است که نفى روحیه تمکین و سازش و در مقابل، واجد روحیه پرخاشگرى بودن، طرد و انکار از زمینه هاى مهم عصیان و مقاومت علیه رژیم هاى ضد دینى به شمار مى رود. (7) شعارهاى آرمانى اسلام از قبیل آزادى، برابرى، برادرى و عدالت خواهى از ملاک هاى مهم نظام تربیتى اسلام است که با اهداف مشخص، افراد جامعه را در گسستن زنجیرهاى اسارت و بردگى یارى مى دهد.
در یک نگرش کلى کارکردهاى مهم ایدئولوژیک دین از سویى، به چالش طلبیدن وضع موجود جامعه و از سوى دیگر، ترسیم آینده اى مطلوب و آرمانى و ارائه راهکارهایى براى حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است.
ج اسلام زدایى رژیم گذشته وواکنش نیروهاى مذهبى
در روند شکل گیرى انقلاب در ایران، اسلام زدایى رژیم گذشته به مثابه یکى از شاخص هاى متمایز کننده آن به شمار مى رود. بر اساس اندیشه شیعى، حکام سیاسى، فاقد مشروعیت حکمرانى مى باشند. با شکل گیرى جنبش ها و نهضت هاى اصلاح و احیاى دینى، طى صد سال اخیر، اسلام از موانع عمده در مقابله با استعمار و استبداد به شمار مى رفته است. در عصر حاکمیت پهلوى، این رژیم، که با مساعدت استعمارگر انگلیس روى کار آمده بود، اسلام زدایى و سنت ستیزى از اصول ثابت سیاسى اش محسوب مى شد. محورهاى عمده اسلام زدایى رژیم گذشته را مى توان در موضوع هاى ذیل برشمرد:
1- ملى گرایى
از آنجا که دین در جامعه عامل همبستگى به شمار مى رفت و با امیال رژیم گذشته سازگار نبود، لذا، درصدد برآمد با تاکید بر ملى گرایى (ناسیونالیسم)، آرمان دیگرى را که در همبستگى ملى، کارکردهایى مشابه دین اسلام ایفا مى کند جایگزین آن نماید. از این رو، فلسفه سیاسى آن رژیم بر اساس ملى گرایى استوار گردسده بود. ملى گرایى داراى دو جنبه داشت: از سویى، اسلام زدایى را وجهه همت خود قرار مى داد و از سوى دیگر، به تبلیغ باستان گرایى مى پرداخت. محورهاى مهم باستان گرایى، که در جهت اسلام ستیزى مطرح شده است، بر سیاست هاى ذیل استوار بود:
الف اسطوره سازى ملى: تکیه بر پیشینه تاریخى، راهى در جهت کسب مشروعیت رژیم تلقى مى شد و شاه به عنوان مظهر وحدت ملى و حافظ ایران زمین معرفى مى گردید. (8)
ب برگزارى جشن ها و یادبودهاى واهى: در عصر پهلوى اول، یادبود هزاره فردوسى با هدف تاکید بر زبان فارسى، ملیت ایرانى و آیین زرتشتى و شاهنشاهى در مقابل دیانت اسلام مورد تاکید قرار گرفت و در عصر پهلوى دوم، جشن هاى 2500 ساله با تبلیغات فراوان داخلى و خارجى و با هزینه هنگفت در تخت جمشید برگزار شد که منجر به واکنش شدید حضرت امام خمینى رحمه الله و مجامع و محافل مذهبى در داخل و خارج گردید. (9)
ج بازنویسى تاریخ باستان: رژیم گذشته در جهت فراموشى و تحقیر فرهنگ و تمدن اسلامى، به بازنویسى آثار تاریخ باستان اقدام کرد و کوشید تاریخ 2500 ساله به گونه اى نوشته شود که دوره اسلامى کمرنگ، حقیر و عامل عقب ماندگى جامعه قلمداد گردد.
د تاکید بر زبان فارسى و حذف واژه هاى عربى: یکى از ابعاد باستان گرایى احیاى زبان فارسى کهن و حذف واژه هاى عربى بود. هدف از این اقدام، انقطاع فرهنگى جامعه با پیشینه دینى آن بود. این سیاست در بسیارى از کشورهاى اسلامى و از جمله ترکیه اعمال شد، اما در ایران با مقاومت اندیشمندان دینى و مردم مواجه گردید و به شکست انجامید.
2- تخریب عقاید و تضعیف ایمان مردم
القاى شبهه با هدف تضعیف فرهنگ دینى یکى از اقدامات رژیم گذشته بود. رژیم با استخدام نویسندگان، احکام دینى را در قالب مکتوباتى چون رمان و داستان به استهزا مى گرفت و با انتشار کتاب هایى، که توسط مستشرقان و غربزدگان نوشته مى شد، در القاى بى دینى، پوچ گرایى و شبهه تلاش داشت. از دیگر اقدامات رژیم، تضعیف اندیشمندان دینى و مراجع بود. نگارش مقاله «رشیدى مطلق » در حمله به رهبر انقلاب در سال 1351 از جمله این اقدامات مى باشد. نگارش این مقاله موجب واکنش مردمى و رخداد قیام 19 دى و شتاب گرفتن انقلاب در ایران گشت.
جایگزینى قوانین عرفى به جاى قوانین اسلامى در محاکم قضایى، از دیگر اقدامات رژیم در جهت اسلام زدایى بود که از سال 1305 آغاز گردید و تا پیروزى انقلاب تداوم و تعمیق یافت. (10) دامن زدن به فساد و فحشا از دیگر اقدامات رژیم قبل در این جهت بود که با هدف بى تفاوت سازى و انفعال نسل جوان جامعه شکل مى گرفت. (11) تقویت ادیان ساختگى و تحریک اقلیت هاى دینى از دیگر مظاهر اسلام زدایى آن رژیم به شمار مى رفت. گسترش روابط با اسرائیل و حمایت از بهاییان نیز از سیاست هاى مهم آن رژیم بود که موجب اعتراض شدید حضرت امام خمینى قدس سره قرار گرفت.
3- وابستگى و غربزدگى
در حالى که در منابع دینى بر نفى سلطه کفار بر مسلمانان تاکید شده است و در قرآن کریم، مسلمانان از روابطى که منجر به نفوذ و استیلاى کفار بر جوامع اسلامى باشد برحذر داشته شده اند، (12) رژیم پیشین با حمایت دول استعمارى روى کار آمد. از این رو، به آنها وابسته بود و فرهنگ غرب را در ایران رواج مى داد. تصویب قانون کاپیتولاسیون در سال 1343، که موجب اعتراض گسترده امام خمینى رحمه الله و مردم شد، از نمونه هاى مهم این امر به شمار مى رود.
د – رهبرى
رهبرى از دیگر شاخص هاى اسلام در انقلاب ایران محسوب مى شود. رهبرى این انقلاب در شخصیت امام خمینى رحمه الله تبلور یافته بود. رهبرى در حرکت انقلابى، نقش هماهنگ کننده اصلى نیروهاى درگیر را ایفا مى کند. در رویکرد نظرى، درباره نقش رهبرى در انقلاب ها دیدگاه هاى متفاوتى وجود دارد. برخى آن را از جنبه روان شناختى مورد ارزیابى قرار مى دهند که متاثر از روانکاوى فروید است.
ریمون آرون مردم جامعه را از نظر فکرى به سه دسته کلى تقسیم مى کند:
دسته اول: تولیدکنندگان اندیشه و نظریه پردازان انقلابى;
دسته دوم: انتشاردهندگان آن و کسانى که به اشاعه، ترویج و توزیع اندیشه هاى دیگران مى پردازند.
دسته سوم: مصرف کنندگان آن.
رهبر، نظریه پرداز انقلاب است و ویژگى هاى شخصیتى او، قدرت ونفوذکلامش ازعوامل مهم جلب وفادارى مردم مى باشد. (13)
ضرورت وجود رهبرى در مبانى اندیشه سیاسى اسلام، امرى انکارناپذیر است. حکومت و پیشوا، هر دو، از ضروریاتى اند که صرف نظر کردن از آن ممکن نیست. از بین بردن موانع استفاده از شیوه هاى مشروع (نه تحمیلى و قهرى) و پیشبرد مبارزات در قالب مفاهیم اسلامى براى افراد جامعه قابل درک است. (14)
از ویژگى هاى رهبرى انقلاب ایران آن بود که مبارزه و انقلابش بر پایه دین و معنویت بود و عمل به وظیفه به عنوان یک اصل حاکم اصالت داشت. قدرت رهبرى بر اتکال به خداوند و پذیرش عمیق مردمى استوار بود. پایان دادن به افسانه «جدایى دین از سیاست » از دیگر ویژگى هاى رهبرى بود که مبارزه را به کانون اصلى یعنى شاه معطوف کرد. مخاطبان رهبرى، توده هاى مسلمان انقلابى بودند، نه احزاب و گروه هاى خاص. امام خمینى قدس سره از روزهاى آغازین انقلاب در سال 1342، آمریکا و اسرائیل را اساس بدبختى هاى جامعه برشمردند و تا پایان نهضت بر آن پافشارى نمودند. در مقایسه با نهضت هاى پیش از انقلاب، از جمله مشروطه و ملى شدن نفت، امتیاز انقلاب سال 1357 آن بود که از موضع فقاهت و مرجعیت برخوردار بود.
رهبر انقلاب و شاگردان فکرى ایشان با ترسیم تصویرى واقعى از دین، نقش مهمى در احیاى فکر دینى و انقلاب ایجاد کردند. رهبرى در جهت ایجاد انقلاب، در جهان بینى و نظام ارزشى حاکم تاثیر مهمى از خود بر جاى گذاشت. بسیارى از مفاهیم دینى، که مورد سوء استفاده رژیم واقع مى شد – وجهه اى از دین که پاسخگوى مشکلات عصر و از امعیت برخوردار بود – مورد بازنگرى واقع گردید و تلقى صحیح و جدیدى از آن ارائه شد. از سوى دیگر، از میان بردن موانع احتمالى، که ممکن است در پیشبرد حرکت انقلابى ایجاد سد کند، از سوى رهبرى کنار زده شد. در این راستا، تمسک به «تقیه » براى کند کردن حرکت انقلابى در سال هاى آغاز نهضت تحریم گردید. از دیگر کارهاى ویژه رهبرى دمیدن روح اعتماد به نفس و مقابله با خودباختگى در مردم بود.
با ارتباطى که رهبرى انقلاب ایران با روحانیت داشت، شبکه وسیعى از نیروهایى که مروج و بیان کننده اندیشه و فکر رهبرى در نقاط گوناگون کشورند، شکل گرفت و به مثابه یک حزب سیاسى در ایران عمل کرد، در حالى که ویژگى هاى ظاهرى حزب را نداشت. تجربه تاریخى یکصد سال گذشته ایران نیز نشانگر نقش اندیشمندان دینى و روحانیت در تحولات اجتماعى است. پیام هاى رهبرى در قالب مفاهیم اسلامى نقش مهمى در بسیج مردمى در طول شکل گیرى انقلاب داشته است. تحلیل محتواى این پیام ها و موجى که توسط آن در بین مردم ایجاد مى شد بیانگر ماهیت و محتواى فکرى این انقلاب است. مهم ترین هدفى که رهبرى در بسیارى از اعلامیه ها بدان پاى مى فشرد اعلاى کلمه حق و استحکام مبانى دینى بود که رژیم گذشته در صدد محو و نابودى آنها مى کوشید. (15)
با نگاهى به مواضع رهبرى در روند شکل گیرى نهضت، مشاهده مى کنیم که نخستین مخالفت ها از سوى امام خمینى قدس سره، که در آن قید اسلام و سوگند به قرآن کریم حذف شده بود، در اعتراض به لایحه «انجمن هاى ایالتى و ولایتى » آغاز شد. در جریان همه پرسى آن نیز اعتراضات وسیعى از سوى رهبرى آغاز شد که منجر به اعتراضات وسیع مردم درشهرهاى گوناگون گردید.
فاجعه کشتار مدرسه فیضیه در سال 1342 و قیام 15 خرداد، که منجر به شهادت صدها تن شد، نتیجه واکنش رهبرى در قبال سیاست هاى ضد اسلامى رژیم بود. شهادت فرزند امام راحل رحمه الله در سال 1356 و اعتراض رهبر انقلاب به شاه در همان سال از نقاط عطف حوادثى به شمار مى رود که در نهایت، منجر به سقوط رژیم شاه در سال 1357 گردید.
ه- نقش مساجد
نقشى که مساجد در جریان انقلاب ایفا کردند یکى دیگر از مشخصه هاى اسلام در تکوین انقلاب به شمار مى رود. مساجد یکى از کانون هاى مهم تجمع و تبادل پیام هاى انقلاب و تعمیق جریان انقلاب محسوب مى شدند. در رویکرد نظرى، سازماندهى و تشکل از عناصرى است که برخى از نظریه پردازان انقلاب بر آن تاکید کرده اند. از منظر اینان، بدون یک چارچوب سازمانى براى مبارزه، گروه هاى انقلابى در نوعى سرگشتگى و تحیر به سر خواهند برد. چارلز تیلى، از جمله نظریه پردازان انقلاب، معتقد است که انقلاب ها بر اساس گسیختگى اجتماعى به وجود نیامده اند. وى بر نقش سازماندهى در ایجاد انقلاب تاکید بسیارى دارد. (16)
سازمان باید قادر باشد که ارتباط منظمى میان انقلابیان با یکدیگر، انقلابیان با توده مردم و این دو با رهبرى ایجاد کند. رسالت دیگر سازمان، اطلاع رسانى و ابلاغ پیام هایى است که دسترسى بهنگام به آنها، نقش مهمى در برنامه ریزى و هدایت توده مردم دارد. به هر میزان که رهبر از کمیت و کیفیت نیروهاى انقلابى و وسعت و دامنه اقدامات آنان و از بازتاب رژیم نیز اطلاعات کافى داشته باشد، دقیق تر عمل خواهد کرد و ضریب خطاى کمترى خواهد داشت.
در تکوین انقلاب اسلامى، نهادهایى چون مساجد نقش سازماندهى نیروهاى درگیر با رژیم را ایفا مى کردند. مساجد، که یکى از تجلیات فرهنگ اسلامى محسوب مى شوند، در بقاى اولیه آنها در صدر اسلام نیز، علاوه بر آنکه به مثابه کانونى براى عبادات محسوب مى شدند، مرکز فعالیت هاى اجتماعى نیز به حساب مى آمدند. از سوى دیگر، در حملات دشمنان به جهان اسلام نیز مساجد از اولین کانون هایى بوده اند که مورد تخریب و هتک حرمت قرار گرفته اند. (17) مسجد در طول تاریخ اسلام از همان آغاز، کانون عبادت، آموزش، پایگاه قضایى و داورى منازعات، کانونى براى ارتباط جمعى و تبادل اخبار و پایگاه جهاد و حرکت هاى انقلابى بوده است.
با رواج خرافه ها و تغییر در مفاهیم دینى و به دنبال افول تمدن اسلامى، کارکردهاى مسجد نیز دچار دگرگونى شد. البته تحولات فرهنگى پس از عصر نوزایى در غرب نیز منجر به دین ستیزى در عرصه اجتماع گردید. مسجد در چند قرن اخیر، صرفا کانونى در جهت عبادت تلقى مى شده است. نهضت احیاگرى حضرت امام خمینى رحمه الله، که موجب احیاى مفاهیم، نمادها و تحلیل هاى اسلامى بود، موجب تحول در کارکرد دین و ایفاى همان نقش هاى اولیه اى گردید که مسجد داشت. امام راحل قدس سره در این زمینه فرمودند: «مسجد در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش حرکت هاى اسلامى بوده است. از مسجد تبلیغات اسلامى شروع مى شده است و از مسجد قواى اسلامى براى سرکوبى کفار و وارد کردن آنها در زیر بیرق اسلام (حرکت مى کرده است) و همیشه در صدر اسلام، مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبش ها بوده است.» (18)
از دیدگاه رهبرى، مساجد به منزله سنگرند که باید از آنجا به دشمن شبیخون زد، (19) محلى براى انقلاب فردى; یعنى مرکز تجمعى براى نمازهاى جماعت، که نمایشى از وحدت و همدلى مؤمنان است، (21) و محلى براى تبادل اخبار جامعه و تعمیق بینش سیاسى – فرهنگى و مذهبى مردم. امام امت رحمه الله در این زمینه در سال 1357 در پیامى اعلام مى کنند که گویندگان در مساجد وظیفه دارند مصایب رژیم را در طول پنجاه سال سلطنت پهلوى به اطلاع مردم برسانند و آنها را آگاه کنند. (22)
امروزه در جهان اسلام مساجد محل تجمع انقلابیان است. از این رو، رژیم هاى حاکم بر کشورهایى نظیر مصر، الجزایر و سایر کشورها مى کوشند مساجد را تحت کنترل خود درآورند و سخنرانان مساجد را از طریق دولت منصوب نمایند. نتیجه آن که نقشى که مساجد در شعله ور ساختن و گرم نگه داشتن انقلاب تا پیروزى آن به عهده داشتند و تعرضى که رژیم به برخى مساجد داشت، که منجر به تعطیلى و بستن برخى حسینیه ها و مساجد و آتش زدن بعضى از آنها گردید، نشان دهنده ماهیت انقلاب و به عبارت دیگر، نقش اسلام در تکوین و شکل گیرى انقلاب است. در سال هاى پیش از انقلاب، برخى از مساجد به دلیل برخوردارى از سخنرانان انقلابى و حضور انقلابیان در آنها، از شهرت ویژه اى برخوردار بودند. در شهرها و مراکز استان ها مساجد خاصى کانون اصلى و مرکز تجمع انقلابیان بود و مساجد کوچک تر نقش پایگاه هاى نیمه فعال را ایفا مى کرد.
و- نمادهاى اسلامى
نمادهاى اسلامى نشانه همبستگى جامعه محسوب مى شوند. تاسوعا، عاشورا و اعیاد اسلامى از جمله این نمادها هستند. رژیم پیشین مى خواست روزهایى چون جشن تاجگذارى را به عنوان جایگزین معرفى کند و این نمادها را، که ریشه در اسلام و فرهنگ ایران داشت، کمرنگ جلوه دهد و از بین ببرد. نمادهاى اسلامى از دیگر شاخص هایى است که بیانگر نقش اسلام در تکوین انقلاب است. بزرگترین اعتراضات مردمى در طول انقلاب در تاسوعا و عاشوراى حسینى شکل گرفته است. قیام 15 خرداد نیز مصادف با ایام عاشورا بود. در سال 1357، بیش از دو میلیون نفر در تهران در راهپیمایى این روز شرکت کردند که موجب شگفتى ناظران خارجى شد. (23)
برگزارى مراسم یادبود براى شهدا از دیگر نمادهاى دینى است که موجب تداوم حرکت انقلاب شد. این کار از سال 1356 شروع گردید. یک نویسنده خارجى در این زمینه مى نویسد: «برگزارى مراسم چهلم از بهترین نمونه هاى استفاده از سنت هاى شیعى در جهت اهداف سیاسى بود.» (24)
حضرت امام خمینى رحمه الله با توجه به نقشى که محرم و صفر در تکوین و تداوم انقلاب داشت، بر حفظ سنت هاى آن تاکید فراوانى داشتند و آن را ضامن حفظ و تداوم انقلاب مى شمردند. (25) حمید عنایت نیز در این زمینه مى نویسد: «امام خمینى شاید بیش از هر متاله شیعه، که داراى منزلتى قابل قیاس با وى باشد، خاطره کربلا را با احساس جارى از ضرورت سیاسى به کار گرفت.» (26)
به این ترتیب، مى توان نتیجه گرفت که نقطه آغاز انقلاب، موقعیت ها و ایامى بود که در آن انقلاب شتاب فزاینده اى به خود مى گرفت. ایام و موقعیت هاى مذهبى متعلق به اسلام نظیر تاسوعا، عاشورا و اربعین امام حسین علیه السلام از این قبیل بود.
ح – روحیه شهادت طلبى و ایثار
اسلام در مواجهه با ظلم و دفاع از حق و حقیقت، پیروان خود را به جهاد با جان و مال دعوت مى کند. پایدارى در جهاد گاه منجر به پیروزى و گاه منجر به مرگ مى گردد که در فرهنگ اسلامى، از آن به «شهادت » تعبیر مى شود. تاریخ اسلام سرشار از قیام شیعیان در جهت حاکمیت خود و دفاع از آن بوده است. در سایه مکتب حیات بخش اسلام، مرگ و کشته شدن، که همواره امرى دردناک تلقى مى شد، رهیافتى خوشایند گردید و شهادت فوزى عظیم تلقى گردید.
در طول جریان انقلاب، آثار مهمى درباره «جهاد» و «شهید» به منصه ظهور رسید; از جمله آنها مى توان از کتاب شهید مطهرى رحمه الله در این باره یاد کرد، در حالى که پیش از این، در این زمینه کمتر اثرى مى توان یافت. این امر نشانگر تاثیر نهضت احیاگر امام خمینى رحمه الله و دیگر اندیشمندان اسلامى است. انقلاب اسلامى ترجمان بسیارى از آیات و روایات، بخصوص در زمینه «شهادت » و «جهاد»، است. از سوى دیگر، تحلیل محتواى پیام هاى رهبرى درباره شهید و شهادت طلبى، خود، انگیزه و محرک تداوم حرکت انقلابى است. وصیت نامه شهداى انقلاب و دعوت آنان از مردم براى حفظ تداوم انقلاب نیز از عوامل مؤثر در حرکت زایى و تداوم انقلاب بود. این وصیت نامه ها، که زبان قلب و روح شهداى انقلاب بودند، از اسلام مایه مى گرفت; از شهادتین آغاز مى شد و مؤمنان را به ثبات عقیده و پیروى از رهبرى در جهت احیاى اسلام دعوت مى کرد.
به لحاظ تاریخى، نمونه بارز شهادت طلبى را مى توان در زندگى و شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام، پیشواى سوم شیعیان، یافت. بسیارى از حرکت هاى انقلابى و جنبش ها و نهضت هاى اسلامى ملهم از قیام عاشوراست. در طول انقلاب، شهادت برخى از انقلابیان موجى از تحرک و قیام ایجاد مى کرد. شهادت فرزند امام خمینى رحمه الله در سال 1356 یکى از همین موارد است. یکى از کارگزاران رژیم پیشین نیز در تحلیل انقلاب اسلامى به عنصر شهادت طلبى اشاره کرده است. وى مى نویسد: «توجه به آمیخته اى که از مذهب و نیروى جوانان در ایران به وجود آمده سر اصلى سقوط شاه را مکشوف مى کند. در این میان، اگر کسى به اهمیت نقش شهادت طلبى در مذهب شیعه نیز آگاهى داشته باشد حتما به خوبى مى داند که در این مذهب، اگر کسى کشته شود قدرتش از کسى که او را کشته است به مراتب افزون تر خواهد بود.» (27)
روند حوادث سال هاى انقلاب نشان مى دهد که رهبرى انقلاب در مواضع متعدد بر شهادت، صبر، استقامت و اعتقاد به اصل «احدى الحسنیین » تاکید مى کنند. بر اساس اصل انجام تکلیف الهى، امام امت رحمه الله اعلام کردند که ما تکلیف الهى خود را ادا مى کنیم و به احدى الحسنیین نایل خواهیم شد.
ط – شعارهاى انقلاب
شعارها همواره برخاسته از باورها و آرمان هاى والاى جامعه است. در یک جمع بندى و تجزیه و تحلیل، مى توان گفت: شعارهایى که در طول درگیرى با رژیم ارائه مى شد حکایت از ماهیت فکرى انقلاب داشت. انقلابیان با شعار نان، سکس و رفاه به میدان نیامدند، بلکه دل نگرانى و دل مشغولى آنان فرهنگ دین اسلام بود. قریب به اتفاق شعارهاى انقلابیان طى سال هاى شکل گیرى انقلاب برخاسته از اسلام و مهم ترین خواسته آنها ایجاد حکومت اسلامى و احیاى دین بود.
یک تحلیل آمارى که از دیوار نوشته هاى سال 1357 تهیه شده است، نشان مى دهد که از مجموع 1077 مورد، بیش از 90 درصد شعارها در حمله به رژیم پیشین و کارگزاران آن، حمایت از امام، تایید اسلام، حکومت اسلامى، شهداى اسلام و تلاش در جهت وحدت مردم براى تداوم مبارزه است. از 10 درصد بقیه، 8/5 درصد شعارهاى متفرقه است که محور خاصى ندارد و با این وصف، از سویى، در جهت تخریب رژیم است. (28)
نتیجه گیرى
انقلاب ایران از دیدگاه هاى متفاوتى مورد ارزیابى قرار گرفته است. در این مقاله، درصدد تبیین نقش اسلام و فرهنگ دینى برآمدیم. یکى از مسائل مهم در شکل گیرى انقلاب ایران آن است که انقلاب ایران بر اساس اراده ملت مسلمان که دل نگران فرهنگ اسلام بودند، ایجاد شد. به قول یکى از نظریه پردازان انقلاب، انقلاب ایران ساخته شد، چنین نبود که برخى القا مى کنند که انقلاب ایران همچون سایر انقلاب ها حرکتى بود که در یک مقطع تاریخى به سراغ جامعه آمد و در این رهگذر، شعار صدور انقلاب امرى پوچ و بى معنى است و اصولا به عنوان یک الگو قابل توصیه به دیگر ملل مسلمان نیست. البته این سخن ناشى از حاکمیت نگرش ساختارگرایى جامعه شناختى است که بر برخى نظریه پردازان مسلط است. بر اساس این نگرش و به قول یکى از آنان، انقلاب ها مى آیند و مى روند. (29) انقلاب اسلامى استثنایى بر این قاعده است، چنانچه نویسنده مزبور نیز اعتراف مى کند که در ایران، انقلاب به گونه اى بى نظیر ساخته شد. اینکه ماهیت این انقلاب فرهنگى است و اسلام در آن نقش تعیین کننده دارد موجب نفى عوامل دیگر نمى شود، ولى فرهنگ دینى عاملى اساسى بود و عوامل دیگر ضمیمه اى، حاشیه اى و فرعى. براى تبیین این نظریه شش شاخص مطرح ساختیم: اسلام زدایى، رهبرى، نقش مساجد، نمادهاى دینى، روحیه ایثار و شهادت طلبى و شعارهاى انقلاب که هر یک با توجه به داده هاى تاریخى، نشانگر نقش اسلام در ایجاد این تحول تاریخى است.
اینک جاى این شبهه وجود دارد که اگر اسلام عامل انقلاب است چرا با وجود نورافشانى آن، در طى چهارده قرن گذشته در ایران، انقلابى صورت نپذیرفته است؟ پاسخ این سؤال را به گونه هاى مختلفى مى توان بیان کرد: از سویى، پس از زوال تمدن اسلامى، شاهد نضج جنبش اصلاح دینى هستیم. در ایران، طى دهه هاى سى به بعد، اسلام تجدید حیات یافت. جامعه ایرانى پس از محک زدن حرکت هاى انقلابى در دهه هاى پیش و آشنایى عمیق با ملى گرایى غربى و اجتماع گرایى (سوسیالیسم) شرقى به هویت اصلى خود بازگشت. در این راستا، فرهیختگانى در جامعه ایران ظهور کردند; از جمله مرحوم علامه طباطبائى رحمه الله و پس از وى، شاگردان ایشان و حضرت امام خمینى رحمه الله که نقاب از چهره فرهنگ رایج در جامعه برگرفتند. تحلیل هاى نادرست از مفاهیم دینى طرد شد و بر جنبه هایى از اسلام تاکید گردید که تحرک آفرین و انقلاب زا بود. بنابراین، جامعه پس از پشت سر گذاشتن یک دوره تعارض فرهنگى، که حاصل برخورد با فرهنگ غرب و غربزدگان بود، منتهى به بحران «هویت » گردید. ارائه چهره صحیح اسلام موجب شد که این بحران منتهى به بازگشت به فرهنگ دینى گردد و این فرهنگ دینى عصاره اصلى ایجاد حرکت در ایران شد.
نکته دیگرى که در ایجاد انقلاب نباید از آن غفلت کرد این است که جامعه دینى ایران به دنبال حضور استعمار غرب و استبداد داخلى، طى سده اخیر، هرگاه فرصت یافته و زمینه را مهیا دیده به صحنه آمده است; جنگ هاى ایران و روسیه در عصر قاجاریه تا قضیه گریبایدوف، نهضت تنباکو، نهضت مشروطیت، نهضت جنگل، قیام خیابانى، واقعه مسجد گوهرشاد، نهضت ملى شدن نفت و قیام سال 1342 همه نشانگر نقش دین در حرکت آفرینى اجتماعى است.
نکته پایانى این که در تکوین هر انقلاب، مجموعه عواملى به طور منظم دخیل اند که فقدان یکى از آنها على رغم وجود عوامل دیگر، منتهى به عدم شکل گیرى و یا شکست انقلاب مى گردد. این عوامل را در این مقاله بر مبناى نظرى، چهار عنصر برشمردیم: ایدئولوژى یا دین اسلام، رهبرى، سازماندهى و توده هاى مردم. فقدان یکى از این عوامل، که در این نبشتار با خمیرمایه اسلام مورد بررسى قرار گرفت، ممکن بود منجر به عدم شکل گیرى و یا شکست انقلاب گردد.
پى نوشت ها
1- مرتضى مطهرى، پیرامون انقلاب اسلامى، قم، صدرا، بى تا، ص 29
2- ر. ک. به: پروس لینکلن، مذهب و انقلاب، ترجمه حمید عضدانلو، «اطلاعات سیاسى اقتصادى »، ش 87-88 (دى وبهمن 1374)، ص 23
3- ر. ک. به: م. محمدى، انقلاب اسلامى در مقایسه با انقلابهاى روسیه و فرانسه، تهران، سعید، بى تا، ص 327
4- ر. ک. به: سید محمدباقر صدر، سنت هاى تاریخى در قرآن/ جلال الدین فارسى، فلسفه انقلاب اسلامى، تهران، امیرکبیر، 1368، ص 350/ محمدتقى مصباح، جامعه و تاریخ، سازمان تبلیغات اسلامى، 1372، ص 242
5- «ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم » (رعد: 11)
6- Theda skocpul, Reihter state and shiؤ Islam in the Iranianrevolution, theory and society, vol. 11, 1982, pp. 265
7- مرتضى مطهرى، همان، ص 55
8- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، تهران، اطلاعات، 1368، ص 57 و ص 72
9- سید حمید روحانى، بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، تهران، راه امام، 1365، ص 18
10- ر. ک. به: محمدحسن رجبى، زندگى سیاسى امام خمینى، تهران، قبله، 1374، ج 4، ص 36
11- براى آگاهى بیشتر ر. ک. به: فخر روحانى، اهرمها، سقوط شاه و پیروزى انقلاب اسلامى، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1370، ص 137
12- در این زمینه آیات بسیارى در قرآن کریم وجود دارد; از جمله، آیه نفى سبیل (لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا)
13- شجاع احمدوند، فرایند بسیج سیاسى در انقلاب اسلامى، «انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن » (مجموعه مقالات)، تهران ، نهاد نمایندگى ولى فقیه، 1374، ص 72
14- استاد محمدتقى مصباح، 1370
15- سید حمید روحانى، همان، ج 1، ص 417
16- شجاع احمدوند، همان، ص 75
17- عباس سعید رضوانى، بینش اسلامى و پدیده هاى جغرافیایى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1368، ص 35
18- حضرت امام خمینى (ره)، صحیفه نور، ج 18، ص 276
19- پیشین، ج 1 ، ص 148 ، ص 190 و ج 15 ، ص 158
20- پیشین، ج 12 ، ص 217
21- پیشین، ج 12، ص 149 و ج 9، ص 136
22- پیشین، ج 2، ص 84
23- کلر برید و پیر بلانشر، ایران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوى، تهران، سحاب، 1358، ص 41
24- نیکى. ار. کدى. ریشه هاى انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهى، تهران، قلم،1369، ص 243
25- حضرت امام خمینى(ره)، پیشین، ج 15، ص 204
26- حمید عنایت، اندیشه سیاسى در اسلام معاصر، تهران، خوارزمى، 1361، ص 245
27- فریدون هویدا، اسرار سقوط شاه، ترجمه مهران، تهران، اطلاعات، 1371، ج 1، ص 110
28- مهدى محسنیان راد، بررسى دیوارنوشته هاى دوران انقلاب، «فصلنامه رسانه »، ش 4 (زمستان 1369)، ص 24
29- Theda skocpul, Ibid. P. 265
(محمد جواد نوروزی ، نقش اسلام درتکوین و پیروزى انقلاب ایران ،فصلنامه معرفت شماره 21)